< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: مستثنیات میته، أجزای جدا شده از حیوان در حال حیات. اجرای صغیر جدا شده از انسان.

مسائلی که در مباحث اخیر گذشت راجع به انفحه «پنیر مایه» و شیر میته حیوان و فرق بین این که از حیوان حلال گوشت باشد یا حرام گوشت در ضمن پنج مطلب به صورت عربی نوشته ام که در اختیار طلاب عزیز قرار خواهد گرفت.

یکی از أجزای ما لا تحله الحیوة که از نجاست میته در روایات استتثاء شده، شیر و انفحه میته است مشهور طبق روایات قائل به طهارت آن دو شده اند که به برخیی این روایات شاره می شود از جمله صحیحه حریز:

عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لِزُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ اللَّبَنُ وَ اللِّبَأُ وَ الْبَيْضَةُ وَ الشَّعْرُ وَ الصُّوفُ وَ الْقَرْنُ وَ النَّابُ وَ الْحَافِرُ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يُفْصَلُ مِنَ الشَّاةِ وَ الدَّابَّةِ فَهُوَ ذَكِيٌّ وَ إِنْ أَخَذْتَهُ مِنْهُ بَعْدَ أَنْ يَمُوتَ فَاغْسِلْهُ وَ صَلِّ فِيهِ.[1]

در مقابل برخی قائل به نجاست شیر و انفحه میته شده اند و در مقام إستدلال گفته اند: شیر و انفحه چون با بدن میته ملاقات کرده از این جهت محکوم به نجاست است مرحوم شیخ ره نیز در حکم به طهارت این دو تشکیک نموده و می فرماید: چون روایات وارده در خصوص شیر و انفحه مخالف با اصل مسلم فقهی عند الاصحاب است «و هو منجسية النجس لملاقيه» این روایات طرح می شوند «حيث ان اللبن لاقى الضرع و هو من أجزاء الميتة فيتنجس لا محالة» زیرا طبق قاعده فقهی هر آنچه با نجس ملاقات کند متنجس می شود و شیر میته اگر چه به جهت این که از أجزای ما تحله الحیوة است فی نفسه طاهر است لکن چون شیر در بدن حیوان با شیر دان که از أجزای ما لا تحله الحیوة است ملاقات کرده طبق این قاعده محکوم به نجاست است از این جهت مرحوم سید ره نیز اگر چه ابتدا حکم به طهارت نموده ولی احتیاط را در اجتناب از آن دانسته است «لكن الأحوط في اللبن الإجتناب خصوصاً إذا كان من غير مأكول اللحم».

نکته کلامی: بسیاری از فقها معتقدند که شهرت جابر ضعف حدیث است یعنی اگر قدما طبق حدیثی عمل کرده و فتوی داده باشند این عمل اصحاب موجب إعتبار روایت ضعیف السند خواهد شد اگر چه احیاناً در سلسله سند آن فرد غیر معتبری باشد و به عکس اگر روایتی ولو صحیح السند مخالف با عمل مشهور باشد اعراض مشهور کاسر روایت بوده و روایت را از درجه إعتبار ساقط خواهد کرد زیرا روایت مخالف با عمل مشهور در مرآی و منظر فقها بوده ولی با این حال طبق آن فتوی نداده اند از این امر معلوم می شود در روایت نقصی وجود داشته مثل تقیه که سبب اعراض مشهور از آن شده است در مقابل مرحوم أستاد خویی ره به تبع شهید ثانی ره در درایة الحدیث در هر دو مطلب مناقشه کرده و معتقد است که عمل اصحاب منجبر ضعف حدیث نخواهد بود چنان که اعراض مشهور نیز موجب کسر حدیث نمی شود.

مناقشه سیدنا الأستاد خویی ره در کلام مرحوم شیخ ره: اولاً قاعده مذکور یعنی قاعده « النجس منجس للغیر» قاعده عقلی نیست که قابل برای تخصیص نباشد بلکه قاعده تعبدی است از این جهت مانعی نیست که شیر میته از این قاعده فقهی طبق روایات متعدّد و معتبر تخصیص خورده باشد ثانیاً تعجب است از مرحوم شیخ ره که مخالفت با اصل مسلم فقهی را موجب کسر و ضعف روایت شمرده است و حال آن که آنچه معروف است این است که اگر روایتی ولو صحیح السند مخالف با عمل مشهور باشد اعراض مشهور کاسر روایت بوده و روایت را از درجه إعتبار ساقط خواهد کرد ولی کسی نگفته که مخالفت با قاعده فقهی نیز کاسر روایت است.

بیان أستاد اشرفی: کلام مرحوم شیخ ره بازگشت به همان کلام معروف است که اعراض مشهور کاسر روایت بوده و روایت را

از درجه إعتبار ساقط می کند زیرا پذیرش قاعده مذکور عند المشهور که هر نجسی موجب تنجس غیر می شود این خود نشانه این است که روایات مخالف این اصل را طرح نموده و به آن اعتنا ننموده اند و قاعده ای که عند المشهور تلقی به قبول شده همان اعراض از روایات مخالف با آن محسوب می شود.

مطلب دیگر این که در برخی از روایات من جمله روایت ذیل نجاست أجزای مبانه از میته در حکم، تنزیل و تشبیه به میته شده است حال سؤال این است که این اجزاء در چه حکمی از احکام، مثل میته هستند؟

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَا أَخَذَتِ الْحِبَالَةُ مِنْ صَيْدٍ فَقَطَعَتْ مِنْهُ يَداً أَوْ رِجْلًا فَذَرُوهُ فَإِنَّهُ مَيِّتٌ وَ كُلُوا مَا أَدْرَكْتُمْ حَيّاً وَ ذَكَرْتُمُ اسْمَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِ. [2]

نکته اصولی دیگر: تنزیل تارة مطلق است و اخری مقیّد اگر چیزی به طور مطلق تنزیل شود به شیء دیگر، دو مبنی در مسأله وجود دارد:

مبنای اول: تمام احکام مُنزَل برای مُنزَلٌ عَلَیه نیز ثابت است بنابر این مبنی از عبارت «الطواف بالبیت صلوة» و «الفقاع خمر» إستفاده می شود که تمام احکام ثابت و جاری در نماز برای طواف نیز جاری و ثابت است مثل إشتراط طهارت، لزوم ستر... و در مثال دوّم تمام احکام خمر برای فقاع نیزجاری است مثل نجاست،حرمت انتفاع از آن حکم تازیانه بر شارب فقاع ...

مبنای دوّم: تنها آثار ظاهره منزل برای منزل علیه ثابت است این مطلب در «رفع ما لا یعلمون» نیز مطرح شده است که مراد از رفع نسبت به موارد مذکور در روایت چیست؟ آیا مراد رفع تمام آثار است یا رفع آثار ظاهر و یا این که تنها عقاب رفع شده است.

تنزیل خاص: اما اگر مورد تنزیل خاص باشد مثل این که گفته شود «الفقاع کالخمر فی النجاسة» در این صورت حکم منزل در همان جهت خاص برای منزل علیه ثابت خواهد بود و اما در ما نحن فیه که أجزای مبانه از حیوان در حال حیات به طور مطلق تنزیل به میته شده است «فَإِنَّهُ مَيِّتٌ»سؤال این است که أجزای جدا شده از حیوان در حال حیات در چه حکمی از احکام حکم میته را دارند طبق مبنای اول تمام احکام میته برای أجزای جدا شده از حیوان در حال حیات، ثابت است مثل حرمت انتفاع از آن و بطلان نمازی که با أجزای مبانه از حیوان خوانده شده است... و أما طبق مبنای دوّم آثار ظاهر و بارز آن تنها جاری است.

توضیح ذلک: میته عرفاً ظهور دارد در حیوانی که ذهاق روح در آن محقق شده باشد با این بیان به أجزای جدا شده از حیوان در حال حیات عرفاً إطلاق میته نمی شود لکن در روایت مذکور اعضای جدا شده از حیوان در حال حیات، تنزیل شده به میته و چون جهت خاصی برای تنزیل ذکر نشده و به طور مطلق فرموده است «فَإِنَّهُ مَيِّتٌ» بازگشت آن به تنزیل عام است یعنی أجزای جدا شده از حیوان در حال حیات در حکم، تمام احکام میته را دارد در نتیجه اگر جزء جدا شده از انسان باشد همانطور که اغسال ثلاثه در میته انسان واجب است اغسال ثلاثه در عضو قطع شده از انسان نیز واجب است و آن عضو قبل از غسل محکوم به نجاست است...فلذا تنزیل عضو جدا شده از حیوان، به میته، اختصاص به حکم خاصی از احکام میته ندارد بلکه عضو جدا شده تمام احکام میته را دارد و لا اقل دو اثر ظاهر و بارز آن جاری است یکی حرمت اکل و دیگری نجاست عضو قطع شده از حیوان بنابراین تشکیک در نجاست عضو مبانه از حی به عنوان این که میت بر آن صادق نیست قابل قبول نبوده و مورد خدشه است زیرا بلا إشکال نجاست مثل حرمت اثر ظاهر میته است و تنزیل عضو مبان از حیوان به منزله میته مقتضی ثبوت نجاست برای عضو مبان من الحی و عضو مبان من المیته خواهد بود.

المسألة الاولی: الأجزاء المبانة من الحيّ ممّا تحلّه الحياة كالمبانة من الميتة إلّا الأجزاء الصغار، كالثالول و البثور و كالجلدة الّتي تنفصل من الشفة، أو من بدن الأجرب عند الحكّ و نحو ذلك.

ترجمه: در حكم ميته است اجزاي ما تحله الحیوة که در حال زنده بودن از حیوان جدا شده است این أجزای مبانه از حیوان محکوم به نجاست است مگر أجزای کوچکی كه از بدن انسان جدا مى‌شود مانند ثالول «زگیل» و بثور «آبله یا جوش صورت یا دمل» و پوستی كه گاه از لب جدا مى‌شود و شوره هایى كه از بدن بیمار اجرب هنگام خاریدن بدن مى‌ريزد و مانند آن «مثل پوست هایی که گاه هنگام خاریدن سر از سر جدا می شود»

مرحوم سید ره می فرماید أجزای کوچکی که گاه از بدن انسان جدا می شود حکم میته را ندارد طبعاً نجس نخواهد بود و حمل آن در نماز منعی ندارد این أجزای کوچک به منزله أجزای مبان از حیوان یا انسان در حال حیات نیست.

بیان أستاد اشرفی: این أجزای کوچک تا زمانی که متّصل به بدن است حکم بدن را دارد و در وضو یا غسل شستن آن ها لازم است ولی اگر به مرور زمان از بدن جدا شود «سابقاً می گفتند دو چیز باعث می شود که زگیل به راحتی از بدن جدا شود یکی قرار دادن مقداری از شیره انجیر خام روی آن ، دوّم بستن نخ دور آن تا به جهت نرسیدن خون به آن خشک شده و از بدن خود به خود جدا شود» سؤال این است که این أجزای کوچک چه حکمی دارد آیا محکوم به طهارت است یا خیر و همچنین اگر عضوی از اعضای بدن مثل دست و یا پا بی حس و به تعبیر دیگر کِرِخ شود و خون در آن جریان نداشته باشد و این امر موجب شود که حرکتی در آن عضو وجود نداشته باشد آیا این عضو متّصل به بدن نیز در حکم ملحق به میته است یا خیر حکم میته را ندارد؟

اما أجزای کوچکی که از بدن انسان بدون درد یا خونریزی جدا می شود این أجزای کوچک علی القاعده حکم میته را در نجاست ندارند طبعا اگر همراه انسان باشد موجب بطلان نماز نمی شود زیرا أدلّه ای که أجزای مبان از حیوان یا انسان را در حکم به منزله میته شمرده است این أدلّه منصرف از أجزای کوچک حیوان است از این جهت أجزای کوچک حکم میته را ندارند الا این که در مقام روایت صحیحه علی بن جعفر وارد شده که در مسأله تفصیل داده است به این صورت که اگر همراه زگیل یا زخم هنگام کندن از بدن خون بیرون بیاید کندن آن در حال نماز جائز نیست و در غیر این صورت منعی ندارد.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَخَاهُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ بِهِ الثَّالُولُ أَوِ الْجُرْحُ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ أَنْ يَقْطَعَ الثَّالُولَ وَ هُوَ فِي صَلَاتِهِ أَوْ يَنْتِفَ بَعْضَ لَحْمِهِ مِنْ ذَلِكَ الْجُرْحِ وَ يَطْرَحَهُ قَالَ إِنْ لَمْ يَتَخَوَّفْ أَنْ يَسِيلَ الدَّمُ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ تَخَوَّفَ أَنْ يَسِيلَ الدَّمُ فَلَا يَفْعَلْهُ.[3]

ترجمه: علىّ بن جعفر از موسی بن جعفر پرسيد از شخصى كه بر بدنش ثالول است (دانه‌هاى گوشتی اضافى كه بر سطح پوست دست و بدن بعضى از افراد مي رويد و در إصطلاح به آن زگيل مي گویند) يا جراحتى در بدن دارد، آيا هنگام نماز مي تواند آن زگيل را از بدن خود جدا سازد؟ يا جزئى از گوشت آن زخم را جدا كرده و دور بیاندازد؟ حضرت در جواب فرمودند: اگر بيم نداشته باشد كه از محلّ آن خون جارى شود منعی ندارد، ولى اگر بترسد كه خون جاری شود اين كار را نكند.

بیان أستاد اشرفی : در این که وجه تفصیل در روایت چیست إختلاف است برخی گفته اند به إعتبار فعل کثیر حال الصلوة حکم به بطلان شده است برخی دیگر گفته اند در صورت جریان خون به إعتبار این که با پوست و گوشت کنده شده و أجزای میته در آن زخم وجود دارد نهی از کندن آن در حال نماز شده است برخی دیگر گفته اند به جهت وجود خون و تنجس بدن در حال نماز، نهی از کندن آن شده است برخی دیگر گفته اند منع از کندن در حالی که إحتمال جریان خون را می دهد از جهت صدور فعل کثیر است و از این جهت منع شده است سؤال این است که آیا این روایت می تواند دلیل بر آن باشد که أجزای کوچک و جدا شده از انسان حکم میته را دارد و از این جهت حکم به بطلان و منع نماز در آن شده است؟ در برداشت از این روایت نظرات مختلف است و آنچه در ما نحن فیه مورد تمسّک به این حدیث قرار گرفته آن است که أجزای صغار مثل ثالول در فرض عدم ادنا« یعنی خون نیامدن در فرض قطع آن ها از بدن»آیا محکوم به طهارت است یا خیر؟سیأتی البحث فیه ان شاء الله.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo