< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/06/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لقاح مصنوعى «حکم إدخال نطفه مرد اجنبی در رحم زن اجنبیّه به جهت استیلاد»

در جلسه قبل گفتیم برای حرمت لقاح مصنوعی از منی مرد اجنبی تمسّک به برخی از آیات شریفه قرآن شده است أوّلین آیه ای که بدان تمسّک شده، آیه 31 سوره نور است: ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ﴾.[1]

کیفیّت استدلال: طبق إطلاق آیه شریفه که أمر به حفظ فرج نموده زن باید فرج خود را از هر عمل زشت و شنیعی حفظ و مراقبت کند و شکی نیست که نزد عرف و عقلاء استیلاد زن از منی مرد اجنبی منافات با عفّت زن داشته و موجب شین و ننگ از برای اوست گر چه در شریعت با این عنوان یعنی لقاح مصنوعی از طریق مرد اجنبی، نهی نشده است لکن إطلاق آیه شریفه شامل چنین تصرّفی نیز می شود.

إشکالات تمسّک به آیه شریفه:

إشکال أوّل: آیه شریفه ناظر به مسأله حفظ فرج از رؤیت دیگران است نه سایر جهات حفظ و نگهداری فرج زن، چرا که در روایت تفسیر علی بن ابراهیم قمی ره و نیز در روایات أهل سنت آیه شریفه تفسیر شده به وجوب حفظ فرج از رؤیت دیگران، در نتیجه شامل حفظ از دیگر جهات نمی شود از این رو فقهاء عظام در بحث تخلّی برای وجوب حفظ عورت زن و مرد از نظر اجنبی و اجنبیه به این آیه تمسّک نموده اند و اما روایت علی بن ابراهیم قمی ره:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَكْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَيْرِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ...﴿وَ قَالَ «الله» وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنٰاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصٰارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ مِنْ أَنْ تَنْظُرَ إِحْدَاهُنَّ إِلَى فَرْجِ أُخْتِهَا وَ تَحْفَظَ فَرْجَهَا مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهَا وَ قَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِي الْقُرْآنِ مِنْ حِفْظِ الْفَرْجِ فَهُوَ مِنْ الزِّنَا إِلَّا هَذِهِ الْآيَةَ فَإِنَّهَا مِنَ النَّظَرِ﴾.[2]

ترجمه: از إمام صادق  راجع به آیه شریفه ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنٰاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصٰارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنّ﴾ سؤال شد حضرت فرمودند: تمامى مواردى كه در قرآن خداوند از حفظ و نگهدارى فرج يا عورت سخن به ميان آمده، منظور خوددارى از زنا است جز در اينجا كه آيه مربوط به حفظ عورت از رؤیت دیگران است.

جواب أستاد أشرفی : درست است که روایات تفسیر علی بن ابراهیم و رواتی که در طریق تفسیر مذکور واقع شده اند توثیق عام دارند ولی معلوم نیست که تمام روایات در کتاب موجود همان روایات در أصل کتاب باشد زیرا روایات تفسیر ابی الجارود بعداً به کتاب مذکور اضافه شده چنان که برخی نسّاخ، روایات متفرقه دیگری را در این کتاب اضافه کرده اند در نتیجه نمی توانیم به طور جزم بگوییم که تمام روایات مذکور از خود علی بن ابراهیم نقل شده و عین کتاب تفسیر علی بن ابراهیم

بوده و بدون کم و زیاد به دست ما رسیده است.

با این بیان إشکال أوّل در تمسّک به آیه شریفه قابل رفع است زیرا جای تشکیک و مناقشه در إعتبار روایت مذکور وجود داشته و بالتبع این روایت نمی تواند مخصّص إطلاق آیه شریفه باشد و از طرفی بنا به گفته فخر رازی منعی از تمسّک به إطلاق در آیه شریفه وجود ندارد گر چه در آیه شریفه قرائنی درسیاق کلام وجود دارد که موید روایت مذکور است از جمله این که قبل و بعد از جمله مذکور «يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» أمر به غضّ بصر و مراقبت زن از نظر حرام و حفظ زینت از نظر اجنبی شده است ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ﴾.

إشکال دوّم: دلیل اخص از مدّعی است چرا که آیه شریفه ظهور دارد در وجوب حفظ فرج عن الغیر یعنی مراقبت از تصرّف اجنبی بواسطه زنا و أمثال آن، نه وجوب الحفظ عن النفس و اصلا معنی ندارد حفظ فرج از خود فرد، از این جهت اگر منی مرد اجنبی به دست خود زن وارد رحم شود خلاف أمر به حفظ عن الغیر در آیه شریفه عمل نشده است.

جواب أستاد أشرفی : در محلّ بحث که زن می خواهد نطفه مرد اجنبی را داخل در رحم خود کند چنین تصرّفی نیز منافات با لزوم حفظ فرج دارد زیرا به مقتضای إطلاق آیه شریفه لزوم حفظ فرج تنها در حفظ از نظر اجنبی یا زنا نیست بلکه یکی از اظهر تصرّفات فرج مستولده شدن زن توسّط منی اجنبی است چرا که یکی از منافع فرج استیلاد است و این أمر مسلّماً از دیدگاه عرف و عقلاء مخالف با حفظ فرج است.

إشکال سوم: مراد از وجوب حفظ در آیه شریفه حفظ عما یحرم فی الشرع است یعنی آن چه در شرع مقدّس در مورد فرج زن منع شده باید نسبت به آن محافظت شود ولی ممنوعیت دخول منی مرد اجنبی در رحم زن از راه مشروع أوّل کلام است.

جواب أستاد أشرفی : حفظ فرج در آیه شریفه، منصرف است به آن چه که عند العقلاء و عند العرف خلاف حفظ بوده و موجب شین و عار از برای زن است فلذا آیه شریفه در دلالت بر منع از تلقیح مصنوعی از منی مرد اجنبی قصوری ندارد و از طرفی وقتی حفظ فرج از نظر اجنبی واجب باشد به طریق أوّلی استیلاد زن بوسیله منی اجنبی واجب خواهد بود.

إشکال چهارم: حفظ فرج در آیه شریفه کنایه از عفت زن از عمل نامشروع زنا است چنان که از راغب اصفحانی نقل شده است و از آنجا که مهم ترین أثر و خاصیت فرج ممارسات جنسی است بنابراین مقصود از حفظ فرج، محافظت از فرج در ممارسات غیر لائقه زن عفیفه است بنابراین ماسوای ممارسات جنسیه گرچه متعلّق به استیلاد زن باشد از سیاق آیه مزبور خارج است مگر آن که استیلاد از طریق ممارسات جنسیّه یعنی همان طریق تمتعات هشفیه باشد که در این صورت آیه شریفه شامل آن می شود ولی شامل استیلاد بوسیله قرار دادن نطفه مرد در رحم زن ولو این که بوسیله دست زن انجام گیرد نخواهد شد ضمناً چون کلمه حفظ الفرج کنایه از رعایت عفّت و دوری از ممارسات جنسیه است دارای إطلاق نیست زیرا إطلاق در کنایات

جاری نیست برای آن که مقصود از کنایه مکنّی به است نه خود کنایه.

جواب أستاد أشرفی : تفسیر فوق خلاف ظاهر آیه شریفه است بلکه مقتضای تعلق أمر به أصل حفظ فرج و إطلاق آن محافظت فرج از هر امری است که منافی با حفظ آن باشد.

الآیه الثانیه: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِينَ وَ الْقَانِتَاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقَاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِينَ وَ الْخَاشِعَاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ وَ الْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرا ً عَظِيماً﴾. [3]

کیفیّت استدلال: محلّ شاهد در آیه مذکور عبارت «وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ» است در آیه شریفه خداوند متعال صفاتی را از برای مردان و زنان مومن برشمرده به آنان وعده پاداش عظیم داده است از جمله آن صفات «و الحافظین فروجهم وَ الْحَافِظَاتِ» است، آیه شریفه اگر چه از نظر إطلاق مثل آیه قبل است لیکن در این آیه به قرینه این که خداوند وعده مغفرت و اجر عظیم داده است رجحان چنین عملی إستفاده می شود نه لزوم و وجوب عمل، خصوصاً با وحدت سیاق زیرا در کنار حفظ فرج، ذکر کثیر نیز بیان شده است این مطلب در خصوص آیه بعدی نیز جاری است.

الآیه الثالثه: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ *الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذٰلِكَ فَأوّلٰئِكَ هُمُ العَادُونَ﴾.

محلّ شاهد: ﴿الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ﴾[4] به همان طریق استدلال در آیه دوّم و تمسّک به إطلاق.

مناقشه در استدلال: برخی گفته اند در این آیه شریفه چون دستورات به صورت ضمیر جمع مذکر سالم ذکر شده، مخصوص مردان بوده ارتباطی با وظائف زنان ندارد.

جواب أستاد أشرفی : این إشکال جوابش واضح است زیرا ضمائر اگر چه به صورت جمع مذکر ذکر شده ولی ذکر ضمیر به صورت مذکر از باب تغلیب است و شامل زنان نیز می شود چنان که بسیاری از دستورات قرآن مشترک بین زن و مرد است گر چه به صورت ضمیر مذکر ذکر شده باشد مثل «ان الّذین آمنوا». تا به اینجا استدلال به آیاتی شد که در رابطه با فرج نازل شده است.

الآیه الرابعه: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاًوَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ لاَ تَقْتُلُوا أوّلاَدَكُمْ مِنْ إِمْلاَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لاَ تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾.[5]

شان نزول آیه شریفه: اسعد بن زراره و ذكوان بن عبد قيس كه از طايفه خزرج بودند، به مكّه آمدند در حالى كه ميان طايفه اوس و خزرج جنگ طولانى بود و مدّت ها شب و روز سلاح بر زمين نمى‌گذاشتند، و آخرين جنگ آن ها روز بعاث بود كه در آن جنگ طايفه اوس بر خزرج پيشى گرفت، به همين جهت اسعد و ذكوان به مكّه آمدند تا از مردم مكه پيمانى بر ضد طايفه اوس بگيرند، هنگامى كه به خانه عتبة بن ربيعه وارد شدند و جريان را براى او گفتند در پاسخ گفت: شهر ما از شهر شما دور است، مخصوصا گرفتارى تازه‌اى پيدا كرده‌ايم كه ما را سخت به خود مشغول داشته، اسعد پرسيد چه گرفتارى؟ شما كه در حرم امن زندگى داريد.

عتبه گفت: مردى در ميان ما ظهور كرده كه مي گويد: فرستاده خدا هستم! عقل ما را ناچيز ‌شمرده از خدايان ما بدگويی کرده، جوانان ما را فاسد و إجتماع ما را پراكنده نموده است! اسعد پرسيد اين مرد چه نسبتى به شما دارد؟ گفت: فرزند عبد اللَّه بن عبد المطلب و اتفاقا از خانواده‌هاى شريف ما است، اسعد و ذكوان در فكر فرو رفتند و به خاطرشان آمد كه از يهود مدينه مى‌شنيدند به همين زودى پيامبرى در مكه ظهور كرده به مدينه هجرت خواهد نمود، اسعد پيش خود گفت: نكند اين همان كسى باشد كه يهود از او خبر مى‌دادند.

سپس پرسيد او كجاست؟ عتبه گفت: در حجر اسماعيل كنار خانه خدا هم اكنون نشسته است‌آن ها در دره‌اى از كوه محاصره هستند و تنها در موسم حج و عمره ماه رجب آزادى مى‌يابند، و وارد جمعيت مى‌شوند ولى من به تو توصيه مى‌كنم به سخنان او گوش مده و يك كلمه با او حرف مزن كه او ساحر غريبى است و اين در ايامى بود كه مسلمانان در شعب ابى طالب محاصره بودند.

اسعد رو به عتبه كرد و گفت پس چه كنم؟ محرم شده‌ام و بر من لازم است كه طواف خانه كعبه كنم، تو به من مى‌گويى به او نزديك نشوم؟! عتبه گفت: مقدارى پنبه در گوش هاى خود قرار بده تا سخنان او را نشنوى! اسعد وارد مسجد الحرام شده و در حالى كه هر دو گوش خود را با پنبه بسته بود مشغول طواف خانه كعبه گردید در حالى كه پيامبر اکرم با جمعى از بنى هاشم در حجر اسماعيل نشسته بودند.او نگاهى به پيامبر اکرم كرد و به سرعت گذشت، در دور دوّم طواف با خود گفت: هيچكس احمق تر از من نيست! آيا مى‌شود يك چنين داستان مهمى در مكه بر سر زبان ها باشد و من از آن خبرى نگيرم و قوم خود را در جريان نگذارم؟! به دنبال اين فكر، پنبه‌ها را از گوش خود بيرون آورده به دور افكند و در جلو پيغمبر

اکرم قرار گرفته پرسيد به چه چيز ما را دعوت مى‌كنى؟

پيامبر دو آیه 151 و152سوره انعام را قرائت نمودند که حاصل آن این است: شما را دعوت می کنم: به شهادت به يگانگى خدا و اين كه من فرستاده اويم و شما را به اين كارها دعوت مى‌كنم و سپس آيه فوق كه مشتمل بر دستورات پنج گانه بود تلاوت نمود هنگامى كه اسعد اين سخنان پر معنى و روح پرور را كه با نهاد و جانش آشنا بود شنيد، به كلى منقلب شده فرياد زد: اشهد ان لا اله الا اللَّه و انك رسول اللَّه. اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، من أهل يثرب و از طايفه خزرجم، ارتباط ما با برادرانمان از طايفه اوس برأثر جنگ هاى طولانى گسسته،شايد خداوند به كمك شمااين پيوند گسسته را برقرار سازد.

اى پيامبر! ما وصف ترا از طايفه يهود شنيده بوديم و همواره ما را از ظهور تو بشارت مى‌دادند و ما اميدواريم كه شهر ما هجرتگاه تو گردد، زيرا يهود از كتب آسمانى خود چنين به ما خبر دادند، شكر مى‌كنم كه خدا مرا به سوى تو فرستاد، به خدا سوگند جز براى بستن پيمان جنگى بر ضد دشمنان به مكه نيامده بودم، ولى خداوند مرا به پيروزى بزرگترى نائل كرد،سپس رفيق او ذكوان نيز مسلمان شد وهر دو از پيامبر ص تقاضا كردند مبلّغى همراه آن ها به مدينه بفرستد تا به مردم تعليم قرآن دهد و به إسلام دعوت نمايد و آتش جنگ ها خاموش گردد پيامبر ص مصعب بن عمير را همراه آنها به مدينه فرستاد و از آن زمان پايه‌هاى إسلام در مدينه گذاشته شد و چهره مدينه دگرگون گشت‌.[6]

محلّ شاهد: ﴿لاَ تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ﴾ [7]

کیفیّت استدلال: فواحش جمع فاحشه است و بنابر گفتار لغویین به معنای هر فعل ناپسندی است «ما عظم قبحه»[8] [9] با این بیان فاحشه إختصاص به زنا ندارد گر چه در برخی روایات تفسیر به زنا و سرقت شده است [10] [11] ولی این تفسیر از باب بیان اظهر مصادیق فاحشه بوده و مانع از تمسّک به إطلاق نیست و چون مستولده شدن زن با منی مرد اجنبی از نظر عرف و

عقل ناپسند و یکی از مصادیق فاحشه است طبق إطلاق آیه شریفه ممنوع است.

 


[9] الفُحْشُ و الفَحْشَاءُ و الفَاحِشَةُ: ما عظم قبحه من الأفعال و الأقوال، برخی گفته اند فاحشه مختص به عمل زنا نیست شاهد آن این که در غیر زنا نیز در قرآن استعمال شده است: ﴿وَ لُوطاً إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ﴾.
[11] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّو جَلَّ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ فَقَالَ الْفَوَاحِشُ الزِّنَا وَ السَّرِقَةُ وَ اللَّمَمُ الرَّجُلُ يُلِمُّ بِالذَّنْبِ فَيَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo