< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

92/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: فرق بین جمله خبری و انشائی/ الفاظ/ مسائل کاربردی اصول

آخوند فرمودند[1] در جمل خبری و انشائی فرقی جز در لحاظ و قصد متکلم نیست مثلا در کلمه بعت خبری و انشائی ماده و هیئت یکی است و مسلما مجازیتی در کار نیست. ماده و هیئت در هر دو یکی است ماده دال بر مبادله مال به مال و هیئت دال بر انتساب صدوری است؛ پس موضوع له لفظ و مستعمل فیه هردو یکی است و فرق به قصد است اگر قصد خبر باشد به صورت خبری می‌گوید و اگر قصد انشاء دارد با قصد انشاء . و در حروفی مانند لعل و لیت برای قصد انشاء معانی خود، ترجی یا تمنا است که بازگشت به قصد متکلم دارند نه اینکه اینها ایجاد معنی کنند .

مشهور گفته‌اند جمل خبری وضع شده اند برای ثبوت المحمول للموضوع یا سلب المحمول عن الموضوع و موضوع له جمل خبریة‌هم انشاء ایجاد است. پس «زید قائم» هیئت جمله اسمیه وضع شده برای ثبوت محمول للموضوع و لیس زید قائما برای سلب محمول از موضوع وضع شده است. در جائی هم که متکلم می‌گوید لیت اینها برای انشاء تمنی و ترجی در مقام تکلم وضع شده و این معنای مشهور نحویین و اصولین است .

استاد خوئی[2] اشکالی بر این مبنا کرده‌اند که مدلول از دال منفک نیست چرا که اگر جمله اخباریه وضع شده باشد برای ثبوت محمول للموضوع وقتی می‌گوئیم «زید مات» باید حتما موت محقق شده باشد برای زید، زیرا جمله دال است بر ثبوت موت لزید در حالیکه متکلم بداند این دروغ است و برای شنونده هم شاک و متردد باشد در حالیکه اگر به قول مشهور برای ثبوت وضع شده باشد باید مدلول از دال منفک نشود و موت برای زید محقق و ثابت باشد.و همچنین در جمل سلبیة در زید لم یجیء نفی مجی از زید می شود و مدلول هم از دال منفک نمی‌شود در صورتیکه آمدن و نیامدن زید دائر مدار خبر مخبر قطعا نیست .

در جمل انشائی هم ‌مثل «لیت الشباب یعود لنا یوما» ممکن است اصلا آرزوئی نباشد مثل لعل و لیت در کلام الهی که برای او لیت ولعل معنا ندارد و باید اینها مجاز است و این درست نیست .

لذا استاد خوئی مبنای دیگری انتخاب کرده‌اند پس معلوم می شود این ثبوت النسبة و عدم ثبوت در جمل خبریة یا در جمل انشائیة که آخوند برای رفع اشکال گفته اینها برای قصد متکلم و انشاء استفهام یا ترجی وضع شده نه اینکه به راستی در نفس متکلم ایجاد این حالات تمنا و ترجی شده باشد و این موارد در کلام الله مجاز باشد .

ایشان برای دفع این اشکال از مشهور می‌گوید این الفاظ بریا واقعیات تمنا و ترجی و استفهام واقعی جعل نشده بلکه برای انشاء ترجی وضع شده و انشاء می‌تواند در کلام الهی واقع شود گرچه این واقعا نه تمنا و ترجی و نه جهالتی است پس حرف آخوند در اینجا انصافا درست است پس در کلام خدا مجازی نیست .

اما استاد خوئی این مبنا را از اصل غلط دانسته‌اند و گفته‌اند جمل خبریه برای ثبوت محمول للموضوع یا عدم ثبوت وضع نشده‌اند و لذا ایشان مطلبی را بیان کرده اند که آخوند هم د ریکی از تنبیهات اشاره می‌کنند که مرحوم شیخ الرئیس و خواجه نصیر گفته‌اند الفاظ وضع شده برای دلالات تصدیقیة یعنی معانی به قید ارادة ‌و با این بیان بسیاری از اشکالات برطرف شده است .

توضیح ذلک

تارة در «زید مات» دلالت تصوریة و اخری دلالت تصدیقیة .‌

حرف مشهور با دلالت تصورية سازکار است زیرا گفته اند جمل خبریه که وضع شده‌اند برای ثبوت النسبة یا عدم ثبوت النسبة هرچند در هنگام شنیدن «زید مات» تصور میشود ثبوت النسبة ‌و در جائی که زید لم یمت شنیده می شود سلب النسبة تصور می شود ولی واقع آن است که معنای کلام اراده کردن اعلام و حکایت از ثبوت مرگ برای زید است؛ یعنی به دلالت تصدیقیة اراده ‌معنا را می فهماند نه اینکه معنای جمله خبریة تصور ثبوت النسبة یا تصور عدم النسبة باشد بلکه دلالت دارد گوینده قصد و اراده کرده قصد اعلام مرگ زید را؛ لذا سخن شیخ و خواجه دور از واقع نیست و در هیئات بیشتر نشان می دهد ممکن است زید دلالت نداشته باشد اراده را ولی در هیئات اینها وضع برای ذات معنا نشده‌اند بلکه وضع شده‌اند برای دلالت تصدیقیة؛ پس هیئت نه برای خصوص نسبت وضع شده تا انفکاک دال از مدلول لازم آید. بلکه مدلول کلام ارده حکایت از مرگ زید است و این هم منفک از گفتار متکلم نمی شود پس مدلول جملة ثبوت النسبة نیست بلکه ارده حکایت است. در حال عادی نسبت جمله خبریة قطعا نقش نمی‌بندد بلکه آنچه در ذهن شنونده نقش می‌بندد قصد حکایت گوینده از مرگ زید است لذا اگر حکایت مطابق واقع بود صادق و الا کاذب است.

پس بعید نیست بلکه قریب است که جمل خبریة لا اقل برای معانی تصدیقیة وضع شده باشند یعنی برای دلالت اراده متکلم از ثبوت النسبة که این همان دلالت تصدیقیة است؛ لذا استاد می‌فرماید این مطلب بهتر روشن می وشود با تفسیر ما در معنای وضع که گفتیم وضع عبارت است از تعهد و التزام واضع به اینکه متی اراد المعنی الفلانی تکلم بلفظ الفلانی اگر حقیقت لفظ التزام و تعهد باشد فرمایش شیخ و خواجه بهتر روشن می‌شود که گفته اند الفاظ برای معانی نرادة و دلالت تصدیقیة وضع شده. پس یکی از دوال هیئت است که برای دلالت تصدیقیة وضع شده نه برا یثبوت النسبة و عدم ثبوت النسبة بلکه وضع شده که متکلم ارده کرده حکایت از ثبوت النسبة را یا عدم ثبوت النسبة .

پس نه حرف آخوند است که فرقی بین خبر و انشاء نباشد و نه حرف مشهور که برای دلالت تصوریة الفاظ وضع شده‌اند بلکه بگوئیم با توجه به عدم انفکاک بین دال و مدلول؛ هیئت برای قصد حکایت از ثبوت النسبة یا قصد حکایت سلب النسبة وضع شده است .

و این با معنای وضع به تکلم و التزام تطابق دارد و روشن می‌شود که در مورد جمل خبرية، هیئت وضع شده برای اراده حکایت و اثبات المحمول للموضوع. و از همین جهت است که اگر متکلم اقراری کرد مواخذه به آن می‌شود و گفت هذا الدار لزید به این اقرار مواخذه می‌شود .

اگر دلالت بر تصدیق و دلالت تصدیقیه نباشد چرا گوینده را به حرفش مؤاخذه می کنیم ؟این مؤاخذه به خاطر آن است که مقر قاصد و مرید کلامش است .

آری در مورد انشائیات «بعتک الدار» یا انشاء زوجیت در این جهت استاد با کفایة موافق است که ماده و هیئت در خبری و انشائی یکی است ولی باید امتیازی قائل شده که در جمل اخباریة حکایت است و قصد حکایت از ثبوت نسبة یا عدم ثبوت نسبة. اما در انشائیات دلالت دارد بر اینکه متکلم در مقام ابراز یک امر اعتباری به نام اعتبار ملکیت و زوجیت است لذا جمله خبری با انشائی چون دو معنای متفاوت دارد از قبیل اشتراک لفظی است در ملکت اخباری دلالت دارد بر اینکه متکلم قاصد حکایت تملیک دار است اما در جملة انشائی دلالت دارد که متکلم در مقام ایجاد ملکیت و اعتبار ملکیت برای مخاطب است. پس در انشائیات مُنشا در نفس خود اعتباری را ایجاد کرده و بعد این اعتبار را به گفتن ملکتک ابراز می‌کند .

پس در مورد اخباریات در حقیقیت آنچه را متکلم ابراز می‌کند حکایت از امری نفس الامری است حال امر واقعی خارجی باشد یا اعتباری؛ پس چون حکایت است متصف به صدق یا کذب می‌شود اگر واقعا در نفس او این ملکیت وجود دارد ابراز درست است و الا غلط است اما در انشائیات در مقام ابراز ایجاد ملکیت است اگر واقعا در نفس او این ملکیت وجود دارد این ابراز درست است والا غلط است و بعبارة اخری لیت ولعل برای ابراز تمنا و ترجی وضع شده‌اند اگر در نفس ترجی و تمنی هست ابراز مطابق مبرز است و اگر در نفس موجود نیست این دو لفظ غلط است نه اینکه دارای واقعی باشد که اینها محکی داشته باشند بلکه در انشائیات آنچه د رضمیر متکلم است بوسله لفظ ابراز می شود اگر واقعا در نفس متکلم تمنی و ترجی وجود دارد ابرزا ما فی الضمیر کرده و فارغ از ضمیر هم چیزی وجود ندارد و اگر وجود ندارد پس این کلکات لغو و بیهوده است پس معنای ملکت داری زید قبل سنة قصد حکایت از تملکیک سال گذشته است و اگر انشاء است حال اگر واقعا اعتبار ملکیت کرد اگر ابراز نکند شرع و عقلاء به ملکیت بدون ابراز اثری بار نمی کنند و اگر در مقام تمسخر یا هزل بود باز هم اثری بار نمی‌شود ولی اگر به جد ابراز کرد در حقیقت بر این اثر شرعی و عرفی بار میشود زیرا در نفس اعتبار کرد و با لفظ آن را ابراز کرد حال اگر وراء ما فی النفس چیزی نبود لکلام لغو است والا کلام صحیح است و یترتب علیه الاثر .

و الحمد لله


[2] مصباح الاصول، تقرير بحث السيد أبوالقاسم الخوئي، السيد محمد الواعظ الحسيني، ج1، ص79.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo