< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

93/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مفردات بحث اجزاء

بحث در تفسیر عنوان بحث بود که هل الاتیان بالمامور به علی وجهه یقتضی الاجزاء ام لا؟ یعنی اگرعمل مامور به را آنگونه که شارع اعتبار کرده انجام شد آیا مجزی است ؟

مثلا مولی امر کرده به صلاة و این صلاة علی وجهه یعنی با همه قیود معتبر در آن، اگر آورده شد آیا کافی است یا تکرر لازم است ؟

قبلا گفتیم کلمه اتیان در فرمایش آخوند آمده است به تبع شیخ انصاری ولی در فصول کلمه امر آمده است و کلمه «علی وجهه» هم تفسیر شد به ‌آنچه که شارع اعتبار کرده است و مرحوم آخوند هم کلمه عقلا را اضافه کردند گرچه به دیدگاه استاد و مرحوم نائینی شرعا کافی بود .

 

مراد از یقتضی

اما در مورد کلمه یقتضی آیا مراد از آن تاثیر و سببیت تکوینی است یا مقصود دلالت است و معنای لفظی مراد است ؟

مرحوم آخوند مقصود را تاثیر و علیت دانسته اند یعنی آیا اتیان به مامور به علت در اجزاء است یا نه ؟

اما برخی اقتضا را به دلالت تفسیر کرده اند یعنی آیا اتیان به مامور به دلالت بر اجزاء دارد یا دلالت ندارد .

مرحوم آخوند فرمودند[1] ما تعبیر «اقتضاء امر» را به «اتیان به مامور به» تبدیل می کنیم چرا که گفتیم بحث عقلی است و اقتضاء به معنای دلالت نیست و ما گفتیم اتیان عمل به مامور به و عمل که دلالت ندارد بلکه شیئی خارجی و دارای اثر است، پس معنای هل الاتیان بالمامور به یقتضی الاجزاء آن است که آیا عمل به مامور به موثر در اجزاء است و علت برای کفایت عمل می شود یا موثر نیست ؟

پس مراد از اقتضا تاثیر است یعنی آیا آوردن عمل علی وجهه مؤثر در کفایت و اجزاء است یا نه ؟

واقع هم همین است یعنی می خواهیم بدانیم که آوردن عمل با اجزاء و شرائط آیا موثر در کفایت است ؟

آری عقلا مؤثر است زیرا مکلف طبیعی را طبق فرمان انجام داده است پس عمل موثر و مقتضی در سقوط امر است، پس عمل طبق دستور مولاست پس این موثر و علت است در سقوط امر و اجزاء. پس معنای یقتضی یعنی موثر و یسبب فی سقوط الامر و سقوط الامر .

اما دلالت مربوط به الفاظ و وضع و دلالت است .

با توجه به این آیا اتیان به عمل واقعی سبب سقوط امر واجزاء است و اگر مولی مثلا امر کرده است به مشی و مکلف آن را انجام داد، این عمل موثر در سقوط تکلیف است و عمل مجزی است .

اما اگر مولی امر به صلاة ظهر در روز جمعه کرد و دلیلی بر وجوب صلاة جمعه قائم شد و مکلف به مقتضای دلیل ظاهری صلاة جمعه را اتیان کرد، این اتیان به امر ظاهری نمی تواند مجزی از امر به صلاة ظهر باشد؛ زیرا امر ظاهری مجزی از امر واقعی نماز ظهر باشد و شما در بحث اجزاء می خواهید بگوئید آیا امر ظاهرمجزی از واقع هست یا نه و اینجا بحث عمل نمی تواند مجزی باشد و اجزاء دلیل امر ظاهری است .

مثلا در مورد امر ظاهری ما مامور به رجوع به روایات هستیم و در صحیحه زراره یافتیم که قال الصادق علیه السلام در عصر غیبت نماز جمعه واجب است ولی وجوب واقعی صلاة ظهر بود حال آیا در این بحث سوال می شود که آیا عمل ما موثر و موجب سقوط امر به صلاة ظهر و موجب اجزاء است؟ کلا این عمل که مطابق واقع نبود، به چه دلیل بگوئیم موثر در اجزاء و کفایت است؟ پس بگوئیم اجزاء به معنای دلالت است و آیا این امر دلالت بر واقع و کفایت دارد یا نه ؟

پس این معنا برای اقتضا باید بشود و می بینیم در امر ظاهری معنای یقتضی به معنای دلالت است نه موثر؛ زیرا امر ظاهری امر به صلاة جمعه کرده است؛ زیرا این دو عمل مجزا هستند و اجزاء را باید به گردن امر بیندازیم و بگوئیم آیا امر ظاهری دلالت بر اجزاء دارد یا نه و هکذا در مورد امر اضطراری مثل صلاة با تیمم که بعد از یک ساعت اگر آب پیدا شد آیا این نماز با طهارت ترابیه آیا مجزی است از صلا‌ة با طهارت مائیه یا نه ؟ کلا چون عمل مباین نمی تواند مجزی از ضد خود باشد پس باید گفت آیا امراضطراری دال بر اجزاء از واقعی است ؟

پس سوال این است که هر چند اقتضا به معنای تاثیر و سببیت باشد ولی این را به اتیان نسبت می دهیم و می گوئیم اتیان به عمل مؤثر در اجزاء و سقوط امر است .

بله هر عملی که مطابق امر خودش اگر باشد از مامور بهی که امر اوست مجزی و کافی است و سبب سقوط است اما اگر عمل ما ظاهری باشد یا عمل اضطراری باشد، مجزی از عمل واقعی نیست. پس بحث در اجزاء بحث در دلالت باید باشد یعنی باید گفت آیا امر اضطراری دلالت بر اجزاء از امر واقعی دارد یا نه ؟

جواب

ما در مورد امر ظاهری و اضطراری عمدتا دنبال دلالت دلیل می گردیم که دلیل آن آیا اقتضا دارد که عمل ما اگر مطابق واقع نشد مجزی است یا نه ؟

بله خداوند تراب را در دلیل به عنوان طهور قرار داده و اجازه تشکیک در قول ثقات هم نداده است حال آیا این دلیل بر اجزاء دارد یا نه و گر چه بحث ما در مورد اجزاء عمل ظاهری و عمل اضطراری از مامور به واقعی است که عمدتا مستند به ادله و دلالت دلیل است نه مستند به تاثیر و تاثر خارجی، الا اینکه ما بعد از رجوع به ادله استفاده می کنیم که مامور به ظاهری مجزی است و تراب برای ده سال کافی است حال آیا هل الاتیان به صلاة الظهر یوثر فی الاجزاء ام لا ؟

یک مقدمه ای هست و آن دلالت ادله است اگر رسیدیم که در وقت جنگ حکم ظاهری حاکم است و در وقت اضطرار حکم اضطراری حاکم است بعد از این مقدمه یقتضی به معنای یوثر است

حال اگر به ادله رجوع کردیم آیا این عمل به مقتضای حکم اضطراری یا ظاهری مؤثر در اجزاء است یا نه ؟

پس در صورتی که اصل عمل را طبق امر بیاوریم احتیاج به مقدمه دلالت لفظ نداریم و می گوئیم مولی امر به مشی کرد و من هم آوردم.

اما در مورد امر ظاهری و اضطراری، آنجا هم یقتضی به معنای یوثر و یسبب است منتهی با این مقدمه که صغری است که مثلا در زمان جهل صدق العادل و تراب یکفیک عشر سنین بعد از آن مقدمه نوبت به ذی المقدمه و کبری می رسد و بعد از این وظیفه فعلی آیا طبق امر ظاهری یا اضطراری آیا یوثر فی الاجزاء ام لا ؟ پس یقتضی به معنای تاثیر و سببیت است

 

معنای اجزاء

اجزاء به معنای کفایت است یعنی امر و اتیان به عمل مقتضی کفایت است و تکرار و تعدد لازم نیست منتهی در مرحله اجزاء و کفایت ما تابع دلیل هستیم، گاه اجزاءهم داخل و هم در خارج وقت است ولی گاه عمل در وقت مجزی است ولی در خارج وقت مجزی نیست مثل اینکه اگر شک در وقت کردیم باید نماز را بیاوریم ولی در خارج وقت لازم نیست یا اگر عالم به زلزله شدیم باید بیاوریم ولی اگر عالم نشدیم لازم نیست .

پس تا اینجا عناوین تک تک روشن شد «الاتیان بالعمل علی وجهه یقتضی الاجزاء»

 

فرق اجزاء با مره و تکرار

فرق بین این بحث اجزاء با بحث ما نحن فیه چیست ؟

در بحث مرة و تکرار ما در اصل مامور به بحث می کنیم یعنی بحث می کنیم که آیا مامور به مرة است یا تکرار. اما در بحث اجزاء بحث آن است که آنچه مامور به است آنچه آوردیم آیا کافی است یا اعاده و قضا لازم دارد .

پس بحث مره و تکرار صغروی است و بحث اجزاء کبروی است پس در مره و تکرار بحث آن است که ما هو المامور به ؟ اما در بحث اجزاء بحث این است که آن مامور به اعم از اینکه واحد باشد یا تکرار باشد آیا اگر آوردیم آیا مسقط قضا و اعاده هست یا نه ؟

 

فرق بحث اجزاء با بحث تابعیت قضا از ادا

فرق بحث اجزاء با بحث تابعیت قضا از ادا آن است که در تابعیت قضا از امر جدید یا از امر اول این است که آنجا بحث این است که این امر هم در وقت است و هم در خارج وقت یا نه ؟

قائلین قضا به امر اول می گویند یک امر بیش نیست که در وقت است و هم در خارج وقت و قائلین به امر جدید می گویند آن در وقت موقت بود و قضا محتاج امر جدید است پس بحث این است که مامور به هر چه می خواهد باشد آیا با اتیان آن مجزی است یا دوباره باید اتیان کرد .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo