< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: کتاب طهارت، أحکام آب چاه.

چند نکته مهم از مباحث گذشته باقی مانده است که این نکات قابل توجه در استنباط أحکام شرعی است:

مرحوم بصراوی ره قائل شده که آب چاه خصوصتی نسبت به دیگر آب ها ندارد براین اساس اگر حجم آب چاه کمتر از مقدار کر باشد مثل دیگر آب های قلیل با ملاقات نجس متنجّس می شود و اگر به مقدار کر باشد با ملاقات نجس متنجّس نمی شود دلیلی که بر این مطلب اقامه نموده کلمه واسع در صحیحه ابن بزیع است چرا که مراد از وسعت در این روایت وسعت از نظر حجم است یعنی آب چاه تنها در صورتی که از نظر حجم وسیع و به مقدار کر باشد متنجّس نمی شود قبل از مناقشه در کلام مذکور قاعده اصولی به عنوان مقدمه به عرض می رسد.

نکته أوّل در ضمن کلام مرحوم بصراوی ره: گاهی علاوه بر دلالت مطابقی و التزامی در روایات نکته ای وجود دارد که می توان از آن بدون توجه به مرجحات باب تعارض، إستفاده حکم کلی را نمود ، از همین قبیل است هنگامی که از متن روایات إستفاده خصوصیّت برای موضوع خاص شود که با آن خصوصیّت بین روایات متعارض،تعارض مرتفع شده و قابل جمع می باشد مثلاً در برخی روایات به طور مطلق حکم شده «خُرْؤُ ما لا یاکل لحمه نجس» یعنی خرؤ و عذره حیوانات ماکول اللحم طاهر است و در دلیل دیگری وارد شده که «خُرْؤُ الطَّائر لا بأسَ به» سؤال این است که طهارت عذره آیا به إطلاق شامل پرندگان غیر ماکول اللحم نیز می شود یا این که حکم مذکور تنها اختصاص به پرندگان ماکول اللّحم دارد؟

در جواب می گوییم اگر عذره پرندگان غیر ماکول اللّحم همچون دیگر حیوانات غیر ماکول اللحم، محکوم به نجاست باشند مستلزم لغویت در ذکر عنوان طائر می شود زیرا عذره پرندگان ماکول اللّحم که داخل در عنوان حیوانات ماکول اللحم بوده و محکوم به طهارت است و اگر عذره پرندگان غیر ماکول اللحم نجس باشد نیازی به حکم به طهارت فضله پرندگان نبود از این امر إستفاده می شود که در عذره پرنده خصوصیّت خاصی است که بواسطه آن عذره پرندگان مطلقا طاهر است گر چه غیر ما کول اللحم باشد.

توضیح ذلک: در یک دسته از روایات به طور مطلق حکم شده:«خُرْؤُ الطَّائر لابأسَ به»یعنی فضله پرندگان پاک است، این کلام به إطلاق شامل همه پرندگان حلال گوشت و حرام گوشت می شود، در دسته دیگر روایات وارد شده «خُرْؤُ ما لا یاکل لحمه نجس» یعنی فضله هر حیوان غیر ماکول اللحمی نجس است این کلام نیز إطلاق دارد و شامل همه حیوانات اعم از پرندگان و غیر پرندگان می شود. نسبت بین این دو دسته از روایات عام و خاص من وجه بوده و در ماده اجتماع یعنی پرنده ما لا یاکل لحمه، تعارض دارند مقتضای إطلاق دلیل أوّل آن است که عذره همه پرندگان پاک است اعم از حلال گوشت یا حرام گوشت و مقتضای إطلاق دلیل دوم آن است که عذره همه حیوانات حرام گوشت نجس است اعم از این که پرنده باشد یا غیر پرنده در اینجا بین دو دلیل در ماده اجتماع که پرنده حرام گوشت باشد تعارض است.

لکن دلیل دوم در ماده اجتماع مقدم شده و نتیجه اش طهارت عذره پرنده حرام گوشت است زیرا اگر مقدم نشود مستلزم لغویت در ذکر عنوان پرنده «طائر» در لسان أدلّه می شود و اگر در محل اجتماع که پرنده حرام گوشت باشد عنوان دوم یعنی «ما لا یاکل لحمه نجسٌ» را مقدم کرده و قائل به نجاست عذره پرنده حرام گوشت شویم لازمه این تقدیم آن است که ذکر عنوان أوّل یعنی «خُرْؤُ الطَّائر لا بأسَ به» در روایات لغو باشد زیرا اگر عذره پرنده حرام گوشت نجس باشد که دلیل «ما لا یاکل لحمه نجسٌ» دلالت بر آن داشت و ذکر عنوان أوّل «خُرْؤُ الطَّائر لا بأسَ به» در روایات لغو خواهد بود.

در نتیجه برای این که مستلزم لغویت در ذکر عنوان دوم نشود ناگزیر باید در محل اجتماع آن را مقدم کنیم نتیجه تقدیم در ماده اجتماع آن است که فضله دو چیز طاهر است یکی فضله حیوات حلال گوشت و دیگری فضله پرندگان مطلقاً اعم از حلال گوشت و حرام گوشت، ولی چنین محذوری در طرف دیگر وجود ندارد زیرا تحت دلیل «ما لا یاکل لحمه نجس» حیوانات حرام گوشت غیر از پرندگان باقی می ماند حاصل مطلب این که از دلیل گاهی إستفاده خصوصیّت برای موضوع می شود و به واسطه آن مقدم بر دیگر روایات می شود اگر چه نسبت آن با سایر أدلّه عام خاص من وجه باشد.

در ما نحن فیه مسأله از همین قرار است زیرا طبق روایات آب چاه به جهت وجود ماده محکوم به طهارت است حال اگر آب چاه مثل سایر آب های قلیل باشد و با ملاقات نجس متنجّس شود چنان که مرحوم بصراوی ره قائل بدان شده است ذکر عنوان ماء البئر به عنوان آبی که منفعل نمی شود در روایات لغو خواهد بود چرا که حجم آب چاه اگر به مقدار کر باشد بواسطه أدلّه کر محکوم به طهارت است و عبارت ماء البئر واسع لا یفسده شیء در صحیحه ابن بزیع در حکم به عدم انفعال لغو خواهد بود و اگر مراد عدم انفعال آب چاه باشد مطلقا ولو این که به مقدار کمتر از کر باشد در این صورت از لغویت خارج می شود از این امر إستفاده می شود که آب چاه خصوصیّتی دارد که به جهت آن از آب قلیل ممتاز است.

و اما این که مرحوم بصراوی ره فرمودند مراد از وسعت در روایات وسعت از نظر حجم است این کلام پذیرفته نیست چرا که به قرینه لا یفسده شیء مراد وسعت از نظر حکم است یعنی در آب چاه ضیقی نیست تا این که مثل آب قلیل به مجرد ملاقات با نجس منفعل شود.

نکته دوم: در فرضی که طبق برخی از روایات در تطهیر آب چاه متنجّس قائل به لزوم نزح آب چاه شویم این روایات دلالت دارند بر نجاست آب چاه هنگام ملاقات با نجس سؤال این است که آیا کشیدن بوسیله دلو خصوصیّت دارد به طوری که اگر به

وسیله غیر از دلو مثل دستگاه موتور برقی آب چاه متنجّس کشیده شود کافی در تطهیر آن نیست آیا مقدار تعیین شده از نزح خصوصیّت دارد به طوری که اگر با چند دلوی بزرگ که از نظر حجم به مقدر 20 دلو متعارف باشد ولی از نظر تعداد به مقدار معيّن آب کشیده نشود آیا کفایت در تطهیر چاه می کند یا خیر؟

نظر مرحوم أستاد خویی ره در مساله: مرحوم أستاد قائل شده است که بر فرض قبول روایات منزوحات بئر، مقدار معيّن از نزح در تطهیر آب چاه نه موردی که نزح همه آب چاه وارد شده است خصوصیّت دارد و باید همان تعداد معيّن نزح شود و حجم آب کشیده شده در تطهیر آب چاه دخلی ندارد با این بیان اگر کسی با 10 دلو بزرگ که از نظر حجم به اندازه 20 دلو آب است از چاه آب بکشد این حجم از آب جایگزین 20 دلوی که فرضا در روایات برای تطهیر نجاست خاصی ذکر شده نمی شود.

در برخی از روایاتِ منزوحات بئر آمده که آن قدر آب بکشید تا این که از حالت تعفّن خارج شده و به حالت اولیه برگردد از این کلام إستفاده می شود که تعداد دلو خصوصیّتی ندارد و ملاک نزح مقدار حجم معيّن از آب است در نتیجه ملاک در نزحی که موجب برای طهارت است همان مقدار حجم آب است و تعداد نزح خصوصیّت نداشته و تعبّدی در این خصوص در کار نیست ولی در مواردی که تعداد خاصی مثل20 یا10 دلو ذکر شده حق مطابقت با إحتیاط و رعایت همان تعداد نزح دلو است زیرا ممکن است خصوصیّتی از حیث جایگزین شدن آب جدید به صورت تدریجی دخیل باشد.

نکته سوّم:اگر ظرف بزرگی در زیر زمین قرار داده شودکه به اندازه دویا چند کر آب داشته باشد چنین آبی حکم آب چاه را ندارد.

نکته چهارم: این امر مسلم است که آب قلیل متنجّس اگر متّصل به آب کر شود طاهر می شود حال سؤال این است که آیا می توان این کلام را به آب چاه نیز تسری داد یا خیر؟ یعنی اگر آب چاه متنجّس شود «در فرضی که قائل به انفعال آب چاه هنگام ملاقات با نجس شویم» آیا می توان برای تطهیر آن بجای نزح دلو از چاه، آب چاه را متّصل به آب کر نمود یا خیر؟

جواب: برخی در مقام جواب گفته اند از روایات منزوحات بئر إستفاده می شود که تطهیر آب چاه تنها بوسیله نزح و کشیدن آب از چاه است و نزح آب چاه در تطهیر آن خصوصیّت دارد و به طریق دیگری نمی توان آن را تطهیر نمود اگر چه متّصل به کر شود چرا که از روایات منزوحات بئر إستفاده انحصار تطهیر آب چاه به وسیله نزح می شود بااین بیان آب کر نمیتواند مطهّر آب چاه باشد.[1]


[1] نکته: ادله آب کر اطلاق دارد و به اطلاق شامل آب چاه نیز می شود و هیچ منعی نیست که نزح مطهر آب چاه باشد و آب کر نیز مطهر دیگر آب چاه باشد به عبارت دیگر ادله ای که دلالت بر تطهیر آب بوسیله نزح دارند با ادله ای که دلالت بر تطهیر آب بوسیله اتصال به کر دارند مثبتین بوده و با هم تنافی و دعوایی ندارند تا این که احدهما مقدم بر دیگری شود که أستاد أشرفی . در انتهای درس به همین مطلب اشاره نمودند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo