< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم کافر و أقسام آن از نظر طهارت و نجاست.

قال السید ره فی العروة: الثامن «من النجاسات» الكافر[1] بأقسامه حتّى المرتدّ بقسميه، و اليهود و النصارى و المجوس[2] و كذا رطوباته و أجزاؤه؛ سواءً كانت ممّا تحلّه الحياة أو لا و المراد بالكافر من كان منكراً [3] للُالوهيّة أو التوحيد أو الرسالة [4] أو ضروريّاً من ضروريّات الدين مع الالتفات إلى كونه ضروريّاً، بحيث يرجع إنكاره إلى إنكار الرسالة؛ و الأحوط[5] الاجتناب عن منكر الضروري مطلقاً و إن لم يكن ملتفتاً إلى كونه ضروريّاً و ولد الكافر يتبعه في النجاسة [6] إلّا إذا أسلم بعد البلوغ أو قبله، مع فرض كونه عاقلًا مميّزاً و كان إسلامه عن بصيرة [7] على الأقوى و لا فرق في نجاسته بين كونه من حلال أو من الزنا و لو في مذهبه و لو كان أحد الأبوين مسلماً، فالولد تابع له[8] إذا لم يكن عن زنا، بل مطلقاً على وجه مطابق لأصل الطّهارة.

ترجمه: هشتم از نجاسات كافر است به جميع أقسام آن، حتى مرتد به هر دو قسم آن «مرتد ملی و فطری» و يهود و نصارى «مسیحی» و مجوس «زردشتی» و همچنين‌ نجس ‌است رطوبات و تمام اجزاء كافر خواه از اجزايى باشد كه حيات در آن حلول می‌كند خواه از اجزایی که حیات در آن حلول نمی‌کند مثل مو یا ناخون و یا استخوان و مراد از كافر كسى است كه انكار کند الوهيت يا توحيد يا رسالت يا ضرورى از ضروريات دين را با التفات به ضرورى بودن آن، به طوری که بازگشت این انكار به انكار رسالت رسول الله باشد و احوط اجتناب از مطلق منكر ضرورى دین است اگر چه ملتفت نباشد به ضرورى بودن آن، اما فرزند كافر در کفر و نجاست تابع ابوين است، مگر اینکه بعد از بلوغ إسلام بياورد و همچنین است علی الاقوى اگر پيش از بلوغ مسلمان شود با فرض آن كه عاقل و مميز باشد و إسلام او از روى بصيرت باشد و فرقی نيست در نجاست أولاد كافر، بين حلال‌زاده و حرام‌ زاده و أمّا اگر يكى از پدر و مادر لااقل مسلمان باشد، فرزند تابع او است مشروط به اینکه از زنا نباشد بلكه مطلقاً تابع آن است «ولو اینکه از زنا باشد» لأصالة الطّهارة.

یک مطلب از بحث حیوان متولّد از سگ و خوک باقی مانده که به عرض می‌رسد: برخی از فضلاء به مرحوم استاد خویی ره إشکال کرده‌اند «که به نظر ما نیز صحّت این إشکال بعید نیست» به اینکه شما از طرفی فرمودید ملاک در حکم به نجاست حیوان متولّد از سگ و خوک، صدق عنوان سگ یا خوک بر آن حیوان است به این معنی که اگر بعد از تولد بر آن حیوان عرفاً اسم سگ يا خوك، صدق كند محکوم به نجاست است و الا طاهر است از طرف دیگر یک مورد را إستثناء کرده و فرمودید حیوان متولّد از سگ و خوک اگر تلفیقی از هر دو حیوان باشد یعنی بخشی از بدن آن شبیه به سگ و بخش دیگر آن شبیه به خوک باشد در این صورت می‌توان حکم به نجاست چنین حیوانی نمود اگر چه عرفاً اسم هیچ یک از سگ یا خوک بالخصوص بر آن صادق نباشد سپس در الحاق این مورد به سگ و خوک در حکم به نجاست تشبیه به ظرفی کردید که از ترکیب طلا و نقره ساخته شده است و فرمودید می‌توان طبق أدلّه‌ای که حکم به حرمت إستعمال خصوص طلا یا نقره نموده حکم به حرمت إستعمال چنین ظرفی کرد اگر چه اسم طلا یا نقره بالخصوص بر آن ظرف صادق نباشد.

إشکال مطرح به کلام استاد خویی ره: در تشبیه حیوان متولّد از سگ و خوک به ظرفی که از ترکیب طلا و نقره ساخته شده است فرقی نیست بین حیوان حیوان متولّد منهما، بین حیوانی که تلفیقی از سگ و خوک باشد و حیوانی که هیچ شباهتی به سگ و خوک ندارد زیرا اگر ملاک اختلاط و تلفیق بین دو چیز باشد در این جهت بین دو مورد مذکور فرقی نیست و طبق تشبیه مذکور حیوان متولّد از سگ و خوک ولو اینکه هیچ شباهتی به هیچ‌کدام از آن دو را ندارد باید محکوم به نجاست باشد و أمّا اگر ملاک در نجاست تنها صدق عنوان سگ یا خوک باشد در هیچ کدام از دو مورد مذکور نباید حکم به نجاست شود زیرا به حیوانی که برخی از اعضای او شبیه به سگ و برخی دیگر شبیه به خوک است عرفاً إطلاق هیچ یک از این دو حیوان بالخصوص نمی‌شود.

بیان استاد أشرفی : به نظر ما صدق اسم سگ یا خوک مدخلیتی در حکم به نجاست حیوان متولّد از آن دو ندارد زیرا این دو اسم تنها عنوان مشیر به ذات حیوان است و ملاک در الحاق حیوان متولّد منهما، به سگ یا خنزیر، مسمای سگ و خوک است یعنی خصوصیات، خلقیات و ترکیبات بدن هر یک از این دو حیوان از جمله سلول‌های بدن حیوان مثلا در مورد خوک گفته شده خوک حیوانی لجن خوار و دارای صفات زشتی مثل بی غیرتی است این خصوصیات منشا برای حکم به نجاست آن حیوان شده است و یا مثلاً گفته‌اند که سگ حیوانی است که در لعاب دهان او میکروب فوق العاده قوی وجود دارد که به هیچ عنوان قابلیت از بین بردن را ندارد و صدای خاصی دارد و از خصوصات سگ آن است که پارس کرده و حمله می‌کند و خوراک خاصی دارد...

این خصوصیات رفتاری و ترکیبات بدن سگ منشا شده برای حکم به نجاست لعاب دهان آن حیوان و لزوم تعفیر با خاک و سپس تطهیر به آب، بر این اساس ملاک در الحاق حیوان متولّد از سگ و خوک شکل ظاهری و صدق اسم آن دو حیوان نیست بلکه اگر دارای خصوصیات و ترکیبات بدن سگ یا خوک باشد که إثبات آن هم با پیشرفت علم پزشکی و بررسی در آزمایشگاه، کار دشواری نیست، در این صورت چنین حیوانی محکوم به نجاست است و تمام احکام مترتّب بر سگ یا خوک بر آن نیز مترتّب می‌شود خواه از نظر ظاهری شبیه به سگ یا خوک باشد یا نباشد ولی با این حال اگر شک کردیم در اینکه آیا خصوصیات و ترکیبات سگ یا خوک را دارا است یا خیر به مقتضای أصل طهارت محکوم به طهارت است.

اما مسأله نجاست کافر:

کفر در لغت: كفر در لغت به معنى پوشاندن شى‌ء است شب را كافر گویند از این جهت كه اشخاص را مى‌پوشاند و نیز زارع را كافر گویند از این جهت كه تخم را در زمين مى‌پوشاند، اعظم کفر إنکار توحید و إنکار شریعت و نبوت رسول الله است.[9]

در مجمع البحرین آمده است: كفر در شريعت عبارت است از انكار آنچه خدا معرفت آنرا واجب كرده از قبيل وحدانيّت و عدل خدا و معرفت پيغمبرش و آنچه پيغمبر آورده از اركان دين، هر كه يكى از اينها را انكار كند كافر است راغب گويد: كافر در عرف دين به كسى گفته مي شود كه وحدانيّت يا نبوت يا شريعت يا هر سه را انكار كند.[10]

بیان استاد أشرفی : کافر در اصطلاح فقه به کسی گویند که منکر دین مبین إسلام باشد و چون دین إسلام بر سه اصل بنا شده است «توحید، نبوت و معاد» منکر هر یک از این سه اصل کافر محسوب می‌شود اما اوّل شهادت به توحید است«کسی که منکر خالق حکیمی است که جهان هستی را آفریده و معتقد است عالم به اتفاق بوجود آمده است چنین کسی کافر است» دوّم شهادت به رسالت نبی اکرم به عنوان آخرین پیامبر است و سوّم اعتقاد به معاد است، اگر کسی منکر یکی از این سه اصل باشد کافر محسوب می‌شود و همچنین اگر کسی منکر ضروری دین شود و یا دشمن ائمه باشد مثل ناصبی ها و یا جزء غُلات باشد یعنی رسول الله یا یکی از ائمه را خدا بداند به چنین کسانی نیز در روایات إطلاق کافر شده است و در بین کفار اگر چه منکر خداوند اظهر مصادیق و اعلی درجه کفر است ولی أقسام مذکور نیز داخل در عنوان کافر است.[11]

بحث ما در رابطه با این است که آیا همه أقسام شرک موجب برای حکم به نجاست فرد می‌شود یا تنها عبده أوثان «مشرکین» محکوم به نجاست اند سؤال دیگر اینکه آیا همه کسانی که به آن ها إطلاق کافر شده داخل در مشرکین هستند که طبق آیه شریفه محکوم به نجاست است ﴿إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلٰا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرٰامَ﴾[12] یا خیر کفار داخل در عنوان مشرکین نیستند مثلاً اهل کتاب که معتقد به خدا هستند ولی با إنکار نبوت رسول الله کافر محسوب می‌شوند آیا می‌توان آن ها را داخل در عنوان مشرکین دانست و حکم به نجاست آن ها نمود یا خیر؟ از برخی از آیات شریفه قرآن استفاده می‌شود که اهل کتاب داخل در مشرکین هستند و از برخی دیگر خلاف آن به حسب ظاهر برداشت می‌شود بعد ذلک نقول: در دو مقام بحث می‌کنیم:

مقام اوّل: بحث موضوعی است که آیا به غیر از عبده أوثان «بت پرستان» إطلاق مشرک می‌شود یا خیر؟ برخی گفته‌اند مشرکین موضوعاً غیر اهل کتاب هستند از این جهت نمی‌توان حکم به نجاست اهل کتاب نمود.

مقام دوّم: بحث حکمی است که بر فرض إطلاق مشرک به اهل کتاب آیا نجاستی که برای مشرکین طبق آیه شریفه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾ ثابت است شامل دیگر أقسام شرک نیز می‌شود یا خیر این حکم تنها إختصاص به بت پرستان دارد قبل از هر چیز باید آیات شریفه قرآن بررسی شود تا ببینیم از آنچه استفاده می‌شود آیا می‌توان از آیات شریفه قرآن استفاده نمودکه غیر از بت پرستان نیز موضوعاً داخل در مشرکین هستند یا اینکه از نظر موضوعی بین مشرکین و اهل کتاب و دیگر أقسام شرک تفاوت است.

اما بحث موضوعی و بررسی آیات شریفه قرآن در مسأله:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾[13] در این بخش از آیه شریفه تنها حکم به نجاست مشرکین شده است ولی اینکه مشرک چه کسی است و حکم نجاست برای کدام قسم از آن ثابت است بحثی از آن نشده است.

﴿كَذٰلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[14] در آیه شریف به مطلق کسانی که ایمان ندارند إطلاق رجس شده است و اگر بگوییم که مراد از رجس همان نجاست است به إطلاق شامل همه کفار می‌شود از جمله اهل کتاب ولی در آیه اوّل سوره ببیّنه آمده است ﴿لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتٰابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ﴾[15] در این آیه شریفه مشرکین در مقابل اهل کتاب ذکر شده است و از آن به قرینه مقابله استفاده می‌شود که مشرکین غیر از اهل کتابند.

﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ﴾.[16] ﴿قَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً﴾.[17] ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ﴾.[18] از مجموع سه آیه مذکور استفاده می‌شود که مشرکین شامل اهل کتاب نمی‌شود زیرا احکام مذکور که برای مشرکین جاری است «مثل وجوب مقاتله با مشرکین..» قطعاً شامل اهل کتاب نمی‌شود.

در مقابل از برخی آیات شریفه استفاده می‌شود که اهل کتاب نیز ملحق به مشرکین هستند و به آن ها إطلاق مشرک شده است: ﴿وَ قَالُوا كُونُوا هُوداً أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[19]

در آیه شریفه، ابراهیم که امت وسط معرفی شده به عنوان موحد در مقابل یهود و نصاری ذکر شده است زیرا در آخر آیه فرمود ﴿وَ مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾ و از آن استفاده می‌شود که یهود و نصاری مشرک هستند.

در برخی از آیات شریفه مشرک توسعه داده شده و به غیر عبده اوثان نیز إطلاق مشرک شده است مثل: ﴿وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ﴾[20] ﴿وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ * الَّذِينَ لاَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ﴾[21] ﴿إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ﴾[22] به کسانی که امتناع از پرداخت زکات می‌کنند و کسانی که سلطنت خدا را نپذیرفته‌اند نیز طبق این آیات إطلاق مشرک شده است حتی در برخی از روایت به ریاکار هم إطلاق مشرک شده است.

آیا در اصطلاح به همه این موارد با این توسعه مشرک می‌گویند و در صورت صدق عنوان مشرک بر آن ها آیا در حکم محکوم به عبده اوثان هستند که حکم به نجاست آن ها شده است یا اینکه مشرکینی که در قرآن حکم به نجاست آن ها شده قسم خاصی از مشرکین هستند در موررد یهود و نصاری از برخی از آیات بر می‌آید که آن ها نیز مشرک هستند به جهت اینکه یهودیان عزیر را فرزند خدا دانسته و نصاری مسیح را فرزند خداوند دانسته‌اند ﴿وَ قٰالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّٰهِ وَ قٰالَتِ النَّصٰارىٰ الْمَسِيحُ ابْنُ اللّٰهِ ذٰلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾[23] سؤال این است که آیا همه این ها مشرکند و محکوم به نجاستند یا خیر اوّل باید ببینیم مشرک چه کسانی هستند و بعد بررسی کنیم آیا حکم نجاست شامل همه آن ها می‌شود یا اینکه تنها نوع خاصی از مشرکین نجس هستند توضیح بیشتر ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.

 


[1] . مكارم الشيرازي: لا دليل على نجاسة الكفّار؛ أمّا الكتابي، فظاهر كثير من الروايات المعتبرة طهارتهم ذاتاً و أنّ نجاستهم عرضيّة، و ظاهر بعض آيات الكتاب العزيز أيضاً ذلك؛ و يظهر من غير واحد من الروايات استحباب التنزّه ممّا في أيديهم اجتناباً عمّا يكون فيهم غالباً من النجاسات العرضيّة، و بها يجمع بين ما دلّ على الطهارة و ما يظهر منه النجاسة و وجوب الاجتناب و أمّا غير الكتابي، فهو أيضاً لا دليل على نجاسته أيضاً، من غير فرق بين أقسامه و إن لم يدلّ دليل على طهارته لخروجه عن سياق الأخبار جميعاً، فيؤخذ فيه بأصالة الطهارة فيهم، إلّا أنّ الاحتياط في غير موارد الضرورة لا ينبغي تركه؛ و الإجماع المدّعى في المقام، حاله معلوم‌.
[2] الخوئي: الحكم بنجاسة أهل الكتاب مبنيّ على الاحتياط، و كذا الحال في المرتدّ إذا لم يدخل في عنوان المشرك أو الملحد‌.
[3] الامام الخميني: أو غير معترف بالثلاثة‌.
[4] الخوئي: أو المعاد‌.
[5] مكارم الشيرازي: استحباباً‌.
[6] الخوئي: هذا فيما إذا كان مميّزاً و مظهراً للكفر، و إلّا فالحكم بنجاسته مبنيّ على الاحتياط.‌.
[7] الخوئي: بل مطلقاً‌.
[8] مكارم الشيرازي: إذا كان الامّ مسلمة، لا تخلو المسألة من إشكال.‌.
[9] «الكُفْرُ في اللّغة:ستر الشي‌ء و وصف الليل بِالْكَافِرِ لستره الأشخاص و الزّرّاع لستره البذر في الأرض...و أعظم الكُفْرِ: جحود الوحدانيّة أو الشريعة أو النّبوّة و الكُفْرَانُ في جحود النّعمة أكثر استعمالا و الكُفْرُ في الدّين أكثر» .مفردات ألفاظ القرآن، ص: 714‌
[11] کفر در اصطلاح فقها: فالكفر في اصطلاح الفقهاء هو عدم قبول الإسلام، أو إنكار ضروريّ من الدين و لو مع الانتحال للإسلام، و الكافر هو المتصف به، فيشمل من أنكر ذات الواجب تعالى أو وحدانيته أو الرسالة مطلقا أو رسالة محمد و أنكر المعاد أو أنكر ضرورياً من ضروريات الدين أو قطعياً من قطعياته مع التوجّه إلى استلزام ذلك إنكار النبوة أو تكذيب النبي و يشمل أيضا من شكّ في التوحيد أو الرسالة أو المعاد و إن لم يجحدها، فإنه كفر في هذا الاصطلاح و ان لم يكن كفرا لغة. مصطلحات الفقه، المشكيني، الشيخ علي، ج، ص441.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo