< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم اهل کتاب از نظر طهارت و نجاست.

تا به اینجا ثابت شد که آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾[1] دلالت بر نجاست ظاهری بدن مشرکین دارد نه قذارت معنوی و نیز ثابت شد که مشرکین در آیه شریفه شامل اهل کتاب نمی‌شود زیرا به حسب آنچه که صاحب کنز العرفان ره فرموده است کلمه مشرک در قرآن تنها إختصاص به عبده اوثان دارد و به اهل کتاب إطلاق مشرک نمی‌شود اگر چه برخی از آیات ظهور دارند که اهل کتاب ملحق به مشرکین هستند لکن این آیات أوّلاً قابل برای تأویل است ثانیاً از بسیاری از آیات دیگر استفاده می‌شود که أهل کتاب از یهود و نصاری جزء مشرکین نیستند.

بنابراین برای إثبات نجاست اهل کتاب ناگزیر از رجوع به روایات هستیم روایات در این جهت به دو دسته تقسیم می‌شوند دسته اوّل روایاتی است که دلالت بر نجاست اهل کتاب دارد و دسته دوّم روایاتی است که ظهور در طهارت اهل کتاب دارد و اما دسته اوّل روایات اگر چه از جهت تعداد زیاد است ولی همه آن ها از نظر دلالت واضح نیست و در دلالت برخی از آن ها مناقشه شده است با این حال قدمای إمامیه عمدتا قائل به نجاست اهل کتاب شده و بلکه ادعای إجماع در این جهت نموده‌اند و در مقام تعارض روایات داله بر نجاست را اظهر و اکثر نسبت به روایات دالّ بر طهارت دانسته‌اند علاوه بر اینکه إحتمال صدور روایات دالّ بر طهارت تقیةً وجود دارد قبل از ذکر روایاتی که دلالت بر نجاست اهل کتاب دارد محصّل إاشکالاتی که سیدنا الاستاد خویی ره در این دسته از روایات مطرح نموده‌اند به صورت خلاصه در چهار أمر به عرض می‌رسد:

أمر اوّل: برخی از این روایات ظهور در نجاست أوانی اهل کتاب دارد لکن منشأ حکم به لزوم اجتناب از اوانی اهل کتاب معلوم نیست که نجاست ذاتی اهل کتاب باشد تا بتوان به استناد آن حکم به نجاست اهل کتاب نمود زیرا ممکن است حکم به لزوم اجتناب از أوانی اهل کتاب به جهت عدم إحتراز آنان از نجاساتی مثل گوشت میته یا خوک و یا خمر، بوده باشد بنابراین این روایات نمی‌تواند دلیل بر نجاست ذاتی اهل کتاب باشد زیرا إحتمال دارد منشأ حکم مزبور عدم إحتراز آنان از نجاسات باشد.

أمر دوّم: سرایت نجاست از أحد المتلاقیان به دیگری متوقّف بر وجود رطوبت در یکی از ملاقیِ یا ملاقیَ است و أمّا اگر هیچ یک از آن دو مرطوب نباشد موجب تنجّس ملاقِی نمی‌شود به قول مرحوم استاد شیخ حسین حلی ره «جافٍ بِجافٍ طاهرٌ بِلا خلافٍ» چنان که در فارسی هم گفته می‌شود: «الخُشک مع الخُشک بهم لا یَتَچَسبَک».

بسیاری از روایاتی که برای نجاست اهل کتاب بدان تمسّک شده مفادش لزوم اجتناب از مطلق أوانی یا البسه اهل کتاب است این روایات به إطلاق شامل می‌شود حتی موردی را که متلاقیان خشک باشند و حال آن که شکی نیست که سرایت نجاست از احد متلاقیین به دیگری متوقّف بر وجود رطوبت در احدهما است و در فرض خشک بودن موجبی برای لزوم اجتناب وجود ندارد و این در حالی است که این روایات به نحو مطلق امر به لزوم اجتناب شده است از این امر معلوم می‌شود که نهی در این روایات نهی تحریمی نبوده بلکه نهی تنزیهی بوده است زیرا در فرض عدم وجود رطوبت مسریه مسلماً نهی نمی‌تواند الزامی‌باشد و چون نهی در این دسته روایات به صورت مطلق ذکر شده و به إطلاق شامل مورد جفاف نیز می‌شود ناگزیر باید آن را حمل بر کراهت نمود.

بنابراین از اینکه نهی در این روایات به صورت مطلق شده و به إطلاق شامل مورد جفاف هم می‌شود و از طرفی اجتناب از آن در صورت جفاف لازم نیست استفاده می‌شود که نهی در این روایات نهی کراهتی و ناشی از حسن تنزّه از کفار بوده است.

امر سوّم: در بعضی از این روایات راوی سؤال می‌کند از مصافحه با اهل کتاب إمام در جواب می‌فرماید: در صورت مصافحه با آنان باید دست خود را با زمین یا دیوار خاکمال کند، این امر مسلم است که مالیدن دست به دیوار و خاکمال کردن آن، مطهّر دست نیست بنابراین از این روایات نه تنها استفاده نجاست اهل کتاب نمی‌شود بلکه استفاده می‌شود که اهل کتاب طاهرند و الا امر به لزوم تطهیر با آب می شد زیرا خاک یا دیوار جزء مطهّرات نیست و به نظر می‌رسد که این دستور به جهت اظهار انزجار از اهل کتاب بوده است نه به جهت نجاست بدن آنان.

أمر چهارم: در صورتی که فرد مضطرّ به شرب آب نجس شود در این صورت شرب آن بلا إشکال جائز خواهد بود ولی در حال اضطرار وضو گرفتن با آب نجس جائز نیست بلکه وضو راساً ساقط شده و وظیفه منتقل به تیمم می‌شود چرا که خداوند متعال تیمم را بدل از وضو قرار داده است حال در برخی از این روایات آمده است که اگر فرد مضطر شود به وضو گرفتن با آب ظرفی که در اختیار فرد یهودی است در این صورت وضو گرفتن با آن جائز است در غیر این صورت جائز نیست از این روایات نیز استفاده می‌شود که امر به اجتناب از أوانی اهل کتاب امر استحبابی بوده است زیرا اگر أوانی آنان نجس می‌بود أمر به تیمم می‌شد نه أمر به وضو با آب نجس.

این چهار أمر عمده إاشکالاتی است که مرحوم استاد خویی ره به روایات دالّ بر نجاست اهل کتاب نموده و معتقد است که این روایات نمی‌تواند دلیل بر نجاست اهل کتاب باشد.

و اما روایاتی که برای حکم به نجاست اهل کتاب بدان تمسّک شده است:

صحیحه سعید اعرج: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سُؤْرِ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ فَقَالَ لَا.[2] کیفیت إستدلال به این روایت در جلسه قبل گذشت.

صحیحه علی بن جعفر: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ مُؤَاكَلَةِ

الْمَجُوسِيِّ فِي قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ أَوْ أَرْقُدُ مَعَهُ عَلَى فِرَاشٍ وَاحِدٍ أَوْ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَوْ أُصَافِحُهُ قَالَ لَا.[3]

کیفیت استدلال: راوی سؤال نمود از غذا خوردن به همراه مجوسی در یک ظرف غذا یا خوابیدن در فراش وی و نیز مصافحه کردن با یهودی حضرت در جواب فرمودند: جائز نیست از این کلام معلوم می‌شود که مجوسی نجس است و از باب عدم قول به فصل بین مجوس و بین یهود و نصاری، نجاست یهود و نصاری نیز ثابت خواهد شد.

مناقشه استاد خویی ره در دلالت روایت مذکور بر نجاست اهل کتاب:

در این روایت از غذا خوردن با یهودی در یک ظرف غذا و نیز خوابیدن در فراش یهودی و دست دادن با یهودی به طور مطلق نهی شده است و این در حالی است که خوابیدن در فراش یهودی در صورتی که فراش یهودی خشک باشد و همچنین دست دادن با یهودی در فرض خشک بودن دست، منعی ندارد از إطلاق این نهی که شامل فرض جفاف ظرف یا فراش هم می‌شود کشف می‌شود که نهی در این موارد نهی تنزیهی بوده است نه نهی تحریمی.

صحیحه هَارُون بْن خَارِجَة: عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ زِيَادٍ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أُخَالِطُ الْمَجُوسَ فَآكُلُ مِنْ طَعَامِهِمْ قَالَ لَا.[4]

إشکال استاد خویی ره: در این روایت نهی از غذا خوردن با مجوسی به طور مطلق شده است و حال آنکه در صورتی طعام مجوسی محکوم به نجاست است که رطوبت بدن مجوسی با آن ملاقات کرده باشد در غیر این صورت وجهی برای لزوم اجتناب از طعام مجوسی وجود ندارد فلذا از اینکه إمام به طور مطلق نهی از هم غذایی با مجوسی نمودند که به إطلاق شامل غذایی می‌شود که با رطوبت بدن مجوسی ملاقات نکرده، استفاده می‌شود که نهی در اینجا نهی تنزیهی بوده است.

موثّقه أبی بصیر: حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا فِي مُصَافَحَةِ الْمُسْلِمِ الْيَهُودِيَّ وَ النَّصْرَانِيَّ قَالَ مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ فَإِنْ صَافَحَكَ بِيَدِهِ فَاغْسِلْ يَدَكَ. [5]

در این روایت إمام دستور دادند که با یهود و نصاری از زیر لباس دست بدهید و اگر مضطر به دست دادن با آنان شدید تطهیر دست لازم است در این روایت إمام به طور مطلق حکم به تطهیر دست نمودند و این در حالی است که معمولاً دست

هنگام مصافحه خشک است و اگر هم یهود و نصاری نجس باشند در صورت خشک بودن بدن نجاست از آنان سرایت نمی‌کند

ولی با این حال إمام به طور مطلق حکم به تطهیر نمودند از این امر نیز استفاده می‌شود که امر به تطهیر امر استحبابی بوده است.

و اما وجه حکم مذکور که فرمود از زیر دستکش و پارچه به آنان دست بدهید و اگر مجبور شدید دست خود را تطهیر کنید این حکم به جهت اظهار تنفر از اهل کتاب بوده است.

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْمَرٍ عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَلْقَى الذِّمِّيَّ فَيُصَافِحُنِي قَالَ امْسَحْهَا بِالتُّرَابِ وَ بِالْحَائِطِ قُلْتُ فَالنَّاصِبَ قَالَ اغْسِلْهَا.[6]

مناقشه استاد خویی ره در دلالت روایت مذکور بر نجاست اهل کتاب:

در این روایت إمام فرمودند: در صورت مصافحه با کافر ذمی باید دست با زمین یا دیوار خاکمال شود از این روایت نه تنها استفاده نجاست اهل کتاب نمی‌شود بلکه به عکس استفاده می‌شود که اهل کتاب طاهرند و الا امر به لزوم تطهیر با آب می‌شد نه امر به مالیدن دست به دیوار، زیرا دیوار جزء مطهّرات نیست واین دستور به جهت اظهار انزجار از اهل کتاب بوده است نه به جهت نجاست بدن آنها. در ادامه این روایت امر به لزوم تطهیر دست ملاقی با دست ناصبی شده است زیرا در روایات وارد شده «ان الناصبی انجس من الکلب».

صحیحه محمد ابن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ صَافَحَ مَجُوسِيّاً قَالَ يَغْسِلُ يَدَهُ وَ لَا يَتَوَضَّأُ.[7]

کیفیت استدلال: در این روایت در صورت مصافحه با مجوسی امر به تطهیر دست شده است وظهور دارد در نجاست بدن مجوسی لکن همان إشکال سابق در این روایت نیز مطرح است زیرا به طور مطلق امر به تطهیر شده است و به إطلاق شامل می‌شود حتی صورتی را که دست مجوسی خشک باشد و از آن معلوم می‌شود که امر به تطهیر به جهت نجاست نبوده بلکه امر استحبابی بوده است.[8]

صحیحه محمد ابن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ آنِيَةِ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ الْمَجُوسِ فَقَالَ لَا تَأْكُلُوا فِي آنِيَتِهِمْ وَ لَا مِنْ طَعَامِهِمُ الَّذِي يَطْبُخُونَ وَ لَا فِي آنِيَتِهِمُ الَّتِي يَشْرَبُونَ فِيهَا الْخَمْرَ. [9]

ممکن است منشأ حکم به لزوم اجتناب از اوانی اهل کتاب به جهت عدم إحتراز آنان از نجاساتی مثل گوشت میته یا خوک و یا خمر بوده باشد نه به جهت نجاست ذاتی بدن آنان علاوه بر اینکه اگر أوانی آنان خشک باشد و یا با نجس ملاقات نکرده باشد وجهی برای لزوم اجتناب از آن اوانی وجود ندارد و چون به طور مطلق نهی از استفاده از اوانی آنان شده و به إطلاق شامل می‌شود أوانی که با نجس ملاقات نکرده و یا رطوبت مسریه نداشته است استفاده می‌شود که نهی در اینجا تنزیهی بوده است نه نهی الزامی بنابراین این روایت نمی‌تواند دلیل بر نجاست ظاهری اهل کتاب باشد ضمن اینکه در صدر روایت که به طور مطلق نهی از استفاده از اوانی آنان نموده در برخی از نسخ ذکر نشده است.

موثّقه کاهلی: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْمٍ مُسْلِمِينَ يَأْكُلُونَ وَ حَضَرَهُمْ رَجُلٌ مَجُوسِيٌّ أَ يَدْعُونَهُ إِلَى طَعَامِهِمْ فَقَالَ أَمَّا أَنَا فَلَا أُوَاكِلُ الْمَجُوسِيَّ وَ أَكْرَهُ أَنْ أُحَرِّمَ عَلَيْكُمْ شَيْئاً تَصْنَعُونَهُ فِي بِلَادِكُمْ.[10]

ترجمه: راوی از إمام سؤال نمود از گروهى از مسلمانان که مشغول خوردن طعامی هستند در اين هنگام شخصى مجوسى نزد آنها مى‌رسد آيا مى‌توانند او را به خوردن طعام دعوت كنند؟ حضرت فرمودند: من با مجوسى هم غذا نمى‌شوم ولی كراهت دارم که بر شما حرام كنم کاری را که در بلاد شما مرسوّم است.

از صدر این روایت نمی‌توان استفاده کرد که مجوسی نجس است به إعتبار اینکه إمام فرمودند: من با مجوسیان هم غذا نمی‌شوم زیرا در ذیل روایت إمام فرمودند: من شما را از این کار منع نمی‌کنم و اما اینکه إمام با آنان هم غذا نمی‌شدند وجه آن معلوم است زیرا شأن إمام چنین ایجاب می‌کند که به عنوان پیشوای شیعیان با آنان هم غذا نشود چرا که غذا خوردن با آنان موجب تأیید آنان در اعتقادات فاسدشان می‌شود.

صحیحه علی بن جعفر: عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَنِ النَّصْرَانِيِّ يَغْتَسِلُ مَعَ الْمُسْلِمِ فِي الْحَمَّامِ قَالَ إِذَا عَلِمَ أَنَّهُ نَصْرَانِيٌّ اغْتَسَلَ بِغَيْرِ مَاءِ الْحَمَّامِ إِلَّا أَنْ يَغْتَسِلَ وَحْدَهُ عَلَى الْحَوْضِ فَيَغْسِلُهُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ وَ سَأَلَهُ عَنِ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ يُدْخِلُ

يَدَهُ فِي الْمَاءِ أَ يَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يُضْطَرَّ إِلَيْهِ.[11]

در این روایت إمام حكم به عدم جواز غسل مسلمان از آب حمامی نمودند که فرد كتابى در آن خود را تطهیر نموده است و أمّا اگر یهودی در یک حوض معین خود را تطهیر نمود فرد مسلمان می‌تواند ابتدا آن حوض را تطهیر نموده سپس خود را در آن تطهیر کند در ادامه راوی سؤال می‌کند که اگر یهودی دست خود را داخل آب کند آیا وضو گرفتن با آن آب جائز است یا خیر؟ حضرت در جواب فرمودند: وضو گرفتن با آن آب جائز نیست، مگر در حال اضطرار.

مناقشه استاد خویی ره در دلالت روایت مذکور بر نجاست اهل کتاب:

شکی نیست در اینکه در حال اضطرار وضو گرفتن با آب نجس جائز نیست بلکه در این حال وضو راساً ساقط شده و وظیفه منتقل به تیمم می‌شود لکن در این روایت در حال اضطرار امر به وضو با آب ظرفی شده که با دست یهودی ملاقات کرده است از این روایات نیز استفاده می‌شود که امر به اجتناب از أوانی اهل کتاب امر استحبابی بوده است زیرا اگر آب نجس می بود وظیفه تیمم بود نه وضو با آب نجس مرحوم استاد خویی ره بعد از ذکر مجموع روایات می‌فرمایند این روایات نمی‌تواند دلیلی قطعی بر نجاست اهل کتاب باشد و اما روایاتی که دلالت بر طهارت اهل کتاب دارد در جلسه بعد ان شاء الله خواهد آمد.

 


[8] نکته: .ممکن است گفته شود همه این روایات منصرف است به موردی که احد المتلاقیین مرطوب باشد و در این فرض امر به لزوم تطهیر شده است نه این که امر به تطهیر به طور مطلق شده باشد تا بگوییم چون در صورت عدم وجود رطوبت تطهیر لازم نیست استفاده می‌شود که امر به تطهیر امر تنزیهی بوده است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo