< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: کتاب طهارت ، أحکام آب چاه

آیا آب چاه با ملاقات نجس متنجّس می شود یا خیر؟

قدمای از فقها رضوان الله تعالی علیهم أجمعین به استناد برخی از روایات معتقد بودند که آب چاه با ملاقات نجس، متنجّس میشود اگر چه متغیّر به یکی از اوصاف ثلاثه نجس نشود و تطهیر آن تنها به وسیله نزح تعداد معیّن دلو از چاه است، مقدار نزح نسبت به نجاسات مختلف، در روایات متفاوت ذکر شده است لکن برخی از روایاتی که در هفته قبل ذکر شد دلالت دارند که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس نمی شود در جلسه قبل گفتیم اگر جمع بین این دو دسته روایات ممکن نباشد در مقام تعارض روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه دارد به جهت مخالفت با عامه و موافقت با کتاب، مقدم بر روایات منزوحات بئر است که دال بر انفعال آب چاه هنگام ملاقات با نجس دارد کلام منتهی شد به طائفه سوّم از روایاتی که استشهاد شده به آن برای تنجس آب چاه هنگام ملاقات با نجس در این روایات امر شده به فاصله انداختن بین چاه آب با چاه بالوعه که مراد چاه فاضلاب و کنیف باشد این دسته از روایات به دلالت التزامی دلالت دارند بر انفعال آب چاه هنگام ملاقات با نجس زیرا اگر قرب آب چاه با آب فاضلاب موجب تنجس آ ب چاه نمی شد وجهی برای امر به فاصله انداختن بین آن دو وجود نداشت.

روایاتی که در آن امر شده به فصل بین آب فاضلاب و آب چاه، خود به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته أوّل از روایات تنها امر به فصل بین بالوعه و ماء البئر شده و هیچ اشاره ای نشده و اسمی هم برده نشده از تنجس آب چاهی که فاصله آن با بالوعه کمتر از مقدار تعیین شده در روایات است از جمله این روایات:

‌ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَالُوعَةِ تَكُونُ فَوْقَ الْبِئْرِ قَالَ إِذَا كَانَتْ فَوْقَ الْبِئْرِ فَسَبْعَةُ أَذْرُعٍ وَ إِذَا كَانَتْ أَسْفَلَ مِنَ الْبِئْرِ فَخَمْسَةُ أَذْرُعٍ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ وَ ذَلِكَ كَثِيرٌ.[1]

مرسله زَيْدٍ الْجَمَّازِ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ قُدَامَةَ بْنِ أَبِي زَيْدٍ الْجَمَّازِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:سَأَلْتُهُ كَمْ أَدْنَى مَا يَكُونُ بَيْنَ الْبِئْرِ بِئْرِ الْمَاءِ وَ الْبَالُوعَةِ فَقَالَ إِنْ كَانَ سَهْلًا فَسَبْعُ أَذْرُعٍ وَ إِنْ كَانَ جَبَلًا فَخَمْسُ أَذْرُعٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمَاءَ يَجْرِي إِلَى الْقِبْلَةِ إِلَى يَمِينٍ وَ يَجْرِي عَنْ يَمِينِ الْقِبْلَةِ إِلَى يَسَارِ الْقِبْلَةِ وَ يَجْرِي عَنْ يَسَارِ الْقِبْلَةِ إِلَى يَمِينِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَجْرِي مِنَ الْقِبْلَةِ إِلَى دُبُرِ الْقِبْلَةِ.[2]

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ أَنَّهُ قَالَ: نَزَلْنَا فِي دَارٍ فِيهَا بِئْرٌ إِلَى جَنْبِهَا بَالُوعَةٌ لَيْسَ بَيْنَهُمَا إِلَّا نَحْوٌ مِنْ ذِرَاعَيْنِ فَامْتَنَعُوا مِنَ الْوُضُوءِ مِنْهَا فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَأَخْبَرْنَاهُ فَقَالَ تَوَضَّئُوا مِنْهَا فَإِنَّ لِتِلْكَ الْبَالُوعَةِ مَجَارِيَ تَصُبُّ فِي وَادٍ يَنْصَبُّ فِي الْبَحْرِ.[3]

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْبِئْرِ يَكُونُ إِلَى جَنْبِهَا الْكَنِيفُ فَقَالَ لِي إِنَّ مَجْرَى الْعُيُونِ كُلِّهَا مِنْ مَهَبِّ الشَّمَالِ فَإِذَا كَانَتِ الْبِئْرُ النَّظِيفَةُ فَوْقَ الشَّمَالِ وَ الْكَنِيفُ أَسْفَلَ مِنْهَا لَمْ يَضُرَّهَا إِذَا كَانَ بَيْنَهُمَا أَذْرُعٌ وَ إِنْ كَانَ الْكَنِيفُ فَوْقَ النَّظِيفَةِ فَلَا أَقَلَّ مِنِ اثْنَيْ عَشَرَ ذِرَاعاً وَ إِنْ كَانَتْ تُجَاهاً بِحِذَاءِ الْقِبْلَةِ وَ هُمَا مُسْتَوِيَانِ فِي مَهَبِّ الشَّمَالِ فَسَبْعَةُ أَذْرُعٍ.[4]

جواب أستاد أشرفی : این دسته از روایات به دلالت مطابقی دلالت ندارد بر این که اگر آب چاه نزدیک تر از 5 یا 7 ذراع به چاه فاضلاب باشد موجب تنجس آن می شود اگر چه به دلالت التزامی دلالت دارد بر تنجس آب چاه لکن این روایات نهایتا معارض است با روایات داله بر عدم انفعال آب چاه که دارای مرجح هستند علاوه بر این که در روایت مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ تصریح شده به عدم تنجس آب چاهی که نزدیک به بالوعه احداث شده است مگر در صورتی که نزدیکی آب چاه با بالوعه موجب تغیّر آب چاه به یکی از اوصاف ثلاثه نجس شود.

مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ فِي الْبِئْرِ يَكُونُ بَيْنَهَا وَ بَيْنَ الْكَنِيفِ خَمْسَةُ أَذْرُعٍ وَ أَقَلُّ وَ أَكْثَرُ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا قَالَ لَيْسَ يُكْرَهُ مِنْ قُرْبٍ وَ لَا بُعْدٍ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا وَ يُغْتَسَلُ مَا لَمْ يَتَغَيَّرِ الْمَاءُ.[5]

در این روایت توضیح داده شده که مدار در تنجس قُرب و بُعد آب کنیف با آب چاه نیست بلکه مدار تغیر آب به یکی از اوصاف ثلاثه نجس است و در صورتی که آب چاه متغیر نشود غسل و وضو با آن جائز خواهد بود در نتیجه از این روایت إستفاده می شود که امر امام به فصل بین آب چاه و آب فاضلاب به پنج یا هفت ذراع در دیگر روایات، نه از باب تنجس آب چاهِ نزدیک به بالوعه است بلکه از جهت استقذار عرفی و به جهت خوف از تغییر به اوصاف ثلاثه نجس امر به فصل شده است چرا که در این روایت تصریح شده به عدم نجاست آب چاه نزدیک به بالوعه مگر در صورت تغییر به یکی از اوصاف ثلاثه نجس بنابراین این دسته از روایات را نمی توان دلیل بر انفعال آب چاه نزدیک به بالوعه دانست.

دسته دوم از این روایات علاوه بر امر به فصل بین آب چاه و آب بالوعه صریحاً حکم به نجاست آب چاه نزدیک به بالوعه نموده

است از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ كُلُّهُمْ قَالُوا قُلْنَا لَهُ : بِئْرٌ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا يَجْرِي الْبَوْلُ قَرِيباً مِنْهَا أَ يُنَجِّسُهَا قَالَ فَقَالَ إِنْ كَانَتِ الْبِئْرُ فِي أَعْلَى الْوَادِي وَ الْوَادِي يَجْرِي فِيهِ الْبَوْلُ مِنْ تَحْتِهَا فَكَانَ بَيْنَهُمَا قَدْرُ ثَلَاثَةِ أَذْرُعٍ أَوْ أَرْبَعَةِ أَذْرُعٍ لَمْ يُنَجِّسْ ذَلِكَ شَيْ‌ءٌ وَ إِنْ كَانَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ نَجَّسَهَا قَالَ وَ إِنْ كَانَتِ الْبِئْرُ فِي أَسْفَلِ الْوَادِي وَ يَمُرُّ الْمَاءُ عَلَيْهَا وَ كَانَ بَيْنَ الْبِئْرِ وَ بَيْنَهُ تِسْعَةُ أَذْرُعٍ لَمْ يُنَجِّسْهَا وَ مَا كَانَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ فَلَا يُتَوَضَّأُ‌ ‌مِنْهُ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنْ كَانَ مَجْرَى الْبَوْلِ بِلَصْقِهَا وَ كَانَ لَا يَثْبُتُ عَلَى الْأَرْضِ فَقَالَ مَا لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرَارٌ فَلَيْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ إِنِ اسْتَقَرَّ مِنْهُ قَلِيلٌ فَإِنَّهُ لَا يَثْقُبُ الْأَرْضَ وَ لَا قَعْرَ لَهُ حَتَّى يَبْلُغَ الْبِئْرَ وَ لَيْسَ عَلَى الْبِئْرِ مِنْهُ بَأْسٌ فَيُتَوَضَّأُ مِنْهُ إِنَّمَا ذَلِكَ إِذَا اسْتَنْقَعَ كُلُّهُ.[6]

در این روایت تصریح شده که اگر فاصله بین آن دو کمتر از مقدار معيّن باشد آب چاه متنجّس خواهد شد.

مناقشه أستاد خویی ره: به مفاد این روایات قطعاً نمی توان ملتزم شد زیرا یکی از منجسّات قرب بالوعه به آب چاه نمی باشد علاوه بر این که روایت مذکور از نظر مضمون مشکل دارد چرا که در ذیل روایت آمده است: قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ لَهُ فَإِنْ كَانَ مَجْرَى الْبَوْلِ بِلَصْقِهَا وَ كَانَ لَا يَثْبُتُ عَلَى الْأَرْضِ فَقَالَ مَا لَمْ يَكُنْ لَهُ قَرَارٌ فَلَيْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ إِنِ اسْتَقَرَّ مِنْهُ قَلِيلٌ فَإِنَّهُ لَا يَثْقُبُ الْأَرْضَ وَ لَا قَعْرَ لَهُ حَتَّى يَبْلُغَ الْبِئْرَ وَ لَيْسَ عَلَى الْبِئْرِ مِنْهُ بَأْسٌ فَيُتَوَضَّأُ مِنْهُ إِنَّمَا ذَلِكَ إِذَا اسْتَنْقَعَ كُلُّهُ.

عبارت «إِنَّمَا ذَلِكَ إِذَا اسْتَنْقَعَ كُلُّهُ» دلالت دارد بر این که آب چاه تنها در صورت تغیر به یکی از اوصاف ثلاثه نجس متنجّس می شود و این شاهد بر این است که طائفه أوّل از روایات اشاره به استقذار عرفی دارد و دسته دوم از روایات حمل بر موردی می شود که آب چاه متغیر به اوصاف نجس شده باشد.

حاصل مطلب این که اگر به هر علتی نجاست وارد آب چاه شود و موجب تغییر آن به یکی از اوصاف ثلاثه نجس شود آب چاه قطعا متنجّس می شود و اگر متغیر نشود مجرد نزدیک شدن بالوعه موجب تنجس آب چاه نمی شود طبعاً نزدیکی بالوعه به آب چاهی که برای شرب و وضو برای نماز إستفاده می شود در نظر عرف نبایید به کنیف یا بالوعه ای که در آن قاذورات و بول ریخته می شود در نظر عرف موجب کراهت و إشماز خواهد بود شاهد دیگر این که در برخی از این روایات در خصوص حیواناتی که نجس هم نیستند مثل عقرب حکم به نزح شده است از این مطلب إستفاده می شود که روایات منزوحات البئر یا اشاره به استقذار عرفی دارد یا اشاره به موردی دارد که آب چاه متغیر به اوصاف ثلاثه نجس شده باشد.

ان قلت: استقذار عرفی مخالف با أصل اولیه است چرا که وظیفه و شان امام بما هو امام بیان حکم شرعی است نه إجتناب

از اموری که دخلی در حکم شرعی ندارد.

قلت: علاوه بر شواهدی که ذکر کردیم در حمل روایات منزوحات البئر بر استقذار عرفی و یا حمل آن به موردی که موجب تغییر به اوصاف ثلاثه نجس شده باشد نهایتاً بین این دو دسته روایات تعارض است که طبعا باید به مرجحات رجوع کرد و گفتیم روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه دارد به جهت موافقت با کتاب و مخالفت با عامه مقدم بر دیگر روایات است.

ان قلت: إجماع قدماء قائم شده بر انفعال آب چاه و این خود دلیل بر انفعال آب چاه است.

قلت: چون مستند قدماء همین روایات منزوحات بئر بوده و إجماع مدرکی است مخالفت با آن به عنوان خود إجماع مشکلی ندارد. ان قلت: برخی گفته اند روایاتی که در آن حکم شده به عدم انفعال آب چاه در صورتی که به مقدار کثیر باشد به مفهوم دلالت دارد بر انفعال آب چاهی که حجم آن کثیر نباشد یعنی کمتر از مقدار کر باشد این روایات را نمی توان حمل کرد بر موردی که آب چاه متغیر به اوصاف ثلاثه نجس شده باشد.

جواب أستاد أشرفی : در این روایت کثرت در مقابل قلت ذکر شده است ولی نمی توان گفت مراد از کثیر در این روایات آب کر است زیرا دلیلی بر این که مراد از کثیر کر و مراد از قلت آب قلیل باشد نداریم و شاید قید کثرت به جهت این بوده که اگر آب چاه به مقدار زیاد باشد چون معمولا متغیر به اوصاف ثلاثه نجس نمی شود از این جهت منفعل نمی شود نه این که اگر آب غیر کر باشد به مجرد ملاقات آب با نجس متنجّس می شود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo