< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهاره، حکم آب مستعملی که در رفع حدث یا رفع خبث استفاده شده است.

فصل في بيان حكم الماء المستعمل في الوضوء و ماء الاستنجاء، الماء المستعمل في الوضوء طاهر مطهّر من الحدث و الخبث و كذا المستعمل في الأغسال المندوبة و أما المستعمل في الحدث الأكبر فمع طهارة البدن لا إشكال في طهارته و رفعه للخبث و الأقوى جواز استعماله في رفع الحدث أيضا و إن كان الأحوط مع‌ ‌وجود غيره التجنب عنه و أما المستعمل في الإستنجاء و لو من البول فمع الشروط الآتية طاهر و يرفع الخبث أيضا لكن لا يجوز استعماله في رفع الحدث و لا في الوضوء و الغسل المندوبين و أما المستعمل في رفع الخبث غير الإستنجاء فلا يجوز استعماله في الوضوء و الغسل و في طهارته و نجاسته خلاف و الأقوى أن ماء الغسلة المزيلة للعين نجس و في الغسلة الغير المزيلة الأحوط الاجتناب‌.[1]

ترجمه: فصل هفتم در أحكام غساله است، آبى كه إستعمال شده در وضوء، طاهر و مطهر از حدث و خبث است همچنين آبى كه إستعمال شده در اغسال مستحب و اما آب إستعمال شده در حدث اكبر در صورت طهارت بدن، در طهارت آن اشكالى نيست و می توان با آن رفع خبث کرد و اقوى آن است که رافع حدث نيز می باشداگر چه با بودن غير آن احتياط در إجتناب از آن آب است و اما آبى كه إستعمال شده در إستنجاء اگر چه إستنجاء از بول باشد با شروطى كه بعداً ذكر خواهد شد طاهر و مطهّر خبث است، لكن جايز نيست إستعمال آن در رفع حدث «اکبر و اصغر» و نه در وضوء و غسل مندوبين و اما آب مستعمل در رفع خبث غير استنجاء، پس جايز نيست إستعمال آن در وضوء و غسل و در طهارت و نجاست آن خلاف است اقوى آن است كه غساله‌ اى كه ازاله عين نجس با آن شده، نجس است و در غسله ای که با آن ازاله نجس نشده أحوط إجتناب است.[2]

بحث امروز در آب مستعمل یعنی آبی که از آن برای وضو یا غسل استفاده شده است سوال این است که آیا چنین آبی رافع حدث و خبث می باشد یا خیر؟ در مسأله دو چیز مسلّم است:

اول: آبی که برای رفع کثیفی از بدن طاهر یا لباس طاهر استفاده شده، چنین آبی قطعا طاهر و مطهّر غیر است و بوسیله آن هم رفع حدث می شود و هم رفع خبث.

دوم: آبی که برای رفع نجاست استفاده شده یعنی غساله اوّلی که بدان شیء نجس تطهیر شده است چنین آبی مسلماً بوسیله

ملاقات با نجس متنجّس شده و قابلیت رفع حدث و خبث را ندارد و سخن ما در چهار نوع از آب های مستعمل غیر این دو مورد است که مرحوم سید عروه ره به سه قسم از آن اشاره نموده است سوال این است که این چهار قسم از آبِ مستعمل آیا قابلیّت رفع حدث و خبث را دارد یا خیر؟

قسم اول: آبی که برای رفع حدث اصغر یعنی وضو استفاده شده است آیا با چنین آبی می توان مجدد وضو گرفت یا در رفع خبث استفاده کرد یا خیر؟

قسم دوم: آبی که برای وضو یا غسل استفاده شده است ولی نه برای رفع حدث مثل آبی که برای تجدید وضو استفاده شده یعنی فرد با وجود این که وضو داشته و محدث به حدث اصغر نبوده با آن آب دوباره وضو گرفته است چنین آبی برای رفع حدث استفاده نشده است زیرا فرد قبل از استفاده از این آب با وضو و طهارت بوده است و مثل آبی که برای غسل مستحبی استفاده شده و فرد محدث به حدث اکبر نبوده تا این که برای رفع خبث استفاده کرده باشد بلکه صرفا برای غسل مستحبی استفاده کرده است سوال این است که آیا می توان از این آب برای رفع حدث و خبث مجدد استفاده کرد یا خیر؟

قسم سوّم: آبی که إستعمال شده برای رفع حدث اکبر مثل جنابت در فرضی که بدن طاهر بوده و تنها از آن آب برای رفع حدث جنابت مثلاً استفاده شده باشد آیا از این آب می توان برای بار دوم در رفع حدث اکبریا دررفع حدث اصغر استفاده کرد یا خیر؟ قسم چهارم: آبی که برای رفع خبث یعنی استنجای از بول و غائط استفاده شده است آیا می توان از آن برای رفع حدث و خبث استفاده کرد یا خیر؟

اما قسم أوّل یعنی آبی که برای رفع حدث اصغر یعنی وضو استفاده شده است چنین آبی علی القاعده فی نفسه طاهر و مطهّر غیر است و در روایات هم بیانی نرسیده که با چنین آبی نمی توان وضو گرفت در نتیجه طبق إطلاق أدلّه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» می توان با آن وضو گرفته و یا غسل کرد در مقابل سنی ها خصوصا ابوحنیفه حکم به نجاست خفیفه چنین آبی کرده و قائل شده که چنین آبی رافع حدث و خبث نخواهد بود لکن این قول نادری است که هیچ مستندی هم بر آن اقامه نشده است در نتیجه وجهی برای نجاست آن وجود ندارد تا إجتناب از آن لازم باشد علاوه بر این، روایات متعدد دلالت دارد بر این که با این آب می توان در رفع حدث و خبث استفاده نمود از جمله این روایات:

بِالْإِسْنَادِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ.[3] محل شاهد جمله اخیر است که فرمود: «أَمَّا الْمَاءُ الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ».

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ إِذَا تَوَضَّأَ أُخِذَ مَا يَسْقُطُ مِنْ وُضُوئِهِ فَيَتَوَضَّئُونَ بِهِ.[4]

اما قسم دوم یعنی آبی که برای وضو یا غسل استفاده شده ولی نه برای رفع حدث و خبث مثل آبی که برای تجدید وضو و یا غسل مستحبی استفاده شده است بین فقهای شیعه در طهارت چنین آبی بحثی نیست و موجبی هم برای منع از استفاده مجدد از آن در رفع حدث و خبث وجود ندارد بعد از إطلاق آیه شریفه: «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً».

اشکال: آبی که برای رفع حدث و خبث استفاده شده قبل از وضو یا غسل بلا شک رافع حدث و خبث بوده و بعد از استفاده برای وضو یا غسل شک داریم که آیا می توان برای بار دوم با آن وضو گرفت یا غسل نمود یا خیر؟ به مقتضای إستصحاب حکم به رافعیت حدث و خبث با آن آب می شود لکن برخی در مقام اشکال گفته اند: چون إستصحاب در شبهات حکمیه جاری نمی شود نمی توان حکم به طهارت چنین آبی نمود.

توضیح ذلک: در أحکام کلیه نزاع است که إستصحاب حکم جاری می شود یا خیر؟ مشهور از فقها قائل به صحت جریان إستصحاب در أحکام کلیه شده اند مثلا اگر شک در وجوب نماز جمعه در زمان غیبت کنیم می گوییم در زمان رسول الله نماز جمعه واجب بوده و الان شک در وجوب آن داریم إستصحاب بقاء وجوب را جاری می کنیم در مقابل این قول مرحوم سیدنا الأستاد خویی ره به تبع محقّق نراقی ره قائل شده اند که إستصحاب در أحکام کلی به جهت تعارض جاری نمی شود زیرا إستصحاب بقاء حکم مجعول در أحکام کلی همیشه معارض است با إستصحاب عدم بقاء جعل از این جهت درست است که مثلا نماز جمعه در زمان رسول الله مسلماً واجب بوده و شک در استمرار این حکم داریم ولی از طرف دیگر قدر مسلم از وجوب نماز جمعه تشریع آن در زمان رسول الله بوده است و در جعل حکم نسبت به استمرار آن شک داریم و إستصحاب عدم جعل استمرار وجوب جاری می شود.

حال در ما نحن فیه شک در قابلیّت این آب برای رفع حدث یا خبث داریم درست است که این آب سابقاً قابلیت رفع حدث یا خبث را داشته و إستصحاب بقاء این حکم مجعول جاری می شود لکن در مقابل إستصحاب عدم جعل نیز جاری می شود یعنی در استمرار این حکم شک داریم و إستصحاب عدم جعل استمرار این حکم جاری می شود در نتیجه چون همیشه إستصحاب بقاء حکم با إستصحاب عدم جعل معارض است إستصحاب جاری نمی شود هذا اولاً، ثانیاً إستصحاب بقای قابلیت این آب برای رفع حدث إستصحاب تعلیقی است و این إستصحاب حجیت ندارد مثل این که گفته شود آب انگور قبل از این که تبدیل به کشمش شود اگر بجوشد نجس می شود الآن هم که تبدیل به کشمش شده اگر بجوشد نجس می شود.

خاطره: مرحوم سید محمد تقی بحرالعلوم ره روزی به دیدن بنده در نجف اشرف آمدند به ایشان عرض کردم اگر خاطره ای از جد بزرگوارتان سید بحر العلوم ره دارید بیان فرمایید ایشان فرمودند هر وقت سید بحر العلوم ره به کربلا مشرف می شدند قبل از زیارت امام حسین خدمت آقا باقر بهبهانی ره می رفتند همان کسی که دامن همت به کمر بسته و اصل و اساس اخباریین را برانداخت و بساط اخباریین را جمع نمود بزرگانی مثل کاشف الغطاء و بحر العلوم شاگرد این بزرگور بوده اند مرحوم بحر العلوم ره در اواخر عمر به جهت مریضی آلزایمر و فراموشی با آن مقام علمی که داشتند تنها درس لمعه را تدریس می کردند نقل شده ایشان یک روز درس را تعطیل کرده و به طور خصوصی به یکی از شاگردان خود فرمودند به درس احترام بگذارید و با حالت جنابت وارد بر فقه آل محمد نشوید.

مرحوم سید محمد تقی بحر العلوم ره نقل می کرد که از جدّمان علّامه بحر العلوم ره سوال شد که چرا أوّل به زیارت أستاد خود و سپس به زیارت سید الشدا می روید ایشان در جواب فرمودند این ها باب امام حسین هستند و به برکت آنان و نقل روایات از جانب این بزرگواران ما أئمّه و امام حسین را شناختیم مرحوم سید محمد تقی بحرالعلوم ره نقل می کرد که جد ما به همراه شاگردان خود به منزل مرحوم باقر بهبهانی ره رفتند سید مهدی بحر العلوم به وحید بهبهانی ره گفتند که خانواده من هوس خوردن پلو کشمش کرده اند آیا خوردن آن با توجه به این که کشمش جوشیده می شود به نظر شما جائز است؟ ایشان در جواب فرمودند طهارت آن به نظر من مشکل است ولی آقای کاشف الغطاء ره خوردن آن را جائز دانسته است.

در مقام اشکال به إستصحاب بقاء قابلیت این آب برای وضو یا غسل گفته اند این إستصحاب تعلیقی بوده و حجّت نیست مثل انگوری که در صورت جوشیدن نجس می شود و اگر تبدیل به کشمش شود تنجس آن منوط به إستصحاب تعلیقی است به این صورت که بگوییم این انگور قبل از این که تبدیل به کشمش شود اگر بجوشد نجس می شود و اگر تبدیل به کشمش شود و بجوشد باز هم نجس خواهد شد.

جواب أستاد أشرفی در حکم به طهارت چنین آبی نیازی به إستصحاب نداریم چرا که طبق إطلاق أدلّه اولیه چنین آبی محکوم به طهارت است ﴿وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً ﴾[5] ﴿الْمَاءُ يُطَهِّرُ وَ لَا يُطَهَّرُ﴾[6] علاوه بر این که اصاله الطهاره نیز در ما

نحن فیه بدون هیچ محذوری جاری می شود.

از مرحوم شیخ مفید ره فتوای نادری نقل شده است ایشان می فرماید مستحب است تنزه و إجتناب از این آب در رفع حدث و خبث از طرفی مرحوم مفید ره کم شخصیتی نبوده همان کس که حضرت ولی عصر در عصر غیبت سه بار برای وی نامه نوشتند و در شأن او در روی قبر وی نوشته شده است:

 

سوال این است که بر چه اساس مرحوم شیخ مفید ره این حرف را زده است؟ مرحوم شیخ بهایی ره در کتاب حبل المتین برای این قول أدلّه ای را ذکر نموده از جمله این که استناد به روایت ذیل نموده که مفاد آن این است که اگر کسی با چنین آبی وضو بگیرد ایمن از بیماری جذام نخواهد بود.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا فِي حَدِيثٍ قَالَ: مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي قَدِ اغْتُسِلَ فِيهِ فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ إِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنَ الْعَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مِنَ الْحَرَامِ وَ الزَّانِي وَ النَّاصِبُ الَّذِي هُوَ شَرُّهُمَا وَ كُلٌّ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ فِيهِ شِفَاءٌ مِنَ الْعَيْنِ. [7]

اشکال صاحب حدائق ره: صاحب حدائق ره بر شیخ بهایی ره در تمسک به این روایت اشکال کرده و می فرماید: این روایت به صورت تقطیع ذکر شده است و مورد این روایت به قرینه ذیل که تقطیع شده، در خصوص آب حمّام است یعنی حمامی که دیگران در آن غسل کرده و یا وضو گرفته اند از چنین آبی نباید در رفع حدث و خبث استفاده نمود این تقطیع در روایات گاه در فهم روایات مشکل ایجاد می کند از کارهای ارزنده مرحوم بروجردی ره در کتاب شریف جامع الاحادیث، آن است که ایشان احادیث را به صورت کامل جمع آوری کرده و روایات را تقطیع نکرده است بر خلاف صاحب وسائل که برخی از روایات را تقطیع کرده و هر قسمت از آن را در باب مورد نظر ذکر نموده است.

اشکال مرحوم أستاد خویی ره به صاحب حدائق ره: هر قطعه از روایت به منزله روایت مستقل محسوب می شود در نتیجه حکم در صدر روایت ارتباطی به حکم در ذیل آن ندارد یعنی ذیل روایت نمی تواند مقید صدری باشد که به صورت مطلق ذکر شده

است فلذا این اشکال صاحب حدائق ره پذیرفته نیست.

مناقشه سیدنا الأستاد در تمسک به روایت مذکور: اشکالی که به نظر مرحوم أستاد خویی ره در تمسک به این روایت وجود دارد آن است که روایات وارده در مورد خواص اشیاء به هیچ عنوان إثبات استحباب یا کراهت نمی کند مثلا اگر در روایات وارد شده که خوردن کرفس فلان خواص را دارد و یا فرموده «اکل الدباء یزید فی العقل» یعنی خوردن کدو عقل را زیاد می کند و خوردن گلانی برای معده مفید است «كُلُوا الْكُمَّثْرَى فَإِنَّهُ يَجْلُو الْقَلْبَ وَ يُسَكِّنُ أَوْجَاعَ الْجَوْفِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى»‌ و یا در مورد فوائد سیب وارد شده: «أَكْلُ التُّفَّاحِ نَضُوحٌ لِلْمَعِدَةِ» و یا فرموده اند: «أَكْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ لِلْقَلْبِ وَ ذَكَاءٌ لِلْفُؤَادِ وَ يُشَجِّعُ الْجَبَانَ‌» و یا فرموده اند: «وَ مَضْغُ اللُّبَانِ يَشُدُّ الْأَضْرَاسَ وَ يَنْفِي الْبَلْغَمَ وَ يَذْهَبُ بِرِيحِ الْفَمِ» از این روایات نمی توان استحباب یا کراهت را استفاده نمود این نه آن است که خوردن گلابی یا سیب و کدو... مستحب باشد بلکه از جهت این که أئمّه عالم به حقیقت اشیای عالم بوده اند خواص آن را تفضلاً بیان نموده اند و ذکر این خواص در روایت دخلی در إثبات کراهت یا استحباب ندارد.

فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ كَلِمَةٍ قَالَ: غَسْلُ الْيَدَيْنِ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ زِيَادَةٌ فِي الرِّزْقِ وَ إِمَاطَةٌ لِلْغَمَرِ عَنِ الثِّيَابِ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ أَكْلُ التُّفَّاحِ نَضُوحُ الْمَعِدَةِ وَ مَضْغُ اللُّبَانِ يَشُدُّ الْأَضْرَاسَ وَ يَنْفِي الْبَلْغَمَ وَ يَذْهَبُ بِرِيحِ الْفَ أَكْلُ السَّفَرْجَلِ قُوَّةٌ لِلْقَلْبِ الضَّعِيفِ وَ يُطَيِّبُ الْمَعِدَةَ وَ يَزِيدُ فِي قُوَّةِ الْفُؤَادِ وَ يُشَجِّعُ الْجَبَانَ وَ يُحَسِّنُ الْوَلَدَ أَكْلُ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ زَبِيبَةً حَمْرَاءَ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَلَى الرِّيقِ يَدْفَعُ جَمِيعَ الْأَمْرَاضِ إِلَّا مَرَضَ الْمَوْتِ لَا يَتْفُلِ الْمُؤْمِنُ فِي الْقِبْلَةِ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لَا يَنْفُخِ الرَّجُلُ فِي مَوْضِعِ سُجُودِهِ وَ لَا يَنْفُخْ فِي طَعَامِهِ وَ لَا فِي شَرَابِهِ وَ لَا فِي تَعْوِيذِهِ كُلُوا مَا يَسْقُطُ مِنَ الْخِوَانِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَسْتَشْفِيَ بِهِ إِذَا أَكَلَ أَحَدُكُمْ طَعَاماً فَلْيَمَصَّ أَصَابِعَهُ الَّتِي أَكَلَ بِهَا.[8]

 


[1] العروة الوثقى (المحشى)، ج‌1، ص: 99‌.
[2] الغاية القصوى في ترجمة العروة الوثقى، للشیخ عباس القمی ج‌1، ص: 30‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo