< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

90/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: اقسام متصوره در لحاظ دو حادث نسبت به یکدیگر

سخن منتهی شد به جائی که مستصحب با یک حادث دیگر سنجیده شود مثلا استصحاب حیات ولد به نسبت به موت والد سنجیده شود یااستصحاب اذن مرتهن با زمان بیع راهن سنجیده شود یا استصحاب کریت به نسبت با وقوع النجس فی الماء .

در این قسم با عمود زمان کار نداریم بلکه یک حادث را با حادث دیگر می‌سنجیم. آیا می‌شود تقدم و تأخر و تقارن یک حادث را به استصحاب ثابت کرد؟

این قسم کثیرا ما در ادله ما واقع شده و موضوع بسیاری از احکام است مثلا اگر مرتهن به راهن اجازه بیع داد اما بعد از اجازه خود رجوع کرد اگر رجوع قبل از بیع راهن باشد بیع باطل است ولی اگر رجوع پس از بیع راهن باشد اثری بر این رجوع بار نخواهد شد و همچنین اگر حیات ولد تا زمان موت پدر ادامه داشت بر این حیات اثر بار می‌شود اما اگر این حیات تا زمان موت پدر استمرار نداشت اثری بر این حیات بار نخواهد شد و همچنین اگر فرزند کافری تا قبل از موت پدر مسلمان شد از او ازث می‌برد اما اگر مقارن یا متأخر از موت پدر باشد ارث نخواهد برد و یا شیء متنجسی که با آبی ملاقات کرده اگر ملاقات قبل از کریت بود اثری نخواهد داشت اما اگر کریت بعد از ملاقات بوده اثر تطهیر بر ثوب متنجس بار خواهد شد و چه بسیار مواردی در فقه داریم که موضوع مرکب از دو حادثی است که نسبت تقدم یا تأخر یا تقارن حکم یک حادث آن با دیگری اثر در حکم دارد، لذا باید دقت کرد که در کدام قسم استصحاب جاری خواهد شد .

مقدمه

 قبل از بررسی موارد جریان اصل اشاره به یک تقسیم بندی و اصل موضوع بحث در کاربرد فقهی آن می‌کنیم ‌.

در تقسیم دو حادث در اثبات حکم شرعی باید گفت هر گاه شک ما در تقدم و تأخر و تقارن دو حادث باشد تارة‌ این دو حادث هر دو مجهول التاریخ‌اند و أخری هر معلوم التاریخ‌اند و ثالثة یکی معلوم التاریخ و دیگری مجهول التاریخ .

در معلومی التاریخ تکلیف مشخص است و این مورد از دایره بحث ما خارج است زیرا نه شک در زمان واقع است و نه شک در تقدم و تاخر دو حادث؛ مثلا یقین داریم موت پدر روز جمعه بوده و می‌دانیم اسلام پسر هم روز شنبه بوده که بلا شک حکم این فرض مشخص بوده و در این مثال فرزند از پدر ارث نمی‌برد.

اما اگر هر دو مجهول التاریخ باشند یعنی می‌دانیم مثلا پدر مرده و فرزند هم مسلمان شده اما زمان هر دو واقعه برای ما مجهول است

یا اگر یکی معلوم و دیگری مجهول التاریخ باشد مثلا می‌دانیم پدر در روز جمعه مرده اما نمی‌دانیم پسر شنبه مسلمان شده یا پنج شنبه.

در هر یک از این دو قسم تارة اثر و موضوع اثر، مفاد وجود محمولی یا عدم محمولی است

و أخری موضوع اثر وجود ربطی و عدم وجود ربطی است.

بعبارت دیگر: تارة موضوع حکم مفاد کان تامه است و أخری مفاد کان ناقصه است و موضوع حکم هم تارة مفاد عدم و لیس تامه است و أخری مفاد عدم و لیس ناقصه .

مثال: تارة موضوع ارث عبارت است از وجود اسلام در زمان خاص؛ یعنی اگر اسلام وارث در روز جمعه واقع شده باشد ارث می‌برد، پس موضوع ارث مفاد کان تامه است؛ یعنی وجود شیء در وجود اسلام است یا موضوع طهارت لباس کر بودن آب است و اینکه در صبح جمعه آب کر بوده باشد و الا لباس طاهر نیست، پس موضوع نجاست لیس تامه کر است و موضوع طهارت وجود کریت در صبح جمعه است که در اینجا مفاد لیس تامه است و أخری موضوع حکم این است که هذا الماء کان کرا یا فلان زن قرشیه نباشد که مفاد کان ناقصه است .

پس گاه موضوع مفاد کان تامة یا لیس تامة است و أخری موضوع حکم مفاد لیس ناقصه و کان ناقصه است که از اولی به وجود و عدم محمولی و از دومی به وجود و عدم ربطی تعبیر می‌شود که از این مجموع 8 قسم به دست می آید .

 و الحمد لله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo