< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: طلب و اراده

در محاورات دو لفظ طلب و اراده زیاد کاربرد دارد که مرحوم آخوند به مناسبت بحث اوامر آن را آورده است .

کلمه اراده به نفسها ظهور دارد در حالتی که قائم به نفس است. آدمی بعد از تصور و تصدیق به فایده در دل علاقه به آن پیدا کرده و آن را راده می کند و آن شوق در نفس در عادة‌ به او می‌گویند اراده.

اما معمولا لفظ طلب وقتی گفته می ‌شود بدون ضم ضمیمه، ظهور در انشاء طلب دارد. بر این اساس آخوند می گوید لفظ اراده به نفسها ظهور دارد در حالت نفسی عارضی و کلمه طلب ظهور دارد در طلب انشائی یعنی خواستن به وسیله لفظ یا اشاره و کتابت.

اما آخوند می خواهند بگویند[1] حقیقت اراده و حقیقت طلب شیء واحد است و انصراف لفظ به معنای خاصی دلیل بر تغایر نیست و درست است که انصراف لفظ اراده به همان حالت نفسانی یعنی خواستن دل غالبا منصرف است و طلب هم منصرف به خواستن از غیر و انشاء الطلب است. اما این انصراف همانند انصرافات الفاظ مطلق به بعض افرادش است؛ مثلا میزان منصرف است به ترازو که یوزن به الاشیاء، اما معنایش نه آن است که حقیقت میزان این شیء خاص باشد ولی به دلیل کثرت استعمال به بعض افراد منصرف می‌شود و الا معنا اعم است.

ایشان می گویند طلب و اراده یک معنی دارد و آن خواستن یک شیء است، منتهی گاه خواستن دل است و حالاتی است که در نفس به خاطر تصور و تصدیق به فایده و شوق وجود پیدا می کند و اخری خواستن به فعل غیر تعلق می گیرد و ثالثة فقط در مقام انشاء وجود پیدا می کند ولی هر دو معنای واحدی دارند، الا اینکه اراده منصرف است عادة به یک قسم از خواستن و آن هوای دل است و کلمه طلب منصرف است در خصوص طلب انشائی .

آقای آخوند گفته اند همین انصراف موجب شده که بعضی گمان کنند طلب، غیر اراده است در صورتی که به حسب واقع طلب و اراده یک شیء است که سه وجود دارند :

یک وجود حالت نفسانی است و یک وجود هم آن است که از غیر طلب می‌کنند و یک وجود هم فقط انشاء آن است که در مقام انشاء و ایجاد لفظی را ابراز می کنند که این لفظ موجد یک معناست؛ مثلا کلمه هل استفهامی یا لیت در کلام خدای تعالی ﴿لعلکم تفلحون﴾. این کلمات که معنا دارند در مورد خداوند متعال بدون حالات رجا و ترجی و استفهام است؛ زیرا همه اینها مستلزم جهل و عجز است در صورتیکه ذات خداوند از هر گونه جهل و عجز مبراست .

«هل» انشاء استفهام است و لیت و لعل و عسی که در کلمات حق تعالی آمده است به معنای انشاء ترجی است و انشاء تمنی است نه اینکه به راستی در ذات خداوند ترجی و تمنی باشد و بگوئیم این الفاظ در آن معانی قائم به نفس اگر استعمال شد حقیقت است و اگر استعمال نشد مجاز باشد .

این که گاه در نحو استعمال این الفاظ را در مورد خدای متعال مجاز دانستند به این خاطر است که بین مقام انشاء و واقع اشتباه کردند.

خیر به حسب واقع در خدای متعال حال استفهام و ترجی نیست، اما لفظ هل برای آن حالت وضع نشده است بلکه برای انشاء استفهام وضع شده است. همانطور که ان برای انشاء تاکید وضع شده است و «یا» برای ایجاد ندا وضع شده است. پس قطعا برای واقع طلب دو چیز داریم : یک حالت در نفس و خواستن دل که طلب حقیقی است و یکی در مقام انشاء است که طلب انشائی است و کم له من نظیر که ما الفاظی را در انشائیات استعمال می کنیم، نه اینکه مراد ما معنای واقع قائم به نفس باشد .

 

فرق بین انشائیات و اخباریات

حال بعضی از بزرگان در اینجا به مناسبتی کلام استاد خوئی را آورده اند که ما نیز این بحث را در اینجا می آوریم و جای آن در ابحاث قبل از مشتق است که ما از آن گذشتیم ولی اینجا به مناسبت ذکر بعض اعلام در طلب انشائی ما هم بحث را دنبال می کنیم البته در تفصیلات زیاد گفته اند انشائیات، ایجادیاتند و کلمه انشاء یعنی ایجاد و منشا یعنی موجد

از دیر زمان بین نحویین و بلکه اصولیین این موضوع مطرح بوده است که کلمات و جمل لغت عرب گاه اخباری و گاه انشائیاتند؛ مثلا تارة خبر می دهی که «بعت داری بالف ملیون» و گاه در مقام انشاء و معامله می گوئید «بعتک داری بالف ملیون» که در اینجا ایجاد و انشاء بیع است .

پس دو مقام اخبار و ایجاد داریم و بلا اشکال دو حالت در نفس وجود دارد یک حالت اخبار و خبر دادن از مطلبی و یک حالت هم مقام ایجاد مثل ایجاد بیعی که قبلا وجود ندارد و این دو قسم را مشهور گفته اند نمی‌شود انکار کرد و جمل خبریه اگر مطابقت با واقعیت بود متصف به صدق و اگر مخالف با واقعیت بود، متصف به کذب است، ولی در جمل انشائی دوران امر بین وجود و عدم است و متصف به صدق و کذب نمی‌شوند گرچه استاد خوئی آن را مورد مناقشه قرار داده اند که ما حرف ایشان را بیان می کنیم

پس ایجادیات قابل انکار نیستند و ما می‌بینیم که بین بعت خبری و انشائی تفاوت است، لذا برخی از الفاظ فقط برای انشاء وضع شده است؛ مثل «یا» نداء که به وسیله آن انشاء نداء می‌شود و به وسیله «تا» قسم، انشاء سوگند می‌شود، نه اینکه این جمل خبر از انشاء و سوگند باشند .

بنابراین بلا اشکال در هر لغتی برخی امور خاصیت ایجابی دارند و به گفتن لفظ معنا وجود پیدا می‌کند و قهرا نزاعی پیش می‌ آید که در الفاظ مشترک مثل «بعت» بین این دو آیا دو وضع و موضوع له است یا وضع یکی است و اختلاف در علقه وضعیه است ؟

آخوند قائلند معنای موضوع له آنها یکی است، فقط اختلاف در علقه وضعیه است همانند آنچه در فرق بین معنای اسمی و حرفی گفته اند ولی این را قبول دارند که برخی از الفاظ فقط برای انشاء و ایجاد وضع شده اند همانند لیت و لعل و هل و ان و یا ندا و ...

سرانجام قابل انکار نیست که گاه آدمی در مقام اخبار است و گاه در مقام ایجاد غرض و مقصودی است و طلب انشائی امر معقولی است گاه آدمی در مقام در دل اراده ندارد ولی می خواهد ایجاد طلب کند مثلا برای نشان دادن اطاعت عبد به او فرمانی می دهد .

استاد خوئی ادعائی نوین دارند[2] و می گویند انشائیات همانند اخباریاتند و انشائیات همانند اخباریات ابراز ما فی الضمیر است جز اینکه ما فی الضمیر در اخباریات قصد حکایت است و ما فی الضمیر در انشائیات اعتبارات قائم به نفس است و این غلط است که انشائیات را ایجادیات دانستند .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo