< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

99/01/12

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: ملاقات با نجس در باطن.

قال السید ره فی العروة: المسألة الأولی: ملاقاة الغائط في الباطن لا توجب النجاسة كالنوى الخارج من الإنسان، أو الدود الخارج منه إذا لم يكن معه شي‌ء من الغائط، و إن كان ملاقيا له في الباطن.نعم، لو أدخل من الخارج شيئا فلاقى الغائط في الباطن كشيشة الاحتقان إن علم ملاقاتها له فالأحوط الإجتناب عنه و أما إذا شك في ملاقاته فلا يحكم عليه بالنجاسة، فلو خرج ماء الاحتقان و لم يعلم خلطه بالغائط و لا ملاقاته له لا يحكم بنجاسته.

ترجمه: چيزى که در داخل بدن است اگر با غايط ملاقات كند متنجّس نمی شود مثل هسته خرما يا كرمی كه از مقعد انسان خارج شود مشروط به این كه آثار غايط در آن نباشد بله! اگر چيزى از خارج بدن داخل مخرج شود و با غايط ملاقات كند مثل شيشه تنقیه، اگر یقین کند كه با غايط ملاقات كرده، أحوط إجتناب از آن است «اگر چه آثار غائط در آن نباشد» و اما اگر در ملاقات آن با غايط شك کند طاهر است بنابراین اگر آب تنقیه بيرون بیاید و آغشته به نجاست هم نباشد در صورتی که ملاقات آن با غائط معلوم نباشد حکم به نجاست آن نمی شود.

توضیح ذلک: صاحب عروه ره در مسأله تفصل داده است بین هسته یا کرم داخل معده که با غائط ملاقات کرده و از مخرج غائط خارج شده است و بین شیئی که از خارج داخل مجرای غائط شده و با غائط ملاقات کرده است مثل آلت تنقیه که به جهت مداوا داخل مخرج شده است به این صورت که در مورد اول حکم به طهارت ملاقی و در مورد دوم حکم به إحتیاط در إجتناب ملاقی نموده است و این در حالی است که بین این دو صورت در نفس ملاقات با نجس فرقی نیست زیرا اگر ملاقات شیء در باطن بدن با غائط موجب تنجس آن نشود در هر دو صورت باید ملاقی طاهر باشد و اگر موجب تنجس شود در هر دو صورت باید ملاقی متنجّس باشد سوال این است که چه فرقی است بین این دو مورد و چرا مرحوم سید ره در یک صورت حکم به طهارت و در صورت دیگر حکم به إحتیاط از إجتناب ملاقی نموده است؟

مرحوم استاد خویی ره در مسأله مفصلاً بحث نموده و می فرماید ملاقات شیء با نجس در باطن بدن به چهار صورت متصوّر است: تارة ملاقیِ و ملاقیَ هر دو داخلی هستند و اخری هر دو خارجی و ثالثة ملاقی داخلی و نجس خارجی و رابعتاً بالعکس یعنی ملاقی خارجی و نجس داخلی است سپس حکم هر یک را به صورت مجزی بررسی می کند:

بررسی صورت اول: که ملاقیِ و ملاقیَ در باطن هر دو داخلی باشند در این صورت ملاقِی با نجس داخلی محکوم به طهارت است مثل ملاقات ودی و مذی با مجرای بول در باطن،که بعد از خروج از بدن حکم به طهارت آن می شود چنان که در روایات حکم به طهارت مذی و ودی شده است اگر چه هنگام خروج از بدن ملاقات با مجرای بول کرده است.

دلیل ذلک:

اولاً: دلیلی بر نجاست بول و غائط و خون و منی داخل بدن نداریم تا حکم کنیم مجرای بول و غائط نجس بوده و به تبع آن شیئی داخلی مثل ودی و مذی که با آن ملاقات کرده نجس شده است.

ثانیاً: بر فرض نجاست بول و غائط موجود در بدن، دلیلی بر انفعال ملاقی با آن نداریم زیرا أدلّه ی دالّه بر انفعال ملاقی نجس، مستفاد از امر به غَسل است یعنی از امر به غسل ملاقی با نجس در موارد خاص خارجی در روایات ، نجاست ملاقی را کشف نمودیم لکن چنین أمری در مورد ملاقی با بول و غائط داخل بدن وجود ندارد و نه تنها امر به غسل باطن بدن نشده بلکه به عکس برخی از روایات دلالت دارد بر عدم لزوم غسل باطن در صورتی که نجس شده باشد مثل داخل مقعد یا باطن بینی در صورتی که خون از آن دو بیرون بیاید با این حال تنها امر به غسل ظاهر آن دو شده است چنان که در موثقه عمار آمده است:

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ يَسِيلُ مِنْ أَنْفِهِ الدَّمُ هَلْ عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ بَاطِنَهُ يَعْنِي جَوْفَ الْأَنْفِ فَقَالَ إِنَّمَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ مَا ظَهَرَ مِنْهُ.[1]

ثالثاً: برخی از روایات دلالت دارد بر عدم نجاست شیء طاهری که از مجرای بول و غائط خارج شده است و اگر ملاقات با نجس در باطن موجب تنجس ملاقی می شد لازمه آن حکم به نجاست مجرای بول و ملاقی با آن بود نه حکم به طهارت آن، این روایات خود به دو دسته تقسیم می شوند دسته اول روایاتی است که دلالت دارد بر طهارت رطوبتی که از فرج زنِ جنب خارج شده است با این که این رطوبت از مجرای بول یا خون یا منی خارج شده است و اگر ملاقات با نجاسات مذکوره در باطن موجب نجاست مجری می شد باید حکم به نجاست رطوبت خارج شده از آن میشد دسته دوم روایاتی است که دلالت دارد برطهارت مذی و ودی و وذی[2] با این که این رطوبت ها قطعاً از مجرای بول و منی خارج شده اند بنابراین بلاشک متلاقیان داخلی محکوم به طهارتند. [3]

بررسی صورت دوم: که ملاقیِ و ملاقیَ هر دو خارجی باشند ولی ملاقات در باطل محقّق شده است مثل این که مقداری خون خارجی با دندان مصنوعی ملاقات کند یا انگشت طاهر با انگشت دیگر که نجس است در داخل دهان ملاقات کند در این صورت شکی نیست در این که ملاقی محکوم به نجاست است و صِرف ملاقات در باطن موجب حکم به طهارت آن نمی شود چرا که أدلّه سرایت نجاست بالعموم شامل این مورد نیز می شود از جمله عموم موثقه عمار که دلالت دارد بر وجوب غسل هر چیزی که با آب متنجّس ملاقات کرده است: «فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ»:

سَأَلَ عَمَّارُ بْنُ مُوسَى السَّابَاطِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإناء مِرَاراً وَ غَسَلَ مِنْهُ ثِيَابَهُ وَ اغْتَسَلَ مِنْهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً فَقَالَ إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإناء قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإناء فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا رَآهَا بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ‌ ذَلِكَ وَ فَعَلَهُ فَلَا يَمَسَّ مِنَ الْمَاءِ شَيْئاً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ لَا يَعْلَمُ مَتَى سَقَطَتْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا سَقَطَتْ فِيهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الَّتِي رَآهَا.[4]

بررسی صورت سوّم: که ملاقی داخلی و نجس خارجی باشد مثل این که فرد شیء نجسی مثل آب نجس یا خمر را بنوشد و طبعاً دهان و دندان فرد با نجس ملاقات کند در این صورت نیز مثل صورت اول علی القاعده حکم به نجاست ملاقی یعنی دهان و دندان ها نمی شود زیرا دلیلی بر تنجس باطن انسان نداریم «لعين الوجه المتقدم في الصورة الاولی من عدم الدليل على تنجس باطن الإنسان، بل مطلق الحيوان، لأن تنجس شي‌ء إنما يستفاد من الأمر بغسله، و لا أمر بغسل البواطن في شي‌ء من الأدلة، و لم يعهد من أحد من المتشرعة غسل باطنه بإتّصال الماء الطاهر الى جوفه و لو بنحو من الأنحاء فيما لو أكل أو شرب نجساً و كذا لم يعهد منهم تطهير باطن الحلق أو الفم و الأسنان لذلك و لو سلم تنجس الباطن فلا مناص عن الالتزام بطهارته بمجرد زوال العين للقطع بعدم لزوم تطهيره».

موید این کلام روایتی است که در آن حکم به طهارت بزاق دهان شارب الخمر شده است در جایی که بزاق دهان او روی زمین یا لباس فرد ریخته است و اگر داخل دهان با ملاقات نجس متنجّس می شد بزاق دهان شارب الخمر هم محکوم به نجاست بود.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ يَشْرَبُ الْخَمْر فَبَصَقَ فَأَصَابَ ثَوْبِي مِنْ بُصَاقِهِ

قَالَ لَيْسَ بِشَيْ‌ءٍ. [5]

علت این که سیدنا الاستاد این روایت را به عنوان مویّد آورده اند ضعف سند روایت است زیرا عَبْد الْحَمِيدبْن أَبي الدَّيْلَم توثیق نشده است فلذا مرحوم حکیم ره در طهارت ملاقی در این صورت تمسک به روایت ابراهیم بن ابی محمود نموده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَنِ الْمَرْأَةِ وَلِيَهَا قَمِيصُهَا أَوْ إِزَارُهَا يُصِيبُهُ مِنْ بَلَلِ الْفَرْجِ وَ هِيَ جُنُبٌ أَ تُصَلِّي فِيهِ قَالَ إِذَا اغْتَسَلَتْ صَلَّتْ فِيهِمَا. [6]

اشکال استاد أشرفی: وجه تمسک به این روایت را نفهمیدیم زیرا اولاً مورد روایت از فرض ما نحن فیه خارج است که ملاقی داخلی و نجس خارجی است چرا که مورد روایت آن است که رطوبت داخلی با منی نجس داخل فرج ملاقات کرده نه شیء خارجی بنابراین چون رطوبت با نجس داخلی ملاقات کرده از فرض مسأله خارج است به عبارت دیگر مورد روایت منطبق با صورت اول است که ملاقیِ و ملاقیَ در باطن هر دو داخلی هستند ثانیاً ممکن است زن جنب شده بدون ریختن منی در فرج زن و بعد رطوبتی از او خارج شده است[7] بنابراین این روایت نمی تواند شاهد بر طهارت در این صورت باشد بله اگر فرض روایت صورتی بود که منی بیرون فرج ریخته شده سپس داخل آن می شد و بعد رطوبتی از آن خارج می شد استدلال صحیح بود.

به هر حال أصل مسأله این است که دلیلی نداریم که اگر کسی نجسی مثل شراب یا خون را بیاشامد بعد از زوال نجاست ملاقی داخلی که همان دهان باشد نجس می شود در نتیجه ملاقی داخلی علی القاعده محکوم به طهارت است اگر چه در بین عوام معروف است که می گویند اگر دهان شخص خونی شود ولو این که نجاست برطرف شود تطهیر دهان لازم است لکن دلیلی بر نجاست باطن بعد از زوال نجاست نداریم.

بررسی صورت چهارم: که ملاقی خارجی و نجس داخلی باشد مثل ملاقات آلت تنقیه با مجرای غائط در فرضی که آلت تنقیه بعد از خروج ملوث به غائط نباشد و یا مثل سوزنی که برای تزریق داخل بدن شده و طبعا با خون ملاقات کرده است سوال این است که آیا در این صورت می توان حکم به طهارت ملاقی خارجی نمود یا خیر؟ مرحوم سیدنا الاستاد ره در مسأله قائل به تفصیل شده به این صورت که اگر اثری از آثار نجاست در ملاقیَ وجود داشته باشد ملاقی محکوم به نجاست است و إلا حکم به طهارت آن می شود مثلاً دهان اگر از خون لثه ها خونی شده باشد سپس غذا با خون ملوّث شود آن غذا محکوم به نجاست است.

دلیل ذلک: اما حکم به نجاست در صورتی که اثر نجاست در آن محل محسوس باشد به جهت شمول أدلّه سرایت نجاست است زیرا در این جهت فرقی نیست بین این که نجاست از داخل بدن به شیء خارجی منتقل شود یا از خارج بدن، از همین قبیل است خونی که با دندان مصنوعی ملاقات کرده و بعد از خروج از دهان در آن اثر نجاست وجود داشته باشد.

و اما وجه طهارت در صورتی که اثر نجاست در ملاقی دیده نشود آن است که دلیلی بر نجاست آن نداریم و أدلّه سرایت نجاست شامل این مورد نمی شود «و لا ملازمة عرفية، أو شرعية بين نجاسة هذه الأشياء في الخارج و الداخل فاذن لا مانع من الحكم بطهارة الدم او الغائط مثلا في الباطن، لعدم الدليل على نجاسته، فتكون طهارة شيشة الاحتقان مثلا الملاقية له في الجوف على طبق القاعدة، لعدم المقتضى لانفعالها و كذا ماء الاحتقان لو خرج و لم يعلم خلطه بالغائط».

اشکال استاد أشرفی: در مسأله نیازی به تفصیل نیست زیرا صورت اول که همراه ملاقی آثار نجاست باشد ملاقی قطعا محکوم به نجاست است فلذا اگر همراه آلت تنقیه اثر نجاست وجود داشته باشد نجاست آن امر بدیهی است و اما اگر اثری از آثار نجاست در آن نباشد در این صورت سیدنا الاستاد خویی و مرحوم حکیم ره حکم به طهارت ملاقی نموده اند اگر چه یقین داشته باشیم که ملاقی با نجس مثل غائط ملاقات کرده است مرحوم استاد ره دو روایت موثقه عمار را به عنوان شاهد بر طهارت ملاقی ذکر نموده اند:

مُحَمَّدُبْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَيْ‌ءِ يُصِيبُ الثَّوْبَ فَلَا يُغْسَلُ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[8]

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَتَقَيَّأُ فِي ثَوْبِهِ يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَ فِيهِ وَ لَا يَغْسِلَهُ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[9]

مفاد روایت: امام در جواب سائل از لباسی که قِی به آن اصابت کرده حکم به طهارت لباس نموده و فرمودند نماز در آن منعی ندارد.

اشکال استاد أشرفی: استشهاد استاد به این دو روایت جای تعجب است زیرا در این دو روایت حکم به طهارت لباس ملاقی با قِی شده است و این مطلب دخلی به مسأله ما نحن فیه ندارد چرا که قِی از داخل معده خارج شده است و معده و لوز المعده نجس نیست تا بگوییم چون حکم شده به طهارت قی خارج شده از معده، معلوم می شود که ملاقات با نجاست داخلی محکوم به نجاست نیست زیرا غذای بیرون آمده، ملاقات با نجاست نکرده است فلذا این روایت نمی تواند دلیل یا شاهد بر طهارت باشد.

مرحوم حکیم در صورت اول که متلاقیان داخل بدن باشند مثل مذی که از مخرج بول خارج شده در این صورت حکم به طهارت ملاقی نموده است و از ابوحنیفه نقل نموده که هر آنچه که از مجرای دبر و قبل خارج شود محکوم به نجاست است اگر چه اثر نجاست در آن نباشد زیرا مجری نجس است و هر آنچه با آن ملاقات کند متنجّس خواهد شد.

سپس از مرحوم محقّق ره در معتبر نقل کرده که نجاساتی مثل خون و بول و منی تا زمانی که داخل بدن هستند حکم به نجاست آن نمی شود بنابراین مذی که از مخرج بول خارج شده اگر چه ملاقات با بول یا مجرای بول کرده است متنجّس نمی باشد ظاهر کلام محقّق آن است که مسأله را به عنوان ارسال مسلم نزد امامیه تلقّی نموده است مرحوم محقّق بعد از ذکر فتوای ابوحنیفه «مبنی بر نجاست هر رطوبتی که از مخرج بول یا غائط خارج شود به جهت ملاقات با مجرای بول» در جواب می فرماید: و ليس بشي‌ء، لأن النجاسات لا يظهر حكمها إلا بعد خروجها عن المجرى»[10] .

مرحوم حکیم ره می فرماید از نظر ارتکاز عرفی فرقی نیست در تنجس ملاقی بین این که ملاقات با نجسِ داخل بدن باشد یا نجسِ خارج بدن در هر دو صورت ملاقی نجس محکوم به نجاست است لکن این ارتکاز در عکس آن هم وجود دارد زیرا خیلی چیزها در ارتکاز عرفی محکوم به نجاست نیست مثل رطوبتی که بعد از بول خارج می شود در این صورت اگر چه آن رطوبت ملاقات با مجرای بول کرده ولی نزد عرف منفعل نمی شود چنان که در روایات هم حکم به طهارت مذی شده است در نتیجه ارتکاز در هر دو طرف وجود دارد و در نهایت چون نجاست آن مشکوک است مرجع در این صورت أصالة الطهارة است توضیح بیشتر فرمایش مرحوم حکیم ره در جلسه بعد ان شاء الله خواهد آمد.

تا به اینجا حکم چهار صورت ملاقات معلوم شد صورت اول، سوّم و چهارم محکوم به طهارت است و صورت دوم محکوم به نجاست و استاد خویی در صورت چهارم تفصیلی را بیان نمودند که به نظر ما لازم نبود.

 


[2] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَحَدَهُمَا عَنِ الْمَذْيِ فَقَالَ لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ وَ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ ثَوْبٌ وَ لَا جَسَدٌ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمُخَاطِ وَ الْبُصَاقِ. بَابُ أَنَّ الْمَذْيَ وَ الْوَذْيَ وَ الْوَدْيَ وَ الْإِنْعَاظَ وَ النُّخَامَةَ وَ الْبُصَاقَ وَ الْمُخَاطَ لَا يَنْقُضُ شَيْ‌ءٌ مِنْهَا الْوُضُوءَ. وسائل الشيعة، ج‌1، ص: 276‌ ح1.
[3] فتوای فقها ذیل مسأله 216 رساله مرحوم امام ره : مورد نهم از مطهرات برطرف شدن عين نجاست:مسأله 216: اگر بدن حيوان (1) به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود، (2) چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك مى‌شود. و هم چنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى. (3) مثلًا اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توى دهان لازم نيست (4). ولى اگر دندان عاريه در دهان نجس شود بايد آن را آب بكشند (5) به احتياط واجب (6).(1) بهجت: و يا منقار مرغى .. (2) زنجانى: اگر بگوييم بدن حيوان نجس مى‌شود .. (3) زنجانى: مثل داخل دهان و بينى اگر نجس شده باشد .. (4) فاضل: بقيه مسأله ذكر نشده. زنجانى: و اعضايى كه در باطن بدن انسان پيوند زده مى‌شود و مانند ساير اعضاى بدن از فعاليتهاى حياتى برخوردار است، مانند ساير اعضاى باطنى به برطرف شدن عين نجاست پاك مى‌شوند ولى اشيايى چون دندان مصنوعى كه از فعاليتهاى حياتى برخوردار نيستند، بنا بر احتياط با برطرف شدن عين نجاست پاك نمى‌شوند و بايد آنها را آب كشيد. (5) خوئى، بهجت: بقيۀ مسأله ذكر نشده. (6) اراكى: و هم چنين اگر غذاى متنجس بخورد و آن را ببلعد دهان او پاك مى‌شود و آب كشيدن توى دهان لازم نيست.گلپايگانى، صافى: بنا بر احتياط بايد آن را آب بكشند.تبريزى: اگر دندان عاريه در دهان باشد و خون به آن برسد، بنا بر احتياط بايد آن را آب بكشند.سيستانى: باطن بدن انسان كه مثل توى دهان و بينى و گوش باشد به ملاقات نجاست خارجى نجس مى‌شود و با از ميان رفتن آن پاك مى‌گردد و امّا نجاست داخلى مانند خونى كه از لاى دندان بيرون مى‌آيد موجب نجس شدن باطن بدن نمى‌شود و هم چنين ملاقات چيز خارجى در باطن بدن با نجاست داخلى آن چيز را نجس نمى‌كند بنا بر اين اگر دندان عاريه در دهان با خونى كه از لاى ديگر دندانها بيرون آمده ملاقات كند آب كشيدن آن لازم نيست ولى اگر با غذاى نجس ملاقات كند آب كشيدن آن لازم است.مكارم: مسأله هر گاه بدن حيوان نجس شود همين كه عين نجاست برطرف شود، بدن‌ ‌حيوان پاك مى‌گردد، مثلًا اگر منقار پرنده خون‌آلود باشد يا حيوانى روى چيزهاى آلوده بنشيند همين كه خون و آلودگى برطرف شد بدن حيوان پاك است. باطن بدن انسان (مانند داخل دهان و بينى) اگر نجس شود همين كه نجاست از بين برود پاك مى‌شود، مثلًا اگر از لثه‌ها خون بيرون آيد و در آب دهان از بين برود يا خون را بيرون بريزد آب كشيدن داخل دهان لازم نيست، ولى اگر دندان مصنوعى در دهان باشد، احتياط واجب آن است كه آن را آب بكشد. توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)، ج‌1، ص: 129مسأله 217: .اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد (1) چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد بنابر احتياط واجب نجس مى‌شود (2). (1) فاضل: آن غذا پاك است و دندان مصنوعى هم همين حكم را دارد.سيستانى: غذا به ملاقات با خون نجس نمى‌شود. (2) خوئى، بهجت: اگر خون به آن برسد (بهجت: ظاهر آن) نجس مى‌شود.گلپايگانى، تبريزى، صافى: بنا بر احتياط نجس مى‌شود.زنجانى: اگر بداند خون به آن رسيده بنا بر احتياط نجس مى‌باشد.مكارم: مسأله هر گاه غذا در دهان يا لاى دندانها باقى مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند خون به غذا سرايت كرده، آن غذا پاك است و اگر خون به آن برسد، نجس مى‌شود و خوردن آن غذا حرام است
[7] نکته: مرحوم حکیم ره به اطلاق روایت تمسک نموده و معتقد است که اطلاق روایت شامل تمام فروض مساله می شود: فإنه شامل لصورة كون جنابتها بالوطء و إنزال الرجل في فرجها، بل هو الغالب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo