< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: تصویر جامع به نظر استاد خوئی(ره)

استاد برای تصویر قدر جامع در عبادات مثل صلاة مطلبی دارند که در مثل بیع باللفظ و اشارة و بالکتابة هم بتوان گفت آن است که اگر مرکبات حقیقیة باشند همان اشکالات سابق وارد می‌شود؛ من جمله تصویر آخوند از جامع با اشکالاتی مواجه بود .

منها: آنکه در یک ماهیت حقیقیة ممکن نیست تشکیل یک حقیقت واحد از اموری که متباین بالذاتند درست کرد و به علاوه با توجه به اینکه صلاة صحیح دارای مراتب متفاوت است، اثبات یک ماهیت حقیقیة به عنوان قدر جامع مشکل بود بلکه عادة با قوانین فلسفی غیر ممکن است اثبات واحد حقیقی از مقولات متعدد .

اما در امور اعتباری که وحدت اعتباری دارند این اختلاف‌ها، منشا برای اختلاف در واحد اعتباری نمی‌شود؛ مثلا دار یک واحد اعتباری است و الا در حقیقت مشتمل است بر مقولات مختلف که اجزاء متفاوت مانند غرف و جدران و عرصه زمین است در این امور اعتباری آن تضییق در ماهیات واقعی اصلا وجود ندارد؛ مثلا ماهیت انسان دارای جنس و فصل است که همان ما به الاشتراک و ما به الامتیاز است و لوازمی که از آن به عرض خاص و عرض عام تعبیر می‌شود و این ماهیت تبدل پذیر نیست و نمی‌توان گفت انسان بر حیوان ناهق یا جسم ناطق صادق است یا بر ماهیتی که خواص انسان نداشته باشد صادق نباشد زیرا کلمه انسان وضع شده برای ماهیت و طبیعی حقیقی و آن ماهیت بدون آن تشکیل نمی شود

اما در ماهیات اعتباری این طور نیست و هم زیادی و کمی اجزاء در آن معقول است و هم تفاوت در خواص و اعراض متصور است و حتی تبادل در اجزاء و ارکان هم در او معقول است مثلا دار وضع شده برای واحدی که از اجزاء متفاوت تشکیل شده ولی این ترکیب و وحدت اعتباری است و زیادی و نقض اجزاء تاثیری در معنا ندارد حال اگر سه اتاق داشت یا پنج اتاق یا کمتر و بیشتر، به همه آنها دار می‌گویند پس این وحدت حقیقی نیست والا اجزاء اصلی قابل زیادی و کمی نبود در صورتی که در کلمه دار این زیادی و کمی را کاملا احساس می کنیم، بدون اینکه در معنا تغییری احساس شود .

و ممکن است حتی اجزاء رکنی متبادل باشند و یک ماهیت واحده نباشند مثل کلمه حلوی که برای مرکب از یک ماده شیرین و یک نوع آرد است که هر یک از این مواد ممکن است اشیاء مختلفی باشد ومثلا آرد گندم و برنج با شکر یا عسل یا شیره انگور باشد و در یک ماهیت اعتباری حتی ممکن است ارکان هم متفاوت باشند

صلاة هم این گونه است و آن یک واحد اعتباری است که ارکانی دارد و آن ارکان خمسه است و نسبت به زیادی اجزاء لابشرط است مثلا نسبت به حمد و سوره و تشهد که اگر بود باز هم بر او صلاة صادق است و اگر نبود هم باز صادق است

ضمنا همانطور که اجزاء رکنیه حلوی متفاوت بود، صلاة هم گاه ارکانش مانند رکوع و سجود به حالت طبیعی خود است و گاه ایمائی و گاه حتی خطور قلبی است پس ایرادی ندارد بگوئیم لفظ صلاة برای قدر جامعی وضع شده که عبارت از ارکان است و اشکال تبادل ارکان و زاده و کمی اجزاء که در ماهیات واقعیة قابل قبول نبود در ماهیات اعتباری قابل قبول است .

این بیان استاد است[1] که به نظر ما بیان زیبائی است که می توان در آن قدر جامع هم درست کرد و اشکال آقای نائینی و آخوند که گفتند بر ارکان تنها صدق صلاة نمی کند جا ندارد زیرا بعد از حصول صلاة مامور بها به ارکان، با عجز یا فراموشی ما سوای ارکان مامور به را اتیان کرده است .

اشکال دیگر آنها این بود که با فوت یکی از ارکان باز صلاة‌ صادق است

در جواب می گوئیم این درست نیست زیرا با زوال رکن تسمیه مرکب اعتباری به ید معتبر است و با تسمیه به ارکان وجود ارکان لازم است .

یکی از تصویرها از شیخ انصاری است که صلاة اسم معظم اجزاء باشد به صورت متبادل؛ یعنی با فوت یک جزء مثل رکوع اسم صلاة صادق است به شرطی که باقی اجزاء را بیاورد .

آخوند در کفایة چند اشکال بر این قول دارند [2]

اشکال اول: معظم اجزاء پیوسته در حال تبادل اند مثلا اگر رکوع را ترک کرد ولی حمد و سوره را به جا آور باید صلاة صادق باشد در صورتیکه این صلاة نیست و این مستلزم تبادل در حقیقت است و این عمل غیر معقول و غیر ممکن است .

اشکال دوم: همین اجزاء هم به اعتبار صلوات مختلف است مثلا اجزاء نماز صبح ده جزء و معظم اجزاء آن هفت جزء و نماز ظهر اجزائش بیست جزء است و معظم اجزاء آن پانزده جزء است و صلاة نام کدام معظم اجزاء است.

اما بر ملاکی که استاد فرمودند این اشکالات وارد نیست .

بنابراین بیش از این اطاله سخن در قدر جامع نمی دهیم و سرانجام با تکیه بر ماهیت حقیقیة امر جدا مشکل است و غیر ممکن است و دور از فهم عرفی است و بهتر است نام آن را مرکب اعتباری با همان خصوصیات قابل تبادل و لا بشرط از زیاده و نقیصه بپذیریم .

 

ثمرات قول صحیح و اعم

ثمره اول: بنا بر قول صحیحی در شک در جزئی یا شرطی تمسک به اطلاق غلط است و‌لی اگر قائل به اعم شد تمسک به اطلاق صحیح است مثلا مولی گفت «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان» و ما شک در شرطیت ترتیب در نماز ظهر و عصر کردیم اگر شرط باشد صلاة بدون ترتیب صلاة نیست و یا در صلاة صحیح جهر به قرائت شرط لازم است و با فقد صحت معنای صلاة منتفی است زیرا صلاة وضع شده برای خصوص حصه صحیحه پس اگر شک در شرطی یا جزئی کردیم بنا بر قول اعمی فقط می توان به اطلاق تمسک کرد و می توان به اصل برائت رجوع کرد زیرا مولی در مقام بیان است و مولی امر به صلاة کرد نامی از ترتیب نبرد در صلاة ظهر، عصر یا ظهر به قرائت در صلاة‌ صبح نکرد پس می توان به اطلاق دلیل نفی شرط مزبور را نمود .

اما خواهیم گفت این ثمره تمام نیست و مدار در تمسک به اصل برائت انحلال است و در فرض عدم انحلال تمسک به برائت غلط است .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo