< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: مقدمه واجب

یکی از ابحاث اصولیه ای که در فقه کاربرد دارد آن است که اگر شیئی واجب شد آیا مقدمه آن هم واجب است به وجوب مولوی یا نه ؟

مثال

مولی امر به صلاة کرده است و ما می دانیم که یکی از مقدمات که استقبال یا ستر ساتر است آیا معنای آن این است که مولی امر به ستر و استقبال هم دارد یا نه ؟

قبل از ورود در استدلالات در ثبوت وجوب للمقدمه یا عدم آن، باید در جهاتی بحث کرد .

 

جهت اول بحث مقدمه واجب

مطلب اول: مراد از وجوب مقدمه لابدیت عقلی نیست بلکه مراد وجوب شرعی غیری و تبعی است .

به عبارت دیگر از نظر عقل شکی نیست که برای تحصیل واجب مقدمات‌ آن ضروری است؛ مثلا اگر مولی امر کرد به صعود علی السطح یا خرید لحم، معلوم است که اتیان به آن محتاج نصب سلم یا رفتن به بازار است و بلا اشکال تلبس به این مقدمات ضروری است؛ زیرا هر عاقلی می داند که هر عملی اگر نیاز به مقدمه‌ای دارد و اتیان به آن عمل واجب باشد معلوم است که باید آن مقدمه را آورد زیرا بدون آن خود عمل ترک می شود و به حکم عقل مستحق عقاب خواهد بود .

بنابراین بحث در لابدیت عقلی نیست چرا که عقل مستقل است که باید دنبال مقدمات رفت ولی بحث در این است که خود شارع بما اینکه امر او امر مولوی است شامل مقدمات عمل هم می شود یا نه امر مولی شامل مقدمات نمی شود ؟

مطلب دوم: وجوب بالمجاز هم مراد از بحث مقدمه واجب نیست؛ زیرا گاه صفت وجوب به شیئی بالعرض و المجاز اسناد داده می شود؛ مثل اینکه حرکت بالعرض به جالس در سفینه نسبت داده می شود ولی چون بالعرض و المجاز است محذوری ندارد و اینکه بعضی گفته اند بحث در اسناد بالعرض وجوب به مقدمه است این حرف غلطی است؛ زیرا بلاریب این نسبت به نحو مجازی صحیح و جائز است و می توان گفت مولائی که امر به نماز کرده امرنا بالوضوء و الغسل مجازا ولی آنچه مورد بحث است اتصاف مقدمه به وجوب شرعی به نحو حقیقت است .

مطلب سوم: آن است که بحث ما در وجوب مقدمه بحثی اصولی است نه بحث فقهی و در علم اصول از احکام فقهیه صحبت نمی کنیم و نمی خواهیم بگویئم مثلا همانطور که از وجوب عملی مثل در علم فقه نماز بحث می کنیم از مقدمه واجب در علم اصول بحث می کنیم؛ زیرا این شأن علم فقه است و ما در اصول در وجوب شرعی مقدمه بحث نمی کنیم گرچه بعض بزرگان این بحث را فقهی قرار داده اند چنانچه از حاشیه مرحوم سید علی قزوینی بر قوانین نقل شده که آیا مقدمه واجب است یا نه و این یک بحث فقهی است.

 

فرق بین مسئله اصولی و فقهی

باید گفت در این بحث اصولی می خواهیم بدانیم که آیا نتیجه این مساله در علم اصول آیا در استنباط حکم فقهی قرار می گیرد یا نه؟ مثلا ما در اصول از حجیت خبر واحد بحث می کنیم و اگر آن ثابت شد، خبر واحد را در طریق استنباط احکام شرعی قرار می دهیم مثلا می گویئم «اخبرنا العادل بنجاسة البول و خبر العادل حجة فالبول نجس» پس شأن مسئله اصولی قرار گرفتن در صغری یا کبرای استخراج حکم شرعی است ولی خود حکم فرعی نیست .

غالبا تعبیرات فقها از زمان شیخ طوسی در عدة تا زمان ما به این صورت است که هل ایجاب الشیء یقتضی ایجاب مقدمته ام لا ؟ یعنی آیا وجوب ذی المقدمه اقتضای وجوب ذی المقدمه را دارد یا نه ؟

مرحوم آخوند هم در کفایة می فرماید[1] آیا بین وجوب مقدمه و ذی المقدمه ملازمه است یا نه ؟

شیخ هم در تقریرات بحث را روی ملازمه و اقتضاء برده است. پس در علم اصول باید بحث کرد که آیا ملازمه بین ذی المقدمه و ذی المقدمه در وجوب هست یا نه ؟

اقتضاء یا ملازمه و عدم اقتضاء یا عدم اقتضاء مسئله اصولی است که اگر ملازمه ثابت شد باید گفت مثلا ستر البدن فی الصلاة مقدمة لوجوب الصلاة و الصلاه واجبة و بین مقدمه و ذی المقدمه ملازمه است پس نتیجه می گیریم که ستر عورت فی الصلاة واجب بالوجوب الشرعی المولوی .

پس علم اصول خود متکفل حکم فرعی نیست بلکه متکفل مسئله ای است که نتیجه آن در قیاس استنباط حکم فعلی قرار می گیرد پس باید اینگونه بحث کرد که آیا وجوب الواجب ملازم لوجوب مقدمته ام لا ؟

بنابراین بحث در ملازمه و اقضا است که این عمل مکلف نیست بلکه از ثبوت ملازمه و ثبوت اقتضا استنباط می شود وجوب مقدمه که حکم عمل مکلف است .

پس معلوم شد که باید در علم اصول بحث را در چیزی قرار داد که نتیجه آن در علم فقه و استنباط احکام استفاده شود .

 

احتمال دیگر در بحث مقدمه واجب

بعضی گفته اند شاید این بحث از مبادی مسائل علم است یا از مبادی تصوریه یا تصدیقیه یا مبادی احکام چون هر علمی محتاج مبادی است و اگر بحث در معرفت موضوع علم یا موضوع مسائل علم باشد مبادی تصوریه است و قیاساتی که در استنباط مسائل علم قرار می گیرد آنها مبادی تصدیقیه هستند .

مرحوم آخوند امری به نام مبادی احکام نیز مطرح کرده اند و گفته اند مبادی احکام عبارت از آن چیزی است که در رابطه با شناخت حکم شرعی و انواع حکم است مثلا آیا حکم عبارت است از اراده یا نه و آیا بین احکام تضاد است یا نه و آیا احکام وضعیه منتزع از احکام تکلیفیه هستند یا هر کدام مجزا حکم شرعی هستند، ولی اینها هیچ کدام داخل در بحث ما نیست و بحث مقدمه در مبادی تصوریه علم اصول نیست چرا که در این مبادی بحث از تعریفات و تعریف موضوعات علم اصول است .

و از مبادی تصدیقیه هم نیست زیرا آن عبارت است از ادله ای که حکم اصولی از آن استنباط می شود مثلا ادله ای که برای حجیت خبر واحد اقامه می شود آنها مبادی تصدیقیه است و ادله ای که برای اثبات ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه استفاده می شود آنها مبادی تصدیقیه است، اما خود ملازمه یا حجیت خیر واحد مسئله اصولی است .

و مبادی احکام هم نیست زیرا معلوم است که ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه جزء احکام فقهی نیست که بگوئیم جزء مبادی احکام است یا نه ؟‌

این مسئله چندان برای ما که در سدد بیان مسائل کاربردی علم اصول هستیم مهم نیست و به هر حال ما بحث از ملازمه بین اراده تشریعی واجب و مقدمه خواهیم داشت که بحث عقلی است زیرا بحث از تلازم و اقتضا عقلی است و دخلی به دلالت الفاظ از نظر لغت یا ظهور عرفی ندارد و گرچه این بحث در مباحث الفاظ آورده شده است اما دیدیم بازگشت بحث به ملازمه است که امری عقلی است .

 

صاحب معالم[2] در مقام انکار که وجوب مقدمه برآمده است به این استدلال که هیچ یک از دلالات ثلاث (دلالت مطابقی یا التزامی یا تضمنی) دلالت بر وجوب مقدمه ندارد تمسک کرده در صورتی که این بحثی عقلی محض است منتهی دلیل اینکه این بحث را در بحث الفاظ آورده اند آن است که گوئی اصولیین مستقلات عقلی را از غیر مستقلات عقلی جدا کرده اند و آنچه از قبیل حسن احسان و قبح ظلم است اینها مستقلات عقلی است یعنی آنچه عقل بدون ضم ضمیمه بدان حکم می کند .

قسم دیگر آن اموری عقلی غیر مستقل است مثل بحث از اجتماع امر و نهی که امر و نهی باید باشد و بعد بحث شود که آیا اجتماع امر و نهی جائز است یا نه ؟ پس بحث اجتماع امر و نهی مبحث عقلی غیر مستقل است و من جمله بحث ماست که در ملازمه بین مقدمه و ذی المقدمه داریم اما اینکه وجوبی باید برای ذی المقدمه باشد تا بعد بحث در ملازمه کنیم لذا چون جزء غیر مستقلات است علما استطرادا و بالمناسبة بحث را داخل در مباحث الفاظ آورده اند و الا بحث به هیج وجه لفظی نیست بلکه بحث ما عقلی است .

آری اگر کسی گفت دلالت التزامیه خود دلالت عقلی است چنانچه استاد خمینی احتمال داده اند این بحث جزء مباحث لفظی است ولی خود دلالت عقلی است که از لفظ دال بر وجوب ذی المقدمه است لازم کشف می شود ولی باز این خود بحثی عقلی است و دخلی به بحث لفظی ندارد .

سیاتی البحث در تقسیمات مقدمات .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo