< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهاره، حکم آب مستعمل در رفع حدث اکبر

بحث ما در قسم سوّم از آب مستعمل بود یعنی آبی که إستعمال شده برای رفع حدث اکبر مثل جنابت در فرضی که بدن طاهر باشد سوال این است که آیا می توان با این آب برای بار دوم در رفع حدث اکبر یا رفع حدث اصغر، استفاده کرد یا خیر؟

قائلین به منع در این جهت به روایت عبد الله بن سنان تمسک نموده اند ومرحوم شیخ ره این روایت را ملحق به صحاح نموده است در مقابل برخی از بزرگان در دلالت و سند این روایت مناقشه نموده اند قبل از بررسی در سند و دلالت روایت مذکور چند نکته رجالی به طور اجمال به عرض شما می رسد:

اما متن روایت: عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَبْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ. [1]

مباحث رجالی:

نکته اول: بزرگان ما عمدتاً در کتب رجالی خود اعتماد به کتب رجال ستّه اولیّه نموده اند این کُتُب عبارت است از: رجال مرحوم برقی ره، رجال مرحوم ابن غضائری ره، فهرست مرحوم نجاشی ره، فهرست و رجال مرحوم شیخ ره و رجال مرحوم کشی ره که اصل آن در دست نیست و اختیار رجال مرحوم شیخ موجود است در بین این کتب، رجال مرحوم ابن غضائری که أستاد شیخ و نجاشی بوده مورد اعتماد نیست چرا که در این کتاب نسبت به بسیاری از ثقات خدشه وارد شده و بسیاری از بزرگان من جمله حاج آقا بزرگ تهرانی ره معتقدند که در این کتاب سنی ها دست برده و در وثاقت برخی از شیعیان خدشه وارد کرده اند از این جهت رجال ابن غضائری در بین کتب رجالی چندان مورد اعتماد نیست.

نکته دوم: با این که دأب مرحوم ابن غضائری ره طعن زیاد بر ثقات بوده و احمد بن هلال را تضعیف نموده است این بزرگوار روایت مذکور را موثقه دانسته است در نتیجه این روایت حتی مورد اعتماد ابن غضائری نیز واقع شده است.

نکته سوّم: تحمّل حديث‌ یعنی شنيدن و فراگرفتن حديث از راه هاى مختلف، عبارت است از اين كه راوى، حديث را از أستاد خود كه در اصطلاح به او شيخ مى‌گويند به يكى از راه هاى معتبر در تحمّل حديث، فراگيرد، براى تحمّل حديث مرحوم شهید ره

هفت طریق ذکر نموده و برخی تا هشت طريق ذکر نموده اند که عبارت است از:

1. سماع: شنيدن حديث از خود أستاد، که معتبرترين طريق از نظر محدّثان است و محدث از روی کتاب روایت را خوانده و شاگردانش می نویسند، تعبیر أمالی به مجموعه روایاتی گفته می شود که شاگرد یک به یک با املاء أستاد آن ها را می نویسد. بسیاری از بزرگان ما کتاب امالی هم دارند مثل امالی صدوق ره در این کتب صاحب کتاب روایاتی که از أستاد خود حدیث را شنیده و أستاد املاء نموده ذکر شده است حال أستاد یا خود مستقیم از امام روایت را شنیده یا با واسطه از امام نقل نموده است.

2. قرائت: «عرض»خواندن حديث نزد شيخ؛ چه خود شاگرد بخواند يا ديگرى و أستاد یک به یک تطبیق داده و تصدیق کند.

3. اجازه: بدين صورت كه أستاد، اجازۀ نقل از كتاب يا نقل روايت را براى شاگرد صادر كند.

4. منأوّله: يعنى دادن كتاب به شاگرد، همراه اجازه يا بدون آن، كه نوع أوّل، «عرض المنأوّله» گفته مى‌شود.

5. كتابت: «مكاتبه» شيخ يا فردى ديگر به امر او، حديث را براى درخواست كننده بنويسد و ارسال كند.

6. اعلام: بدين معنا كه أستاد به شاگردش اعلام كند كه فلان كتاب، يا فلان حديث از او یا از أستاد او است.

7. وصيّت: بدين صورت كه با وصيّت شيخ، كتاب يا روايات او در اختيار كسى قرار گيرد و او در نقل آن مجاز باشد.

8. وجاده: يعنى راوى، نوشته‌اى به خط يكى از مشايخ در کتب روایی بيابد و پس از اطمينان از انتساب آن به صاحبش، «بر اساس اعتبار محمدین ثلاث» آن را نقل كند.

راه هاى ياد شده از نظر ميزان اعتبار، با يكديگر تفاوت دارند؛ از اين‌ رو، براى هر طريقى عبارتى لحاظ شده كه نوع تحمّل راوى از حديث را مشخّص مى‌كند؛ تعبيرهايى همچون «سمعت» يا «حدّثنى»؛ «قرأت على فلان» يا «قرى‌ء على فلان و انا اسمع»؛ «اخبرنى فلان إجازة»؛ «أخبرنى فلان منأوّلة»؛ «أخبرنى فلان مكاتبة»؛ «أخبرنى فلان إعلاما» و «أخبرنى فلان وصيّة» به ترتيب بيانگر و مشخّص‌كنندۀ‌ طريق سماع، قرائت، اجازه، منأوّله، كتابت، اعلام و وصيّت است که معتبرترين طريق از نظر محدّثان طريق سماع از أستاد و ضعيف‌ترين آن طريق وجاده است، و در طريق تحمّل حديث از نوع وجاده از عباراتى همچون «وجدت» يا «قرأت بخطّ فلان» استفاده مى‌شود.

در ما نحن فیه برخی گفته اند احمد بن هلال که از مشیخه ابن محبوب نقل حدیث کرده به نحو قرائت علیه نقل نموده است و چون این حدیث از مشیخه ابن محبوب نقل شده و احمد بن هلال بر او قرائت کرده از این جهت این روایت معتبر است اگر چه خود احمد بن هلال فرد ضعیفی بوده است.

نکته چهارم: بسیاری از فقها معتقدند که اگر قدما طبق حدیثی عمل کرده و فتوی داده باشند این عمل اصحاب موجب اعتبار روایت خواهد شد اگر چه احیاناً در سلسله سند آن فرد غیر معتبری باشد بر این اساس اگر چه در سند این حدیث احمد بن هلال توثیق نشده لکن چون قدما من جمله صدوقان ره طبق این روایت فتوی داده اند و پس از این بزرگواران شیخ مفید ره و شیخ طوسی ره به این روایت عمل کرده اند عمل قدما به این روایت نشانه اعتبار آن خواهد بود این همان جمله است که شنیده اید شهرت جابر ضعف حدیث است البته مرحوم أستاد خویی ره به تبع شهید ثانی ره عمل اصحاب را منجبر ضعف حدیث ندانسته اند به دلیل این که دأب قدما بر اصاله العداله بوده است مرحوم أستاد خویی ره اعراض مشهور را نیز نشانه ضعف حدیث نمی شمارد.

به نظر ما تبعاً للسید البروجردی ره قدما که دأب آنان این بوده اصل روایات را در متن رساله های خود بیاورند اگر به روایتی اعتماد کرده یا طبق آن فتوی داده باشند چنین روایتی قابل قبول است و در اعتبار روایت از این جهت از قول رجالی اگر کمتر بیشتر نباشد کمتر نخواهد بود.

نکته پنجم: آیا مدار در حجیت روایت نزد قدما وثوق به راوی یا وثوق به صدور روایت بوده است بسیاری از بزرگان من جمله مرحوم شیخ بهایی ره در کتاب حبل المتین معتقدند که اعتماد قدماء در اعتبار روایت به وثوق در صدور بوده است اگر چه راوی ثقه نباشد.

خاطره: آیت الله وحید خراسانی روزی در منزل ما مهمان بودند به ایشان عرض کردم : مرحوم کلینی ره که اقدم بر شیخ طوسی و نجاشی بوده از احوال روات کم اطلاع تر از مرحوم شیخ نبوده که کتاب رجالی نوشته است با توجه به اهتمام زیادی که این بزرگوار در طی بیست سال صرف وقت در نوشتن کافی داشته و صرف استنساخ احادیث نبوده و الا بیست سال جمع آوری آن طول نمی کشید این بزرگوار حتما محققانه کتاب شریف کافی را به رشته تحریر در آورده و رجال آن را مورد بررسی قرار داده است از این رو در دیابچه کتاب خود برای کسی که در خواست نوشتن کتاب را کرده می نویسد من در این کتاب آثار صحیحه عن الصادقین را جمع آوری کرده ام «و ارجو ان یکون حیث ما توخیت» در نتیجه نقل روایت توسط مرحوم کلینی ره در کتاب شریف کافی کمتر از توثیق رجالیین نبوده است.

آیت الله وحید فرمودند مسلّماً مطّلع بر احوال روات بوده است به ایشان عرض کردم آیا مرحوم کلینی ره از آنچه که مرحوم کشی ره در احوال علی بن ابی حمزه بطائنی ذکر نموده غیر مطلع بوده است مسلماً چنین نبوده است پس چرا چندین روایت از علی بن ابی حمزه و امثال وی نقل نموده است فلذا مرحوم شیخ بهایی ره می گوید صحیح عند القدما با صحیح عند المتاخرین فرق دارد زیرا اگربرای قدما اطمینان به صدور روایت حاصل می شد تعبیر به صحیح می کردند و علی هذا منافاتی ندارد که فرد کاذب باشد ولی صاحب کتاب حدیثی مطمئن به صدق حدیث بوده حال یا از باب این که در کتب دیگر اصحاب أئمّه این روایت را با سند دیگری رویت نموده یا قرائن دیگری موجود بوده است و به نظر ما مبنای قدما درست است که مبنای در وثاقت حدیث

را وثوق به صدور دانسته اند نه وثوق به راوی.

مرحوم أستاد خویی ره می فرماید بعید نیست که جمله أوّل در روایت مذکور نیز سوال راوی بوده باشد «لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ» ولی برخی دیگر گفته اند این کلام هم از خود امام صادر شده است.

بررسی دلالت: مراد از آب مستعمل در صدر روایت که فرمود «لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ» طبعاً آبی بوده که نجس نشده است یعنی آبی بوده که إستعمال در شستشو یا وضو شده ولی متنجّس نشده است در ادامه امام می فرماید: «فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ» با چنین آبی وضو و اشباه آن جائز نیست در این جمله اسمی از نجاست برده نشده است و اشکال عدم جواز این بوده که فرد جنب با آن آب غسل کرده است با این بیان قول قدما در عدم جواز استفاده از این آب در رفع حدث ثابت می شود زیرا روایت مذکور در این جهت إطلاق دارد اعم از این که بدن فرد هنگام غسل نجس باشد یا نباشد در هر دو صورت وضو با این آب و اشباه وضو یعنی غسل جائز نخواهد بود.

مناقشه دلالی در روایت مذکور:

مرحوم أستاد خویی ره می فرماید هم قرینه داخلی و هم قرینه خارجیه وجود دارد بر این که مراد از این آب، آبی بوده که هنگام غسل جنابت متنجّس به نجاست منی شده است:

اما قرینه خارجیه روایاتی است که در کیفیت غسل جنابت وارد شده است در این روایات شستن فرج را با این که از شرائط صحت غسل بوده مسامحتاً در کیفیت غسل جنابت ذکر نموده است در نتیجه در روایت مذکور هم مراد از جنب کسی بوده که بدن یا لباسش ملوث به نجاست منی بوده است از این جهت نهی از وضو و غسل با این آب مستعمل شده است و اساساً در سابق مثل عصر حاضر مرسوّم نبوده که فرد جنب أوّل محل را از نجاست تطهیر کرده و بعد از آن غسل کند بلکه در زمان واحد هم تطهیر بدن می شده و هم غسل می شده است نمونه ای از روایاتی که تطهیر بدن مسامحتاً در کیفیت غسل بیان شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ

مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَقَالَ تَبْدَأُ بِكَفَّيْكَ فَتَغْسِلُهُمَا ثُمَّ تَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَصُبُّ الْمَاءَ عَلَى رَأْسِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ تَصُبُّ الْمَاءَ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ مَرَّتَيْنِ فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ.[2]

الی غیر ذلک از روایاتی که در کیفیّت غسل جنابت وارد شده است.

و اما قرینه داخلیه در این روایت که مراد از آب مستعمل آبی بوده که متنجّس به نجاست منی شده است: در صدر روایت فرموده است «لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ» و در ذیل روایت هم آمده است «وَ أَمَّا [الْمَاءُ]الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ» از مجموع صدر و ذیل استفاده می شود که مراد از جمله «الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ» موردی بوده که آب، متنجّس به نجاست منی شده است و این که در آخر حدیث فرمود «فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ» از این کلام استفاده تفصیل می شود به این صورت که اگر آب مستعمل طاهر باشد استفاده از آن بلا مانع است و اگر متنجّس باشد استفاده از آن جائز نخواهد بود.

شاهد بر این مطلب صدر روایت است که فرمود «لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ» حال اگر مراد در جمله دوم مطلق آب مستعمل باشد ولو این که متنجّس نشده باشد با صدر روایت سازگار نیست در نتیجه مراد از جمله دوم موردی بوده که فرد بدن یا لباسش ملوث به نجاست شده است در ذیل روایت هم همین شاهد وجود دارد که فرمود: «وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ».

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo