< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: حقیقت وضع

یک قسم از طلب، طلب انشائی است و چون به نظر آخوند طلب با اراده یکی است پس طلب انشائی همان اراده انشائی است.

بعضی از بزرگان فرمایش استاد خوئی را در معنای انشاء در مقابل اخبار در اینجا آورده اند و بحث مبسوطی در فرق خبر و انشاء آورده اند و به این مناسبت ما هم متعرض می شویم هر چند اثری در استنباط ندارد .

 

حقیقت وضع

مرحوم آخوند آن را علقه بین لفظ و معنا دانسته است[1] که قبلا توضیح دادیم که گاه به تعیین واضع و گاه در اثر تعین و کثرت استعمال حاصل می شود و بعضی آن را ایجاد ملازمه واقعی یا اعتباری بین لفظ و معنا دانستند و این هم بحث مفصلی در جای خود دارد .

 

مبنای استاد خوئی

ایشان وضع را التزام و تعهد شخص واضع نزد خود دانسته اند[2] یعنی واضع متعهد می شود که هر گاه معنای خاصی را اراده کرد لفظ خاصی را به کاربرد .

بیان مطلب

فرض کنید انسان متعهد می شود که اگر خداوند به او دختری داد نام فاطمه بر او بنهد پس وضع تعهد و التزام نفسانی است و اعتبار و علقه ها در وضع قابل پذیرش نیست بلکه ما بالو جدان می بینیم که حقیقت وضع التزامی است که واضع اراده کند که هر گاه دخترش را اراده کرد نام فاطمه را بیاورد .

لامحالة استاد ملتزمند که الفاظ برای معانی مراده وضع شده است نه بدون اراده و کسی می تواند تعهد والتزام درست کنند که دو طرف مطلب در اختیار او باشد و لامحاله معانی الفاظ معانی مراده باشد؛ زیرا او ملتزم شد زید را در مقابل فرزند قرار بدهد و اگر این امر در اختیار او نباشد طبعا التزام غلط است. پس وقتی کسی ملتزم شد لفظ فاطمه را برای فرزندش بگذارد معنایش آن است که هر وقت اراده فرزند خود کرد نام فاطمه را ببرد و لذا معانی الفاظ مرادند و لفظ برای معنای مراد وضع شده است نه برای ذات معنا .

اشکال

اگر لفظ برای معنای به قید اراده وضع شده باشد پس چرا شنیدن لفظ و لو از دیوانه و یا از نوار بلافاصله ذهن منتقل به صاحب اسم می شود در صورتیکه ضبط صوت اراده ندارد و هکذا دیوانه قاصد معنا نیست .

پاسخ

این انتقال مستند به انس ذهن است و از بس این اسم در این معنا مراد استعمال شده است ذهن آدمی مانوس شده به این لفظ برای این شخص، ولی این مستند به انس ذهن است و تداعی معانی در روانشناسی هم همین است که مستمع، به ملازمات شیء منتقل شود، بدون اینکه متکلم به این ارتباط توجه داشته باشد یا آن را اراده کرده باشد.

پس دلالت تصوریه مستند به وضع نیست بلکه دلالت تصدیقیه مستند به وضع است اما تصور معنا بدون قید اراده مستند به انس ذهن است .

اصلا خاصیت التزام همین است که طرفین التزام در اختیار ملتزم باشد و چون وضع التزام و تعهد است. پس معنای موضوع له باید تحت اختیار باشد و آن به قصد معناست و الا ذات معنا در اختیار متکلم نیست، پس التزام به معنای لفظ بنفسه که تحت اختیار نباشد درست نیست. اینجاست که مدالیل الفاظ باید تصدیقیه باشد نه تصوریه که آنها مستند به وضع نیستند .

 

وضع هیئات

اکنون در بحث ما استاد می گویند هیئات جملات از موضوعات است؛ مثلا هیئت جمله اسمیه که هیئت بین مبتدا و خبر است برای بیان خبر است و همانطور که الفاظ مفردات دارای معانی موضوع له هستند، هیئات نیز دارای وضع نوعی و موضوع له هستند. فرق بین وضع نوعی و وضع شخصی آن است که در وضع نوعی ماده خاص منظور نیست بلکه منظور هیئت خاص در ضمن هر گونه ماده است؛ مثلا هیئت فاعل برای تلبس ذات به مبدا وضع شده است. هر ماده ای که در تحت این هیئت در آیند، دارای این مفهوم و معنا است بر خلاف وضع شخصی که مجموع هیئت و ماده برای معنای خاصی وضع می شود. اما وضع نوعی عبارتست از وضع هیئت که مقید به ماده خاص نباشد ناگزیر وضع هیئات جملات نیز نوعی است و هیئت جمله خبریه تامه نیز دارای وضع است و لامحالة هیئت تام جمله خبریه مثل فلان مجتهد و زید قائم و دهها هیئت جمل خبریه برای معانی تصدیقیه مراده وضع شده اند نه برای معانی تصوریه پس آنگاه که می گوئید زید مجتهد به این هیئت قصد ابراز و نشان دادن معنای مراد خود را می کنید. پس هیئت هم باید موضوع له آن، امر قابل تعهد و التزام باشد و در این صورت ثبوت النسبه و عدم ثبوت النسبة تحت اختیار شما نیست تا معنای هیئت ثبوت النسبة یا عدم ثبوت النسبة باشد .

پس معنای هیئت زید قائم هم اگر دلالت تصدیقی باشد باید معنای هیئت زید قائم نیز تصدیقی باشد و مورد اراده مکلف قرار بگیرد چه آنکه وضع تعهد است که به امر اختیاری تعلق می گیرد. پس معنای جمله خبریه تامه عبارت است از قصد حکایت از ثبوت النسبة نه آنکه ثبوت النسبة و عدم ثبوت النسبة باشد .

از اول گفته شده است که هیئت جمله خبریه دال بر ثبوت النسبة در جمل ایجابیه و بر عدم ثبوت النسبة در جمل سلبیه است که استاد این را غلط می دانند .

و الذی یشهد لهذا، در جمله زید قائم اخبار از ثبوت النسبة کرده اید ولی با گفته شما نسبتی حاصل نمی شود، در غیر این صورت باید دال از مدلول منفک شود. اگر گفتید زید قائم، اثبات نسبت کردید و باید نسبت محقق باشد در صورتیکه اصلا تحقق ندارد پس معنای هیئت زید قائم ثبوت قیام لزید نیست بلکه حکایت از ثبوت القیام لزید است. حال اگر حکایت مطابق با محکی بود جمله صادق است و الا کاذب است .

پس چون جمل تامه خبریه نیز مشتمل بر وضع است و وضع یک گونه تعهد و التزام است، ناگزیر دلالت دارد بر یک امر اختیاری صادر از متکلم و آن ثبوت النسبة فی الخارج یا عدم ثبوت النسبة فی الخارج نیست، بلکه همانا آن امر اختیاری قصد متکلم از حکایت ثبوت النسبة یا عدم ثبوت النسبة است، در صورتیکه به قول مشهور به مجرد گفتن زید قائم باید این نسبت محقق شود و الا انفکاک مدلول از دال لازم می آید، پس کشف می کنیم معنای جمله خبریه قصد اعلام ثبوت النسبة است، لذا معانی الفاظ معانی مراده است و دلالات الفاظ هم بر دلالات تصدیقیه است نه تصوریه .

اضف الی هذا اینکه در جمل خبریه جملی را بیان می کنیم که نه وجود موضوع محقق است و نه وجود محمول فضلا از وجود نسبت بین موضوع و محمول و وقتی ثبوت النسبة معقول است که منتسبینی در کار باشد و حال اینکه استعمال می کنیم «اجتماع النقیضین مستحیل» و «شریک الباری ممتنع» و اگر به قول شما معنای جمله خبریه ثبوت النسبة باشد، باید بین محمول و موضوع که در این قضایا نسبت وجود داشته باشد «ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبت له» و باید اجتماع نقیضین باشد تا ثبوت النسبة باشد یا حتی بعض از جمل بین موضوع و محمول اتحاد است مثل «الله موجود» که اگر معنای این جمله ثبوت نسبة باشد در هلیات بسیطه انتسابی در کار نیست.

سرانجام بر طبق نظریه استاد معنای جمله خبریه ثبوت النسبة یا عدم ثبوت النسبة نیست و به عبارة اخری معانی الفاظ معانی تصوریه نباشند بلکه معانی تصدیقیه باشند، پس جمله خبریه دال بر قصد حکایت از ثبوت النسبة است نه دال بر اصل ثبوت النسبة .

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo