< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: تذییلات واجب مشروط و مطلق

فهرست مباحث گذشته

واجب مشروط معقول است یعنی مولا می تواند حکم وجوب یا حرمت را معلق بر شرطی کند همانطور که قرآن فرمود ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ و این امر قابل پذیرش است و بیانات مرحوم شیخ مبنی بر بطلان رجوع قید به هیئت به دلیل جزئی بودن معانی هیئات و آلی بودن آن پذیرفته نشد و پاسخ آن گذشت.

به علاوه گاه ممکن است که وجوب و حکم مفاد جمله اسمیه یا جمله فعلیه قرار گیرد؛ مثل «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان» که مفاد وجوب به جمله فعلیه «وجبت الصلاتان» یا به جمله اسمیه «الصلاة واجبة» بیاید و اشکالات عقلی که گفت مفاد هیئت قابل برای لحاظ استقلالی نیست هم مرتفع می شود .

به هر حال همانطور که خود شیخ مطرح کرده اند ظاهر جمل شرطیه آن است که شرط، شرط الوجوب و شرط برای اصل حکم الهی باشد به حیثی که قبل از شرط حکم و وجوب در کار نیست. البته این موضوع در احکام تکلیفیه خیلی روشن است مانند امثله ای که گذشت .

اما در احکام است مانند تعلیق در عقود مثل ملکیت که بالاجماع باطل است مانند «ان جاء زید ملکتک الدار» گفته اند در خصوص احکام وضعیه تعلیق جائز نیست ولی باید پذیرفت که در خصوص عقود و ایقاعات دلیل عدم جواز تعلیق عمدتا اجماع است و غیر از آن دلیل محکمی ندارد .

به علاوه که در بعض موارد هم دلیل بر صحت تعلیق در احکام وضعیه آمده است از قبیل تدبیر «انت حر دبر وفاتی» و از قبیل وصیت تملیکیه «اوصیت داری لزید بعد وفاتی» لذا نمی توان گفت در همه جا دلیل خاصی بر بطلان تعلیق در احکام وضعیه آمده باشد .

پس لو خلی و طبعه معلق کردن حکم چه حکم وضعی و چه تکلیفی بر شرطی از شروط بلا اشکال و بلا محذور است الا ما خرج بالاجماع .

حال عمدتا بحث ما در واجب مشروط از بحث وجوب مقدمه منشعب شد و الا محور اصلی بحث سخن از وجود مقتضی بین وجوب ذی المقدمه و وجوب مقدمه بود. اما استطرادا بحث به دو گونه واجب مشروط و مطلق کشیده شد همانطور که در آینده تقسیم واجب به معلق و منجز خواهد آمد که این تقسیمات در بحث مقدمه واجب آمده است و می خواهیم بدانیم هر جا وجوب فعلی شد آیا با وجوب مقدمه هم ملازمه دارد یا نه؟

طبعا سوال می شود که آیا واجب مشروط هم با وجوب مقدمه اش ملازمه دارد یا نه؟

صاحب معالم فرموده است که بحث وجوب مقدمه در واجب مشروط جاری نیست بلکه این بحث مختص به واجب فعلی و مطلق مختص است[1] .

 

بررسی کلام صاحب معالم

قبلا به عرض رسید که بلا اشکال دو گونه از شروط یقینا داخل در بحث وجوب مقدمه داخل نیست:

گونه اول شرط الوجوب بود زیرا اصلا این شرط باید مفروض باشد تا تازه واجب ما متصف به وجوب شود مثلا باید اول استطاعت وجود یابد تا بعد از آن حج واجب شود و بعد بحث کنیم آیا مقدمات حج واجب، واجب است یا نه ؟

یا در «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان» معقول نیست بگوئیم مقدمه وجوب یعنی زوال واجب باشد، بلکه پس از وجود زوال تازه صلاة واجب می شود پس بلا اشکال شرط وجوب داخل در بحث مقدمه واجب قطعا نیست .

گونه دوم شرط علم است که داخل در وجوب مقدمه نیست؛ مثلا برای اینکه نماز به قبله خوانده شود عند الشک به چهار جهت نماز می خوانیم ولی آن سه جهت فقط شرط علم به صلاة الی القبله است و الا صلاة الی القبله یکی از این چهار نماز بیشتر نیست و نماز الی القبله متوقف بر آن سه صلاة دیگر نیست، لذا بحث وجوب مقدمه در مقدمات علم به ذی المقدمه نیز جاری نیست .

اما اینکه صاحب معالم فرموده است که بحث وجوب مقدمه مختص به وجوب مطلق است این صحیح نیست؛ زیرا واجب مطلق ملازمه با وجوب مقدمه اش به نحو مطلق دارد و واجب مشروط ملازمه دارد با وجوب مقدمه اش به نحو مشروط، پس نباید نفی کرد که وجوب مقدمه ناشی و مترشح از وجوب ذی المقدمه است و اگر ذی المقدمه وجوبش منجز و فعلی بود وجوب مقدمه نیز منجز و فعلی است و اگر وجوب ذی المقدمه مشروط بود طبعا ملازمه اقتضا دارد که مقدمه نیز واجب مشروط باشد.

پس چون این بحث عقلی و ناشی از ملازمه و ترشح وجوب از ذی المقدمه است فرقی بین واجب مطلق و مشروط نیست، منتهی شرط الوجوب شرط العلم داخل در بحث ما نیست.

اما وجوب واجب مشروط مثل نماز قبل از وقت واجبند به وجوب مشروط علی القول بالملازمه .

آری اگر مقدمه بخواهد واجب شود بنا به قول ملازمه، قهرا ذی المقدمه هم باید به وجوب فعلی واجب شود پس فرقی در بحث مقدمه واجب بین دو قسم واجب مطلق و مشروط نیست .

به علاوه اینکه ما واجب مطلق پیدا نمی کنیم؛ زیرا همه واجبات لااقل واجبات مشروط به عقل و قدرت و بلوغ هستند و ما واجب بدون شرط نداریم. پس همه واجبات مشروطند و وقتی شرط حاصل شود وجوب هم فعلی می شود.

ضمنا گفتیم اطلاق و اشتراط اضافییان هستند و هر واجبی ممکن است به اضافه به یک امر مشروط باشد و به اضافه به واجب دیگر مطلق باشد؛ مثلا حج نسبت به استطاعت واجب مشروط است و نسبت به زوال واجب مطلق است و صلاة نسبت به استطاعت واجب مطلق است ولی نسبت به زوال و غروب واجب مشروط است و لذا بحث منحصر به واجب مطلقی که بالفعل وجوبش منجز شده باشد نیست .

 

تذییل دوم: ‌آيا تعلم به وجوب مقدمی واجب است یا نه ؟

یکی از بحثها این است که فراگیری احکام چه وجوبی دارند و آیا همانطور که صاحب مدارک به تبع استادش گفته وجوب نفسی دارند یا وجوب مقدمی غیری مترشح از احکام الهی است یا وجوب ارشادی است که به حکم عقل است یا وجوب طریقی است ؟

محقق اردبیلی فرموده وجوب نفسی تهیئی است و به تبع آن شاگرش صاحب مدارک گفته اند یکی از واجبات نماز و روزه و یکی تعلم است. لیکن در جواب گفته شده است تعلم برای عمل لازم است نه اینکه واجب نفسی باشد و در روایت هم این مطلب تایید شده است «هلا تعلمت کی تعمل». پس در حقیقت یادگیری برای عمل است و آیه نفر هم می گوید غایت از تعلیم و تعلم عمل و حذر است .

اما وجوب غیری که همان وجوب مقدمی است در مقدماتی است که وجود ذی المقدمه متوقف بر وجود مقدمه باشد خواه وجود صحیح آن یا وجود اصل عمل؛ مثل صلاة که وجود آن در خارج پس از دخول وقت متوقف بر تطهیر بدن است و اینها که شرط صحت اصل عمل یا صحت عمل است این مقدمه است اما علم و تعلم دخیل در توقف وجودی نیست مثل رد السلام که چه بداند و چه نداند امر مقدوری است و ترک گناهان مقدور انسان هاست و قابل عمل هستند. پس اینطور نیست که وجود واجب در همه جا متوقف بر علم باشد یا ترک الحرام متوقف بر علم باشد پس علم وجوب مقدمی مترشح از ذو المقدمه نیز ندارد .

آری گاه عمل متوقف بر علم است مثل کسی که تازه مسلمان است و می خواهد نماز بخواند که بدون تعلم نمی تواند نماز بخواند ولی تعلم نقشی در امکان همه اعمال واجب ندارد بنابراین وجوب علم وجوب غیری هم نیست .

اما وجوب عقلی ارشادی مثل اینکه عقل مستقل به لزوم اطاعت از مولی است و تعبد در امر به اطاعت نیست و الا مستلزم دور و تسلسل است بلکه اصل لزوم اطاعت مولی به حکم عقل است آیا وجوب تعلم از این قبیل است که عقل تعلم را لازم بداند؟ خیر عقل مستلزم به لزوم تعلم احکام نیست مثل لزوم اطاعت از فرامین مولی .

پس حقیقت آن است که وجوب تعلم برای فرار از عقاب مولی است چرا که خدا بشر را آفریده و مکلف به تکلیف کرده است و عقل مستقل بدان است و آدمی باید به دنبال علم و شناخت دستورات الهی عمل کند. این وجوب طریقی است و به این گونه وجوب وجوب طریقی می گویند و باز تعلم از بحث وجوب مقدمه خارج است؛ زیرا وجوب مقدمه منحصر است بما یتوقف فعل العمل علیه یا صحة العمل علیه و تعلم از این جهت داخل این بحث نیست .

عمده بحث در وجوب تعلم در مبحث شرائط اصول خواهد آمد. سیاتی البحث انشاء الله در واجب معلق و منجز.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo