< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

90/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: بیان محقق نائینی در رد استصحاب تعلیقی

بحث در استصحاب تعلیقی بود. مرحوم شیخ و آخوند قائل به جریان استصحاب تعلیقی شدند چرا که فرقی نیست که مستصحب حکم منجزی باشد یا حکم معلقی که شارع فرموده که اگر عصیر عنبی بجوشد حرام است. به هر حال استصحاب عند الشک جاری است و فرقی نمی کند که شارع بگوید الخمر حرام یا عصیر العنبی اذا غلی یحرم، همانگونه که در اولی عند الشک استصحاب جاری است در دومی هم عند الشک جاری است .

اما مرحوم نائینی در جلد چهارم فوائد الاصول با ذکر مقدماتی استصحاب را در امور تعلیقی جاری نمی‌دانند مرحوم استاد هم به تبع ایشان استصحاب تعلیقی را جاری نمی دانند .

به هر حال گفته اند که کشمش همان انگور است که تغییر حالت داده و شادابی خود را با خشک شدن آبش از دست داده و به مویز یا کشمش یا زبیب تبدیل شده و این از قبیل تغییر حالات است نه تبدل ماهیت مثل زیدی که پیر شده و همانطوری که استصحاب در زید جاری است در انگور هم وقتی پیر شد و تبدیل به کشمش شد استصحاب حکم عنب جاری می شود وحکم عنب این بود که اگر بجوشد حرام می‌شود کشمش هم اگر بجوشد حرام خواهد شد.

منکرین استصحاب تعلیقی تمسک به استصحاب اباحه می‌کنند و می‌گویند این کشمش قبل از جوشیدن مباح است و بعد از جوشش شک در حرمتش می‌کنیم استصحاب اباحه می‌کنیم.

مناقشه صغروی: مسأله کشمش و انگور از قبیل استصحاب تعلیقی نیست زیرا در استصحاب تعلیقی می‌خواهید حرمت عصیر عنبی مغلی را تسریه کنید به عصیر کشمش در صورتی که اینها دو تا هستند چون عصیر عنبی آبی است که در خود انگور است مانند آبی که در لیمو یا سایر میوه‌ها خداوند قرار داده، آب انگور هم آبی طبیعی است که از خارج وارد انگور نشده اما در کشمش آبی وجود ندارد بلکه به واسطه طبخ کشمش به تنهائی یا طبخ همراه با برنج بخارات آب داخل کشمش شده و این دخلی به آب انگور ندارد بلکه آب انگور در ذات میوه پرورش یافته .

حال به فرض که بگوئیم این آب همان آب انگور است ولی در کشمش کمتر است آیا میشود حرمت معلق بر غلیان را جاری کرد ؟

آقای نائینی با ذکر مقدماتی که دیروز به برخی از نها اشاره کردیم استصحاب تعلیقی را رد کردند و به عکس استصحاب اباحه را جاری دانستند و می‌گویند استصحاب در امور وجودی فرع آن است که مستصحب ما موجود باشد و لو اینکه علی فرض وجود موضوع موجود باشد .

بیان ذلک

تارة حکمی جزئی است و وجود خارجی و لو در عالم اعتبار که عالم حکم باشد موجود است و عند الشک آن را استصحاب می‌کنیم مثلا می‌گوئیم زید مستطیع شده پس وجوب حج بر زید محقق شده حال اگر شک کردیم به خاطر مرض سرماخوردگی وجوب حج از او برداشته شده یا نه استصحاب وجوب که وجودی جزئی است بلا خلاف جاری است کان الحج واجبا علی زید قبل المرض و الان نشک فی وجوبه فنستصحب الوجوب یا لباس نجس با آب قلیل یک بار شسته شده و شک می‌کنیم که آیا نجاست باقی است باز بلا ریب استصحاب بقاء نجاست جاری می‌کنیم . در این قسم بالاتفاق استصحاب جاری است .

اما قسم دوم حکم کلی است مثلا شک می کنیم الان که مکه در دست خبثای وهابی است وجوب حج باقی است یا نه ؟

اینجا استصحاب حکم کلی می کنیم یعنی حکم مجعول من قبل الله تعالی قبلا موجود بوده الان شک در بقاء آن داریم به خاطر احتمال نسخ یا دخالت بعض اموری که مفقود شده و از قبیل تبدل حالات است منشأ شک ما در بقاء حکم کلی الهی شده؛ مثلا احتمال می‌دهیم حضور پیامبر که قدرت اجرای احکام را داشته اند دخیل در حکم بوده و الان که حکومت در دست خلفای جور است حکم به وجوب خود باقی نباشد به هر حال در هر دو مورد کلی و جزئی حکم الهی در زمان یقین موجود بالفعل بوده است.

اما بیان محقق نائینی این است که در استصحاب تعلیقی حکمی وجود ندارد که آن را استصحاب کنیم زیرا حکمی که در شریعت جعل شده بود عبارت بود از حرمت عصیر عنی به شرط غلیان پس موضوع حرمت امری مرکب از دو جزء بود جزء اول عصیر عنبی و جزء دوم غلیان عصیر که بر فرض وجود این مرکب حکم حرمت فعلی می‌شود چه حکم جزئی باشد و چه کلی همانگونه که در وجوب حج موضوع مکلف مستطیع دو قید بود که اگر یکی منتفی می‌شد حکم وجوبی نبود هکذا در مورد عصیر عنبی اگر غلیان نباشد حکم کلی وجود ندارد زیرا حکم بر فرض وجود موضوع است .

اگر این حکم موجود بود مثلا می‌دانیم که آب انگور فعلی در زمان پیامبر حرام بوده الان اگر شک کنیم به خاطر نسخ یا سبب دیگری استصحاب حرمت جاری است اما در جائی که یک جزء موضوع وجود پیدا نکرده استصحاب حکم غلط است زیرا غلیان در فرض مثال حاصل نشده و فرض وجود آن هم نشده ناگزیر فرض حکم هم غلط است .

اگر این مطلب روشن شد می‌گویند اب انگوری که بجوشد قبلا حرام بود و می‌خواهیم بگوئیم کشمش هم اگر بجوشد حرام می‌شود ایشان با استناد به فرق بین کشمش و انگور می‌گویند آن حکمی که قبلا محقق بود فرض عنب و غلیان آب عنب بود که با فرض تحقق این دو جزء حکم کلی حرمت بر ان مترتب بود اما اگر فرض کردیم که غلیان حاصل نشده بود معنا ندارد که استصحاب حکم کنیم زیرا حرمتی وجود نداشته پس اگر عنب تبدیل به کشمش شده پس در حقیقت ماء العنب فعلی وجود نداشته . درست است که ماء العنب موجود است ولی جزء دوم که غلیان ماء العنب است در کشمش ماء العنب نجوشیده تا بگوئیم حرمت موجود بوده و الآن هم موجود است .

آری محققا یک چیز موجود بود و آن اینکه اگر فرض وجود یک جزء شده باشد با فرض وجود جزء دوم هم حکم محقق است یقین داریم با فرض وجود عنب اگر جزء دوم که غلیان است موجود شود حرمت هم قطعا موجود خواهد شد اگر می‌خواهید این را استصحاب کنید جای شک ندارد زیرا هر عاقلی می‌داند که اگر موضوعی مرکب از دو جزء بود بر تقدیر وجود جزء دوم قطعا حکم موجود است و این یک حکم و برهان عقلی است و دخلی به شرع هم ندارد پس اگر مقصود شما آن است که که حکمی را که موجود بوده استصحاب کنیم می‌گوئیم در زبیب حکمی موجود نبوده زیرا شرط غلیان حاصل نشده بود و اگر می‌خواهید حکم تعلیقی را اثبات کنید عنب اگر فرض شود جزء دومش که غلیان است حرمت موجود است پس در زبیب هم موجود است این ترتب عقلی است و دخلی به شریعت ندارد چه آنکه ترتب حکم بر موضوع عقلی است و مثل آن مثل معلول نسبت به علت تامة خود است .و للکلام تتمة

و الحمد لله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo