< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/09/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لقاح مصنوعی، سقط جنین

یکی از مسائل مرتبط با بحث لقاح مصنوعی مساله سقط جنین است که از آن در عربی تعبیر به اجحاض می شود سقط جنین در برخی از کشورهای غربی امری عادی و متعارف بوده و رسماً به صورت کاملاً قانونی و بدون هیچ منعی انجام می پذیرد به گفته فاضل معاصر آیت الله محسنی، در لندن سه بیمارستان برای این امر احداث شده و طبق آمار ارائه شده میانگین 56 درصد حمل ها از راه غیر مشروع و46 درصد حمل ها از راه مشروع و بین زوج های قانونی، بوده که با مراجعه به این بیمارستان ها سقط جنین بدون هیچ منعی انجام می پذیرد از این رو زناکاری هم در لندن امر عادی و طبیعی است چرا که برخی با خاطری آسوده به جهت تسهیل در امر سقط جنین در این بیمارستان ها، عمل بسیار شنیع زنا را مرتکب شده و بدون هیچ محذوری سقط جنین می کنند.

با کمال تأسّف این رویّه غربی یعنی سقط جنین در کشورهای اسلامی به ویژه ایران نفوذ کرده و به راحتی حتی توسط برخی از متشرعه انجام می پذیرد و نهایتاً متشرعه بعد از سوال از حکم شرعی سقط جنین با توجیهات و بهانه های مختلف، راست

یا دروغ برای خود مجوّز درست کرده و مرتکب می شوند.

و این در حالی است که فقهای امامیه به طور کلی حکم به عدم جواز سقط جنین نموده اند ولو این جنین در مرحله ای باشد که هنوز روح در آن دمیده نشده باشد اهل سنت نیز در صورت ولوج روح در جنین، حکم به عدم جواز نموده اند، در هر صورت بعد از ولوج روح عدم جواز سقط جنین متفق علیه بین شیعه و سنی است و فقهاء امامیه در حکم به عدم جواز مطلقاً به روایات متعددی تمسک نموده اند که به برخی از این روایات اشاره می شود:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ حُسَيْنٍ الرَّوَّاسِيِّ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْمَرْأَةُ تَخَافُ الْحَبَلَ فَتَشْرَبُ الدَّوَاءَ فَتُلْقِي مَا فِي بَطْنِهَا فَقَالَ لَا فَقُلْتُ إِنَّمَا هُوَ نُطْفَةٌ قَالَ إِنَّ أَوَّلَ مَا يُخْلَقُ نُطْفَةٌ‌.[1]

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ رِفَاعَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَشْتَرِي الْجَارِيَةَ فَرُبَّمَا احْتَبَسَ طَمْثُهَا مِنْ فَسَادِ دَمٍ أَوْ رِيحٍ فِي الرَّحِمِ فَتُسْقَى الدَّوَاءَ لِذَلِكَ فَتَطْمَثُ مِنْ يَوْمِهَا أَ فَيَجُوزُ لِي ذَلِكَ وَ أَنَا لَا أَدْرِي ذَلِكَ مِنْ حَبَلٍ هُوَ أَوْ مِنْ غَيْرِهِ فَقَالَ لِي لَا تَفْعَلْ ذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ إِنَّمَا ارْتَفَعَ طَمْثُهَا مِنْهَا شَهْراً وَ لَوْ كَانَ ذَلِكَ مِنْ حَبَلٍ إِنَّمَا كَانَ نُطْفَةً كَنُطْفَةِ الرَّجُلِ الَّذِي يَعْزِلُ فَقَالَ لِي إِنَّ النُّطْفَةَ إِذَا وَقَعَتْ فِي الرَّحِمِ تَصِيرُ إِلَى عَلَقَةٍ ثُمَّ إِلَى مُضْغَةٍ ثُمَّ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّ النُّطْفَةَ إِذَا وَقَعَتْ فِي غَيْرِ الرَّحِمِ لَمْ يُخْلَقْ مِنْهَا شَيْ‌ءٌ فَلَا تَسْقِهَا دَوَاءً إِذَا ارْتَفَعَ طَمْثُهَا شَهْراً وَ جَازَ وَقْتُهَا الَّذِي كَانَتْ تَطْمَثُ فِيهِ.[2]

سقط جنین در شرع مقدس اسلام در صورتی که به حد ولوج روح برسد به طور کلی حرام است حتی در صورتی که از راه نامشروع زنا به وجود آمده باشد و قبل از ولوج روح نیز به حکم اولیه مطلقا جائز نیست مگر این که نگاه داشتن جنین حقیقتاً برای مادر عسر و حرج داشته باشد که در این صورت با فرض این که روح در آن دمیده نشده، به حکم ثانویه جائز خواهد بود به عنوان مثال چنانچه مادر در وضعیتی است که اگر جنین را در رحم خود نگاه دارد جانش در معرض خطر است و یا آبروی زن به شدت در خطر است مثلاً ناخواسته نطفه مرد اجنبی داخل در رحم او شده و از این جهت نگاه داشتن جنین در رحم برای وی که از خانواده سرشناسی هست حرجی است و گاه برخی افراد آنقدر شخصیت اجتماعی والایی دارند که اگر مردم مطلع از این امر شوند ممکن است از شدت ناراحتی منجر به مرگ آنان شود در نتیجه با فرض عسر و حرج در صورتی که ولوج روح نشده باشد سقط جنین جائز خواهد بود و اما اگر در جنین روح دمیده شده به قول مرحوم صاحب جواهر ره اگر جان مادر هم در خطر باشد جواز سقط جنین در این صورت محل اشکال است.

در نهایت اگر مساله عسر و حرج در بین باشد ادله لا حرج حاکم بر ادله اولیه بوده و حکم اولیه حرمت برداشته می شود ناگفته نماند که حرج هم دارای مراتبی است و چنانچه در حد معتنی به از مراتب آن برسد سقط جنین جائز خواهد بود و از طرفی تحقق حرج نسبت به افراد و شخصیت ها و گاه نسبت به مورد آن مختلف است، چون به درخواست برخی از دوستان بنا شده که مقداری در مورد علم رجال بحث کنیم ادامه بحث در جلسات بعد ان شاء الله خواهد آمد.

کلیات فی علم الرجال:

فقهاء امامیه نسبت به علم رجال دو دسته شده اند یک دسته از آن بزرگواران به کتب معتبره روایی همچون کتب اربعه توجه خاصی داشته و طبق روایات موجود در این کتب نیز فتوی داده اند مثل مرحوم شیخ انصاری ره، مرحوم نائینی ره و مرحوم سید ابوالحسن اصفحانی ره، تا جایی که سیدنا الاستاد ره از مرحوم نائینی ره نقل نموده که این بزرگوار در جلسه درس می فرمودند: بررسی سندی روایات اصول کافی از ضعف فقیه است چرا که به مقدار کافی مرحوم محدث کلینی ره فحص و بررسی های لازم را مبذول داشته است. آیا کتب روایی دیگر غیر از کتب اربعه، همچون ثواب الاعمال، عیون الاخبار، قرب الاسناد، علل الشرایع در نزد بزرگان امامیه مورد اعتماد بوده است یا خیر؟

مرحوم شیخ حر عاملی ره در کتاب وسائل الشیعه و خصوصا اخباریین در این امر توسعه بیشتری داده اند یعنی غیر از کتب اربعه، قریب به 70 کتاب دیگر حدیثی در نظر شریفشان معتبر بوده و از آن کتب نقل روایت نموده اند و تنها از برخی کتب غیر معتبر نزد آنان، نقل حدیث ننموده اند مثل کتاب اشعریات، ولی برخی مثل صاحب حدائق از کتبی همچون فقه الرضا دعائم الاسلام، اشعریات نیز نقل روایت کرده و بر طبق آن فتوی داده اند این در حالی است که فتوی دادن بدون حجت شرعی امر بسیار مشکلی است چرا که از فتوی به غیر علم در روایات به شدت مذمت شده در روایتی از امام باقر آمده است: مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلَائِكَةُ الْعَذَابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْيَاهُ.[3] از این رو می توان گفت: فتوی دادن برخی از بزرگان از برخی کتب روایی که آن درجه اعتبار کتب اربعه را ندارند از دو حال خارج نیست یا از باب این بوده که نزد آن بزرگواران به قرائنی معتبر بوده است و یا از باب حجیت مطلق ظن بدان تمسک نموده و بر طبق آن فتوی داده اند.

آیت الله شاهرودی در درس خود روی همین ظنون اجتهادی از باب انسداد باب علم در احکام شرعی تاکید داشتند به استثناء برخی از ظنون مثل قیاس که طبق روایات مطرود است ولی در غیر این موارد می فرمودند چاره ای نیست که به همین ظنون اجتهادی که منعی از آن نشده تمسک نماییم از این جهت بسیاری از فقهاء چندان در صدد بررسی رجالی نسبت به شرح حال تک تک روات در سلسله سند روایت نبوده اند و بسیار دیده می شود که روایتی از جهت سندی ضعیف است ولی چون مشهور به آن عمل کرده اند برخی با تکیه به عمل مشهور از ضعف حدیث اغماض نموده و طبق آن فتوی داده اند.

نظر استاد اشرفی دامت برکاته در مساله: طبق بررسی هایی که نمودیم، بزرگترین رجالیینِ صاحب کتاب، اصحاب رجال مرحوم نجاشی ره و رجال مرحوم شیخ ره و رجال مرحوم کشی ره «اختیار الرجال» و برقی و گاه ابن غضائری نیز بوده اند که همگی این کتب رجالی در احوال روات حدیث در قرن چهارم و پنجم هجری قمری به رشته تقریر در آمده است.

و این در حالی است که این رجالیون بزرگوار با اصحاب ائمه حدود دویست سال یا بیشتر فاصله داشته اند از این جهت نهایتاً توثیقات آنان بیشتر از حصول ظن به وثاقت راویان برای ما حاصل نمی شود و بعید است که حتی خود این رجالییون با این فاصله زمانی، یقین به وثاقت راوی پیدا کرده باشند اگر چه اشخاصی معلوم الحالی مثل زراره قطعا موثق بوده اند ولی این امر در مورد همه رواتی که توثیق شده اند صادق نیست در نتیجه با توجه به این که توثیقات همه روات عَن عِلمٍ و عَن حِسٍ نبوده و اساساً بعید است که یک رجالی بتواند عَن یَقینٍ و عَن حسّ واو بالسماع عن موثق آخر حکم به وثاقت مجموع این رواتی که با وی حدود دویست سال فاصله داشته نموده باشد.

از این رو به نظر ما نهایتا از قول رجالیین برای ما ظن به توثیق روات و به تبع آن ظن به صدور روایت حاصل می شود و این در حالی است که ظن حاصل از توثیقات رجالییون بیشتر نیست از ظن به صدور روایات در کتب اربعه با توجه به این که مرحوم شیخ طوسی ره مرحوم صدوق ره و مرحوم کلینی ره اهتمام شدید به نقل روایات معتبر داشته اند و نمی توان گفت ظن حاصل در نقل این روایات از چنین اشخاص جلیل القدری همچون شیخ طوسی و شیخ صدوق و رئیس المحدثین مرحوم کلینی رضوان الله علیهم، کمتر از ظنی است که از کلام رجالیین نسبت به توثیق روات حاصل شده باشد و از طرفی مدار در قبول روایت حجیت روایت است نه وثاقت راوی واگر از راهی اطمینان به صدور روایتی پیدا شود می توان به آن روایت عمل کنیم ولو این که راوی آن معتبر نباشد.

و این در حالی است که مرحوم صدوق ره در دیابچه کتاب خود «من لا یحضر الفقیه» فرموده است: آنچه حجت بین من و خداوند است در این کتاب آورده ام و این ادعا را در غیر این کتاب ننموده است با این بیان حتما حجیت روایات مذکور در کتاب نزد وی ثابت بوده و یا حداقل ظن معتبر و یا ظن متآخم به علم و اطمینان برای وی حاصل شده که چنین فرموده است حال این اطمینان یا از جهت این بوده که قرائنی در نزد وی بوده که اطمینان به صدور حدیث حاصل شده است و یا متن این روایت مذکور در کتابِ من لا یحضره الفقیه در کتب معتبر دیگر با اسناد معتبر دیگری وجود داشته که به اعتبار اعتماد بر آن در این کتاب ذکر نموده است.

مستند عمل به قول فرد موثق در صدور حدیث عمدتاً سیره عقلاء است سیره عقلاء هم در عمل به قول ثقه حصول ظن اطمینانی به مقول قول ثقه است و به نظر ما این ظن به صدور حاصل می شود از دو نفر از اصحاب کتب اربعه در نتیجه اگر روایتی را حداقل دو نفر از محمدین ثلاث نقل کرده باشند این ظن به صدور حاصل می شود و به نظر ما ظن حاصل از ذکر در دو کتاب از کتب اربعه کمتر از توثیق روات توسط رجالیون مثل مرحوم نجاشی نیست، و این در حالی است که مرحوم شیخ صدوق ره خود از رجالیون بوده است آیا ظن به صدور روایت بوسیله نقل حدیث از این رجالی محدث حاصل نمی شود؟ آیا اگر رجالیین اخیر رواتی را توثیق کردند موجب قطع به وثاقت راوی می شود ولی اگر محمدین ثلاث در کتب اربعه حدیثی را نقل کنند با این که آنان خود نیز از رجالیون بوده اند و اهتمام بلیغ به نقل روایات صحیحه داشته اند قطع عادی حاصل نمی شود.

البته ناگفته نماند که برخی از بزرگان به طور کلی خبر واحد را حجت ندانسته اند مثل سید مرتضی ره و ابن ادریس ره و

قائل به عدم حجیت خبر واحد شده اند مگر با وجود قرائنی که برای فرد قطع به صدور حاصل شود اگر چه در مقام فتوی با این نظریه خود مخالفت کرده و گاه بر طبق اخبار آحاد فتوی داده اند.

در مقابل برخی دیگر از بزرگان مدار را در پذیرش و عدم پذیرش روایت، وثاقت راوی و ثوقیقات رجالییون قرار داده اند و روات را از نظر اعتبار و عدم اعتبار راوی به پنج دسته تقسیم کرده اند و صاحب حدائق شدیداً آنان را مورد طعن قرار داده و معتقد است که مدار در صحت حدیث ذکر حدیث در کتب اربعه و امثال آن ها است.

صاحب مدارک ره و صاحب معالم ره در درس مقدس اردبیلی صاحب کتاب مجمع البرهان و الفائده نقل می کنند که ایشان تاکید داشتند به اعتبار خصوص روایات صحیحه و موثقه، بعد از مقدس اردبیلی ره صاحب مدارک ره تنها بر اساس تکیه بر توثیقات مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ، اعتبار روایت را می سنجیدند، بعد از مقدس اردبیلی علم رجال تا حدی برچیده شد تا عصر حاضر که مرحوم استاد خویی ره مجدداً مباحث علم رجال را زنده کرده و معجم الرجال را در 23 جلد به رشته تحریر در آوردند.

عجیب است که استاد خویی ره گاه به جهات ضعیفی تشکیک در وثاقت راوی در روایت خاصی نموده و در مقابل در جای دیگر به جهات ضعیفی روات متعددی را به صورت عموم توثیق نموده است مثل توثیق کتاب قرب الاسناد، کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم قمی ره و این در حالی که برخی از این روات در کتب مذکور به مراتب از برخی روات که تضعیف شده اند ضعیف ترند علی کل حال علت طرح علم رجال توضیحی دارد که در جلسات بعد ان شاء الله خواهد آمد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo