< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: مستثنیات میته، أجزای ما لا تحله الحیوة از میته.

مرحوم سید ره می فرماید همه أجزای میته حيواناتى كه خون جهنده دارند محکوم به نجاست است به استثنای اجزايى كه حيات در آن حلول نمی کند مانند پشم، مو،كرك، پر، استخوان، شاخ ، منقار، دندان، ناخن، پنجه «چنگال» سُم و بيضه «تخم مرغ و تخم دیگر پرندگان» كه پوست بالايى آن بسته شده باشد، خواه از حیوان حلال گوشت باشد یا حرام گوشت، خواه به طريق بريدن از حیوان جدا شود خواه به طريق كندن، لكن در صورت کنده شدن از حیوان بايد موضع إتّصال این اجزا به میته تطهیر شود حتى مو و پشم و كرك و پر و همچنين در بيضه بايد آن را از رطوبات ميته تطهیر کرد و همچنين شيرى كه در پستان ميته وجود دارد به ملاقات محل و موضع خروج، نجس نمى‌شود لكن أحوط إجتناب از آن است خصوصاً اگر از غير مأكول اللحم باشد.

چنان که در جلسات قبل گذشت اصل نجاست میته حیوان چه حلال گوشت باشد چه حرام گوشت، أمری مسلم و مفروغ عنه است و فرمایشات مرحوم صاحب معالم ره و صاحب مدارک ره در مناقشه سندی و دلالی در روایت دالّه بر نجاست میته، مورد قبول واقع نشد لکن در تعدادی از روایات برخی از أجزای ما لا تحله الحیوة، مثل دندان یا استخوان یا شاخ حیوان ... از حکم میته استثناء و حکم به طهارت آن شده است طبعاً انتفاع از آن نیز جائز خواهد بود در این روایات اگر چه به صورت متفرق تنها به برخی از این اجزاء اشاره شده است مثلاً در مرسله فقیه ده جزء از أجزای ما لا تحله الحیوة ذکر شده است لکن در صحیحه حلبی بعد از حکم به جواز نماز در لباسی که از پشم میته تهیه شده است، حکم جواز تعلیل شده به این که «إِنَّ الصُّوفَ لیس فیه روح» از این کلام إستفاده می شود هر آنچه از أجزای میته که حیات در آن حلول نمی کند محکوم به طهارت است:

صحیحه حلبی: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيمَا كَانَ مِنْ صُوفِ الْمَيْتَةِ إِنَّ الصُّوفَ لَيْسَ فِيهِ رُوحٌ.[1]

مفاد روایت: در این روایت نماز در صوف یعنی پشم میته جائز شمرده شده است و حکم جواز تعلیل شده به این که «إِنَّ الصُّوفَ لَيْسَ فِيهِ رُوحٌ» عبارت مذکور به منزله تعلیل است و از آن إستفاده می شود هر آنچه از أجزای میته که در آن حیات حلول نمی کند محکوم به طهارت است. اما روایات دیگر که دلالت بر طهارت برخی از أجزای ما لا تحله الحیوة دارند:

صحیحه حریز:عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ:قَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ لِزُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ: اللَّبَنُ وَ اللِّبَأُ وَ الْبَيْضَةُ وَ الشَّعْرُ وَ

الصُّوفُ وَالْقَرْنُ وَ النَّابُ وَ الْحَافِرُ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يُفْصَلُ مِنَ الشَّاةِ وَ الدَّابَّةِ فَهُوَ ذَكِيٌّ وَ إِنْ أَخَذْتَهُ مِنْهُ بَعْدَ أَنْ يَمُوتَ فَاغْسِلْهُ وصَلِّ فِيهِ[2]

مفاد روایت: در این روایت حکم به طهارت هشت جزء از أجزای ما لا تحله الحیوة از میته شده است «شیر، فلّه، تخم، مو، پشم، استخوان، شاخ» و این أجزای میته در حکم به منزله أجزای حیوانی شمرده شده که تذکیه شده است.

معنای لبأ: لبأ اولین شیری است که بعد از زائیدن حیوان از حیوان گرفته می شود که در فارسی به آن فلّه می گویند چنان که در کتاب العین و در لسان العرب آمده است «اللبأ، مهموز مقصور: أول حلب عند وضع الملبى‌ء».[3] اللِّبَأُ، على فِعَلٍ، بكسر الفاء و فتح العين: أَوّلُ اللبن في النِّتاجِ.[4]

در این روایت حکم به طهارت شیر میته نیز شده است با این که شیردان حیوان یکی از أجزای ما تحله الحیوة محسوب می شود و علی القاعده باید شیر به جهت ملاقات با آن محکوم به نجاست باشد توضیح این مطلب ان شاء الله در مباحث بعد خواهد آمد.

حکم تخم حیوان میته: هنگامی که شکم مرغ شکافته می شود گاه تعداد زیادی تخم به ردیف در بدن حیوان به اندازه های مختلف از کوچک به بزرگ دیده می شود این تخم ها هر چه کوچکتر باشند پوست آن نیز نازک تر است در این بین تنها تخمی که قشر اعلای آن زخیم شده طاهر است که صاحب عروه از آن تعبیر نموده به «اكتست القشر» و برخی دیگر تعبیر به «قشر صلب یا قشر غلیظ و یا قشر فوقانی» نموده اند که همگی به یک معنی هستند مستند آن روایات است در برخی از این روایات اگر چه حکم به طهارت تخم به طور مطلق شده است لکن اکثر فقها به إستناد موثقه غیاث بن ابراهیم حکم به طهارت تخم را تقیید کرده اند به این که پوست زخیم آن تشکیل شده باشد و الا محکوم به نجاست است.

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي بَيْضَةٍ خَرَجَتْ مِنِ اسْتِ دَجَاجَةٍ مَيْتَةٍ قَالَ إِنْ كَانَتْ اكْتَسَتِ الْبَيْضَةُ الْجِلْدَ الْغَلِيظَ فَلَا بَأْسَ بِهَا.[5]

مفاد روایت: در این روایت طهارت تخم میته مقیّد به بسته شدن قشر اعلای آن شده است و به مقتضای مفهوم شرط اگر قشر اعلای تخم بسته نشده باشد محکوم به نجاست است «إِنْ كَانَتْ اكْتَسَتِ الْبَيْضَةُ الْجِلْدَ الْغَلِيظَ فَلَا بَأْسَ بِهَا» «فإنها تدل بمفهوم الشرط على ثبوت البأس بها إذا لم تكن مكتسية بالجلد الغليظ» این روایت مقیّد روایاتی است که دلالت بر طهارت مطلق تخم دارد مرحوم سیدنا الأستاد ره روایت غیاث را موثقه دانسته است لکن برخی از بزرگان از جمله صاحب معالم ره و صاحب مدارک ره حدیث مذکور را به جهت ضعیف سند طرح نموده و طبق إطلاق در برخی از روایات حکم به طهارت مطلق تخم میته نموده اند.

بررسی سند: غیاث بن ابراهیم مشترک است بین غياث بن إبراهيم التميمي الأسيدي که ثقه است و نجاشی وی را توثیق نموده است و غياث بن إبراهيم التبري الزيدي که زیدی مذهب بوده و برخی به جهت فساد مذهت روایت را ضعیف السند شمرده اند لکن مکرراً بحث شد که راوی اگر در گفتار ثقه باشد فساد مذهب مانع إعتبار روایت نمی شود مرحوم شیخ ره در عده می فرماید راوی غیر شیعه در صورتی که موثق در گفتار باشد به عنوان موید پذیرفته می شود و اگر مسأله منحصر به روایت غیر شیعه باشد می توان به آن اکتفا کرد و در تعارض روایات نیز روایات غیر شیعه به عنوان موید پذیرفته می شود.

در هر حال مسأله مبنایی است که آیا مدار در وثاقت، وثاقت راوی است یا وثاقت در گفتار، در وثاقت راوی نیز إختلاف است برخی ملاک را صحیح اعلایی دانسته اند و آن روایتی است که راوی آن إمامی ثقه باشد و دو نفر وی را تعدیل نموده باشند برخی تعدّی نموده و قائل شده اند که راوی اگر ممدوح باشد نیز کافی در وثاقت است در مقابل برخی گفته اند ملاک، وثاقت در گفتار است أعمّ از این که إمامی باشد یا غیر إمامی با این بیان افرادی مثل ابوالجارود که زیدی مذهب است موثق هستند و اما راوی از غياث، محمد بن یحیی است که دارای دو لقب است و ممکن است مشترک بین دو راوی باشد یکی محمد بن يحيى خزاز و دیگری محمد بن يحيى خثعمی که هر دو توثیق شده اند.

راوی از محمد بن یحیی، احمد بن محمد ابن عيسى أشعري قمی است که او هم ثقه است راوی از او محمد بن يحيى العطار است معروف است که احمد بن محمد بن عیسی رواتی را که از ضعفا نقل حدیث می کردند از جمله مرحوم برقی ره از قم اخراج می کرده است از این جهت گفته اند احمد بن محمد ابن عيسى با این تقیّد اگر از کسی نقل حدیث کند روایت او معتیر است راوی قبل از محمد بن یحیای عطار است که از مشایخ مرحوم کلینی ره است و جمع کثیری وی را ثقه می دانند و چون مرحوم کلینی ره روایات متعدّدی را از وی نقل نموده گفته اند داخل در توثیقات عام است چرا که مرحوم کلینی ره در دیابچه کافی فرموده است من تنها آثار صحیحه عن الصادقین را نقل می کنم بنابراین روایت مذکور از نظر سند معتبر است.

بررسی مفاد روایت: این روایت ظهور دارد در جواز اکل تخم میته مشروط به این که دارای قشر اعلی باشد، جواز اکل تخم در این روایت اگر چه مقیّد شده به بسته شدن قشر اعلای آن لکن نمی توان طبق این روایت طهارت تخم را مقیّد به وجود قشر اعلی نمود چرا که مورد سؤال و جواب اکل تخم بوده است در نتیجه این روایت نمی تواند روایاتی را که حکم به طهارت مطلق تخم نموده تقیید

کند و در صورت شک در طهارت مطلق تخم، مرجع اصالة الطهاره است.

صوف: یکی از أجزای ما لا تحله الحیوة که استثناء شده صوف است به معنای پشم مرحوم سید ره می فرماید در این جهت فرقی نیست بین این که پشم از بدن حیوان کنده شود یا بوسیله چیزی بریده شود در هر دو صورت صوف طاهر بوده و انتفاع از آن جائز خواهد بود لکن در صورت کنده شدن از حیوان چون بخش انتهای آن اتصال به جلد حیوان داشته تنها حکم به نجاست محل اتصال،شده وتطهیر آن لازم است اگر چه خود پشم به جهت این که از أجزای ما لا تحله الحیوة است طاهر است هذاهو المشهور.

در مقابل قول مشهور مرحوم شیخ ره در نهایه در مسأله تفصیل داده به این که اگر صوف به صورت بریدن جدا شود طاهر است ولی اگر به صورت کندن از حیوان جدا شود محکوم به نجاست است و قابلیّت تطهیر را ندارد مستد این قول یکی از دو امر است:

الف: وجود أجزای میته در پشم: چون انتهای پشم متّصل به جلد میته است که حیاة در آن حلول می کند و طبق روایات حکم به نجاست جلد میته شده است پشم نیز به جهت وجود أجزای جلد در آن بواسطه کنده شدن، محکوم به نجاست است و قابلیّت تطهیر را ندارد.

جواب أستاد اشرفی: در جواب می گوییم کندن پشم از حیوان اگر چه همراه درد است ولی این ناشی از این نیست که در پشم حیوان مقداری از پوست باقی مانده است بلکه چون پشم قدری چسبیده به پوست است هنگام بیرون آمدن احساس درد می شود ولی این طور نیست که جزئی از أجزای پوست یا أجزای دیگر میته در آن وجود داشته باشد آری اگر حجم زیادی از پشم هم زمان از حیوان کنده شود ممکن است مقداری از پوست به همراه آن بیرون بیاید و اما این که در برخی از روایات امر به شستن پشم شده از این جهت بوده که ملاقات با پوست نجس کرده است نه این خود ریشه پشم جزء جلد یا جزء ما لا تحله الحیوة باشد بلکه آن قسمت نیز جزء پشم است.

ب: إستناد به روایت فتح بن یزید جرجانی:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُخْتَارِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَلَوِيِّ جَمِيعاً عَنِ الْفَتْحِ بْنِ يَزِيدَ الْجُرْجَانِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَيْهِ أَسْأَلُهُ عَنْ جُلُودِ الْمَيْتَةِ الَّتِي يُؤْكَلُ لَحْمُهَا ذَكِيّاً فَكَتَبَ لَا يُنْتَفَعُ مِنَ الْمَيْتَةِ بِإِهَابٍ وَ لَا عَصَبٍ وَ كُلُّ مَا كَانَ مِنَ السِّخَالِ الصُّوفِ وَ إِنْ جُزَّ وَ الشَّعْرِ وَ الْوَبَرِ وَ الْإِنْفَحَةِ وَ الْقَرْنِ وَ لَا يُتَعَدَّى إِلَى غَيْرِهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[6]

در روایت مذکور طهارت صوف مقیّد شده به جزّ و جدا کردن پشم از حیوان و به مقتضای مفهوم دلالت دارد بر این که اگر به

غیر از بریدن از حیوان جدا شود یعنی به صورت کندن جدا شود، محکوم به نجاست است.

جواب أستاد اشرفی: اولاً روایت ضعیف السند است به جهالت «عبد اللّه بن الحسن العلوي، و فتح بن يزيد الجرجاني» که در طریق سند واقع شده اند ثانیاً دلالتاً هم نا تمام است زیرا ممکن است مراد موی حیوان باشد به قرینه «بِإِهَابٍ وَ لَا عَصَبٍ» زیرا در پشم نه پوست است و نه عصب «رگ» تا نجس باشد بنابراین اگر أجزای میته در آن نباشد علی القاعده طاهر است آری این امر مسلم است که مو داخل جلد است و در صورت کندن به جهت اتصال به میته تطهیر آن بخش متّصل لازم است برخلاف پشم حیوان که راحت تر ازحیوان جدا می شود و داخل در پوست مثل شعر و وبر نباشد و مرحوم أستاد اضافه کرده اند که روایت مُغلق است زیراخبر«کلما»ذکر نشده و تنها فرموده«لا یتعدی الی غیرها»و گویا خبر به قرینه مقابله با کلمه «لا ینتفع» ینتفع باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo