< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

91/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:دلیل مرحوم آخوند بر عدم لزوم اعاده و نقود آن

مرحوم آخوند به سه دلیل تمسک میکنند تا اعمال گذشته ای را که بعد از تبدل رای مجتهد برای اعمال شخصی خود او یا برای اعمال مقلدین او رخ میدهد تصحیح کنند:

    1. اجماع: قبلا بحث اجماع وسیره را به عرض رساندیم و گفتیم چون کاشف از رای معصوم نیست حجیت ندارد؛ به خصوص در فرمایش قدمای اصحاب عین و اثری از این ادعای اجماع نیست تا بتوان آن را اجماع محصل کاشف از قول معصوم دانست گرچه میتوان از متاخرین این اجماع را تحصیل کرد ولی گفتیم بعض معاصرین ، به تبع مرحوم آیت الله بروجردی، اجماع در مسائل تفریعیه مستنبطه از اصول متلقات، از گفتار قدما(که معمولا متون روایات بوده)چندان اعتباری نمیکردند و میگویند اجماع محصل متاخرین چه فایده ای دارد؟بحث اجماع باید به علم اصول مراجعه شود.(فقط بنابر مبنای لطف شاید چنین اجماعی را حجت بدانیم که اصل مبنا خالی از مناقشه نیست یا از باب حدس قطعی به قول امام علیه السلام و الا حجیت ندارد.)

    2. حدیث لاتعاد[1] :زراره از امام باقر علیه السلام نقل میکند: وَ رَوَى زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ ثُمَّ قَالَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ وَ التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ وَ لَا تَنْقُضِ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ .»[2] که در وسائل در چندین باب از ابواب آمده است وبسیار هم از اول فقه بدان تمسک وعمل شده است ولذا تمام شرایط حجیت را داراست خواه مدار را در وثوق به راوی دانسته یا مدار را در عمل اصحاب بدانیم از هر دو این جهات حدیث واجد شرایط حجیت می باشد. امام ع در این روایت شریف می فرمایند در صورتی که نقص در نماز در یکی از پنج چیز واقع شود مثل نماز خارج وقت یا منحرف از قبله و... در این پنج فرض اعاده نماز واجبست اما اگر نقص در شرط یا جزئی یا مانعی غیر این پنج مورد پیش آمد کند قضا واعاده ندارد. بر این اساس نمازهایی که فرضا مجتهد یا مقلد به صورت ناقص- بدون سوره یا بدون جلسه استراحت یا با لباس متنجس یا با اجزای حیوان ما لا یوکل لحمه و...مثلا- خوانده است طبق این صحیحه اعاده لازم نیست ندارد.

محقق نائینی در تمسک به این حدیث دو اشکال میکند:

اولا این حدیث - بر فرض تمامیت از نظر استدلال- مختص به نمازست یعنی اگر فقد در شرط یا جزء در نماز غیر از موارد پنج گانه حاصل شد اعاده لازم ینست اما اگر طلاقی به صورت غیر صحیح انجام گرفته یا نکاحی به صورت فارسی واقع شده باشد یا برهه ای از زمان مثلا بیع نبیذ-به توهم حلیت- میکرده است یا خلل در عباداتی مثل روزه یا زکات و...داشته است را شامل نمیشود و این حدیث مختص فقد جزء و شرط در نمازست .

ثانیا:شمول حدیث برای ما نحن فیه مخدوش است توضیح آنکه آیا حدیث مختص ناسیست یا شامل جاهل هم میشود؟در مورد ناسی اتفاق نظر وجود دارد که میتوان بدین حدیث در عدم اعاده تمسک جست.اما در مورد جاهل بین فقها اختلاف نظر وجود دارد که آیا میتوان بدین حدیث تمسک جست یا خیر؟و این روایت در صورتی به کار ما می آید که شامل جاهل نیز بشود زیرا فرض بحث ما جاهل قاصریست که به توهم حجیت دلیلی به خطا رفته است و بعد از اقامه دلیلی دیگر مواجه با پرونده اعمالیست که عاری از صحت می باشد.

اشکال مرحوم نائینی در مورد تمسک به لا تعاد در مورد جاهل:از آنجا که احکام، اعمال مشترک بین عالم و جاهلست نماز نیز عملیست که «اولها التکبیر و آخرها التسلیم» که باید آن را به وجه صحیح کامل، اقامه کرد. حال که من که مشغول نماز هستم نسبت به جزئی مثل سوره اگر واجب باشد گویند «سوره را اتیان کن» ولی تعبیر اعاده سوره در مورد چنین شخصی بی معناست؛ چرا که خواندن سوره در نماز، امر فعلی دارد و مادامی که کسی نسبت به انجام آن کوتاهی ورزد شامل خطاب اتیان به سوره می باشد اعاده جاییست که کسی بر اثر غفلت، نماز را به صورت ناتمام و بدون سوره انجام دهد، سپس امر به اعاده عمل و انجام عمل با تمام اجزای آن شود.

حال در مورد تفاوت بین ناسی و جاهل در این مورد باید گفت: کسی که میداند نماز دارای ده جزئست میگویند « یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلوة» و امر به اتیان پیکره من التکبیر الی التسلیم میکنند اما شخص خواب یا ناسی، قابل انبعاث نیست لذا امر به غافل یا ناسی امر غلط است زیرا غافل یا ناسی امکان انبعاث ندارد اگر کسی حمد را خواند و نسیان از سوره کرد مادام النسیان امر به سوره ندارد و لذا نماز را که تمام کرد گوییم چون جزئی از پیکره مرکب را نیاوردی حالا که توجه به نسیانت پیدا کردی «اعد الصلاة» در مقابل کسی که جاهل به جزئیت سوره برای نمازست چیزی از تکلیف او نمی کاهد چه آنکه احکام مشترک بین جاهل و عالمست و امر به سوره در هر حالی به سوی وی متوجهست و به او میگویند «ایت بالسورۀ» و به تبع «ایت بالصلاة» و الان که وقت باقیست امر اول باقیست.

به بیان روشن تر:اعد و لا تعد از جنس ملکه و عدم است در جایی لاتعاد معنا دارد که امر به اعاده معنا داشته باشد، کسی باید مامور به را اتیان کند امر به اعاده معنا ندارد مثل جاهل که هنوز اصل مامور به را نیاورده است ولی میتوانسته بیاورد، امر اولش ثابت است به او میگویند صل صلاتک الصحیحة. مرحوم نائینی ره میفرمایند که حدیث لاتعاد از قبیل عدم ملکه است مختص به جاییست که اعد صحیح باشد و اعد به کسی میگویند که امر اول را نسیانا ترک کرده باشد و امر اول نسبت به او فعلیت نداشته باشد مثل ناسی که لامحالة در حال نسیان، امر بجز منسی یا شرط مغفول عنه او ساقط بوده گرچه صورت نماز را انجام داده است و بعد از عمل ، متوجه نقص آن شده در اینجاست که «اعد» یعنی امر به اعاده عمل، صحیح خواهد بود،اما مجتهدی که در برهه ای از زمان سوره را واجب نمیدانسته در همان زمان امر به اصل جزء یا شرطی که جهلا ترک کرده داشته و به او میگویند«ایت بالصلاة»یا«ایت بالسورة او بالطمانینة» مثلا چه آنکه با فرض اشتراک احکام بین جاهل و عالم، حال چنین مجتهدی که ترک جزء یا شرط واقعی را کرده حال عالم به ترک جزء و در نتیجه ترک الصلاة است اعاده نداشته بلکه امر به اصل اتیان داشته اند لذا این قاعده، جاهل مقصر یا قاصر را شامل نمیشود ولی جمعی از بزرگان، این تخصیص را مناقشه کرده اندو منهم المحقق الاصفهانی وبتبعه سیدنا الاستاد الخوئی(قدس سرهما)

تقریر استاد خوئی ره برای شمول لاتعاد نسبت به جاهل: این را قبول داریم که اگر در محل خودش کسی سوره را ترک کند نمیگویند اعد مثلا اگر بعد از حمد عازم بر ترک سوره است نمیگویند اعد زیرا محل باقیست وجای خواندن سوره برقرارست و میخواهد سوره را ترک کند لذا میگوییم ایت بالسوره اما اگر از محل گذشت و وارد رکن بعد شد دیگر محل سوره گذشته، دیگر امر به اتیان سوره محلی ندارد لامحاله به چنین شخصی گویند اعد الصلاة؛ اشکال مرحوم نائینی در خلط بین ترک عمل در محل خودش با ترک عمل بعد ازگذشتن از محل آن میباشد که در صورت دوم، اتیان عمل جز به اعاده کل امکان ندارد، در اینصورت، امر به اعاده معنا دارد بنابر این حدیث لاتعاد شامل «ترک عن جهل» هم میشود.

مرحوم محقق اصفهانی حتی شامل جاهل مقصر هم میداند ولی استاد خوئی شمول نسبت به جاهل مقصر را موجب لغویت امر به اجزاء وشرایط میدانستند.برای تفصیل به تقریرات مراجعه شود.

 


[1] به تعبیر آیت الله شاهرودی اگر طلبه ای بتواند از حدیث لاتعاد استخراج فروع کند میتوان بدو اجازه اجتهاد داد.
[2] وسائل الشیعه ج5 ص470.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo