< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

91/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :ادله اعاده و قضا در صورت کشف خلاف حکم ظاهری

مساله إجزای اعمال گذشته به خاطر تبدل رای مجتهد ، یا إجزا، به خاطر تقلید مقلد از چنین مجتهدی ، عویصه ای در مذهب شیعه درست کرده است ولی عامه به راحتی از آن عبور کرده اند زیرا قائل به تصویب هستند و آن اعمال سابق را در هر صورت مجزی میدانند اما شیعیان بر اساس مبنای خود یعنی قول به تخطئه، در حل این مشکله دچار مشکل و نزاع فراوانی گشته اندچرا که از طرفی اگر بگوییم همه اعمال گذشته باطل بوده است فواویلتا! واگر همه را درست بدانیم با قول تخطئه جمع نمی شود.

امروز در تقریرات استاد مرحوم حاج شیخ حسین حلی مشاهده کردم که مطلبی را از قول صاحب فصول نقل کرده بود که بین متعلقات احکام و خود احکام تفصیل میداد، مرحوم آخوند در یکی دو خط کلام صاحب فصول را نقل و مناقشه میکند،در تقریراتی که استاد مرحوم شیخ حسین حلی در تقریرات آمده است که حرف صاحب فصول را جناب آخوند درست نفهمیده است، آقا ضیا و سید ابوالحسن نیز می گفته اند که مراد صاحب فصول بر آخوند کشف نشده است، عجب آنکه شیخ انصاری هم معروف است که فهم درستی از نظر صاحب فصول نداشتند جالب تر آنکه حتی از خود صاحب فصول نقل کرده اند که تقریر درست مطلب را در همان زمان تبیین میدانستم ولی الان- در زمان پرسش- وجه صحیح آن را به یاد نمی آورم؛ باری مشکل آنست که از طرفی قائل به تخطئه شویم و از طرفی بگوییم که اعمال گذشته اعاده وقضا ندارد با اینکه رای مجتهد عوض شده و اعمال گذشته را فاقد صحت میداند.

امروز هم تتمه تحقیق محقق نائینی در اجزای اعمال گذشته را نقل و سپس نقد می کنیم اما از بیان کلام محقق اصفهانی- که دارای دقایق فلسفی می باشد- صرف نظر می کنیم.( مطلب محقق نائینی به خاطر دقتی که دارد به فارسی ترجمه کرده ایم تا در صورت لزوم مراجعه شود.)

سخن مرحوم نائینی ره: مجتهدی که بر اساس حجت، به رای سابق خود عمل میکرده است یا مقلدینی که با تقلید از مجتهد جامع الشرایط بر طبق حجت عمل میکرده اند و این حجت نیز از احتمال مطابقت با واقع و احتمال مخالفت با واقع برخوردار بوده است، پس از عدول به مجتهد جدید حجت جدیدی اقامه شده است که آن نیز به نوبه خود، احتمال مخالفت یا مطابقت با واقع دارد، از طرفی ما انسانها مکلف به عمل به حجت هستیم( به معنای چیزی که بتوانیم در مقابل حق متعال احتجاج کنیم) وظیفه ما اتیان به عمل مطابق با واقع نیست زیرا دسترسی به واقع بعد از این همه مشکلات وفاصله زمانی چهارده قرن امری متعذر می باشد، لذا ما فقط در مقابل احتمال عقاب به دنبال تحصیل مومّن هستیم ؛مثال: ده سال، مقلد از مرجعی تقلید می کرد که نماز با تیمم در موقع جبیره را صحیح میدانست و غسل و وضوی جبیره را ضروری نمی دانست اما پس از ده سال، همان مجتهد یا مجتهد جدید لازم التقلید میگوید که غسل و وضوی جبیره ای لازمست و نماز با تیمم را باطل میشمارد؛در هر دو حالت، احتمال مخالفت با واقع و مطابقت در هر دو فتوا مساویست و آنچه بر ما لازمست تحصیل حجت می باشد که در هر دو حالت آن را احراز کرده ایم، یعنی در این ده سال گذشته ما که تیمم می کردیم و با تیمم نماز خواندیم بر اساس تمسک به حجت بوده است(بر اساس فتوای مجتهد جامع الشرایط نماز خواندیم) بعد از فوت مجتهد و مواجه شدن با فتوای جدید - بطلان تیمم- نیز بر اساس آن عمل خود را تغییر و وضو وغسل وجبیره ای میگیریم اما این جبیره خط بطلان بر حجت قبلی نمی کشد بلکه به دلیل قیام حجت متاخرو با تبدل موضوع، دایره حجیت تغییر کرده است واین حجت جدید جایگزین حجت قبلی شده است مثلا خبری اقامه میشود که از نظر مدلول، وظیفه را جبیره میشمارد، ولی مجتهد قبلا این خبر را دلالتا یا سندا قبول نداشت و وظیفه را تیمم می دانست ولی مجتهد بعدی یا همان مجتهد اول، به دلیل تغییر در مبانی یا برداشت جدید از روایت،قائل به لزوم غسل یا وضوی جبیره ای شده است ؛ ضمنا هیچ یک از این دو حجت خط بطلان بر حجیت دیگر نمی کشد. نتیجه آنکه در هر دو زمان بر طبق حجت ایمنی بخش عمل کرده ایم که دارای إجزای علیحده ایست؛ احتمال مخالفت با واقع هم در هر دو حجت داده میشود و ما مامور به عمل به حجت هستیم نه به واقع لذا قضا و اعاده ای هم بر عهده نمی آید.

اشکال استاد بر مرحوم نائینی ره: بعد از پذیرش حجیت خبر دال بر لزوم غسل یا وضوی جبیره ای،معنای حجیت آن چیست؟ آیا این بدان معناست که حکم الهی از الان این چنین جعل میشود یا خیر دلالت دارد که از اول حکم خدا این بوده است ؟ مودای دلیل مجتهد یا تبدل رای وی، آنست که « ما جاء به محمد ص هو الغسل علی الجبیرة» چرا که مخطئه نمیگویند خدا الان بر اساس نظر ما حکم جعل کرده است بلکه گویند که از الان، وظیفه غسل جبیبره ایست نهایتا میتوان با حجیت قبلی، مخالفت از عذر را توجیه کرد اما نمیتوان گفت که در عالم جعل، وضوی جبیره ای بعد از اقامه چنین حجتی جعل شده است بلکه باید گفت وظیفه از اول همین بوده است و بنابر این اعمال گذشته درست نبوده است. حال کسی که ترک نماز کرده یا ده سال نماز باطل خوانده است وظیفه فعلی او چیست؟ طبعا اعاده وقضا وظیفه اوست و در مقابل این وظیفه چه مومّنی از عقاب وجود دارد؟ اگر مومّن من العقاب فتوای سابق بوده است که از ارزش افتاده است اگر گویید که مدار بر حجیت فعلی است حجت فعلی گوید که نمازهای قبلی باطل و لازم الاعاده است؛

احتمال الغای فتوای مجتهد فعلی نیز مدفوع می باشد زیرا مجتهد فعلی شرایط حجیت را دارد حجیت رای مجتهد سابق هم موضوعا منتفی است دیگرفتوای سابق دارای حجیتی نیست پس ما مومّن از عقاب در ترک اعاده و قضای اعمال گذشته نداریم. باری عمده آنست که مجتهد جدید ولو تخطئه حجیت قول سابق نکند اما بعد ازاقامه حجت، به این نتیجه میرسد که نماز را بایستی با غسل جبیره ای انجام داد و با تیمم نماز باطلست و این سخن معنایی ندارد جز اینکه حکم الهی از ازل چنین بوده است و مکلف اگر غیر از این دستور عمل کند وظیفه ای را انجام نداده است وقضای ما فات واجبست.

ان قلت: به چه دلیل اعاده اعمالی که مطابق با حجت فعلی بوده است واجب باشد؟ قلت:اگر چه حجیت قول مجتهد را در زمان خودش نفی نمیکنیم وحجیت جدید الغای حجیت قول سابق را نمیکند ولی دلیل فعلی به ما میگوید که مودای فعلی حکم ازلی خدا بوده است لذا در گذشته وظیفه عملی درست را انجام ندادی و به منزله ترک عمل صحیح است که محکوم به وجوب اعاده و قضاست.

ان قلت: مگر متاخر میتواند در متقدم اثر کند؛ قلت: کم له من نظیر، مثل اینکه زمانی فرد فاسقی عمل خلاف عفتی را مشاهده میکند و بعد مدتی با توبه و ترک گناه به مقام عدالت دست می یازد میتواند در حال عدالت به عنوان شاهد بر آن عمل زشت، شهادت دهد در حالی که در زمان فسق، شهادت وی مسموع نبود.و شهادت متاخر، میتواند فسق متقدم را اثبات و موجب حد بر زانی شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo