< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

90/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: نظر محقق نائینی در فرق بین امارات و اصول

 یکی از مباحث علم اصول فرق بین امارات و اصول است.

علماء ما متفقند که لوازم عقلی و عادی امارات حجت است و اگر آثاری هم بر این لوازم عقلی و عادی از نظر شرع مترتب شد آن آثار هم شرعا مترتب خواهد شد؛ مثلا اگر بینه‌ای خبر داد که در این حوض آب است نتیجه آن این است که اگر در حوض ظرفی یا لباسی بوده حتما با آب ملاقات کرده و اثر عقلی طهارت هم مترتب خواهد شد اما اگر با استصحاب بقاء آب را ثابت کنیم لازمه عقلی و عادی او که وصول الماء الی الظرف باشد را اثبات نمی‌کند و طهارت هم که اثری شرعی است مترتب نخواهد شد. ناگزیر سوال از فرق بین این دو می‌شود.

بزرگان بعد از اتفاق بر وجود فرق به تکاپو افتاده‌اند که فرقی برای آن دو اثبات کنند و هر کسی به ذوق و سلیقة خود راهی را بیان کرده.

برخی گفته‌اند در امارات همان دلیل که دال بر اصل حجیت مدلول مطابقی است، دال بر حجیت مدلول التزامی که عبارت از آثار عقلی و عادی است، نیز خواهد بود. اما در اصول اینچنین نیست که دلیل اصل شامل لوازم عقلی و عادی شود؛ مثلا کسی که اخبار از قیام زید می‌کند در حقیقت اخبار از عدم جلوس و اضطجاع زید هم می‌کند؛ یعنی اخبار از مدلول مطابقی که قیام زید است در حقیقت اخبار از مدلول التزامی که نفی اضداد قیام مثل جلوس و اضطجاع باشد هم هست.

اما در اصولی مانند استصحاب مثلا نفی حاجب از روی بدن حین شک در وجود حاجب در اعضاء وضوء، استصحاب فقط بقاء متیقن در زمان شک را اثبات می کند و می‌گوید الان که در حال شک هستی، حاجب بر روی دستت نیست. حال اگر عدم الحاجب خود اثر شرعی دارد آن اثر شرعی بار می شود اما اگر اثر شرعی ندارد بلکه لازمه او اثر شرعی دارد، استصحاب نه اثبات لازم را می‌کند و نه اثر شرعی که بر لازم است را بار می‌کند؛ یعنی «لا تنقض الیقین بالشک» می‌گوید متیقن قبل، عدم الحاجب بود، الان هم عدم الحاجب ثابت است. اما اینکه لازمه عقلی نفی حاجب، وصول الماء الی البشره است این دخلی به استصحاب ندارد، طبعا این لازمه عقلی، ثابت نمی‌شود و صحت وضوء هم که متوقف بر وصول الماء الی البشره است را ثابت نمی‌کند؛ زیرا مخبری که خبر از مدلول مطابقی می‌دهد، از مدلول التزامی نیز خبر می‌دهد؛‌ یعنی مخبری که از قیام زید خبر می‌دهد به راستی خبر از عدم جلوس و عدم اضطجاع او نیز می‌دهد و اگر خبر عادل حجت باشد ناگزیر فرقی نمی‌کند که عادل از اصل قیام خبر دهد یا از خبر از جلوس و اضطجاع. اما در استصحاب خبری در کار نیست، بلکه استصحاب یک اصل عملی و یک وظیفه عند الشک است. بر این اساس است که گفته‌اند امارات در لوازمش حجت است چون همان مدلول مطابقی دال بر حجیت مدلول التزامی نیز هست دون الاصل.

برخی از بزرگان اینگونه بین اصل و امارة‌ فرق گذاشته‌اند و مرحوم استاد هم این بیان را به صاحب کفایة‌ نسبت داده‌اند .

اشکالی که بر این بیان وارد است این است که اخبار امری قصدی است یعنی وقتی خبر می‌دهد که واقعا قاصد آن خبر باشد ولی اگر قصد ندارد که خبری نمی‌دهد. قصد هم وقتی است که مخبر متوجه ملازمه مدلول مطابقی و التزامی باشد و بعد از توجه به ملازمه در ضمن اخبار مطابقی، اخبار از مدلول التزامی هم بدهد اما بسیاری از اوقات مخبرین اصلا توجه به لازم حرف ندارند و توجه به ملازمه هم ندارند و ای چه بسا منکر ملازمه هم باشند و منکر ملازمه چگونه می‌تواند از آن خبر دهد! مثلا اگر کسی که منکر ملازمه بین شرب خمر و مستی باشد، خبر از شرب خمر بدهد طبعا خبر از ملازمه نخواهد داد. پس چنین پیوستگی بین اخبار از مدلول مطابقی و مدلول التزامی امارات نیست .

آری اگر خدای متعال خبر دهد او به همه ملازمات توجه دارد و غفلت در او راه ندارد و انکار واقعیت هم از او محال است اما بشر عادی به راستی از ملازمات غافل می‌شوند بلکه گاه منکر ملازمه هستند و با انکار ملازمه و تلازم، ابدا إخبار از ملزوم، ملازم با إخبار از لازم نیست. به این تقریب بر این دلیل فرق اشکال کرده اند.

بله گفته‌اند در خدای متعال إخبار از ملزوم إخبار از لازم هم هست در فرض ثبوت ملازمه. اما در غیر خدا این قانون کلی نیست در حالی که فرق بین امارات و اصول کلی است و نگفتند اماره‌ای که خدا بگوید لازمش حجت است و اماره‌ای که زید و عمرو بگویند لازمش حجت نیست .

اما به نظر ما، آخوند نمی‌گویند که ملازمه بین إخبارین است تا شما بفرمائید اخبار فرع قصد است و ربما مخبر قاصد و ملتفت لازم نیست بلکه می‌فرمایند: دلیلی که برای حجیت امارات بیان شده شامل مدلولهای التزامی هم می‌شود و عمدتا این دلیل سیره عقلائی است و عقلا به لوازم قول ثقة نیز ترتیب اثر می‌دهند مگر آنگاه که بدانند مخبر ابدا توجه به ملازمه ندارد و یا منکر ملازمه است و الشاهد علی ذلک اینکه در مقام رد استدلال، یکی از راههای ابطال برهان، توجه دادن مخبر به لازمه غلط سخنش می‌باشد و معلوم می ‌شود که عقلای عالم عادة‌ آثار لوازم آن مدلول مطابقی را نیز بار می‌کنند و لذا اگر لازم غلط بود کشف بطلان ملزوم هم می‌ کنند و این دأب عقلاء است و پیوسته نفی و اثبات ملزومات را از لوازمش کشف می‌کنند .

بنابراین در جواب استاد خوئی و بعض دیگر می‌گوئیم که بحث در اخبار نیست تا شما بگوئید اخبار فرع ملازمه است و ملازمه فرع قصد و التفات است بلکه ما می‌خواهیم ادعا کنیم در امارات مثل فتوا، حکم قاضی و استدلال در فنون و صناعات که اموری عادی است؛ دلیل حجیتی که اثبات مدلول مطابقی کرده، این دلیل شامل مدلول التزامی هم می‌شود و لو مخبر قاصد لا زم خبرش هم نباشد و ظاهر عبارت آخوند هم همین را می‌گوید .

محقق نائینی فرق زیبائی در مقام ذکر کرده‌اند که فهمش متوقف بر بیان مقدماتی است. ایشان فرموده‌اند بر علم سه اثر بار می‌شود .

اثر اول علم: علم صفتی است قائم به نفس، در قبال شک و جهل. عالم عرضی بر نفسش عارض می‌شود که همان انکشاف معلوم عند العالم است که واقعیتی در جهان خارج است .

اثر دوم علم: طریقیت و کشف معلوم است و عالم طریق و واسطه در اثبات به معلوم دارد .

اثر سوم علم: حرکت نحو مقتضی المعلوم است مثلا وقتی انسان عالم به وجود خطری شد یقینا از آن فرار می‌کند یا اگر عالم به وجود سمی شد از آن حضر می‌کند .

سپس می‌گویند: دلیل حجیت امارات، آن را نازل منزله علم قرار میدهد و خاصیت دوم علم را به آن می‌دهد پس وقتی مولی می‌فرماید صدق العادل یعنی قول عادل را در کشف به منزله علم قرار بده و در آن تشکیک نکن «لایجوزلاحد التشکیک فیما یرویه عنا ثقاتنا» اما اصول فقط خاصیت سوم علم را دارند و فاقد خاصیت اول و دوم آن هستند ؛ یعنی فقط خاصیت عملی دارند و آثار در مقام عمل بر آن بار می‌شود.

حال محقق نائینی می‌فرمایند: امارات خاصیت دوم علم را که همانا کاشفیت از واقع است به خود اختصاص می‌دهند؛ منتهی طریقیت تعبدی در مقابل طریقیت وجدانی که از آن علم است و همانطوریکه در طریق واقعی آثار بر ذو الطریق واقع می‌شود و آثار عقلی و شرعی و عادی همگی بر آن بار می‌شود؛ مؤدای طرق هم به تعبد شرعی به منزله واقعند و همه‌ آن آثار سه گانه بر آنها هم بار می‌شود پس در حقیقت دلیل حجیت امارة‌،‌ مؤدای امارة را به منزله واقع قرار می‌دهد و اگر مثلا علم داشتیم به وجود آب؛ همه آثار وجود آب بر آن بار می‌شود چه ذاتی و چه عرضی و هکذا در خبر عادل به وجود آب همین آثار مترتب می‌شود ولی اصول اصلا خاصیت کاشفیت و طریقیت ندارند و نمی‌شود آثار عقلی و عادی آن را بر آن بار کرد. و للکلام تتمة

 و الحمد لله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo