< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد اشرفی

89/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: تنبيه دوم استصحاب

محصل بحث در تنبيه اول این شد که مدار در استصحاب بر حصول یقین و شکی است که هر دو فعلی باشند، شک تقدیری مجوز برای استصحاب نیست؛ برای اینکه در همه قضایای قانونی و هر قضیه‌ای از قضایا اگر نسبت، نسبت فعلی باشد ناگزیر موضوع و محمول هم باید بالفعل باشند «الخمر حرام» یعنی آنچه بالفعل خمر است بالفعل هم حرام است بنابراین وقتی می‌گوید «لاتنقض الیقین بالشک» یعنی کسی که یقین بالفعل دارد نباید از یقین فعلیش شک فعلی رفع ید کند پس کسی که متیقن در نظرش ثابت است و یقین به آن متیقن فعلی است نباید به شک متاخر از آن متیقن اعتنا کند این معنای جمله است از طرفی اگر کسی لو التفت لشک؛ کسی اگر التفات و توجهی به مطلبی پیدا کند شک در آن مطلب خواهد داشت می‌شود شک فرضی و تقدیری این گونه شک نمی‌تواند در مفاد ادله استصحاب داخل شود .

بر این اساس اگر کسی ساعت 9 صبح حدثی برایش حادث شده و اول زوال غافلا وارد نماز شده بعد از نماز شک می کند که آیا بین ساعت 9 تا اول زوال طهارت تحصیل کرده یا نه استصحاب حدث بعد از صلاة جاری می‌شود اما قبل از نماز چون شک فعلی پیدا نکرده و غافل محض بود استصحاب حدث جاری نخواهد شد .

بله اگر قبل از زوال متوجه حالت خودش فعلي و با یقین سابق توجه پیدا می‌کرد استصحاب حدث جاری می‌شد اما چون غافل بود و غافلا وارد نماز شد بعد از نماز برایش شک فعلی در بقاء حدث سابق یا ارتفاع حدث سابق حاصل شد این شک بعد از صلاة فعلی شده استصحاب جاری می شود اما به اعتبار بقاء محکوم به حدث است نه به اعتبار ازمنه سابق چون در زمان سابق شکی برای او به خاطر غفلت حاصل نشده بود پس قبل از نماز ظهر شاک فعلی در بقاء طهارت نشده چون شک فعلی حاصل نشد استصحاب بقاء حدث هم نسبت به قبل از ظهر جاری نمی‌شود .

شیخ و مرحوم آخوند فرمودند نسبت به نماز ظهر قاعدة فراغ جاری می‌شود و می‌توان گفت نماز ظهر طبق قاعدة فراغ محکوم به صحت است اما نسبت به صلوات آتیه مشمول استصحاب بقاء حدث است و باید برای نمازهای آینده وضو بگیرد.

این فرع اولی بود که مرحوم شیخ و آخوند حکم کردند به صحت صلاة ظهر استنادا به قاعدة فراغ نه استنادا به استصحاب چه آنکه استصحاب قبل از نماز ظهر جاری نمی‌شود برای اینکه شک فعلی حاصل نشده بود تا استصحاب حدث جاری شود .

البته این فرمایش در اعتبار شک فعلی بحثی نداریم حق با این دو خریط فن است اما حکم به صحت ظهر متوقف است برای اینکه قاعده فراغ یک قاعده تعبدی مطلق باشد ولی اگر گفتیم این قاعدة در جایی جاری می‌شود که مکلف ملتفت به نماز و شرایط او باشد پس شامل غافل بالمرة نخواهد شد .

بنابراین قاعده فراغ در نماز جاری نمی‌شود حالا ما هستیم و یقین به اشتغال به نماز ظهر تا منع و شک داریم در فراغ ذمه، مقتضای قاعدة اشتغال اعاده صلاة ظهر است .

فرع دوم: در کلام شیخ و آخوند هر دو آمده که اگر قبل از زوال آنا ما ملتفت حالت خودش شد ما صبح ساعت 9 محدث به حدث اصغر شدیم قبل از اینکه وارد نماز ظهر بشود مثلا وقتی که قبل از اذان قرائت قرآن می‌کنند متوجه شدیم ولی الان نمی‌دانیم بعد وضوء گرفته بودیم ام لا، در همین حالت تحیر بود که دو مرتبه عرض له الغفلة و با غفلت نماز جماعتی منعقد شد و او هم شرکت کرد اما بعد از نماز ظهر دوباره برای او این التفات حاصل شد که آیا بعد از ساعت 9 که محدث شده بودم وضو گرفتم يا نه ؟ یا وقت سماع قرائت قرآن آیا وضو گرفتم يا نه ؟

در این مثال هر دو بزرگوار فرموده‌اند دیگر مجرای قاعده فراغ نیست بلکه به مقتضای شک فعلی که زمان سماع قرآن برایش حاصل شده بود استصحاب بقاء حدث جاری می‌شود ناگزیر چنین مکلفی محکوم به محدث بودن است و چون محکوم به حدث است و لو غافلا وارد جماعت شد و نماز ظهر را خواند دیگر مجرای قاعده فراغ نیست بلکه مجرای استصحاب بقاء حدث است پس نماز ظهر جماعتی او محکوم است به اقتران مانع که حدث باشد یا مقرون است به فقد طهارت؛ پس محکوم به بطلان است .

گفتيم این فرع نیز خالی از اشکال نیست برای اینکه گرچه در زمان شنیدن نوای قرآن آنا ما برای او شک در بقاء حدث فعلی شد اما باز دوباره بر او غفلت حاصل شد پس در زمان دخول در صلاة محکوم نیست به استصحاب لاجل الغفلة؛ لذا درست است که مثلا ده دقیقه قبل از زوال که قرائت قرآن را شنید ملتفت شد به حالت خودش و آن زمان استصحاب حدث جاری می‌شد اما دوباره که غفلت براو عارض شد و دخل فی الصلاة غافلا در این زمان شک فعلی برای او حاصل نشده و حالا که شک فعلی حاصل نشد یا این است که بعد از نماز جماعت ظهری که خواند و دو مرتبه برای او حاصل شد به خاطر التفات شک فعلی حالا که بعد از نماز ظهر شک فعلی حاصل شد این نماز جماعت نه مجرای قاعده فراغ است و نه مجرای استصحاب حدث است و این که آقای شیخ و آخوند فرمودند نماز ظهر محکوم است به اقتران مانع یعنی محکوم است به وجود حدث استصحابی خیر می‌گوئیم حدث استصحاب در حال صلاة یا حین الدخول فی الصلاه در کار نبود برای اینکه در آن حین مفروض آن است که غافل محض شد و با غفلت وارد نماز شد پس در وقت دخول صلاة و حتی در بین صلاة چون شک فعلی نشد محکوم به حدث نیست اما قاعده فراغ هم جاری نمی‌شود چرا اینکه بعد از صلاة گرچه شک فعلی برای او حاصل شد اما این شک بعد از صلاة همان شکی است که وقت شنیدن قرآن برای او حاصل شده بود درست است که به دقت عقلی شک بعد از صلاة یک شک دیگری است اما به نظر عرف می‌گویند این همان شکی است که وقت شنیدن قرآن که ده دقیقه قبل از دلوک شمس بود برای او حاصل شده بود دومرتبه همان شک، فعلی شده لذا قاعده فراغ در جائی جاری می‌شود که شک در صحت و فساد بعد از عمل عارض بشود ولی در اینجا قبل از ورود در نماز برای او شک در طهارت و حدث فعلی شده بود و بعد از نماز همان شک برگشت و قاعده فراغ در جائی که قبل از عمل شک حاصل شده باشد جاری نخواهد شد بنابراین نماز اول ظهری که با جماعت غافلا خواند محکوم به بطلان است اما نه از باب استصحابی که آخوند و شیخ فرمودند بلکه از باب اینکه قاعده فراغ در شک حادث بعد العمل جاری می‌شود و در این مثال که فرع دوم است شک در صحت و فساد عمل قبل از صلاة فعلی شده بود ولو اول سماع قرآن آن زمان شک در وجود حدث و طهارت فعلی شده بود دیگر نوبت به قاعده فراغ نمی‌رسد ما هستیم و احتمال اینکه شاید بعد از آن وقت سماع قرآن قرآن شاید طهارت کرده باشیم؛ به شاید نمی‌شود رفع ید از اشتغال یقینی کرد.

بنابراین در هیچ یک از دو فرع نماز ظهر محکوم به طهارت نیست در فرع اول محکوم نیست به خاطرعدم جریان قاعده فراغ براساس مبنای کسانی که قاعده فراغ را اصل عقلائی می دانند و در فرع دوم قاعده فراغ جاری نیست برای اینکه قاعده فراغ در شک حادث بعد از عمل است و در فرع دوم قبل از عمل فعلی شده بود پس در هیچ یک از دو فرع صلاة محکوم به صحت نیست و مقتضای اشتغال یقینی به صلاه ظهر تحصیل یقین به فراغ است و یقین به فراغ به برکت اعاده صلاة حاصل می‌شود .

تنبیه دوم

یکی از معرکه الآراها تنبیه دوم است . تنبیه دوم آن است که اگر ما یقینمان به برکت اماره‌ای شد مثل بینه یا فرض کنید خبر عادل بعدا اگر شک کردیم استصحاب جاری می شود ام لا ؟

فرض کنید رفتیم دکان بقال برنج بخریم به مقتضای قاعده ید می‌گوئیم انشاء الله بقال مالک برنجها است بنابراین برنج می‌خریم در این بین برای ما به گفته یک نفر غیر موثقی شک حاصل می‌شود. غیر موثق می‌گويد این بقال احتراز نمی‌کند شاید مال دزدی را خریده باشد، در اینجا شما در وقت خریدن اماره‌ای برملکیت بقال بایع داشتید در زمان لاحق که وقت مصرف است شک می‌کنی که آیا این برنج ملک بقال بوده یا نه، استصحاب جاری می‌کنید می‌گوئید من آن زمان متیقن بودم به ملکیت، الان نشک، لاتنقض الیقین بالشک .

و هکذا بینه‌ای خبرداد که لباس شما را بردند وشستند و تطهیر کردند اما شما قبلا می‌دانستید که نجس است و به قول بینه حکم به طهارت کردید وقت نماز شد شک می‌کنید که آیا آن طهارت حاصل است و باقی ام لا، استصحاب بقاء طهارت می‌کنید و نماز را اتیان می‌کنید با همین لباس .

یا اینکه شک می‌کنید این عصیر عنبی که محکوم شده است به حرمت و در خانه شما انگور جوشید ولی ذهاب ثلثین نشد پس محکوم شد ظاهرا به حرمت الان که می‌خواهید تناول کنید استصحاب حرمت جاری می‌شود ام لا ؟

خلاصه بحث این است که در حدیث معروف یقین سابق و شک در بقاء موضوع استصحاب است. در مؤدیات امارات و طرق یقینی نیست؛ زیرا طرق و امارات حداکثر موجب ظن به مطابقت واقعند و استصحاب موضوعش یقین بود نه ظن .

آیا در موارد بینات و طرق و امارات با اینکه موجب یقین نمی‌شوند استصحاب جاری است یا خیر ؟

به مبنای مرحوم نائینی که گاه هم از شیخ استفاده می‌شود می‌گویند معنای حجیت یعنی تتمیم کشف و تنزیل ظن منزله یقین، کسانی که در حجیت این مبنا را انتخاب کردند و گفتند ما از ادله حجیت قول بینه و عادل استفاده می‌کنیم که شارع قول اینها را به منزله علم قرار داده «لایجوز لاحد التشکیک فی ما یرویه عنا ثقاتنا» یا فرمود «العمری و ابنه ثقتان فما ادیاک فأنی یؤدیان»، این کلمات معنایش این است که شک در قول عادل را کنار بگذار و تنزیل کن قول عادل را منزله علم .

بنابراین مبنا کاملا روشن است که طرق امارات به منزله علمند پس همانطوری که «الرضاع لحمة کلحمة النسب»، احکام نسب را بر رضاع به خاطر تنزیل بار می‌کنید احکام یقین را هم به قول عادل بار کنید؛ لذا بنابراین مبنا خوب روشن است که دلیل «لاتنقض الیقین بالشک» شامل امارات هم می‌شود اما به مبانی دیگر سیاتی البحث فیه .

والحمد لله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo