< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهاره، حکم آب مستعمل در رفع خبث «ماء الاستنجاء»، اقوال در مسأله

سخن در حکم آب إستنجاء بود یعنی آبی که با آن محل غائط یا محل بول تطهیر شده است سوال این است که آیا آب إستنجاء طاهر و مطهّر غیر است یعنی در صورت ملاقات با شیء دیگر موجب تنجس آن نمی شود بلکه می توان با آن رفع حدث و رفع خبث کرد یا این که آب إستنجاء به جهت ملاقات با بول و غائط متنجّس است و تمام آثار متنجّس بر آن بار می شود از جمله این که رافع حدث و خبث نیست، شرب آن جائز نیست و با هر چیز ملاقات کند موجب تنجس آن می شود و از این حکم استثناء شده خصوص موردی که آب إستنجاء با بدن یا لباس فرد ملاقات کند که در این صورت موجب تنجس بدن یا لباس نمی شود کدام یک از این دو مطلب صحیح است؟

منشأ اختلاف در مساله: منشأ اختلاف برداشت از روایات متعددی است که راوی سوال کرده از لباس یا بدنی که با آب إستنجاء ملاقات کرده است امام در مقام جواب فرموده اند «لا باس به» سوال این است که آیا از جواب امام برداشت می شود که ملاقات آب إستنجاء با لباس یا بدن از حکم تنجس استثناء شده است یا این که اساساً آب استنجا طاهر است نه متنجّس تا این که از حکم تنجس استثنا شده باشد برای روشن شدن مطلب سه مقدمه بیان می شود:

مقدمه اول: از روایات متعدد من جمله موثقه عمار استفاده می شود که آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس متنجّس می شود و اگر لباس یا بدن فرد با آن ملاقات کند شستن لباس لازم و اعاده وضو و غسلی که با آب ملاقی با نجس گرفته شده نیز لازم است

چنان که فرمود: «فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ».

سَأَلَ عَمَّارُ بْنُ مُوسَى السَّابَاطِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإناء مِرَاراً وَ غَسَلَ مِنْهُ ثِيَابَهُ وَ اغْتَسَلَ مِنْهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً فَقَالَ إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإناء قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإناء فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا رَآهَا بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ‌ ذَلِكَ وَ فَعَلَهُ فَلَا يَمَسَّ مِنَ الْمَاءِ شَيْئاً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ لَا يَعْلَمُ مَتَى سَقَطَتْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا سَقَطَتْ فِيهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الَّتِي رَآهَا.[1]

مقدمه دوم: آب إستنجاء علی القاعده متنجّس است چرا که آب إستنجاء نیز آب قلیلی است که با غائط یا بول نجس ملاقات کرده است و طبق روایات متعدد مستفاد از مفهوم «اذا بلغ الماء قدر کر لم ینجسه شیء» آب قلیل با ملاقات نجس منفعل میشود « فعليه فالماء المستعمل في الإستنجاء نجس و منجّس لكل ما لاقاه هذا كلّه حسبما تقتضيه القاعدة» لکن در خصوص لباس و بدن ملاقی با آب إستنجاء در روایات آمده است «لا باس» حال باید ببینیم لباس و بدن ملاقی با آب إستنجاء آیا در حقیقت از حکم تنجس استثنا شده است یا این که از این کلام «لا باس» استفاده می شود که آب إستنجاء بنفسه طاهر است.

مقدمه سوّم: از أدلّه و روایات استفاده می شود همچنان که ملاقی با نجس متنجّس است ملاقی با متنجّس نیز متنجّس است.

این اصول سه گانه از اصول قطعی و مسلم در بحث طهارت و نجاست است حال با توجه به این اصول باید بررسی کنیم چرا در روایات در خصوص لباس یا بدن ملاقی با آب إستنجاء فرموده اند: «لا باس» آیا به جهت طهارت آب استنجا بوده یا این که آب إستنجاء متنجّس است ولی از حکم تنجس این آب خصوص ملاقات با لباس یا بدن استثنا شده است؟

در مسأله سه قول مطرح شده است:

قول أوّل که برخی از بزرگان من جمله صاحب حدائق ره و مرحوم نراقی ره قائل بدان شده اند آن است که آب استنجا مطلقا طاهر و مطهّر غیر است چرا که لازمه حکم به عدم تطهیر لباس ملاقی با آن در روایات آن است که چنین آبی طاهر است و از این که در روایات حکم به عدم تطهیر لباس ملاقی با آب إستنجاء شده به طریق برهان إنّی کشف می شود که این آب طاهر است و موجب تنجس غیر نمی شود به عبارت اخری به برهان انی از معلول پی به علت می بریم همچنان که طبق برهان لِمّی از علت پی به معلول می بریم.

قول دوم: برخی گفته اند روایت شریف «اذا بلغ الماء قدر کر لم ینجسه شیء » به مفهوم دلالت دارد بر این که «اذا لم یبلغ الماء قدر کر ینجسه کل شیء» از این روایت استفاده می شود که هر آب قلیلی با ملاقات نجس متنجّس می شود لکن این امر طبق روایات در خصوص آب استنجای ملاقی با ثوب استثناء شده است با این بیان هر آب قلیلی با ملاقات نجس متنجّس می شود مگر آب استنجا که در صورت ملاقات با خصوص لباس یا بدن از حکم به تنجس استثناء شده است.

قول سوّم: آب إستنجاء طاهر و مطهّر غیر است و همه آثار آب طاهر بر آن مترتّب می شود لکن رافع حدث اصغر و اکبر نیست منشا این سه قول برداشت از روایاتی است که در خصوص لباس ملاقی با آب إستنجاء وارد شده و فرموده است «لا باس» از این روایات برخی برداشت استثناء و عفو را نموده اند همچنان که خون کمتر از درهم با وجود این که نجس است در نماز عفو شده است و برخی دیگر برداشت طهارت آب إستنجاء را کرده اند.

ثمره هر یک از اقوال: اگر قائل شویم که آب إستنجاء بالاصاله طاهر است تمام آثار آب طاهر من جمله جواز شرب و عدم تنجس شیء ملاقی با آن ثابت شده و رافع حدث و خبث خواهد بود ولی اگر قائل به نجاست آن شویم و خصوص ثوب ملاقی با آن را از حکم به نجاست استثناء کنیم آب إستنجاء متنجّس بوده و تمام آثار متنجّس بر آن بار می شود از جمله این که شرب آن جائز نیست و رافع حدث و خبث نخواهد بود مرحوم أستاد خویی ره مسأله را در دو مقام بررسی می کند مقام أوّل مقتضای قاعده و مقام دوم مقتضای روایات.

مقام اول: به مقتضای قاعده آب إستنجاء که با بول یا غائط ملاقات کرده متنجّس است طبق روایات متواتری که دلالت دارد بر این که آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس متنجّس می شود.

مقام دوم: در روایات در خصوص ثوب ملاقی با آب إستنجاء فرموده است «لا باس» باید ببینیم آیا از این کلام استفاده می شود که آب إستنجاء در خصوص لباس یا بدن ملاقی با آن استثناء شده است یا این که اساساً آب إستنجاء طاهر بوده که در مورد لباس و بدن ملاقی با آن فرموده اند«لا باس» قبل از هر چیز روایات وارده در خصوص لباس ملاقی با آب إستنجاء را بررسی می کنیم از جمله این روایات روایت یونس بن عبد الرحمن است:

رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ رَجُلٍ عَنِ الْعَيْزَارِ عَنِ الْأَحْوَلِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ الرَّجُلُ يَسْتَنْجِي فَيَقَعُ ثَوْبُهُ فِي الْمَاءِ الَّذِي اسْتَنْجَى بِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ فَسَكَتَ فَقَالَ أَ وَ تَدْرِي لِمَ صَارَ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ فَقَالَ إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ.[2]

مفاد روایت: در این روایت امام در مورد ثوب ملاقی با آب إستنجاء فرمودند «لا باس» سپس تعلیل نمودند به این که «إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ»این روایت با توجه به تعلیل مذکور ظهور دارد در این که آب ملاقی با محل نجاستِ بول و غائط طاهر است.

بررسی سند: این روایت از نظر سند به جهت مجهول بودن عَيْزار و به جهت ارسال ضعیف السند است زیرا یونس بن عبد الرحمن

عن الرجل نقل روایت کرده است.

ان قلت: همچنان که مرسلات ابن ابی عمیر معتبر است مرسلات یونس بن عبد الرحمن نیز که از اصحاب اجماع است معتبر است.

قلت: کلام مرحوم شیخ ره که فرموده است «لانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن ثقه» تنها در مورد ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی بوده است یعنی این سه بزرگوار به جهت اهتمامی که در نقل روایات معتبر داشته اند تنها از افراد موثق نقل حدیث نموده اند ولی در مورد یونس بن عبد الرحمن نفرموده که مرسلات وی نیز به منزله مسندات است علاوه بر این که أستاد خویی ره حتی در مورد مرسلات این سه بزرگوار هم مناقشه کرده زیرا گاه از افراد ضعیف هم نقل روایت کرده اند نتیجتاً این روایت سنداً ناتمام است.

بررسی دلالت: در این روایت جمله ای ذکر شده که قابل تصدیق نیست زیرا در مقام تعلیل فرموده است «إِنَّ الْمَاءَ أَكْثَرُ مِنَ الْقَذَرِ» و ما در اصول خوانده ایم قیاس منصوص العله حجّت بوده و قابل سرایت به غیر مورد روایت است «العله یعمّم و یخصّص» و لازمه تعلیل مذکور آن است که هر آب قلیلی که با نجس ملاقات کند طاهر است در صورتی که مقدار نجس کمتر از آب باشد و لا یلتزم بذلک احدٌ این مطلب همان نظریه مرحوم ابن ابی عقیل است که قائل شده که آب قلیل در حکم مثل آب کر است و با ملاقات نجس متنجّس نمی شود مگر با تغییر احد اوصاف ثلاثه نجس و حال آن که اجماع بر خلاف آن اقامه شده است بر این اساس گفته اند این روایت از نظر دلالت قابل پذیرش نیست و اما روایات دیگری که در مسأله وارد شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَخْرُجُ مِنَ الْخَلَاءِ فَأَسْتَنْجِي بِالْمَاءِ فَيَقَعُ ثَوْبِي فِي ذَلِكَ الْمَاءِ الَّذِي اسْتَنْجَيْتُ بِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ لَيْسَ عَلَيْكَ شَيْ‌ءٌ. [3]

مفاد روایت: در این روایت راوی سوال می کند که از دستشویی بیرون آمده و محل غائط را شسته لکن بخشی از پیراهن ملوّث به آب إستنجاء شده است حضرت در جواب فرمودند «لَا بَأْسَ بِهِ لَيْسَ عَلَيْكَ شَيْ‌ءٌ» در این حدیث سوال راوی از طهارت آب إستنجاء نبوده بلکه مورد سوال از لباسی است که با آب إستنجاء ملاقات کرده است سوال این است که آیا می توان از این کلام و روایاتی که در آن فرموده «لَا بَأْسَ بِهِ» استفاده کرد که آب استنجا طاهر است یعنی از اثر پی به موثر ببریم تا طهارت آب إستنجاء استفاده شود؟ و اما روایات دیگری که در مقام بدان تمسک شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ‌ ‌عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَسْتَنْجِي ثُمَّ يَقَعُ ثَوْبِي فِيهِ وَ أَنَا جُنُبٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[4]

عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍعَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍعَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ وَمُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ لَيْثٍ الْمُرَادِيِّ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عُتْبَةَ الْهَاشِمِيِّ قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى الْمَاءِ الَّذِي اسْتَنْجَى بِهِ أَ يُنَجِّسُ ذَلِكَ ثَوْبَهُ قَالَ لَا.[5]

در این روایات نیز سوال از ثوب ملاقی با آب استنجاست نه سوال از آب إستنجاء که آیا طاهر است یا نجس، از این جهت شاید بتوان از این روایات استفاده تخصیص کرد اگر چه در مباحث اصولی گفته شده که اگر امر دائر شود بین تخصیص و تخصّص تخصص اولی است به عنوان مثال اگر مولی فرمود: اکرم کل عالم سپس فرمود «لا تکرم زیدا» و امر دائر شد بین این که زید عالم نبوده و خروج تخصصی است یا این که عالم بوده و خروج زید از حکم وجوب اکرام تخصیص بوده است برخی گفته اند تخصّص اولی است زیرا تخصیص موجب مجازیت در دلیل عام می شود یا لا اقل موجب وهن دلیل عام خواهد شد توضیح بیشتر ان شاء الله در جلسه بعد خواهد آمد.


[5] همان ح5 ص223.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo