< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقِی با ميته انسان قبل از سرد شدن بدن از نظر طهارت و نجاست.

المسألة الثانية عشر: مجرّدُ خروج الرّوح يُوجبُ النّجاسة و إن كان قبل البرد، من غير فرق بين الإنسان و غيره، نعم وجوبُ غسلِ المسّ للميّت الإنساني مخصوصٌ بما بعدَ بردِه.

ترجمه: مجرّد خروج روح از بدن موجب نجاست بدن میّت می‌شود اگر چه بدن کاملاً سرد نشده باشد و در این جهت فرقی نیست بين انسان و غير انسان آری وجوب غسل مسّ ميتِّ انسان در صورتی است که بدن میت کاملاً سرد شده باشد.

إاشکالی نیست در اینکه وجوب غسل مسّ میت طبق روایات متعدّد مشروط به سرد شدن تمام بدن میت است ولی در این جهت اختلاف است که آیا نجاست میته انسان نیز متوقّف بر سرد شدن تمام بدن است یا خیر؟ در مسأله دو قول مطرح است مشهور فقها مطلقاً قائل به نجاست میته انسان شده‌اند ولو قبل از سرد شدن بدن، حتی مرحوم علامه ره در معتبر و شیخ ره در خلاف ادعای إجماع نموده بر اینکه نجاست میته متوقّف بر سرد شدن بدن نیست بلکه مجرد خروج روح از بدن موجب نجاست بدن میّت می‌شود طبعاً طبق این قول ملاقی با میت ولو قبل از سرد شدن بدن میت محکوم به نجاست است[1] چنان که در میته غیر انسان از حیوانات این امر مسلم است و ادعای إجماع شده که مجرد خروج روح از بدن موجب نجاست میته حیوان می‌شود.[2]

در مقابل برخی از فقها مثل مرحوم شهید أوّل ره در دروس و ذکری، علامه ره در نهایة، محقّق کرکی ره در جامع المقاصد، مقدّس اردبیلی ره و صاحب مدارک ره... بر این عقیده‌اند که تنجّس میته انسان متوقّف بر سرد شدن بدن میت است و مادامی که بدن میت کاملاً سرد نشده باشد محکوم به طهارت است طبعاً ملاقات با میته در این حالت موجب تنجّس ملاقی نمی‌شود.[3]

قائلین هر یک از دو قول از اعلام و بزرگان هستند لذا باید أدلّه طرفین را بررسی کنیم تا ببینیم حق با کدام قول است آیا مجرد خروج روح از بدن موجب تنجّس بدن میت می‌شود ولو اینکه هنوز بدن میت گرم باشد یا اینکه بدن میت تا زمانی که گرم است نجس نبوده و موجب تنجّس ملاقی نخواهد شد و به قول صاحب حدائق ره در تبیین أدلّه قائلین به عدم نجاست، روح انسان همچون اشعه‌ای است که به بدن انسان می‌تابد و تا تمام تعلقات روح از بدن انسان منقطع نشده باشد مرگ به طور کامل محقّق نمی‌شود و از طرفی انقطاع روح از بدن در صورتی است که بدن میت کاملاً سرد شده باشد.

صاحب حدائق ره بعد از ذکر أدلّه طرفین تمسّک به اصل برائت و استصحاب طهارت نیز نموده است اما اصل برائت زیرا شک داریم در اینکه بعد از خروج روح از بدن و قبل از سرد شدن بدن آیا بدن میت نجس است یا خیر، فالاصل البرائة من النجاسة المیته فی هذا الحال و البرائة من لزوم تطهیر الملاقی بها، و اما استصحاب: زیرا ملاقی با بدن میته‌ای که هنوز بدنش سرد نشده است قبل از ملاقات طاهر بوده و بعد از ملاقات شک داریم که آیا نجس شده یا خیر، مقتضای استصحاب، طهارت ملاقی و عدم وجوب تطهیر آن است البته اصل عملی در صورتی جاری می‌شود که دست ما از دلیل کوتاه باشد ولی اگر دلیلی ولو به صورت إطلاق در بین باشد نوبت به اصل عملی نمی‌رسد و چون مشهور به إطلاقات أدلّه در این جهت تمسّک نموده‌اند اصل عملی در مسأله جاری نمی‌شود مرحوم حکیم ره و سیدنا الاستاد خویی ره در أدلّه‌ای که طرفین إقامه نموده‌اند مفصلاً بحث نموده‌اند که به بررسی از این أدلّه می‌پردازیم:

أدلّه عدم نجاست میته انسان قبل از برودت و سرد شدن بدن:

دلیل أوّل: قبل از سرد شدن بدن انسان چون میّت بر آن صادق نیست حکم به نجاست بدن و ملاقی با آن نمی‌شود زیرا به نقل از صاحب حدائق ره در مقام تبیین أدلّه قائلین به عدم نجاست، قبل از سرد شدن بدن میت هنوز تعلق روح به بدن باقی است و نشانه آن گرم بودن بدن میت است در نتیجه چون موت کاملاً محقّق نشده است حکم به طهارت بدن می‌شود و نهایتاً چون قطع به حصول موت در این حال نداریم مقتضای استصحاب، عدم موت و عدم ترتّب احکام مترتّب بر موت است.

جواب: اگر بعد از خروج روح و قبل از سرد شدن بدن انسان، میت بر آن صادق نباشد لازمه این کلام آن است که هیچ یک از احکام میّت بر انسانی که روح از بدن او خارج شده و بدن او کاملاً سرد نشده، مترتّب نشود از جمله جواز کفن و دفن و غسل میّت و بینونت زوجه و حق میراث ورثه... و حال آن که احدی ملتزم نشده که احکام مذکور متوقّف برسرد شدن کامل بدن میّت است «بلکه به مجرد فوت إطلاق میّت بر آن می‌شود و احکام میّت نیز بر آن جاری می‌شود و نمی‌توان گفت چون بدن او هنوز سرد نشده إطلاق میّت بر آن حقیقتاً صحیح نیست و دفن و کفن او هم جائز نخواهد بود» علاوه بر اینکه اگر قبل از سرد شدن بدن، میّت بر آن صادق نباشد در این جهت بین انسان و حیوان فرقی نیست و لازمه کلام مذکور آن است که اگر حیوانی مرده باشد ولی بدن او کاملاً سرد نشده باشد حکم به عدم موت آن حیوان و حکم به عدم نجاست میته آن حیوان کنیم و لم يلتزم بذلك أحدٌ.

دلیل دوّم: بین وجوب غسل مسّ میّت و نجاست بدن میته ملازمه است بنابراین همچنان که وجوب غسل مس میته متوقّف بر سرد شدن کامل بدن میّت است نجاست بدن میّت نیز با سرد شدن کامل بدن محقّق می‌شود.

جواب: مرحوم شهید ثانی ره در کتاب روض به إستدلال مذکور توسط شهید أوّل ره إشکال نموده و می‌فرماید: ملازمه‌ای بین این دو حکم نیست که بگوییم چون قبل از سرد شدن بدن میّت، غسل مسّ میّت واجب نیست بدن میّت هم در این حالت نجس نخواهد بود زیرا این دو حکم هر کدام موضوع مستقلی دارند و منافاتی ندارد که وجوب غسل مسّ میّت متوقّف بر سرد شدن بدن میّت باشد ولی نجاست میته متوقّف بر مجرد مردن باشد اگر چه بدن میت سرد نشده باشد.

دلیل سوّم: روایاتی است که توهّم شده آن روایات دلالت دارند بر نجاست میته بعد از سرد شدن بدن از جمله این روایات:

1. روایت إبراهيم ابن ميمون: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى جَسَدِ الْمَيِّتِ قَالَ إِنْ كَانَ غُسِّلَ فَلَا تَغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ وَ إِنْ كَانَ لَمْ يُغَسَّلْ فَاغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ.[4]

کیفیت استدلال: در این روایت تصریح شده به اینکه اگر لباس فرد ملاقات کند با میته‌ای که غسل آن داده نشده، تطهیر آن در صورتی لازم است که بدن میت سرد شده باشد «يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ» .

إشکال سندی: حدیث مزبور ضعيف السند است به إبراهيم بن ميمون که توثیق نشده است.

إشکال دلالی: در این روایت راوی سؤال نمود از فردی که لباس او با میت ملاقات کرده است إمام در جواب فرمودند: اگر ملاقات بعد از غسل میت باشد تطهیر لباس لازم نیست ولی اگر قبل از غسل میت باشد تطهیر آن لازم است «إِنْ كَانَ لَمْ يُغَسَّلْ فَاغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ» و اما جمله اخیر در روایت «يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ» این جمله مسلّماً کلام إمام نیست زیرا کلمه یعنی به معنای یقصد است و معنی ندارد که إمام به ضمیر غائت تکلّم فرمایند و اگر کلام إمام می‌بود باید از ضمیر متکلم وحده استفاده می‌نمودند لا محاله باید گفت این عبارت برداشت شخصی راوی از کلام إمام بوده است چنان که نظر اکثر فقها این است که جمله اخیر کلام راوی بوده است نه کلام إمام شاهد بر این مطلب آن است که مرحوم کلینی ره روایت مذکور را در دو نسخه نقل نموده است در یک نسخه جمله اخیر ذکر شده و در نسخه دیگر جمله اخیر ذکر نشده است بنابراین چون جمله اخیر ثابت نیست که کلام إمام باشد و ظاهراً استنباط خود راوی بوده است، برای ما حجیّت ندارد. [5]

نکته: ولی مرحوم شهید صدر ره می‌گوید‌ در نقل کلینی ره که در طریق آن سهل بن زیاد قرار گرفته جمله اخیر وجود ندارد ولی در نقل دیگر که سندش معتبر است این جمله ذکر شده است.

2. صحیحه محمد بن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: مَسُّ الْمَيِّتِ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ بَعْدَ غُسْلِهِ وَ الْقُبْلَةُ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ.[6]

ترجمه: مسّ ميّت هنگام مردن و بعد از غسل میت منعی ندارد چنان که بوسيدن او در این احوال بلا مانع است.

کیفیت استدلال: در این روایت إمام می‌فرمایند مسّ میت در دو صورت منعی ندارد یکی در صورتی که میت را غسل داده باشند و دیگری در جایی که مسّ میت هنگام مرگ محقّق شده باشد «مَسُّ الْمَيِّتِ عِنْدَ مَوْتِهِ وَ بَعْدَ غُسْلِهِ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ» عبارت عند موته در این روایت إطلاق دارد و به إطلاق شامل می‌شود صورتی را که دست فرد بعد از مردن میت و قبل از سرد شدن بدن با آن ملاقات کرده باشد زیرا در این زمان نیز ملاقات عند موته صادق است بلکه اظهر وقوع آن در أوّل مرگ است و از طرفی مراد از نفی بأس، نفی حرمت تکلیفی نیست زیرا مسّ میت و بوسیدن میت حرمت تکلیفی ندارد لا محاله مراد از نفی بأس نفی حکم وضعی و نفی نجاست ملاقی با آن است.

جواب: أوّلاً مراد از عبارت «عند موته» حالت احتضار و جان کندن انسان است که اطرافیان معمولاً در این حالت اطراف جنازه جمع شده و ضجّه و زاری و دعا می‌کنند در این حالت موت محقّق نشده است بنابراین روایت شامل محل بحث یعنی بعد از موت نمی‌شود و محل کلام در جایی است که موت محقّق شده ولی بدن کامل سرد نشده باشد.

ثانیاً بر فرض اینکه مراد از عبارت «عند موته» بعد از موت باشد و یا به إطلاق شامل بعد از موت هم بشود لکن روایت در

این جهت إطلاق ندارد به طوری که شامل همه احکام از جمله نجاست بدن میت هم بشود بلکه روایت ظهور دارد در نفی وجوب غُسل مسّ میت فقط، در نتیجه مفاد این روایت مفاد روایات متعدّد دیگری است که غسل مسّ میت را تنها در صورتی واجب دانسته که بدن میت کاملاً سرد شده باشد یا اغسال ثلاثه آن انجام نشده باشد.

ثالثاً: لو سلّمنا که روایت به إطلاق شامل نفی نجاست از میته در این حالت نیز بشود و نفی بأس إختصاص به غسل مسّ میت هم نداشته باشد ولی ناچاریم که این روایت را مقیّد کنیم به روایاتی که دلالت بر نجاست میته به مجرد موت دارند زیرا نهایتا روایت إطلاق دارد و به إطلاق شامل می‌شود موردی را که بدن میت سرد نشده باشد لکن این روایت قابلیت برای تقیید طبق روایات متعدّد را دارد خصوصاً توقیع دوّم حضرت ولی عصر که در آن تصریح شده به وجوب تطهیر دست ملاقی با میته حتی در صورتی که دست میت گرم باشد و بدن آن کامل سرد نشده باشد.

رابعاً: اگر از این إشکال هم صرف نظر کنیم ناگزیر باید روایت را حمل کنیم بر موردی که رطوبت مسری در بدن میت یا ملاقی وجود نداشته است زیرا اگر رطوبت مسری وجود داشته باشد طبق برداشتی که از حسنه حلبی کردیم به ضمیمه ارتکاز عرفی، ملاقی با بدن میت متنجّس می‌شود.

3. صحیحه اسماعیل بن جابر: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ حِينَ مَاتَ ابْنُهُ إِسْمَاعِيلُ الْأَكْبَرُ فَجَعَلَ يُقَبِّلُهُ وَ هُوَ مَيِّتٌ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ لَا يَنْبَغِي أَنْ يُمَسَّ الْمَيِّتُ بَعْدَ مَا يَمُوتُ وَ مَنْ مَسَّهُ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ فَقَالَ أَمَّا بِحَرَارَتِهِ فَلَا بَأْسَ إِنَّمَا ذَاكَ إِذَا بَرَدَ .[7]

کیفیت استدلال: در این روایت راوی وقتی می‌بیند إمام صادق بعد از مردن فرزنش اسماعیل او را می‌بوسد از إمام سؤال می‌کند آیا بوسیدن میت موجب برای غسل مسّ میت نمی‌شود حضرت در جواب به طور مطلق می‌فرمایند تا قبل از سرد شدن بدن میت بأسی در آن نیست و منعی ندارد این جمله «فَلَا بَأْسَ إِنَّمَا ذَاكَ إِذَا بَرَدَ» به إطلاق شامل می‌شود عدم بأس را حتی از جهت نجاست بدن میته و نجاست ملاقی با آن.

جواب: ظاهر کلام إمام آن است که حضرت در مقام بیان نفی بأس نسبت به غسل مسّ میت بوده‌اند چرا که مورد سؤال هم مسّ میت بوده است بنابراین مفاد آن مفاد روایاتی است که حکم به عدم بأس مسّ میت در صورت گرم بودن بدن نموده است و این منافاتی ندارد که غسل مسّ میت منوط به برودت بدن باشد ولی نجاست بدن میت به مجرد مرگ حاصل شود علاوه بر این نهایتا این روایت مطلق است و قابلیت تقیید را دارد بوسیله روایاتی که حکم به نجاست میته نموده حتی در صورتی که بدن میت کاملاً سرد نشده باشد چنان که در جواب از صحیحه محمد بن مسلم گفتیم.

و اما روایاتی که به مجرد مرگ حکم به نجاست میته و نجاست ملاقی با آن نموده است:

1. صحیحه حلبی: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ

يَمَسُّ الْمَيْتَ أَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهَا قَالَ لَا إِنَّمَا ذَلِكَ مِنَ الْإِنْسَانِ وَحْدَهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصِيبُ ثَوْبُهُ جَسَدَ الْمَيِّتِ فَقَالَ يَغْسِلُ مَا أَصَابَ الثَّوْبَ.[8]

توقیع حضرت ولی عصر به مرحوم حمیری ره: كَتَبَ إِلَيْهِ وَ رُوِيَ عَنِ الْعَالِمِ أَنَّ مَنْ مَسَّ مَيِّتاً بِحَرَارَتِهِ غَسَلَ يَدَهُ وَ مَنْ مَسَّهُ وَ قَدْ بَرَدَ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ وَ هَذَا الْمَيِّتُ فِي هَذِهِ الْحَالِ لَا يَكُونُ إِلَّا بِحَرَارَتِهِ فَالْعَمَلُ فِي ذَلِكَ عَلَى مَا هُوَ و َلَعَلَّهُ يُنَحِّيهِ بِثِيَابِهِ وَ لَا يَمَسُّهُ فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ الْغُسْلُ؟ «التَّوْقِيعُ»: إِذَا مَسَّهُ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ إِلَّا غَسْلُ يَدِهِ.[9]

کیفیت استدلال: در این روایت تصریح شده به اینکه در صورت اصابت دست به بدن میت «علی هَذِهِ الْحَالِ» یعنی در زمانی که بدن میته گرم است و هنوز سرد نشده است در این حالت فقط تطهیر دست لازم است «لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ إِلَّا غَسْلُ يَدِهِ»و مکرّراً گفتیم که وجوب تطهیر ملاقی ارشاد به نجاست ملاقیَ «یعنی بدن میت» است.

 


[1] 1. نهاية الإحكام 1: 173. 2. كشف الالتباس 1: 319. 3. منهم فخر الدين في إيضاح الفوائد 1: 66، و المحقّق الثاني في جامع المقاصد 1: 461. 4. حكاه المحقّق في المعتبر 1: 348. 5. المعتبر 1: 349. 6. جامع المقاصد 1: 459. 7. الدروس 1: 117. 8. الجامع للشرائع 1: 32. 9. نهاية الإحكام 1: 172. 10. كشف الالتباس 1: 315.
[2] 1. تقدّم في الجزء 4: 441. 2. كذا و الظاهر زيادة «الواو». 3. الذكرى 2: 100. 4. روض الجنان: 113. 5. لا يوجد لدينا، نعم حكاه عنه السيّد العاملي في مفتاح الكرامة 1: 138. 6. الغنية: 42. 7. المعتبر 1: 420. 8. المنتهي 3: 195. 9. التذكرة 1: 59. 10. الذكرى 1: 113. 11. كشف الالتباس 1: 396. 12. روض الجنان: 162.
[3] 1. قواعد الإحكام 1: 192. 2. التذكرة 2: 135. 3. روض الجنان: 113 114. 4. كشف اللثام 1: 420. 5. الرياض 2: 351. 6. المبسوط 1: 4. 7. لم نعثر عليه في المدارك، بل صرّح فيه: بأنّ الحكم بعد البرد، كما حكاه عنه في مفتاح الكرامة 1: 153. 8. كفاية الأحكام: 11. 9. الرياض 2: 351. 10. مفتاح الكرامة 1: 153. 11. تقدّمتا في الصفحة 41 و 42.
[5] الكافي، كتاب الجنائز، باب غسل من غسّل الميّت ...ح4423، بسند آخر عن الحسن بن محبوب. التهذيب، ج1، ص276، ح811، بطريقين عن الحسن بن محبوب. الكافي، نفس الباب، ح4420، بسند آخر، مع زيادة في أوّله و في التهذيب، ج1، ص276، ح812؛ و الاستبصار، ج1، ص192، ح671؛ بسند آخر، و في الثلاثة الاخيرة هكذا: «سألته عن الرجل يصيب ثوبه جسد الميّت، فقال: يغسل ما أصاب الثوب». الفقيه، ج1، ص143، ذيل ح400، مع اختلاف الوافي، ج6، ص207، ح4123؛ الوسائل، ج3، ص461، ح4178.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo