< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم فضله حیوان مردّد بین حیوان دارای نفس سائله و فاقد آن، حکم منی انسان و حیوان از جهت طهارت و نجاست.

بحث در مسأله سوّم در ارتباط با حیوان مشکوک از نظر مأکول اللحم بودن یا مشکوک از نظر نفس سائله داشتن حیوان، گذشت و دیدیم که إستصحاب عدم تذکیه برای إثبات حرمت لحم و إثبات نجاست حیوان و نجاست بول و روث حیوان مردد، در نظر مرحوم سیدنا الاستاد چندان مورد قبول واقع نشد و در آن مناقشه نمودند به این بیان که تذکیه در روایات تفسیر شده به فعل ذابح با تحقق شرائط آن که فرض آن است در حیوان مردّد محقّق شده است نه این که تذکیه عبارت باشد از خصوصیت ذاتی که در حیوان ایجاد می شود تا بگوییم این خصوصیت مسبوق به عدم بوده و قابل برای إستصحاب عدم ازلی است بنابراین عند الشک نمی توان با إستصحاب عدم تذکیه حکم به حرمت اکل و نجاست حیوان و نجاست بول و روث حیوان مردّد نمود و بر فرض این که حرمت اکل با إستصحاب عدم تذکیه ثابت شود ولی نجاست حیوان و ملازمات آن ثابت نمی شود زیرا موضوع نجاست میته است و اصل عدم تذکیه إثبات نمی کند امر وجودی را که میته بودن حیوان باشد.

المسألة الرابعة: ‌لا يحكم بنجاسة فضلة الحية لعدم العلم بأن دمها سائل نعم حكي عن بعض السادة‌ ‌أن دمها سائل و يمكن اختلاف الحيات في ذلك و كذا لا يحكم بنجاسة فضلة التمساح للشك المذكور و إن حكي عن الشهيد أن جميع الحيوانات البحرية ليس لها دم سائل إلا التمساح لكنه غير معلوم و الكلية المذكورة أيضا غير معلومة‌

ترجمه: فضله‌ مار طاهر است چون معلوم نيست كه دارای خون جهنده است یا خیر، بله از بعض سادات عظام نقل شده كه مار، خون جهنده دارد و بعيد نيست كه مارها مختلف باشند به این صورت که برخی دارای خون جهنده و برخی دیگر فاقد خون جهنده اند و همچنین حکم نمی شود به نجاست فضله نهنگ زیرا معلوم نیست که دارای خون جهنده باشد اگر چه از مرحوم شهيد ره نقل شده كه‌ همه حيوانات دريايى به استثنای نهنگ فاقد خون جهنده هستند لكن این کلام ثابت نشده است چنان که حکم كلى مذكور«همه حيوانات دريايى فاقد خون جهنده هستند» نيز معلوم نیست.

توضیح ذلک: در مسأله چهارم سید ماتن ره می فرماید فضله حیوانات بحری و همچنین فضله مار چنانچه فاقد خون جهنده باشند و یا معلوم نباشد که آیا خون جهنده دارند یا خیر، طاهر است برخی از بزرگان مثل شیخ طوسی ره قائل شده اند که مارها دارای نفس سائله هستند در مقابل برخی دیگر معتقدند که مارها به تمام اقسام آن فاقد نفس سائله هستند با توجه به این اختلاف ممکن است که مارها از این جهت مختلف باشند برخی دارای خون جهنده و برخی فاقد آن باشند در حیوانات بحری نیز اختلاف است مرحوم شهید ره معتقد است که همه حیوانات بحری به استثنای نهنگ فاقد خون جهنده هستند بسیاری از بزرگان گفته اند این طور نیست که حیوانات دریایی همگی فاقد خون جهنده باشند بلکه برخی مثل دلفین و اسب دریایی دارای نفس سائله هستند.

مسأله از جهت صغروی محل اختلاف است هم در حیوانات بحری و هم در مطلق مارها و احتمالاً چون برخی از حیوانات بحری محل ابتلا نبوده بزرگان در این جهت تحقیق و بررسی ننموده اند که مثلا آیا تمام اقسام مارها و هکذا در حیوانات بحری دارای خون جهنده هستند یا خیر، در هر حال به طور کلی می توان گفت اگر ثابت شود که مارها اعم از بحری و بری و هر یک از حیوانات دریایی، دارای خون جهنده هستند طبعا فضلات آن ها محکوم به نجاست و بدن آن ها نیز بعد از مردن محکوم به نجاست است و اما اگر ثابت شود که حیوانی از حیوانات دریایی فاقد نفس سائله است و یا شک کنیم که آیا نفس سائله دارد یا خیر علی القاعده طبق اصالة الطهارة فضله آن حیوان و بدن آن حیوان بعد از مردن محکوم به طهارت است.

الثالث «من النجاسات»: المني من كل حيوان له دم سائل‌حراما كان أو حلالا بريا أو بحريا و أما المذي و الوذي و الودي فطاهر من كل حيوان إلا نجس العين و كذا رطوبات الفرج و الدبر ما عدا البول و الغائط.

سوّم از نجاسات منى هر حيوانى است كه خون جهنده دارد ‌چه حرام گوشت باشد چه حلال گوشت چه صحرايى باشد چه دريايى و اما ساير رطوبات آن طاهر است اگر چه از مخرج بول و غايط خارج شود مثل مذى و ودى و وذى و همچنين رطوبت های غیر از بول و غائط که از فرج و دبر حيوان‌ يا انسان خارج می شود طاهر است مگر رطوباتی که از حیوان نجس العین مثل سگ و خوك خارج شود.

مرحوم سید ره در بخش أوّل مسأله می فرماید منی حیوانی که خون جهنده دارد محکوم به نجاست است کلام مرحوم سید ره را در خصوص منی در ضمن چهار مسأله بررسی می کنیم: مسأله أوّل در حکم منی انسان است اعم از زن و مرد مسأله دوم در حکم منی حیوانات حرام گوشتی که خون جهنده دارند اعم از این که نجس العین باشد مثل سگ و خوک یا طاهر باشد مثل حیوانات درنده، مسأله سوّم در حکم منی حیوانات حلال گوشت مثل گوسفند و گاو، مسأله چهارم در حکم منی حیواناتی که فاقد نفس سائله هستند اعم از حلال گوشت مثل ماهی یا حرام گوشت مثل مار بر فرض این که مار از حیواناتی باشد که دارای نفس سائله است.

مسأله اول: بررسی حکم منی انسان اعم از زن و مرد.

اجماع محصل و منقول قائم شده بر نجاست منی انسان اعم از منی مرد و زن بلکه می توان گفت نجاست منی انسان از ضروریات مذهب شیعه است به طوری که احدی در آن مخالفت ننموده است علاوه بر آن روایات معتبر متعدد در حد تواتر دلالت بر آن دارد در مقابل برخی از عامه به استناد برخی از روایات مذکور در کتب خود حکم به طهارت منی کرده اند از این جهت فقهای امامیه روایات نادری را که در کتب امامیه ذکر شده و ظهور در طهارت منی دارد حمل بر تقیه نموده اند و اما روایاتی که دلالت

بر نجاست منی انسان دارد خود به چند دسته تقسیم می شوند دسته أوّل روایاتی است که امر به غَسل لباسی نموده که با منی ملاقات کرده است لا محاله امر به تطهیر لباس ارشاد به نجاست منی است از جمله این روایات:

عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ عَنْبَسَةَ بْنِ مُصْعَبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمَنِيِّ يُصِيبُ الثَّوْبَ فَلَا يَدْرِي أَيْنَ مَكَانُهُ قَالَ يَغْسِلُهُ كُلَّهُ وَ إِنْ عَلِمَ مَكَانَهُ فَلْيَغْسِلْهُ.[1]

حسنة حلبي: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا احْتَلَمَ الرَّجُلُ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ شَيْ‌ءٌ فَلْيَغْسِلِ الَّذِي أَصَابَهُ وَ إِنْ ظَنَّ أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَمْ يَسْتَيْقِنْ وَ لَمْ يَرَ مَكَانَهُ فَلْيَنْضَحْهُ بِالْمَاءِ وَ إِنْ يَسْتَيْقِنْ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ يَرَ مَكَانَهُ فَلْيَغْسِلْ ثَوْبَهُ كُلَّهُ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ.[2]

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَنِيِّ يُصِيبُ الثَّوْبَ قَالَ إِنْ عَرَفْتَ مَكَانَهُ فَاغْسِلْهُ وَ إِنْ خَفِيَ عَلَيْكَ مَكَانُهُ فَاغْسِلْهُ كُلَّهُ.[3]

روایات دسته دوم روایاتی است که امر به اعاده نمازی نموده که با لباس ملوّث به منی خوانده شده است در صورتی که قبل از نماز عالم بوده که لباس به منی اصابت کرده ولی حین الصلوة فراموش کرده است طبعاً امر به اعاده نماز ارشاد به نجاست منی است از جمله این روایات:

صحيحة محمد بن مسلم: عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: ذَكَرَ الْمَنِيَّ وَ شَدَّدَهُ وَ جَعَلَهُ أَشَدَّ مِنَ الْبَوْلِ ثُمَّ قَالَ إِنْ رَأَيْتَ الْمَنِيَّ قَبْلَ أَوْ بَعْدَ مَا تَدْخُلُ فِي الصَّلَاةِ فَعَلَيْكَ إِعَادَةُ الصَّلَاةِ وَ إِنْ أَنْتَ نَظَرْتَ فِي ثَوْبِكَ فَلَمْ تُصِبْهُ ثُمَّ صَلَّيْتَ فِيهِ ثُمَّ رَأَيْتَهُ بَعْدُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ وَ كَذَلِكَ الْبَوْلُ.[4]

دسته سوّم روایاتی است که حکم به نجاست آب قلیلی نموده که با دست ملوث به منی ملاقات کرده است از جمله این روایات: موثقة سماعة: عَنْهُ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنْ أَصَابَ الرَّجُلَ جَنَابَةٌ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإناء فَلَا

بَأْسَ إِذَا لَمْ يَكُنْ أَصَابَ يَدَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْمَنِيِّ.[5]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْهُمْ قَالَ: إِذَا أَدْخَلْتَ يَدَكَ فِي الْإناء قَبْلَ أَنْ تَغْسِلَهَا فَلَا بَأْسَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ أَصَابَهَا قَذَرٌ بَوْلٌ أَوْ جَنَابَةٌ فَإِنْ أَدْخَلْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ وَ فِيهَا شَيْ‌ءٌ مِنْ ذَلِكَ فَأَهْرِقْ ذَلِكَ الْمَاءَ.[6]

این نمونه ای از روایاتی است که در ابواب مختلف فقهی ذکر شده و همگی به نحوی دلالت بر نجاست منی انسان دارند و جای هیچ تردیدی نیست که منی انسان طبق این روایات محکوم به نجاست است در قبال این روایات تعداد قلیلی از روایات وارد شده که ظهور در طهارت منی انسان دارد این روایات یا باید به نحوی تاویل یا حمل بر تقیه شوند چرا که حکم به طهارت منی موافق با قول شافعی و موافق با برخی از روایات مذکور در کتب اهل سنت است و اما روایات معارض:

موثقة سماعة: بِالْإِسْنَادِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يَمَسُّ الطَّسْتَ أَوِ الرَّكْوَةَ ثُمَّ يُدْخِلُ يَدَهُ فِي الْإناء قَبْلَ أَنْ يُفْرِغَ عَلَى كَفَّيْهِ قَالَ يُهَرِيقُ مِنَ الْمَاءِ ثَلَاثَ حَفَنَاتٍ وَ إِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَتْ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ بِهِ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ يَدَهُ شَيْ‌ءٌ مِنَ الْمَنِيِّ وَ إِنْ كَانَ أَصَابَ يَدَهُ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْمَاءِ قَبْلَ أَنْ يُفْرِغَ عَلَى كَفَّيْهِ فَلْيُهَرِقِ الْمَاءَ كُلَّهُ.[7]

محل شاهد: «إِنْ كَانَتْ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ بِهِ».

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الرَّجُلِ الْجُنُبِ يَسْهُو فَيَغْمِسُ يَدَهُ فِي الْإناء قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهَا أَنَّهُ لَا بَأْسَ إِذَا لَمْ يَكُنْ أَصَابَ يَدَهُ شَيْ‌ءٌ.[8]

صحيحة زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ فِي ثَوْبِهِ أَ يَتَجَفَّفُ فِيهِ مِنْ غُسْلِهِ فَقَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ النُّطْفَةُ فِيهِ رَطْبَةً فَإِنْ كَانَتْ جَافَّةً فَلَا بَأْسَ.[9]

مرحوم شیخ ره روایت اخیر را چنین معنی کرده است: اگر بدن فردی که غسل کرده با لباسی که اثر منی در آن است ملاقات کند چنانچه منی در لباس خشک باشد اصابت بدن با آن موجب نجاست بدن نمی شود ولی اگر مرطوب باشد موجب تنجس بدن

می شود لکن به نظر ما این توجیه صحیح نیست زیرا بالاخره بدن خیس با لباس ملوث به منی ملاقات کرده است.

برخی دیگر چنین معنی کرده اند که اگر فرد بدن خود را بوسیله لباسی که در آن اثر منی است خشک کند در صورتی که منی در لباس مرطوب باشد و رطوبت آن به بخش های دیگر لباس سرایت کند در این صورت بدن هم که با لباس ملاقات کرده نجس خواهد شد ولی اگر منی موجود در لباس خشک باشد و به قسمت های دیگر لباس سرایت نکند و یا شک کند که سرایت کرده یا نه اگر فرد بدن خود را با قسمت طاهر لباس خشک کند بدن او طاهر خواهد بود.

موثقة زيد شحام: بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الثَّوْبِ تَكُونُ فِيهِ الْجَنَابَةُ فَتُصِيبُنِي السَّمَاءُ حَتَّى يَبْتَلَّ عَلَيَّ قَالَ لَا بَأْسَ.[10]

حسنة أبي أسامة: قال: عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ تُصِيبُنِي السَّمَاءُ وَ عَلَيَّ ثَوْبٌ فَتَبُلُّهُ وَ أَنَا جُنُبٌ فَيُصِيبُ بَعْضَ مَا أَصَابَ جَسَدِي مِنَ الْمَنِيِّ أَ فَأُصَلِّي فِيهِ قَالَ نَعَمْ.[11]

حملت هذه الروایة على عدم الرطوبة في المحل الملاقي للمني أو على زوال النجاسة بالمطر.

روايت علي بن أبي حمزة: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ فِي ثَوْبِهِ فَيَعْرَقُ فِيهِ فَقَالَ مَا أَرَى بِهِ بَأْساً قَالَ إِنَّهُ يَعْرَقُ حَتَّى لَوْ شَاءَ أَنْ يَعْصِرَهُ عَصَرَهُ قَالَ فَقَطَّبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فِي وَجْهِ الرَّجُلِ فَقَالَ إِنْ أَبَيْتُمْ فَشَيْ‌ءٌ مِنْ مَاءٍ فَانْضِحْهُ بِهِ. [12]

روایت مذکور ضعيفة السند است به قاسم بن محمد جوهري که مجهول است و علی بن ابی حمزه که فیه ما فیه است.

در هر حال روایات معارض در مقابل روایت دسته أوّل که در حد تواتر معنوی هستند توان معارضه را ندارد فلذا یا باید به طریقی تاویل شوند در صورت امکان و یا حمل بر تقیه شوند چرا که عامه مثل شافعی و احمد بن حنبل قائل به طهارت منی انسان شده اند و در مقام استدلال گفته اند وقتی خود انسان و حیوان طاهر باشد اصل و ریشه آن یعنی منی که انسان یا حیوان از آن به وجود آمده نیز طاهر خواهد بود علاوه بر این امر استحسانی تمسک به دو روایت نبوی مذکور در کتب عامه نموده اند:

عن النبي «أنه سئل عن المنى يصيب الثوب؟ فقال: انما هو بمنزلة البصاق أو المخاط».[13]

عن عائشة من انها قالت: «كنت أفرك المنى من ثوب رسول اللّه ثم يذهب فيصلي فيه». [14]

این دو روایت در نظر ما اعتباری ندارد و می توان روایات داله بر طهارت منی را که موافق با فتوای عامه است حمل بر تقیه نمود. ان قلت: شافعی و حنبلی از حیث زمان متاخر از صادقین بوده اند در نتیجه نمی توان روایات وارده از امام صادق و امام باقر را حمل بر تقیه نمود.

قلت: مدار درموافقت روایت معارض با عامه تنها موافقت با فتوای شافعی یا حنبلی و دیگر فرقه های اهل سنت نیست بلکه اگر روایتی موافق با روایات مذکور در کتب عامه باشد در این صورت نیز می توان روایت موافق با روایات عامه را حمل بر تقیه نمود.

مسأله دوم: بررسی حکم منی حیوانات حرام گوشتی که خون جهنده دارند اعم ازاین که نجس العین باشد مثل سگ وخوک یا طاهر باشد مثل حیوانات درنده.

مرحوم استاد ره می فرماید در این جهت نیز خلافی نیست که منی حیوانات حرام گوشتی که خون جهنده دارند محکوم به نجاست است علاوه بر این که در صحيحة محمد بن مسلم منی از نظر قذارت أشد از بول شمرده شده است که به استناد إطلاق در این روایت می توان حکم به نجاست منی حیوانات حرام گوشت نمود زیرا وقتی که بول حیوانات حرام گوشت بلا خلاف محکوم به نجاست است منی این حیوانات که طبق این روایت اشد از بول شمرده شده است به طریق اولی نجس خواهد بود.

صحيحة محمد بن مسلم: عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: ذَكَرَ الْمَنِيَّ وَ شَدَّدَهُ وَ جَعَلَهُ أَشَدَّ مِنَ الْبَوْلِ ثُمَّ قَالَ إِنْ رَأَيْتَ الْمَنِيَّ قَبْلَ أَوْ بَعْدَ مَا تَدْخُلُ فِي الصَّلَاةِ فَعَلَيْكَ إِعَادَةُ الصَّلَاةِ وَ إِنْ أَنْتَ نَظَرْتَ فِي ثَوْبِكَ فَلَمْ تُصِبْهُ ثُمَّ صَلَّيْتَ فِيهِ ثُمَّ رَأَيْتَهُ بَعْدُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ وَ كَذَلِكَ الْبَوْلُ. [15]

ان قلت: طبق برخی از روایات اگر کسی با لباس ملوث به منی ندانسته نماز بخواند نماز او صحیح است این روایات به إطلاق شامل منی حیوان حرام گوشت نیز می شود و به مقتضای إطلاق دراین روایات منی حیوانات حرام گوشت محکوم به طهارت است.

قلت: صحت نماز با لباس ملوث به منی و یا دیگر نجاسات در فرضی که فرد نمی داند لباس ملوث به منی است یا خیر، منافاتی با نجاست منی ندارد زیرا اشتراط طهارت بدن یا لباس در نماز از شرائط ذُکری است یعنی در صورت عدم علم به نجاست بدن و لباس، نماز صحیح است و در صورت علم به این که لباس یا بدن ملوث به بول و منی است و یا در صورتی که فرد سابق می دانسته و بعد قراموش کرده در این دو صورت نماز باطل است و وجوب اعاده و قضاء دارد.

 


[13] سنن بیهقی ج2 ص418.
[14] سنن البيهقي ج2 ص416.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo