< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: حقیقت شرعیة/ الفاظ

معروف است باقلانی منکر حقیقت شرعیة است و گفته الفاظ عبادات و معاملات در همان معانی لغوی استعمال شده و اگر بخواهد در معانی شرعیه استعمال شود محتاج قرینه است و از قبیل استعمال لفظ در غیر ما وضع له است .

البته اصل کلی مساله دارای ثمره است ولی گفتیم صغری این قضیه وجود ندارد زیرا از زمانی که رسول گرامی مبعوث شدند این الفاظ مثل صلاة و صیام در همین معانی مستحدثة شرعیة متعارف شد و در زمان ائمه جای تردید در معانی این الفاظ نبود .

پس بحث فقط به حسب کبری ثمره دارد ولی به حسب صغری جائی نداریم که برای کسی تردید حاصل شده باشد و نمی‌شود و در کتب فقهای قدیم یک جا چنین نزاعی را در الفاظ عبادات نمی بینیم

اما در الفاظ معاملات بلااشکال مقصود همان معانی عرفیه بوده که بین مردم از دیر زمان شایع بوده است و شارع مقدس معنای غیر عرفی را اراده نکرده است و مراد از بیع در «احل الله البیع» یا «النکاح سنتی» معنای غیر از کلی بیع و نکاح عرفی مراد شارع نبوده البته شرائطی را برای آنها در نظر گرفتند ولی همان مبادله بین دو مال و همان پیمان بین زن و شوهر در نکاح مراد بوده و تفاوت خصوصیات و احکام موجب تفاوت ماهیت و معنای آنها نبوده است بنابراین در الفاظ معاملات احتمال نقل از معنای عرفی داده نمی شود و همان معانی عرفی و لغوی مراد است .

پس اصل این بحث مورد نیاز نیست و کاربردی ندارد .

بله گفتیم که آخوند فرمودند[1] که وضع تعینی در الفاظ عبادات قابل انکار نیست چنانکه وضع تعیینی هم ممکن است اما در اواخر بحث می‌گویند بعید نیست که مراد از این الفاظ همان معانی لغویه باشد زیرا با مراجعه به قرآن می بینیم این معانی در شرایع قبل هم ثابت بوده است، مثلا خداوند به ابراهیم می فرماید «و اذن فی الناس بالحج» یا حضرت عیسی می فرماید «اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا»؛ «کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم» پس این الفاظ قبلا هم استعمال می شده و حقیقت شرعیه صحیح نیست و همان معانی قبل از اسلام بوده است پس حقیقت لغویة است نه شرعیة.

مرحوم استاد در مقام مناقشه بر فرمایش مرحوم آخوند فرمودند که ظاهرا ایشان به این مطلب توجه نکردند که قطعا این عبادات در شرایع قبل هم بوده ولی به این لغت عربی نبوده و قطعا به لفظ صلاة یا صیام یا حج نبوده و اگر هم به مردم فرموده‌اند حج بجا آورید با همان زبان قوم خودشان بوده است و هکذا در مورد سایر اقوام مثلا به لغت سریانی یا عبری بوده است پس نزاع باقی است زیرا حج و صلاة و صوم و زکاة در معانی لغوی خود یعنی قصد و نمو و دعا و امساک وضع شده است .

ولی می توان گفت که در بین مردم عرب منتمی به ملت ابراهیم یا مردم یهود و نصارای عرب آن معانی به الفاظ عربی دارج و رائج شده بود به طوریکه متبادر از الفاظ مزبور عربی در السنة مردم عرب همان معانی مورد امر حضرات انبیاء قبل دارای وضع تعیینی شده باشد .

 

صحیح و اعم

آیا این الفاظ همانند الفاظ عبادات و معاملات برای معانی صحیح وضع شده یا اعم از صحیح و فاسد مثلا در «صلوا کما رایتمونی» یا «الصوم جنة و انا اجزی به» این الفاظ به معنای صحیح مراد است یا مراد اعم از صحیح و فاسد بسیاری از اوقات می بینیم این الفاظ در عبادات باطل هم استعمال می شود «من تقهقه فی صلاته اعاد صلاته»، «من استدبر فی صلاته اعاد» و «بیع بدون ثمن باطل است» و ...

این بحث ثمره در استنباط دارد زیرا اگر قائل شدیم مراد صحیح از الفاظ است عند الشک فی الجزء و الشرط تمسک به اطلاق نمی‌توان کرد اما اگر مراد اعم از صحیح و فاسد باشد تمسک به اطلاق جائز است؛ مثلا اگر شک در اعتبار جهر در نماز صبح کردیم میتوانیم بنا بر قول به اعم به اطلاق کلام پیامبر تمسک کنیم که مثلا فرمودند اذا طلعت الفجر فقد وجب علیکم الصلاة و بگوییم جهر در نماز شرط نیست و اگر قائل به وضع الفاظ برای صحیح بودیم نمی‌توانیم به اطلاق تمسک کنیم و آثار دیگر نیز دارد که خوهد آمد ولی از آنجا که بحثی طولانی است ما به نحو اختصار به مقدمات اشاره می کنیم .

مقدمه اولی: بنا بر حقیقت شرعیة به وضع تعینی یا تعیینی این بحث و نزاع جا دارد که این برای صحیح وضع شده یا اعم ولی اگر منکر حقیقت شرعیه شدیم آیا این نزاع جا دارد یا نه؟

گفته‌اند این بحث در جائی معقول است که برای لفظ، موضوع لهی باشد که بگوئیم موضوع له خصوص صحیح است یا اعم از صحیح و فاسد اما اگر لفظ صلاة دارای موضوع له نبود و استعمالش در این ارکان مخصوص به نحو مجاز بود، دیگر بحث از اعم و صحیح نیست

ولی باید گفت چرا باز هم این بحث جا دارد به همان علاقه‌ای که در مجازات وجود دارد که آیا آن علاقه بین خصوص معنای لغوی و صحیح شرعی در نظر گرفته شده یا بین اعم از معنای فاسد و صحیح شرعی

مثلا صلاة به معنای دعا است و در شرع به ارکان مخصوصه استعمال مجازی شده به یک نوع علاقه اینجا می‌شود گفت این استعمال و عدول از معنای حقیقی اختصاص به ارکان مخصوصه صحیح دارد یا استعمال شده در اعم از صحیح و فاسد و حتی بنا بر قول باقلانی که منکر حقیقت شرعیه است باز بحث می شود که استعمال نبی اکرم در این معانی شرعی اختصاص به معانی صحیح دارد یا اعم از صحیح و فاسد پی در هر دو حال جای این بحث هست .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo