< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم خون مرده زیر پوست یا ناخون، حکم سگ و خوک از نظر طهارت و نجاست.

قال السید ره فی العروة: المسألة الرابعة عشر: الدم المنجمد تحت الأظفار أو تحت الجلد من البدن ‌إن لم يستحل و صدق عليه الدم نجسٌ فلو انخرق الجلد و وصل الماء إليه تنجّس و يشكل معه الوضوء أو الغسل فيجب إخراجه إن لم يكن حرج و معه يجب أن يجعل عليه شيئا مثل الجبيرة فيتوضأ أو يغتسل هذا إذا علم أنه دم منجمد و إن احتمل كونه لحما صار كالدم من جهة الرض كما يكون كذلك غالبا فهو طاهر.

ترجمه: خون مرده در زير ناخن يا پوست اگر هنوز مبدل به پوست بدن نشده باشد و بر آن صدق خون‌كند، نجس است پس اگر پوست روى آن سوراخ شود به طوری که آب به آن برسد موجب تنجّس آب ملاقی با آن می‌شود و طبعاً در صحّت وضو و غسل با آن إشکال است بر این اساس بر فرد متوضی واجب است كه آن خون را قبل از وضو بيرون آورده و محل آن را تطهیر کند و در صورتی که بیرون آوردن آن مستلزم حرج باشد واجب است كه چيزى بر روى آن قرار دهد مثل جبيرة، سپس وضوء بگيرد يا غسل كند اين در وقتى است كه بداند قرمزی زیر پوست اثر خون مرده است و أمّا اگر إحتمال دهد كه اثر گوشت كوبيده شده باشد، که غالباً هم چنين است پس محکوم به طهارت است.

چند فرع فقهی مُبتلَی بِه از بحث نجاست خون باقی مانده که لازم است بررسی شود:

فرع اوّل: سؤال این است که اگر خونی زیر پوست یا ناخون منجمد شود وظیفه فرد نسبت به تطهیر آن برای وضو یا غسل چیست؟ اگر خون زیر پوست یا زیر ناخون به طوری باشد که آب وضو با آن ملاقات نمی‌کند در این فرض وضو و غسل بلا إشکال منعی ندارد زیرا أوّلاً خون در باطن بدن است و تطهیر آن لازم نیست ثانیاً در وضو و غسل تنها رساندن آب به ظاهر پوست لازم است و فرض آن است که ظاهر بدن هم طاهر است.

و أمّا اگر خون منجمد روی پوست باشد و یا اگر خون در زیر پوست است روی آن سوراخ باشد ویا اگر زیر ناخون است کنار ناخون باز باشد به طوری که هنگام وضو آب سرایت به آن می‌کند در صُور مذکور پر واضح است که رفع آن خون منجمد و تطهیر آن عضو قبل وضو لازم است و اگر رفع نشود موجب نجاست آب وضو و بطلان وضو خواهد شد و هکذا در مورد غسل.

این در صورتی است که خارج کردن خون منجمد از بدن و تطهیر محل آن، حرجی نباشد و اما در صورتی که حرجی باشد لا محاله حرج موجب سقوط وجوب رفع آن و سقوط وجوب تطهیر آن می‌شود چرا که دلیل لا حرج حاکم بر أدلّه احکام أوّلیه است حال سؤال این است که بعد از سقوط وجوب تطهیر در صورت حرج وظیفه چیست و چه باید کرد؟

مرحوم سیّد ره می‌فرماید: اگر بیرون آوردن آن مستلزم حرج باشد واجب است كه پارچه‌ای بر روى آن قرار دهد و وضوی جبيرة

ای بگيرد و یا غسل جبيره‌ای كند یعنی دست تر شده به آب وضو یا غسل را روی جبیره بکشد.

تعريف جبيره: چيزى كه با آن، زخم و جاى شكسته را مى‌بندند و نيز دارويى كه روى زخم و مانند آن مى‌گذارند، جبيره نام دارد.[1]

إشکال مرحوم سیّد حکیم ره ذیل کلام صاحب عروه ره: وضوی جبیره در صورتی است که در يكى از اعضاى وضو «صورت، دست‌ها، محل مسح سر و پاها» زخم، دمل يا شكستگى وجود داشته باشد و لازم می‌شود که آن را با پارچه ببندد تا زخم یا شکستگی ملتئم شود و امکان برداشتن آن وجود نداشته باشد «یعنی برداشتن آن ضرری یا حرجی باشد» ولی در ما نحن فیه که زخم و یا دمل و یا شکستگی وجود ندارد مورد برای وضوی جبیره‌ای نیست تا وظیفه وضو یا غسل جبیره‌ای باشد بنابراین وضوی جبیره‌ای مجزی نیست بلکه با عدم امکان استفاده از آب، وظیفه منتقل به تیمم می‌شود.[2]

نظر مرحوم استاد خویی ره در مسأله: به عقیده مرحوم استاد خویی ره نیز در اینجا وظیفه متعیّن در تیمّم است و دلیلی بر مشروعیّت جبیره و کفایت آن از وضو در فرض مسأله وجود ندارد و چون تطهیر بدن ممکن نیست وظیفه فرد از وضو و غسل منتقل به تیمم می‌شود «و ان كان الأحوط ضمّها إلى التيمم» لکن إحتیاط در جمع بین آن دو است یعنی هم تیمم کند و هم وضوی جبیره بگیرد از باب اینکه اشتغال یقینی یقتضی الفراغ الیقینی چون اصل تکلیف ثابت است و با تیمم شک در فراغ ذمه داریم، فراغ یقینی به جمع بین دو تکلیف است تفصیل موارد وضو و غسل جبیره‌ای در بحث مبسوط وضو ان شاء الله خواهد آمد فعلاً به همین إحتیاط ناشی از اشتغال یقینی به طهارت اکتفا می‌کنیم.[3]

مرحوم سیّد ره در ادامه می‌فرماید: اگر گوشت زیر پوست در اثر شکستگی یا ضربه شدید سیاه یا قرمز شده باشد و یا إحتمال دهیم كه قرمزی زیر پوست در اثر كوبيده شدن گوشت باشد که غالباً هم بر اثر کوبیده شدن گوشت است نه اثر خون، در این صورت اگر بین پوست و آن، سوراخی باشد که آب به آن سرایت کند تطهیر آن لازم نیست و محکوم به طهارت است.

نکته: مرحوم استاد خویی ره ذیل کلام سید ره إشکال کرده و می‌فرماید: اینکه فرمودید اگر قرمزی در زیر پوست مشاهده شود و إحتمال بدهد که آن قرمزی اثر گوشت زیر پوست باشد که غالباً هم این طور است ... این کلام صحیح نیست و اتفاقا به عکس غالباً قرمزی زیر پوست اثر خون است نه اثر گوشتی که در اثر ضربه قرمز شده باشد.

عودٌ الی بدء: از مباحث گذشته چند اصل به عنوان ضابطه کلی به دست می‌آید که به اختصار به عرض می‌رسد:

اصل اوّل: دلیلی بر نجاست بول، غائط، خون و منی داخل بدن نداریم و أدلّه داله بر نجاست آنها منصرف از آن است و تنها شامل موردی می‌شود که این نجاسات خارج از بدن باشد بنابراین إحتیاط مرحوم سیّد ره در لزوم تطهیر سوزنی که ملاقات با خون داخل بدن كرده و بعد از خروج از بدن اثری از خون در آن نیست، وجهی ندارد زیرا دلیلی نداریم بر نجاست خون و دیگر نجاسات داخل در بدن تا ملاقات شیء با آن ها موجب نجاست آن شود به خصوص که ملاقات هم در باطن بوده است.

اصل دوّم: ملاقی با بول، غائط، خون و منی داخل بدن محکوم به طهارت است زیرا وقتی خود خون و بول داخل بدن نجس نباشند ملاقی با آن ها نیز به طریق أولی نجس نبوده و محکوم به طهارت است بر این اساس سوزنی که در رگ می‌زنند در صورتی که اثر خون در آن نباشد از این جهت نیز محکوم به طهارت است اگر چه ملاقات با خون کرده باشد و نیز مثانه که مرکز اجتماع بول است و مجرای بول و غائط نیز محکوم به طهارت است بنابراین اگر دانه یا آب تنقیه یا شیء دیگری از مجرای بول یا غائط خارج شود و اثری از بول و غائط در آن نباشد محکوم به طهارت است چنان که در روایات حکم به عدم نجاست شیء طاهری شده که از مجرای بول و غائط خارج شده است و یا حکم به طهارت مذی و ودی و وذی[4] شده است با اینکه این رطوبت ها قطعاً از مجرای بول و منی خارج می‌شوند خلافاً لبعض اهل السنه مثل ابو حنیفه که قائل شده‌اند هر آنچه چه از مجرای بول و غائط خارج شود محکوم به نجاست است.

اصل سوّم: دهان و آب دهان از اجزای داخل بدن محسوب می‌شوند از این جهت اگر خونی از لثه ها داخل دهان شود و مستهلک در آن شود دهان و آب دهان محکوم به طهارت است و همچنین اگر نجسی از خارج، داخل دهان شود چون ملاقات نجس با دهان در داخل بدن بوده در صورتی که نجاست در دهان مستهلک شود و اثری از آن در دهان نباشد دهان و آب دهان محکوم به طهارت است چنان که در روایات حکم به طهارت بزاق دهان شارب الخمر شده است «عن عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ يَشْرَبُ الْخَمْر فَبَصَقَ فَأَصَابَ ثَوْبِي مِنْ بُصَاقِهِ قَالَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ».[5] زیرا ملاقات بزاق دهان با خمر در باطن بدن بوده است و شرط نجاست، سرایت در خارج بدن است و دلیلی بر تنجّس ملاقی در باطن انسان نداریم مگر در صورتی که نجاست به صورت محسوس به حواس ظاهری باشد.

مشهور قائلند که خون داخل بدن مطلقاً محکوم به طهارت است حتی خونی که از لثه خارج شده و داخل در فضای دهان شده است و به آن إطلاق خون مفسوح نمی‌شود لکن مرحوم استاد خویی ره نسبت به خون داخل بدن تفصیل داده است به اینکه اگر خون از محل أوّلیه خود که عروق باشد خارج شود اگر چه هنوز داخل در فضای دهان باشد، این خون، حکم خون خارج از بدن را داشته و خون مفسوح محسوب می‌شود و از این جهت محکوم به نجاست است.

ثمره این اختلاف آن است که اگر دندان مصنوعی با خون بیرون آمده از لثه ملاقات کند بنابر مبنای مشهور چون این خون، خون داخل بدن است موجب برای نجاست دندان مصنوعی نمی‌شود ولی بنابر مبنای استاد خویی ره چون این خون، خون مفسوح است در نتیجه ملاقیِ و ملاقیَ هر دو خارجی هستند و تنها ملاقات در باطل بدن محقّق شده است و این مورد به مثل موردی است که مقداری خون خارجی با دندان مصنوعی ملاقات کند و یا انگشت طاهر با انگشت دیگر که نجس است در داخل دهان ملاقات کند در تمام این صور حکم به نجاست ملاقِی می‌شود و صِرف ملاقات در باطن موجب حکم به طهارت آن نمی‌شود چرا که ملاقِی و ملاقَی هر دو خارجی هستند.

بنابر هر دو مبنی، دهان و آب دهان که جزء داخلی هستند با ملاقات خون بیرون آمده از لثه، متنجّس نخواهد شد در صورتی که خون در دهان مستهلک شود ولی اگر مستهلک نشود و محسوس به حواس ظاهری باشد ملاقی خارجی متنجّس خواهد شد و همچنین اگر خونی از خارج وارد دهان شود در صورت إستهلاک در آب دهان، موجب نجاست دهان و آب دهان نمی‌شود زیرا ملاقی یعنی دهان و آب دهان داخلی هستند و ملاقات هم در باطن محقّق شده و ملاقات در باطن موجب نجاست ملاقِی داخلی نمی‌شود لذا إحتیاط مرحوم مرحوم سیّد ره در این فرض وجهی ندارد که فرمود: «نعم لو دخل من الخارج دم في الفم فاستهلك فالأحوط الاجتناب عنه و الأوّلى غسل الفم بالمضمضة أو نحوها» اگر خونی از خارج بدن، داخل دهان شده و مستهلك در آن شود، احوط در اجتناب از آن است و بهتر آن است كه به وسیله مضمضه «و بیرون ریختن آب دهان به دفعات» و مانند آن، دهان تطهير شود.

بررسی حکم سگ و خوک از نظر طهارت و نجاست.

قال السید ره فی العروة: السادس و السابع الكلب و الخنزير البريان ‌دون البحري منهما و كذا رطوباتهما و أجزاؤهما و إن كانت مما لا تحله الحياة كالشعر و العظم و نحوهما و لو اجتمع أحدهما مع الآخر أو مع آخر فتولد منهما ولد فإن صدق عليه اسم أحدهما‌ تبعه و إن صدق عليه اسم أحد الحيوانات الأخر أو كان مما ليس له مثل في الخارج كان طاهرا و إن كان الأحوط الاجتناب عن المتولّد منهما إذا لم يصدق عليه اسم أحد الحيوانات الطاهرة بل الأحوط الاجتناب عن المتولّد من أحدهما مع طاهر إذا لم يصدق عليه اسم ذلك الطاهر فلو نزا كلب على شاة أو خروف على كلبه و لم يصدق على المتولّد منهما اسم الشاة فالأحوط الاجتناب عنه و إن لم يصدق عليه اسم الكلب.

ترجمه: ششم و هفتم از نجاسات سگ و خوك صحرايى «نه دریایی» و رطوبات و اجزاء هر يك از آن دو است، اگر چه از اجزايى باشد كه روح در آنها حلول نمی‌کند مثل مو و استخوان و مانند آن و اگر سگ با خوک نزدیکی کند و یا يكى از اين دو با حیوان ديگرى غیر از سگ و خوک نزدیکی کند و از آن ها حيوانى متولّد شود در این صورت، طهارت و نجاست حیوان تابع صدق اسم است که اگر بعد از تولد بر آن حیوان اسم سگ يا خوك، صدق كند نجس است و اگر اسم حيوانات ديگر، صدق كند و یا از آن ها حیوانی متولّد شود که مانند آن در خارج وجود نداشته باشد در این صورت طاهر است اگر چه احوط اجتناب از حيوانى متولّد از سگ و خوك است اگر چه بر آن صدق اسم يكى از حيوانات حلال گوشت یا حیوانات حلال گوشت دیگر نكند، بلكه احوط اجتناب از متولّد از سگ یا خوکی است که با حیوان طاهر نزدیکی کرده و از آن دو حیوانی متولّد شده است، در صورتی که صدق اسم حیوان طاهر بر آن نشود بنابراین اگر سگى با گوسفندى جمع شود و بچّه‌ای از آنها متولّد شود و اسم گوسفند بر آن صدق نكند، احوط اجتناب از آن است اگر چه اسم سگ هم بر آن صدق نكند.

در نجاست سگ یا خوک بری که در خشکی زندگی می‌کنند بین علمای شیعه فی الجمله اختلافی نیست ضمناً سگ و خنزیر دریایی محکوم به طهارت است که بحث آن ان شاء الله خواهد آمد و عمده بحث ما سگ و خوک بری است در این بین مرحوم سیّد مرتضی ره در اجزای ما لا تحله الحیوة مثل مو و پشم و استخوان از این دو حیوان حکم به طهارت نموده است که ممکن است مستند سید ره روایتی باشد که حکم به جواز سقی آب چاه با ریسمانی شده که از موی خنزیر تهیه شده است و مرحوم شیخ صدوق ره بین سگ صید و غیر صید فرق گذاشته است و ممکن است مستند شیخ ره آیه شریفه باشد که فرمود «و کلو مما امسکن» به این صورت که اگر سگ صید و شکار باشد پاشیدن آب بر ملاقی آن کفایت در طهارت آن است مثل پرستار بچّه که به جهت نماز و برای تطهیر لباس ملوّث به بول بچّه امر شده به پاشیدن آب بر روی لباس، برخی از سنی ها قائل به طهارت سگ و رطوبات بدن سگ شده‌اند و تنها در مورد خوک «خنزیر» حکم به نجاست نموده‌اند برخی دیگر از اهل سنت هر دو را نجس دانسته‌اند در هر حال روایت در اصل نجاست سگ در حد تواتر اجمالی بلکه تواتر معنوی است که خود به هشت طائفه تقسیم می‌شوند:

طائفه اوّل روایاتی است که در آن حکم به لزوم تطهیر ثوب ملاقی با سگ شده است.[6]

طائفه دوّم روایاتی که حکم شده به رجس و نجاست شده است «أنه رجس نجس».[7]

طائفه سوّم روایاتی است که به حکم نجاست در آن اکتفا شده و فرموده است«هو نجس».[8]

طائفه چهارم: روایاتی است که با تأکید و به همراه قسم حکم به نجاست نموده است: «لا و اللّه انه نجس، لا و اللّه انه نجس»[9]

طائفه پنجم: روایاتی است که امر به تطهیر إنائی نموده که پوزه سگ با آن ملاقات کرده است[10]

طائفه ششم: امر به اجتناب از سؤر سگ نموده است[11]

طائفه هفتم: روایاتی است که امر به تطهیر دست یا بدن ملاقی با سگ نموده است[12]

طائفه هشتم: امر به ریختن نیم خورده آبی شده که سگ خورده است.[13]

البته صحیحه ابن مسکان به حسب ظاهر دلالت بر طهارت بدن سگ دارد و باید بحث شود که وجه جمع بین این روایت و هشت طائفه از روایات مذکور چیست و اما متن روایت:

عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْوُضُوءِ مِمَّا وَلَغَ الْكَلْبُ فِيهِ وَ السِّنَّوْرُ أَوْ شَرِبَ مِنْهُ جَمَلٌ أَوْ دَابَّةٌ أَوْ غَيْرُ ذَلِكَ أَ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ أَوْ يُغْتَسَلُ قَالَ نَعَمْ إِلَّا أَنْ تَجِدَ غَيْرَهُ فَتَنَزَّهَ عَنْهُ.[14]

راوی سؤال نمود از وضو با آب نیم خورده حیوانی مثل سگ یا گربه یا شتر یا هر حیوان دیگری حضرت در جواب فرمودند: اگر آب دیگری پیدا نشود منعی ندارد و اما اگر آب دیگری موجود است تنزه از آن کند از این عبارت استفاده کراهت نموده‌اند توضیح بیشتر در خصوص این روایت و اقوال دیگر در مسأله در جلسه بعد ان شاء الله خواهد آمد.

 


[1] توضيح المسائل مرحوم امام خمينى ره ص: 76‌.
[2] مستمسك العروة الوثقى، ج‌1، ص: 363‌.
[3] فقه الشيعة كتاب الطهارة، ج‌3، ص: 61‌.
[4] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَنِ الْمَذْيِ فَقَالَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ ثَوْبٌ وَ لَا جَسَدٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمُخَاطِ وَ الْبُصَاقِ. بَابُ أَنَّ الْمَذْيَ وَ الْوَذْيَ وَ الْوَدْيَ وَ الْإِنْعَاظَ وَ النُّخَامَةَ وَ الْبُصَاقَ وَ الْمُخَاطَ لَا يَنْقُضُ شَيْ‌ءٌ مِنْهَا الْوُضُوءَ. وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 276‌ ح1.
[6] كما في صحيح الفضل بن العباس. قال: «قال أبو عبد اللّه إذا أصاب ثوبك من الكلب رطوبة فاغسله» وسائل الشيعة ج1 ص225: الباب1 من أبواب الأسئار، الحديث: 1. 2. کما في الصحيح بإسناده عن على عليه السّلام «في حديث الاربعماءة» قال: «تنزهوا عن قرب الكلاب، فمن أصاب الكلب و هو رطب فليغسله». وسائل الشيعة ج3 ص417 في الباب المتقدم، الحديث: 11
[7] كما في صحيح أبى العباس «في حديث»: «انه سأل أبا عبد اللّه عن الكب، فقال: رجس نجس، لا يتوضأ بفضله.» .وسائل الشيعة ج3 ص415: الباب12 من أبواب النجاسات، الحديث: 2، و في ج3 ص413 الباب: 11 منها، الحديث: 1
[8] . عن أبى سهل القرشي قال: «سألت أبا عبد اللّه عن لحم الكلب، فقال: هو مسخ. قلت: أ هو حرام؟ قال: هو نجس، أعيده (ها) عليه ثلاث مرات، كل ذلك يقول: هو نجس». وسائل الشيعة ج3 ص416: الباب12 من النجاسات، الحديث: 10
[9] . عن معاوية بن شريح عن أبى عبد اللّه في حديث: «انه سئل عن سؤر الكلب، يشرب منه، أو يتوضأ؟ قال: لا. قلت: أ ليس هو سبع؟ قال: لا و اللّه، انه نجس، لا و اللّه، انه نجس». وسائل الشيعة ج3 ص415 في الباب المتقدم، الحديث 6
[10] . صحيح محمد بن مسلم عن أبى عبد اللّه قال: «سألته عن الكلب يشرب من الإناء. قال: اغسل الإناء». وسائل الشيعة ج3 ص415 الباب12 من أبواب النجاسات، الحديث: 3
[11] . كموثق أبى بصير عن أبى عبد اللّه «في حديث» قال: «لا يشرب سؤر الكلب، الا ان يكون حوضا كبيرا يستقى منه» .وسائل الشيعة ج3 ص416: في الباب المتقدم، الحديث: 7
[12] . كصحيح محمد بن مسلم قال: «سألت أبا عبد اللّه عن الكلب السلوقي فقال: إذا مسته فاغسل يدك و عنه عن أبى عبد اللّه عن الكلب يصيب شيئا من جسد الرجل؟ قال: يغسل المكان الذي أصابه». وسائل الشيعة ج3 ص416 في الباب المتقدم، الحديث: 9، 8.
[13] . كصحيحة أبي العباس«في حديث»:انه سأل أبا عبد اللّه عن الكلب.فقال: رجس نجس، لا يتوضأ بفضله، و اصبب ذلك الماء.». وسائل الشيعة ج3 ص415 في الباب المتقدم، الحديث: 2

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo