< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/08/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم جوشاندن آب متنجّس، آیا جوشاندن آب متنجّس به خون یا قرار دادن شیء متنجّس به خون در آتش موجب طهارت آن می‌شود یا خیر؟

المسألة الحادية عشرة: الدم المراق في الأمراق حال غليانها نجس منجّس‌ و إن كان قليلا مستهلكا و القول بطهارته بالنار لرواية ضعيفةٍ ضعيفٌ.‌ٌ

ترجمه: اگر مقداری خون در آبگوشتِ در حال ‌جوشیدن ریخته شود، موجب تنجّس آن می‌شود اگر چه مقدار خون كم باشد و در آن مستهلک شود و قول به طهارت آن از این جهت كه آتش مطهّر شیء نجس است قول ضعیف و مستند آن روایت ضعیف السند است.

سزاوار بود که این مسأله در مبحث مطهّرات ذکر شود زیرا بحث در مطهّریت آتش است نه نجاست شیء، ولی با این حال چون مرحوم سیّد ره آن را در اینجا مطرح کرده و روال بحث ما طبق ترتیب مسائل کتاب شریف عروه است به جهت رعایت ترتیب این مسأله را بحث و بررسی می‌کنیم.

برخی از بزرگان مثل مرحوم شیخ مفید ره در مقنعه، شیخ طوسی ره در نهایه[1] و استبصار و قاضی ابو الصلاح ره... به استناد برخی از روایات قائل به مطهّریت آتش شده‌اند به این معنی که اگر مقداری خون در آبی که در حال جوشیدن است ریخته شود و یا خمیری که با آب متنجّس به خون مخلوط شده در تنور آتش واقع شود، غلیان آب در مورد اوّل و وقوع شیء نجس در آتش در مورد دوّم ، موجب طهارت شیء نجس می‌شود چنان که از نظر علم پزشکی هم این امر ثابت است که میکروب ها در دمای بالا بوسیله آتش یا جوشاندن آب از بین می‌روند در مقابل مشهور از فقها قائل شده‌اند که آتش موجب طهارت شیء نجس نمی‌شود و روایاتی که در این جهت وارد شده همگی از نظر سند یا دلالت مخدوش می‌باشد.

مرحوم حکیم ره بعد از ذکر روایاتی که برای مطهّریت آتش بدان تمسّک شده و بررسی سندی این روایات، می‌فرماید: اگر هم این روایات از نظر سند و دلالت تمام باشد نمی‌توان به مقتضای آن عمل نمود زیرا مطهّریت آتش از مستنکرات واضح عند المتشرعه است و متشرعه از پذیرش آن إباء دارند از این امر کشف می‌شود که استنکار متشرعه مبدئی داشته است و این خود منشأ برای حکم به عدم مطهّریت آتش است[2] و عمده دلیل بر سقوط این روایات از حجیّت محسوب می‌شود نه اینکه اعراض متاخرین از روایات داله بر مطهّریت آتش، موجب سقوط این روایات از حجیّت شده باشد زیرا اعراض متأخرین ارزشی ندارد در مقابل عمل قدماء که قریب به عصر ائمه بوده‌اند و فهم آن ها در برداشت روایات نسبت به متاخرین بهتر بوده است علاوه بر اینکه وجه اعراض متاخرین تضعیف سندی این روایات بوده است بنابراین اعراض آن ها فی نفسه ارزشی ندارد[3] و باید مستند آن ها که روایات باشد بررسی شود بنابراین عمده دلیل بر سقوط این روایات استنکار قدماء از قبول مطهّریت آتش بوده است. [4]

مرحوم استاد خویی ره می‌فرماید: آتش موجب طهارت شیء نجس نمی‌شود زیرا آتش فی نفسه از مطهّرات نیست مگر اینکه موجب إستحاله شیء شود مثل اینکه چوب تبدیل به خاکستر شود و اما روایاتی که در این جهت وارد شده است مثل «ان النّار تأكله» این روایات همگی یا از نظر سند و یا از نظر دلالت قابل برای مناقشه است علاوه بر اینکه معارض با روایات صحیح السندی است که در آن روایات به طور مطلق حکم شده به نجاست ملاقی با خون که به إطلاق شامل خون واقع در دیگ آبگوشت در حال غلیان نیز می‌شود.

روایاتی که برای مطهّریت آتش بدان تمسّک شده مجموعاً پنج روایت است که خود به دو دسته تقسیم می‌شود: دسته اوّل روایاتی است که در مورد نانی وارد شده که با آب متنجّس به میته مخلوط و عجین شده سپس در تنور آتش واقع شده است در این جهت تنها دو روایت وارد شده است و دسته دوّم ، روایاتی است که در مورد آب گوشت وارد شده که در حال جوشیدن مقداری خون در آن واقع شده است و إمام فرمودند: استفاده از آن منعی ندارد سپس تعلیل نمودند به اینکه «أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ»در این جهت تنها سه روایت وارد شده است.

بررسی دسته اوّل روایات که در مورد «خبز العجين بماء یقع فیه الميتة» وارد شده است:

    1. مرسله بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي عَجِينٍ عُجِنَ وَ خُبِزَ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّ الْمَاءَ كَانَتْ فِيهِ مَيْتَةٌ قَالَ لَا بَأْسَ أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ.[5]

بررسی سند: ابن ابی عمیر این روایت را به صورت مرسل نقل نموده است، مرسلات ابن ابی عمیر نزد اصحاب به منزله مسانید است چه آن که مرحوم شیخ ره در مورد ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی در کتاب عُدّه فرموده است: «لانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقه» یعنی این سه بزرگوار به جهت اهتمامی که در نقل روایات معتبر داشته‌اند تنها از کسانی نقل حدیث نموده‌اند که ثقه بوده‌اند در بین بزرگان اختلاف است که مراد مرحوم شیخ طوسی ره از این کلام «لانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقه» چیست؟ برخی همچون آیة الله سیستانی و شهید صدر ره قائل شده‌اند که کلام شیخ ره اشاره به وثاقت کلیه مشایخ این سه نفر دارد برخی دیگر مثل مرحوم استاد خویی ره قائل شده‌اند که کلام شیخ طوسی ره کلیت ندارد بنابر برداشت اوّل این سه بزرگوار از هر کس نقل حدیث نموده‌اند آن فرد ثقه می‌باشد از این رو برخی در صدد در آمده‌اند که مشایخ آنان را که حدود 300 نفر است به عنوان توثیقات عامّه که در کلام مرحوم شیخ ره ذکر شده جمع نمایند لکن مرحوم استاد خویی ره معتقد است که کلام شیخ در همه جا صحیح نیست و کلیت ندارد چرا که هر سه بزرگوار گاهاً از افراد ضعیف نیز نقل حدیث کرده‌اند و کلام شیخ ره شاید از باب ذکر غالب بوده است یعنی مرسلات این سه بزرگوار غالباً از افراد موثّق بوده است.

ثانیاً ممکن است «مروی عنه» از دیدگاه آن سه بزرگوار به جهت قرائنی که در نزد آن ها بوده ثقه بوده است ولی اگر ما مطلع بر آن قرائن می‌شدیم در نظر ما موجب برای توثیق نمی‌شد یعنی آنچه را که موجب برای توثیق راوی در نزد آن ها شده اگر به ما اعلان می‌کردند در نظر ما موجب توثیق راوی نمی‌شد البته این مناقشه اخیر به نظر ما مورد قبول نیست زیرا این سه بزرگوار مقدّم بر شیخ و نجاشی بوده‌اند چطور توثیقات شیخ و نجاشی پذیرفته است ولی توثیقات این سه بزرگوار که مقدّم بر شیخ و نجاشی و نزدیک به عصر ائمه بوده‌اند پذیرفته نباشد لکن مناقشه اوّل پذیرفته است و بر این اساس نمی‌توان به این توثیق عام اعتماد نمود.

مفاد روایت: راوی سؤال نمود از آردی که با آب ترکیب شده و با خمیر حاصل از آن نان پخته شده و بعد معلوم شده که در آن آب قبلاً میته واقع شده است حضرت در جواب فرمودند: استفاده از آن منعی ندارد چرا که آتش آنچه را در آن بوده از بین برده است.

مناقشه در دلالت روایت: در این روایت تصریح نشده به اینکه آتش موجب طهارت خمیر عجین با آب متنجّس می‌شود بلکه تنها حکم به جواز أکل و حلیّت نان نموده است «لَا بَأْسَ، أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ» و اگر آتش موجب طهارت نان می‌شد إمام بجای عبارت مذکور می‌فرمودند: آتش مطهّر آن است چنانکه در روایت ذیل تصریح به طهارت گچ پخته شده درآتش شده است:

صحیحه حسن بن محمود: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْجِصِّ يُوقَدُ عَلَيْهِ بِالْعَذِرَةِ وَ عِظَامِ الْمَوْتَى ثُمَّ يُجَصَّصُ بِهِ الْمَسْجِدُ أَ يُسْجَدُ عَلَيْهِ فَكَتَبَ إِلَيْهِ بِخَطِّهِ أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ. [6]

ترجمه: حسن بن محبوب از إمام رضا عليه السّلام سؤال کرد از گچى كه عذره یا استخوان میته بر آن ريخته شده و سپس با آتش پخته شده، و با آن گچ مسجد را گچ‌كارى کرده‌اند آيا ‌مى‌توان به آن گچ سجده كرد یا خیر؟ آن حضرت با خطّ خويش در پاسخ نوشتند: «أَنَّ الْمَاءَ وَ النَّارَ قَدْ طَهَّرَاهُ» آتش و آب آن را طاهر می‌کند.

در هر حال این روایت از دو حال خارج نیست:

الف: یا حمل می‌شود بر آب چاه یعنی آبی که با خمیر مخلوط شده از آب چاه بوده است چنان که روایت دوّم «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ» موردش آب چاه است بنابر این إحتمال چون آب چاه متصل به منبع است متنجّس نمی‌شود و از این جهت حکم به عدم باس نموده است و روایات در این جهت گذشت که آب چاه منفعل نمی‌شود چنانکه در صحیحه ابن بزیع فرمود «مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ بِهِ».[7] در نتیجه نمی‌توان به استناد این روایت حکم به مطهّریت آتش نمودو اما تعلیلی که در مرسله ابن ابی عمیر برای جواز أکل ذکر شده «أَكَلَتِ النَّارُ مَا فِيهِ» این تعلیل اشاره دارد به رفع قذارتی که در ذهن راوی از جهت وقوع میته در آبی بوده که با آرد نان مخلوط شده است به این معنی که وقوع نان بر روی آتش آن عیب و قذارت عرفی را رفع میکند چنان که در عصر حاضر هم ثابت شده که آتش و دمای زیاد مکروب ها را از بین می‌برد از این بیان جواب از روایت عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ نیز معلوم می‌شود زیرا مورد روایت آب چاه است

ب: یا این روایت حمل می‌شود بر میته حیوانی که فاقد نفس سائله است بنابر این إحتمال وقوع میته چنین حیوانی در آب، موجب تنجّس آب نمی‌شود تا بگوییم نانی هم که با آن عجین شده متنجّس شده و طبق این روایت با آتش طاهر می‌شود و اما روایت دوّم که موردش آب چاه است:

    2. روایت عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ: عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَيْرِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا الْفَأْرَةُ أَوْ غَيْرُهَا مِنَ الدَّوَابِّ فَتَمُوتُ فَيُعْجَنُ مِنْ مَائِهَا أَ يُؤْكَلُ ذَلِكَ الْخُبْزُ قَالَ إِذَا أَصَابَتْهُ النَّارُ فَلَا بَأْسَ بِأَكْلِهِ.[8]

برررسی سند: روایت عَبْد اللَّه بن الزّبَيْر ضعیف السند است به أحمد بن محمّد بن عبد اللّه بن زبير الأسدي که در سند روایت واقع شده که یا مهمل است یعنی ذکری از آن در کتب رجالی نشده است و یا مجهول است یعنی توثیق نشده است و با فرض تنزّل و صرف نظر ازإشکال سندی از نظر دلالی نیز مشکل دارد مورد روایت آب چاه است که به جهت اتصال به ماده متنجّس نمی‌شود به علاوه این دو روایات معارض است با روایت حفص بن بختری و مرسله ابن ابی عمیر که اتفاقا هر دو از خود ابن ابی عمیر نقل شده و مفاد آن عدم جواز أکل نانی است که با آب نجس عجین و مخلوط شده است و امر شده که آن را دور بیاندازند و یا به مستحل میته بفروشند و یا آن را دفن کنند و بعد از تعارض مرجع أدلّه انفعال آب قلیل با ملاقات با نجس و یا استصحاب نجاست است و اما روایت ابن ابی عمیر و روایت حفص بن بختر که حکم به اجتناب از آن شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا وَ مَا أَحْسَبُهُ إِلَّا حَفْصَ بْنَ الْبَخْتَرِيِّ قَالَ: قِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْعَجِينِ يُعْجَنُ مِنَ الْمَاءِ النَّجِسِ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ يُبَاعُ مِمَّنْ يَسْتَحِلُّ أَكْلَ الْمَيْتَةِ.[9]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: يُدْفَنُ وَ لَا يُبَاعُ. [10]

در روایت اوّل إمام در مورد نانی که با آب نجس پخته شده می‌فرماید: آن را به مستحل میته بدهید و در روایت دوّم می‌فرماید: يُدْفَنُ وَ لَا يُبَاعُ یعنی آن را دفن کنید و حق فروش آن را ندارید از این مطلب استفاده می‌شود که اگر آبگوشت هم با آب نجس پخته شود پختن موجب تطهیر آن نمی‌شود.

دسته دوّم روایاتی است که در مورد آب «مرق» وارد شده یعنی آب گوشتی که در آن خون واقع شده است.

    1. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنْ قَطْرَةِ خَمْرٍ أَوْ نَبِيذٍ مُسْكِرٍ قَطَرَتْ فِي قِدْرٍ فِيهَا لَحْمٌ كَثِيرٌ وَ مَرَقٌ كَثِيرٌ فَقَالَ يهَرَاقُ الْمَرَقُ أَوْ يُطْعِمُهُ لِأَهْلِ الذِّمَّةِ أَوِ الْكِلَابِ وَ اللَّحْمَ فَاغْسِلْهُ وَ كُلْهُ قُلْتُ فَإِنْ قَطَرَ فِيهَا الدَّمُ فَقَالَ الدَّمُ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قُلْتُ فَخَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ قَطَرَ فِي عَجِينٍ أَوْ دَمٌ قَالَ فَقَالَ فَسَدَ قُلْتُ أَبِيعُهُ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ أُبَيِّنُ لَهُمْ فَإِنَّهُمْ يَسْتَحِلُّونَ شُرْبَهُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ الْفُقَّاعُ هُوَ بِتِلْكَ الْمَنْزِلَةِ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْ ذَلِكَ قَالَ أَكْرَهُ أَنْ آكُلَهُ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْ طَعَامِي.[11] ، [12]

ترجمه: زکریا بن آدم از إمام رضا  سؤال نمود از قطره‌ خمر يا نبيذ مست آور که در ديگ آبگوشت افتاده و در آن گوشت زیادی هم وجود دارد، حكم آن چيست؟ إمام  فرمودند: آبگوشت دور ريخته ‌شود يا به كافر ذمّى يا سگ خورانده شود، و گوشت آن را بشویید زیرا قابلیت تطهیر را دارد راوی دوباره سؤال می‌کند که اگر مقداری خون در آب گوشت بریزد حکم آن چیست؟ حضرت در جواب می‌فرماید: «الدَّمُ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»

بررسی سند: روایت ضعیف السند است به ابن مبارک که در برخی از نسخه ها «نسخه شیخ ره» حسن ابن مبارک ذکر شده که مهمل است و در برخی نسخه ها«نسخه کافی»حسین بن مبارک ذکر شده که مجهول است و هیچ‌کدام از آن دو توثیق نشده‌اند بله مرحوم حکیم ره روایت را از طریق دیگری یعنی مرحوم برقی ره نقل نموده که معتبر است لکن در کتاب مختلف در هر دو طریق روایت مناقشه شده است و اما روایت دوّم که از سعید اعرج نقل شده مرحوم فخر المحققین از اوالد بزرگوار خود نقل می‌کند که: منع صحة السند، فإنّ سعيد الأعرج لا أعرف حاله، و الاحتجاج به يتوقّف على معرفة عدالته.و في طريق الثاني: محمد بن موسى، فإن كان هو ابن عيسى أبو جعفر السمّان، فقد طعن القمّيون فيه و تكلّموا فأكثروا فيه، قاله ابن الغضائري.و قال النجاشي: محمد بن موسى بن عيسى أبو جعفر الهمداني السمّان ضعّفه القمّيون بالغلوّ، و كان ابن الوليد يقول: إنّه كان يضع الحديث فسقط الإستدلال بالخبرين.[13]

    2. عَنْ أَبِي عَلِيِّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ‌ ‌مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قِدْرٍ فِيهَا جَزُورٌ وَقَعَ فِيهَا قَدْرُ أُوقِيَّةٍ مِنْ دَمٍ أَ يُؤْكَلُ قَالَ نَعَمْ فَإِنَّ النَّارَ تَأْكُلُ الدَّمَ.[14]

 


[1] النهاية: ص588. المقنعة: ص582.
[2] مثل سیره که دلیل لبی است و کشف از قول معصوم . می‌کند
[3] مبنای آیت الله خویی ره آن است که اعراض مشهور موجب ضعف حدیث نمی‌شود چنان که عمل مشهور منجبر ضعف حدیث نمی‌شود».
[4] و كيف كان فالروايات المذكورة لو صح سندها و تمت دلالتها لا مجال للعمل بها، لأن مضمونها من المستنكرات الواضحة عند المتشرعة و هذا هو العمدة في سقوطها عن الحجية، لا إعراض المتأخرين عنها، لأن عمل القدماء أولى بالعناية من إعراض المتأخرين، و لا سيما مع بيان وجه الاعراض من ضعف السند، و ظهور الخطأ فيه، كما عرفت.. مستمسك العروة الوثقى، ج‌1، ص: 362‌
[12] زكريّا بن آدم بن عبد اللّٰه بن سعد الأشعريّ القمّيّ، ثقة جليل عظيم القدر، كفى في فضله قول الرّضا «انّه المأمون على الدّين و الدّنيا».عدّه الشّيخ في رجاله من أصحاب الأئمّة: الصّادق و الرّضا والجواد . رجال الطّوسيّ: 200، 377، 401، رجال الكشّيّ: 595، رجال النّجاشيّ: 174، رجال العلّامة: 75

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo