< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: اشکال بر مبنای استاد خوئی در وضع

محصل فرمایش استاد خوئی در جمل انشائیه و به طور کلی انشائیات این شد که فرمودند انشائیات اموری هستند که در نفس متکلم وجود دارند، ولی ماورای ما فی النفس چیزی وجود ندارد که همان ما فی النفس به کلامی یا لفظی یا غیر آن ابراز می شود[1] و سر اینکه انشائیات متصف به صدق و کذب هم نمی شود آن است که ورای نفس چیزی نیست بر خلاف اخباریات که اگر خبر مطابق با واقع و نفس الامر باشد صدق است و الا کذب است، پس در جمله خبریه «زید مات» متکلم اعلام کرده که من از امر واقعی حکایت می کنم که در صورت مطابقت با واقع صدق است و الا کذب است .

اما در مورد انشائیات حکایتی از شیئی نیست بلکه متکلم امری مانند زوجیت و ملکیت را اعتبار کرده است و بعد به لفظ امر یا لفظ بعت و اشتریت این اعتبار را ابراز می کند چون حکایتی نیست صدق و کذب هم در او راه ندارد .

بر این اساس استاد اعتراض شدید داشت که اگر می خواهید بگوئید به وسیله انکحت و الفاظ انشائیات چیزی در خارج تحقق پیدا می کند، این که دروغ است؛ زیرا الفاظ اسباب آن اموری نه درخارج و نه در اعتبارند .

و اگر مراد آن است که آن اعتبارات به وسیله ایجاد می شود، این هم غلط است؛ زیرا اعتباریات به الفاظ وجود پیدا نمی کنند چه آنکه اعتباریات امور قائم به نفس معتبرند و هر گاه معتبر اعتبار زوجیت یا اعتبار ثبوت عملی بر عاتق عبد یا حرمان عبید از افعالی یا ... این اعتباریات قائم به نفس معتبرند و لفظ فقط مبرز این اعتبارات است، بنابراین الفاظ هیچ نقشی در ایجاد اشیاء ندارند بلکه تنها نقش آنها ابراز و اظهار ما فی الضمیر است .

پس به نظر استاد به طور کلی نقش الفاظ و تکلم نقش ابراز ما فی الضمیر است و الفاظ همانند کتابت کاشفات از مرادات متکلم هستند نه اینکه موجدات باشند. حال اگر این الفاظ اگر به جمل خبریه ظاهر شدند ابراز از قصد حکایت متکلم از یک امر واقعی و اگر به صورت جمله انشائیه بود کشف می کنند که در نفس متکلم اعتباری واقع شده است و کشف از وجود آن اعتبار د ر نفس متکلم می کنند. حال یا اعتبار زوجیت یا ملکیت یا اعتبار ثبوت شیئی که نامش امر است یا حرمان شیئی که نامش نهی است .

سر بیان ایشان این شد که حرف مشهور اشتباه بود در جمل خبریه و هم در جمل انشائیه .

اشکال از اینجا ناشی شده است که ایشان وضع را به تعهد و التزام واضع تفسیر کرد[2] و این نیاز به دلالت تصدیقه دارد و بر این اساس گفتند الفاظ برای معانی مراده وضع شده است.

اما دیگران گفته اند که اصلا در معانی الفاظ اراده نخوابیده است. بله واضع عاقل است و بر اساس عقل و اراده وضع را انجام داده است اما آیا معنا را به قید اراده، معنای لفظ قرار داده است یا ذات معنا را معنای لفظ قرار داده است .

و به عبارة اخری آیا کسی که لفظ محمد را برای ذات فرزندش وضع کرده آیا به قید اراده وضع کرده است ؟!

استاد قید اراده معنا را در موضوع له دخیل دانسته است اما این اشتباه است و اصلا در معنای لفظ جز معنای تصوری لفظ موضوع له لفظ نیست و توجه به اراده و قصد در نام گذاری وجود ندارد، هر چند عامل اسم گذاری اراده بوده است اما نه آن است که لفظ محمد را به قید اراده فرزندش وضع کرده باشد، بلکه لفظ محمد را برای این نوزاد بما هو هو وضع کرده است، لذا موضوع له معنای تصوری است، اما به مبنای استاد موضوع له معنای تصدیقی است زیرا به نظر ایشان معنا به قید اراده معنای موضوع له است اما واقعا وجدان حاکم است به اینکه لفظ برای ذات معنا وضع شده است و همان نظر مشهور درست است که الفاظ موضوع برای ذات معنا هستند به نحو تصور نه به نحو تصدیق و نه مقید به اراده .

اگر این را پذیرفتیم در قضیه حملیه هم واضع هیئت جمله خبریه را برای انتساب محمول به موضوع وضع کرد و هیئت جمله خبریه برای ثبوت محمول للموضوع وضع شده است، نه برای قصد حکایت ثبوت محمول للموضوع و واضع هر چند حین الوضع قصد کرده ولی این اراده در اصل وضع دخیل است نه در موضوع له. پس موضوع له جمله خبریه فقط انتساب محمول به موضوع است و ثبوت المحمول للموضوع است .

اشکال استاد خوئی که اگر معنای جمله خبریه ثبوت المحمول للنسبة باشد باید محمول برای موضوع در خارج ثابت شود وارد نیست و می گوئیم کلا! لازم نیست لفظ نسبت را ایجاد کند؛ زیرا نقش لفظ بیان است، ولی لازم نیست مبین به بیان تحقق خارجی پیدا کند، هر چند جمله خبریه برای ثبوت النسبة وضع شده است ولی این به معنای آن نیست که ثبوت النسبة که مبین به این بیان است حتما بیان علت برای او باشد. انفکاک مدلول از دال غلط است اما مدلول عبارت است از اینکه این نسبت تصوری مدلول است و نسبت واقعی مدلول نیست، بلکه نسبت ذهنی بین محمول و موضوع مدلول جمله خبریه است .

اما در انشائیات بعضی گفته اند که شکی نیست که در جمل انشائیه می بینیم که شیئی وجود پیدا کرده است که قبلا نبوده است حال شما نام او را اعتبار می گذارید و معنای این جمل اعتبارات است.

آری ملکیت و زوجیت و ... اعتباریند ولی شکی نیست که ما این اعتبارات را به الفاظ ایجاد می کنیم. اشتباه نشود که هر معنی و مقصودی در ذهن لحاظ و تصور می شود حتما در افعال خارجی ولی فعل مبرز آن نیست بلکه موجد آن امر ملحوظ است در اعتباریات نیز امور حقیقی و واقعی هستند – گرچه مانند جوهر یا عرض – ما به ازاء در خارج ندارند بلکه واقعیت انها در عالم نفس الامر خود آنهاست و طبعا در ذهن تصور هم می شوند، ولی وجود آنها در عالم نفس الامر خودشان به برکت زوجت یا ملکت یا امرتک بکذا و انهاک عن کذا تحقق پیدا می کند، نه اینکه این الفاظ کاشفات از اعتبارات باشند. تنها مبرز بودن این الفاظ غلط است زیرا اگر ما یقین داشتیم و بدانیم که در نفس دختر و پسر اعتبار طرفینی بود زوجیت محقق نمی شود

و اینکه مرحوم استاد می گویند بناء عقلا بر لزوم وجود مبرز در ترتب اثر بر اعتبارات ذهنی است نه اینکه الفاظ موجدات باشد، به نظر ما ناتمام است

اگر الفاظ فقط مبرزات باشند، یعنی اماراتند و امارات عند الشک حجیت دارند پس اگر یقین داشتیم که دختر و پسر در دل اعتبار زوجیت کرده اند آیا عقلا آنها را همسر می دانند کلاّ؛ زیرا اعتبار باید به لفظ ایجاد شود، پس معلوم می شود در انشائیات ایجاد معانی می شود، زیرا نقش ابراز بالاتر از علم که نیست و اگر ما یقین هم داشتیم که چنین اعتباری از دل هر یک بر خواسته است، مسلما آثار زوجیت بار نمی کنیم، پس معلوم می شود نقش عقود و الفاظ نقش ایجادیات است .

به این استاد بزرگ عرض می کنیم که خیر جای تردید نیست که موجودات خارجی دارای عامل و اسباب خارجی است و موجودات اعتباری هم بلا اشکال عامل وجودشان اعتبار معتبر است ولی در عالم لحاظ بلکه با ایجاد در عالم انشاء و معتبر با لحاظ خود هر چه بخواهد لحاظ می کند. نقش و اثر لفظ ایجاد اعتبار است نه‌ آنکه فقط نقش لفظ و اثر آن ابراز اعتبار باشد.

اما استاد می فرمایند: اینکه اگر علم هم داشته باشیم کافی نیست این به دلیل نیاز به مبرز است و نقش لفظ نقش جزء العلة است در حصول زوجیت و مانعی ندارد که بگوئیم آنگاه اعتبار ارزش دارد که هم در نفس تحقق یابد و هم به لفظ ابراز شود.

باری مهم این است که حرف مشهور صحیح است و عقد ایجاد اعتبار می کند و الفاظ انشائی معانی خود را ایجاد می کنند آیا در عالم خود آن معنا و در وعاء خودش؛ مثلا طلب در وعاء و ظرف طلب به لفظ اضرب ایجاد می شود و ضرب مثلا معنای طلب را ایجاد می کند در وعاء انشاء نه وعاء اعتبار .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo