< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: فرض استیعاب عذر/ اجزاء / اوامر

آیا اتیان به مامور به، به امر اضطراری مجزی از مامور به به امر واقعی هست یا نه ؟

مثلا نماز با تیمم مجزی از صلاه با طهارت مائیه می باشد یا اگر غیر قادر بر قیام، نماز را نشسته خواند آیا عمل او مجزی از نماز قائما هست یا نه ؟

یا مثلا کسی که مرض استسقا دارد آیا اگر برای رفع استسقاء در ماه رمضان لبش را تر کرد آیا بعد از رفع مرض دوباره باید قضای روزه ها را بگیرد یا نه ؟

مسلم است اگر فرضا تمام ملاک در حکم واقعی را با عمل اضطراری درک کند علی القاعده مجزی است و مثلا عاجز از قیام نماز را قاعدا خواند و تمام آن صد درجه را درک کرد، اینجا اعاده ندارد؛ زیرا تمام ملاک به دست آمده است مثل مریضی که داروی تجویز شده را نمی تواند مصرف کند داروئی را که بدل آن است و تمام خواص آن را دارد استفاده می کند و دیگر نیازی به اعاده داروی اول نیست .

اما اگر فرضا این عمل اضطراری تمام ملاک عمل واقعی را تدارک نکند و فقط بخشی را تدارک کند، به حیثی که بشود باقی را بعدا تدارک کرد، علی القاعده آن عمل اضطراری وقتی مجزی است که نتواند باقی ملاک را تدارک کند و الا اگر مثلا فقد بیست درجه را از صد درجه مصلحت را تدارک کرد و باقی قابل تدارک نبود علی القاعده عمل مجزی است چون راهی برای تدارک ملاک نداریم .

اکنون برگردیم به نکته ای که محقق نائینی در رابطه با عدم وجوب قضا ذکر کرده است ایشان فرموده است[1] مثلا اگر کسی در وقت قادر بر نماز قائما نشد و در سراسر وقت نماز را قاعدا خواند و عذر مستوعب وقت بود، و فرض کردیم دلیلی در عالم اثبات وارد شد و گفت «صل قاعدا» این دلیل از دو چیز حکایت دارد:

اول: حکایت از استیفای ملاک و مصلحت صلاة قائما

دوم: حکایت از عدم وجوب قضا

و الا اگر بنا باشد که هم امر به عمل اضطراری فعلی شود و هم قضا واجب باشد این مستلزم تناقض است که دیروز به عرض رسید .

اگر فرضا عذر مستوعب بود و تمام وقت قدرت بر قیام ندارد و مولی در این فرض امر به صلاة قاعدا کرد، این امر لامحاله باید متضمن یا مصلحت صلاة واقعی قائما باشد یا آن را تدارک نکند .

اگر مصلحت تدارک شده است، معنا ندارد که قضا واجب باشد چون قضا در فرض فوت فریضه است و هم حتما دارای ملاک واقعی است بنابراین قضا معنا ندارد زیرا قضا بر کسی واجب است که فاتته الفریضه و از این شخص فریضه فوت نشده است

و اگر فرضا این صلاة قاعدا ملاک نماز واقعی قائما را ندارد و نتوانست تدارک مصلحت واقع کند پس قهرا امر در وقتش غلط است و باید حتما قضا بر او واجب باشد؛ زیرا نماز قاعدا در فرض فاقد ملاک بودن، فریضه نخواهد بود و امر نخواهد داشت و اگر امر داشت بنابراین فریضه است و فریضه از او فوت نشده است و اگر می گوئید این صلاة در وقت فاقد ملاک بوده پس فریضه هم نبوده و امر هم نداشت و آن وقت فوت فریضه صادق بود .

اما اگر فرضا در وقت امر به صلاه قاعدا فعلی و منجز بود دیگر معنا ندارد قضا واجب باشد. لذا میرزای نائینی می فرمایند اگر امر به عمل اضطراری داشتیم و آن اضطرار هم مستوعب تمام وقت بود اینجا حتما قضا لازم نیست و الا تناقض پیش می آید زیرا اگر هم قضا واجب باشد و هم عمل مستوعب وقت مجزی نباشد این دو تناقض است زیرا اگر قضا واجب باشد؛ یعنی این عمل مجزی و واجد ملاک هم نبوده و اگر عمل مجزی است پس معنایش داشتن ملاک واقع و عدم وجوب قضاست .

مرحوم استاد خوئی می فرمود[2] که از نظر عالم اثبات قبول است ولی از نظر عالم ثبوت ممکن واقعی است که عمل هم در وقت واجد مصلحت باشد و هم در عین حال قضا در خارج وقت هم لازم باشد و آن در جائی است که دو مصلحت باشد. یک مصلحت در ذات صلاة کامل است و از طرفی خود وقت هم دارای مصلحت ملزمه دومی باشد و این شخص به خاطر درک مصلحت دوم امر به صلاة در وقت دارد. اما از طرفی چون مصلحت اول هنوز باقی مانده است به خاطر آن مصلحت واقعی در صلاة اعاده واجب است تا در نتیجه هر دو مصلحت درک شود.

پس اگر شما قدرت بر قیام در وقت داشتید و نماز را قائما خواندید هر دو مصلحت ملزمه را درک کردید، ولی اگر در وقت قادر بر صلاة قیامی نبودید اقلا مصلحت وقت را درک کن و بعد قضا را در خارج وقت انجام بده .

پس بر حسب عالم ثبوت تناقض بین امر به صلاة در وقت و امر به قضا در خارج وقت نیست؛ زیرا ممکن است در وقت دو مصلحت باشد یا یک مصلحت شدیده قوی باشد و مضطر نتواند این دو را درک کند پس ممکن است هر دو لازم باشد هم اصل عمل برای درک مصلحت وقت و هم قضاء عمل برای درک مصلحت واقع .

این به حسب عالم ثبوت ممکن است و تناقضی در کار نیست .

اما به حسب عالم دلیل و اثبات حق با آقای نائینی است. هرگاه در وقت امر به عمل اضطراری واقع شد این علی القاعده قضا ندارد مثلا اگر کسی روزه استسقائی می گیرد در ماه رمضان و لو بعد از ماه مبارک بیماری او رفع شود قضای روزه بر او واجب نیست و نیز اگر کسی در وقت قدرت بر قیام پیدا کند نماز قائما واجب نست و هکذا گر کسی با تیمم نماز خواند قضا با طهارت مائیه بعد الوقت واجب نیست؛ زیرا یا دلیل امر اضطراری اطلاق دارد و یا ندارد. مثلا دلیلی که فرموده «فلم تجدوا ماءا فتیمموا» یا این دلیل اطلاق دارد خواه بعد از اینکه رفع عذر بشود یا نشود که با این اطلاق وظیفه نماز با تیمم است و لو بعد الوقت آب پیدا شود و رفع عذر شود .

یا دلیلی که گفته است «ان لم تقدر علی القیام فصل قاعدا» این دلیل بدل اضطراری یا اطلاق دارد که به مقتضای اطلاق امر اضطراری همین عمل اضطراری واجب است. مولی گفته اگر آب نبود وظیفه نماز با تیمم است، خواه بعدا آب بیابی یا نیابی یا اگر قدرت بر قیام نداری وظیفه نماز قاعدا است خواه بعدا قدرت بر قیام پیدا کنی یا نکنی.

پس اگر دلیل امر اضطراری اطلاق داشت به مقتضای اطلاق تمسک کرده و می گوئیم قضا واجب نیست و وظیفه همان نماز اضطراری است و فریضه فوت نشده است تا قضا بخواهد .

فرض اطلاق مقامی

و اگر فرضا دلیل اضطراری اطلاق لفظی نداشت، به اطلاق مقامی تمسک کرده و مولای آمر که امر به نماز با تیمم کرد و نگفت بعد از وقت قضا هم بکنید و یا اگر استسقا داشتید روزه با خوردن آب انجام دهید و امر به قضا هم نکرد که این اطلاق مقامی است و می گوئیم مولی در مقام بیان بود و فرمود در وقت نماز متیمما بخوانید و در رمضان روزه استیقائی بگیرید و چون ترک کرد امر به قضا را، کشف می کنیم که قضا واجب نبوده است .

اما اینکه در عالم ثبوت ممکن است دو مصلحت باشد این حرف را نمی‌توان به قطع نسبت داد. شاید همان عمل اضطراری کل مصلحت واقع را تدارک کرده باشد و لذا یقین به قضا نداریم و مقتضای اصل عملی و شک در تکلیف و برائت است .

این بیان استاد در مقابل فرمایش آقای نائینی است .

پس اگر بدار جائز بود کشف می کنیم حتی در وقت اعاده ندارد و اما اگر لو خلی و طبعه دلیلی بر بدار نبود و بعد رفع اضطرار شد مجزی نیست؛ زیرا وقتی عمل منتقل به امر اضطراری می شود که عذر مستوعب باشد پس با عدم استیعاب و عدم دلیل بر بدار نوبت به امر اضراری نمی رسد بر خلاف آنچه آخوند گفته است اما قضا از نظر اثبات واجب نیست .

سوال

اگر کسی خود را مضطر کرد مثلا آب را ریخت تا ناچار بشود نماز را با تیمم بخواند یا قبل از طلوع فجر خود را مبتلی به جنابت می کند و وقت غسل هم نیست، آیا اینجا هم حکم امر اضطراری فعلی می شود و بعد که فعلی شد عمل به این امر اضطراری مجزی است یا نه ؟ این مساله شدیدا محل ابتلا است .

فلاسفه می گویند «الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار». کسی که خودش را مضطر کرده است این از نظر عقل مستحق عقاب است مثل کسی که خود را از جای بلند پرت می کند و بعد قبل از مرگش پشیمان می شود و دیگر نمی تواند خود را از سقوط حفظ کند و دیگر عذر او پذیرفته نیست .

پس طبق این قاعده دلیل اضطراری فعلیت پیدا نمی کند پس امر به صوم متیمما یا صل متیمما شامل چنین شخصی نمی شود بنابراین شخص مستحق عقاب هم هست و بدل اضطراری هم نیست پس فریضه از او فوت شده است و قضا هم واجب است و ضمنا مستحق عقاب هم هست بر ترک واجب و امساک هم بر او واجب است در باقی وقت .

بله در خصوص صلاة از این باب که نماز در هیچ حالتی از انسان ساقط نمی شود، و لو به سوء اختیار تیمم کرده است باید انجام دهد. و هکذا در تقیه که قدرت دارد که عمل تقیه ای را انجام دهد و می رود در مسجد که نماز را متکتفا بخواند اینجا هم جائز است و ما می توانیم نماز را و حتی حج را تقیة انجام دهیم. البته اجزاء آن امر دیگری است که به نظر ما به مقتضای اوامری که امر به صلاة منزل و سپس شرکت در جماعت آنها کرده است این نماز تقیه ای مجزی نیست و این اشخاص منحرف در حکم جدار هستند که نمی توان به آن اقتدا کرد .

این علی المبناست که بحث آن موکول به بحث تقیه است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo