< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم ملاقی با میته در صورتی که ملاقی و میته هر دو خشک باشند.

المسألة العاشرة: ملاقاة الميتة بلا رطوبة مسرية لا توجب النجاسة على الأقوى، و إن كان الأحوط غسل الملاقي، خصوصاً في ميتة الإنسان قبل الغسل.

ترجمه: ملاقات شیء با ميته چنانچه رطوبت مُسري در هیچ یک از آن دو نباشد، بنابر اقوى موجب نجاست ملاقِی نمی‌شود اگر چه إحتیاط در تطهیر ملاقِى است، خصوصاً اگر ملاقات كند با ميته انسانى که اغسال ثلاثة آن داده نشده است.

در مباحث قبل گذشت که میته مطلقاً محکوم به نجاست است چه میته انسان باشد چه میته حیوان أعم از ماکول اللحم و غیر ماکول اللحم، مگر میته انسانی که اغسال ثلاثه آن داده شده، که در این صورت محکوم به طهارت است اکثر فقها قائل شده‌اند که اگر بدن یا لباس یا شیء دیگری با میته حیوان یا انسانی که او را غسل نداده‌اند، ملاقات کند در صورتی که یکی از آن دو یعنی میته یا ملاقِی «بالکسر» مرطوب باشد در این صورت موجب تنجّس ملاقیِ می‌شود[1] ولی سؤال این است که اگر هیچ یک از میته و ملاقِی مرطوب نباشند در این صورت آیا موجب تنجّس ملاقیِ می‌شود یا خیر؟ در تعدادی از روایات به طور مطلق حکم به نجاست ملاقِی با میته شده است.

مرحوم سیّد ره در مسأله مزبور می‌فرماید: اگر یکی از آن دو یعنی میته یا ملاقی مرطوب باشد در این صورت موجب تنجّس ملاقیِ می‌شود ولی اگر هیچیک از آن دو مرطوب نباشند موجب تنجّس ملاقِی نمی‌شود به قول مرحوم استاد شیخ حسین حلی ره «جافٍ بِجافٍ طاهرٌ بِلا خلافٍ» و در فارسی هم گفته می‌شود: «الخُشک بالخُشک لا یَتَچَسبَک» مرحوم سیّد ره در ادامه مسأله می‌فرماید: إحتیاط در تطهیر ملاقِى است اگر چه هیچ کدام از میته یا ملاقِی مرطوب نباشند، خصوصاً اگر با میته انسان ملاقات کند در مسأله چهار نظریه مطرح است قبل از بررسی اقوال به برخی از روایات باب اشاره می‌شود تا ببینیم مقتضای روایات چیست و روایات موافق با کدام یک از اقوال است؟ و اما روایات:

حسنه حلبی: عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصِيبُ ثَوْبُهُ جَسَدَ الْمَيِّتِ فَقَالَ يَغْسِلُ مَا أَصَابَ الثَّوْبَ.[2]

صحیحه مکاتبه صفار: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ رَجُلٌ أَصَابَ يَدَيْهِ أَوْ بَدَنَهُ ثَوْبُ الْمَيِّتِ الَّذِي يَلِي جِلْدَهُ قَبْلَ أَنْ يُغَسَّلَ هَلْ يَجِبُ عَلَيْهِ غَسْلُ يَدَيْهِ أَوْ بَدَنِهِ فَوَقَّعَ إِذَا أَصَابَ يَدَكَ جَسَدُ الْمَيِّتِ قَبْلَ أَنْ يُغَسَّلَ فَقَدْ يَجِبُ عَلَيْكَ الْغُسْلُ.[3]

إحتمال دارد کلمه غسل در عبارت «يَجِبُ عَلَيْكَ الْغُسْلُ» به ضم فاء الفعل باشد زیرا اگر دست با بدن میت ملاقات کند غسل مسّ میت واجب است ولی برخی به فتح خوانده و این روایت راه عنوان مستند تنجّس ملاقی با میته ذکر نموده‌اند.

إِبْرَاهِيم بْن مَيْمُون: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى جَسَدِ الْمَيِّتِ قَالَ إِنْ كَانَ غُسِّلَ فَلَا تَغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ وَ إِنْ كَانَ لَمْ يُغَسَّلْ فَاغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ.[4]

مفاد روایت: در این روایت مطلقا حکم به تطهیر لباسی شده که با میته انسانی ملاقات کرده که اغسال ثلاثه آن انجام نشده و بدن او هم کاملاً سرد شده است اعم از اینکه احدهما یعنی میته یا ملاقِی مرطوب باشد یا هر دو خشک باشند «إِنْ كَانَ لَمْ يُغَسَّلْ فَاغْسِلْ مَا أَصَابَ ثَوْبَكَ مِنْهُ يَعْنِي إِذَا بَرَدَ الْمَيِّتُ».

توقیع حضرت ولی عصر به مرحوم حمیری ره: أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ قَالَ مِمَّا خَرَجَ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ حَيْثُ كَتَبَ إِلَيْهِ رُوِيَ لَنَا عَنِ الْعَالِمِ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ إمام قَوْمٍ صَلَّى بِهِمْ بَعْضَ صَلَاتِهِمْ وَ حَدَثَتْ عَلَيْهِ حَادِثَةٌ كَيْفَ يَعْمَلُ مَنْ خَلْفَهُ؟ فَقَالَ يُؤَخَّرُ وَ يَتَقَدَّمُ بَعْضُهُمْ وَ يُتِمُّ صَلَاتَهُمْ وَ يَغْتَسِلُ مَنْ مَسَّهُ، «التَّوْقِيعُ»: لَيْسَ عَلَى مَنْ نَحَّاهُ إِلَّا غَسْلُ الْيَدِ وَ إِذَا لَمْ تَحْدُثْ حَادِثَةٌ تَقْطَعُ الصَّلَاةَ تَمَّمَ صَلَاتَهُ مَعَ الْقَوْمِ.[5]

نکته: مراد از کلمه عالم ممکن است موسی بن جعفر و یا مطلق ائمه باشند چرا که در صلوات عصر روز جمعه از ائمه تعبیر به علمای صادقین شده است.

توقیع دیگری از حضرت ولی عصر به مرحوم حمیری ره: كَتَبَ إِلَيْهِ وَ رُوِيَ عَنِ الْعَالِمِ أَنَّ مَنْ مَسَّ مَيِّتاً بِحَرَارَتِهِ غَسَلَ يَدَهُ وَ مَنْ مَسَّهُ وَ قَدْ بَرَدَ فَعَلَيْهِ الْغُسْلُ وَ هَذَا الْمَيِّتُ فِي هَذِهِ الْحَالِ لَا يَكُونُ إِلَّا بِحَرَارَتِهِ فَالْعَمَلُ فِي ذَلِكَ عَلَى مَا هُوَ و َلَعَلَّهُ يُنَحِّيهِ بِثِيَابِهِ وَ لَا يَمَسُّهُ فَكَيْفَ يَجِبُ عَلَيْهِ الْغُسْلُ التَّوْقِيعُ إِذَا مَسَّهُ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ إِلَّا غَسْلُ يَدِهِ.[6]

مفاد روایت: در این روایت و روایت قبل به طور مطلق حکم به لزوم تطهیر ملاقی با میته شده است اعم از اینکه میته یا ملاقی با آن مرطوب باشد یا نباشد.

صحیحه علی بن جعفر: بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى حِمَارٍ مَيِّتٍ هَلْ تَصْلُحُ لَهُ الصَّلَاةُ فِيهِ قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهُ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ غَسْلُهُ وَ لْيُصَلِّ فِيهِ وَ لَا بَأْسَ. [7]

مفاد روایت: در این روایت إمام در مورد لباسی که ملاقات با میته حیوان کرده است فرمودند: تطهیر آن لازم نیست و نماز در آن جائز خواهد بود این روایت می‌تواند به عنوان وجه الجمع بین روایات ذکر شود و حمل شود بر موردی که میته حمار مرطوب نبوده و از این جهت إمام فرمودند: «لَيْسَ عَلَيْهِ غَسْلُهُ وَ لْيُصَلِّ فِيهِ وَ لَا بَأْسَ» و می‌تواند مقیّد روایاتی باشد که به طور مطلق حکم به تطهیر ملاقی با میته نموده است چنان که موثّقه عبد الله بن بکیر نیز دلالت بر این جمع دارد زیرا إمام به طور عموم فرمودند: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ».[8]

موثّقه عبد الله بن بکیر: بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الرَّجُلُ يَبُولُ وَ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ الْمَاءُ فَيَمْسَحُ ذَكَرَهُ بِالْحَائِطِ قَالَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ.[9]

بررسی اقوال أربعه در مسأله:

قول أوّل: آن است که میته انسان نجس نیست و مراد از روایاتی که حکم به نجاست میته و غسل میت نموده است خباثت معنوی موجود در میته انسان است نه اینکه مراد نجاست ظاهری میته باشد بنابراین تطهیر ملاقی با میته انسان واجب نیست شاهد بر این مطلب روایاتی است که در ابواب غسل میت ذکر شده است در برخی از این روایت علت غسل میت حالت جنابتی ذکر شده که در انسان هنگام مرگ حادث می‌شود یا از این جهت که نطفه أوّلیه که منشا تولد انسان است هنگام مرگ از بدن او خارج می‌شود و یا طبق برخی دیگر از روایات مطلق منی از او خارج می‌شود فلذا چون مرگ موجب جنابت انسان می‌شود از این جهت امر به غسل میت شده است از این روایات استفاده می‌شود که نجاست میته انسان نجاست معنوی است نه نجاستی که نیاز به تطهیر ظاهری داشته باشد بنابراین ملاقات با میته موجب تنجّس ملاقِی نمی‌شود این قول منسوب به مرحوم مرحوم فیض کاشانی ره در مفاتیح است مستند این قول روایاتی است که علت غسل میت را جنابت حادث در انسان حین الموت ذکر نموده است از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ وَ فِي الْعِلَلِ بِأَسَانِيدَ تَأْتِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ أَنَّ الرِّضَا كَتَبَ إِلَيْهِ فِي جَوَابِ مَسَائِلِهِ عِلَّةُ غُسْلِ الْمَيِّتِ أَنَّهُ يُغَسَّلُ لِأَنَّهُ يُطَهَّرُ وَ يُنَظَّفُ مِنْ أَدْنَاسِ أَمْرَاضِهِ وَ مَا أَصَابَهُ مِنْ صُنُوفِ عِلَلِهِ لِأَنَّهُ يَلْقَى الْمَلَائِكَةَ وَ يُبَاشِرُ أَهْلَ الْآخِرَةِ فَيُسْتَحَبُّ إِذَا وَرَدَ عَلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لَقِيَ أَهْلَ الطّهارة وَ يُمَاسُّونَهُ وَ يُمَاسُّهُمْ أَنْ يَكُونَ طَاهِراً نَظِيفاً مُوَجَّهاً بِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ لِيُطْلَبَ (وَجْهُهُ وَ لِيُشَفَّعَ) لَهُ وَ عِلَّةٌ أُخْرَى أَنَّهُ يَخْرُجُ مِنْهُ الْمَنِيُّ الَّذِي مِنْهُ خُلِقَ فَيُجْنِبُ فَيَكُونُ غُسْلُهُ لَهُ.[10]

قول دوّم: آن است که میته موجب تنجّس ملاقی می‌شود ولی ملاقی با میته موجب تنجّس غیر نمی‌شود این قول منسوب به محدث کاشانی ره و ابن ادریس ره است در این مسأله اختلاف است که آیا متنجّس موجب تنجّس غیر می‌شود یا خیر به این معنی که اگر چیزی با عین نجس ملاقات کند آن چیز بلا إشکال نجس می‌شود ولی اگر ملاقی نجس با شیء دیگری ملاقات کند آیا آن چیز متنجّس می‌شود یا خیر؟ مرحوم استاد خویی ره معتقد است که ملاقی با عین نجس بلا واسطه متنجّس می‌شود ولی اگر شیء متنجّس با چیز دیگری ملاقات کند موجب تنجّس غیر نمی‌شود.

در مقابل برخی قائلند که در این جهت فرقی نیست بین ملاقی بلا واسطه با عین نجس و ملاقی مع الواسطه در همه موارد موجب تنجّس غیر می‌شود بنابراین اگر دست فرد با میته ملاقات کند دست نجس می‌شود و اگر این دست با چیز دیگری ملاقات کند موجب تنجّس آن نیز می‌شود.

برخی گفته‌اند قول منسوب به محدث کاشانی ره این است که میته انسان نجس است ولی موجب تنجّس غیر نمی‌شود چه با واسطه باشد و چه بی وسطه و شبیه این قول به ابن ادریس نیز نسبت داده شده است لکن مرحوم استاد خویی ره می‌فرماید: إنتساب چنین قولی به ایشان و هکذا ابن ادریس ره، غلط است و از عبارات محدث کاشانی ره همان بیان أوّل استفاده می‌شود فمرجع قوله إلى عدم تنجيس المتنجّس، لا عدم منجسية ميت الآدمي.

قول سوّم: آن است که میته اعم از میته انسان و میته حیوان، مطلقا موجب تنجّس ملاقی می‌شود خواه احدهما یعنی میته یا ملاقیِ میته مرطوب باشد خواه هر دو خشک باشند این قول را مرحوم علامه ره در نهایه اختیار نموده و سپس به اصحاب إمامیه

نسبت داده است.

قول چهارم: قول چهارم تفصیل بین میته انسان و میته حیوان است به این صورت که میته انسان مطلقا موجب تنجّس غیر می‌شود خواه احدهما یعنی میته یا ملاقیِ میته مرطوب باشد خواه هر دو خشک باشند ولی میته غیر انسان تنها در صورت مرطوب بودن یکی از میته یا ملاقِی، موجب تنجّس ملاقِی می‌شود این قول منسوب به مرحوم علامه ره و شهیدین ره است مستند این تفصیل صحیحه علی بن جعفر است که حکم به طهارت لباس ملاقی با حمار نموده است برخی این روایت را حمل کرده‌اند به موردی که بدن حمار و ملاقی هر دو خشک بوده است و از آن استفاده کرده‌اند که طبق این روایت اگر بدن حیوان «حمار خصوصیّت ندارد» و ملاقِی هر دو خشک باشند موجب تنجّس ملاقی نمی‌شود بر خلاف میته انسان که طبق إطلاق در برخی از روایات در صورت ملاقات دست یا شیء دیگر با میته انسان ملاقیِ متنجّس می‌شود.

بررسی اقوال أربعة:

اما قول أوّل که مراد از نجاست قذارت معنوی میته است نه نجاست اصطلاحی تا اینکه تطهیر ملاقی با آن لازم باشد این قول مخالف روایاتی است که أمر به تطهیر لباس یا بدن ملاقی با میته نموده است اگر چه در تعدادی از روایات منشا غسل میت و حکمت آن جنابت حادث در انسان حین الموت ذکر شده است ولی در این روایات نفی نجاست ظاهری از میته نشده است در نتیجه این روایات منافات ندارد با روایاتی که امر به تطهیر ملاقی میته نموده و به دلالت التزامی دلالت بر نجاست میته دارند.

بر این اساس گفته‌اند به استثنای کلب که در آیات و روایات تصریح به نجاست آن شده است فقهای عظام تمام نجاساتی که در کتب خود ذکر نموده‌اند نجاست آن را از روایاتی استفاده نموده‌اند که امر به تطهیر ملاقی با آن نجس نموده است از این روایات به دلالت التزامی استفاده نجاست ملاقیَ را نموده‌اند مثل اینکه در روایات امر به تطهیر بدن یا لباسی شده که با بول یا خون و دیگر نجاسات ملاقات کرده است فقها از این مطلب به دلالت التزامی استفاده کرده‌اند که خون و بول ... نجس است زیرا امر به تطهیر در این روایات ارشاد به نجاست ملاقَی بالفتح است نه اینکه تعبد محض به لزوم إحتراز از بول یا خون یا میته... باشد.

و اما قول دوّم که میته موجب تنجّس ملاقی می‌شود ولی ملاقی میته موجب تنجّس غیر نمی‌شود این قول در مطلق نجاسات نیاز به بررسی دارد که ان شاء الله در مباحث آینده به بررسی از آن می‌پردازیم اگر چه در مباحث قبل نیز این قول اجمالاً بررسی شد ضمناً از روایاتِ میته استفاده نمی‌شود که ملاقی با خود میّت نجس است ولی ملاقی با ملاقی میته نجس نیست زیرا در این روایات حکم به لزوم تطهیر ملاقی با میته نموده است که به دلالت التزامی نجاست میته از آن استفاده می‌شود و بحثی از این نشده که ملاقی با ملاقی نجس متنجّس است یا خیر، لذا استاد خویی ره می‌فرماید: «الروایات تدل على تنجّس ملاقي جسد الميت من الثوب، و اليد بالمطابقة، و على نجاسة نفس الميت بالالتزام. فكيف يمكن القول بأنه نجس غير منجّس إلی غیر ذلک الملاقی؟!»

اما بررسی قول سوّم که مطلق میته موجب تنجّس ملاقی با آن می‌شود اعم از میته انسان و میته حیوان، و أعم از اینکه میته یا ملاقی مرطوب باشد یا هر دو خشک باشند در هر حال ملاقات میته موجب تنجّس ملاقی می‌شود مستند این قول روایاتی است که به طور مطلق حکم به لزوم تطهیر ملاقی با میته نموده است که به إطلاق شامل می‌شود حتی صورتی را که میته و ملاقی هر دو خشک باشند مثل صحیحه حلبی و روایت ابن میمون و دو توقیع مذکور.

در جواب از این قول می‌گوییم:

أوّلاً روایاتی که به طور مطلق حکم به لزوم تطهیر ملاقی با میته نموده است این روایات منصرف است از موردی که میته و ملاقی هر دو خشک باشند به جهت ارتکاز عرفی که در مسأله وجود دارد چنان که معروف است می‌گویند الخشک بالخشک لا یتچسبک این ارتکاز عرفی در همه مردم حتی بچّه‌های کوچک هم وجود دارد که اگر شیء نجس و ملاقِی با آن هر دو خشک باشند موجب انتقال و سرایت نجاست نمی‌شود در سابق گاهی بچّه ها ادرار می‌کردند ولی آلت خود را با آب تطهیر نکرده بلکه با چیزی خشک می‌کردند و خاطر جمع هم بودند که باخشک شدن آن دیگر نجاست بول به لباس یابدن آن ها سرایت نمی‌کند.

ثانیاً روایت علی بن جعفر می‌تواند وجه الجمع بین روایات باشد و حمل شود بر موردی که میته حمار مرطوب نبوده و از این جهت إمام فرمودند: «لَيْسَ عَلَيْهِ غَسْلُهُ وَ لْيُصَلِّ فِيهِ وَ لَا بَأْسَ» در این روایت حمارخصوصیّت ندارد بلکه مراد مطلق میته است بنابراین این روایت با القای خصوصت می‌تواند مقیّد روایاتی باشد که به طور مطلق حکم به تطهیر ملاقی با میته نموده است علاوه بر این، می‌توان به موثّقه عبد الله بن بکیر نیز در این جهت استناد کرد که به طور عموم فرمودند: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ» با این بیان معلوم می‌شود که قول چهارم نیز صحیح نیست که تفصیل بین میته انسان و میته حیوان داده است به این صورت که میته انسان مطلقا موجب تنجّس غیر می‌شود خواه احدهما یعنی میته یا ملاقیِ میته مرطوب باشد خواه هر دو خشک باشند ولی میته غیر انسان تنها در صورت مرطوب بودن یکی از میته یا ملاقی، موجب تنجّس غیر می‌شود.

مستند این تفصیل صحیحه علی بن جعفر است که حکم به طهارت لباس ملاقی با حمار نموده است برخی این روایت را حمل کرده‌اند به موردی که بدن حیوان و ملاقی هر دو خشک بوده است و از آن استفاده کرده‌اند که اگر بدن حیوان و ملاقی هر دو خشک باشد موجب تنجّس ملاقی نمی‌شود بر خلاف میته انسان که طبق إطلاق در برخی از روایات در صورت ملاقات دست یا شیء دیگر با میته انسان، ملاقیِ متنجّس می‌شود اعم از اینکه احدهما مرطوب باشد یا نباشد.

در جواب از این قول می‌گو‌ییم: اگر هم إطلاق را در حسنه حلبی و صحیحه صفار و دو توقیع مذکور بپذیریم که به إطلاق شامل موردی می‌شود که میته و ملاقی هر دو خشک باشند نهایتاً این روایات معارض با موثّقه ابن بکیر است که فرمود: «كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَابِسٍ ذَكِيٌّ» نسبت بین این روایت و روایات مطلقه عام و خاص من وجه است و در میته خشک که ملاقی با آن نیز خشک باشد تعارض دارند مقتضای إطلاقات مزبور لزوم تطهیر ملاقی با میته خشک است و مقتضای عموم در موثّقه ابن بکیر عدم لزوم تطهیر است لکن در محل اجتماع موثّقه ابن بکیر مقدّم می‌شود زیرا دلالت آن بر شمول بالعموم «لفظ کل» است ولی دلالت روایات مطلقه به إطلاق و مقدّمات حکمت است و در محل خود ثابت شده که عند المعارضه عموم عام مقدّم بر إطلاق مطلق است، [11] بنابراین مقتضای روایات آن است که میته مطلقاً اعم از میته انسان و حیوان موجب تنجّس غیر می‌شود در صورتی که میته و ملاقی و لا اقل یکی از آن دو مرطوب باشد ولی اگر هیچ‌کدام ازآن دو اگر مرطوب نباشد موجب تنجّس ملاقی نمی‌شود.

 


[1] برخی از فقها بین میته انسان و میته غیر انسان از حیوانات تفصیل داده‌اند به این صورت که میته حیوان تنها در صورتی که رطوبت مسری در یکی از ملاقی و میته حیوان باشد موجب تنجس ملاقی می‌شود ولی میته انسان مطلقا موجب تنجس ملاقی می‌شود ولو این که ملاقی و میته هر دو خشک باشند.
[8] نکته: برخی بین میته انسان و میته غیر انسان از حیوانات تفصیل داده‌اند به این صورت که میته انسان مطلقا موجب تنجس غیر می‌شود خواه احدهما یعنی میته یا ملاقیِ میته مرطوب باشد خواه هر دو خشک باشند ولی میته غیر انسان تنها در صورت مرطوب بودن یکی از میته یا ملاقی، موجب تنجس غیر می‌شود مستند این تفصیل صحیحه علی بن جعفر است که حکم به طهارت لباس ملاقی با حیوان کرده و این روایت را در خصوص حیوان حمل کرده‌اند بر موردی که بدن حیوان و ملاقی هر دو خشک بوده است.
[11] با این بیان نوبت به قاعده طهارت نیز نمی رسد چنان که برخی گمان کرده‌اند که بعد از تعارض مرجع قاعده طهارت است به مقتضای قاعده «الاصل حیث لا دلیل له».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo