< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: کتاب طهارت، أحکام آب چاه.

آیا می توان روایات وارده در منزوحات بئر را دلیل بر آن دانست که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس می شود یا خیر؟

در جلسات قبل برخی از روایاتی که دلالت داشت بر عدم انفعال آب چاه هنگام ملاقات با نجس، بیان شد و بحث در دلالت این روایات هم گذشت اظهر این روایت صحیحه ابن بزیع بود که فرمود: «مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ بِهِ»[1] متاخرین از فقها به استناد این روایات قائل شده اند که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس نمی شود مگر با تغییر به یکی اوصاف ثلاثه نجس در مقابل، متقدمین از فقها طبق روایات منزوحات بئر، حکم به تنجس آب بئر ملاقی با نجس و لزوم إجتناب از شرب از آن و عدم صحت وضو با آن نموده اند طبعاً سؤال می شود که وجه الجمع بین روایات دسته أوّل با روایات متعددی که دلالت بر لزوم نزح دارد چیست؟ و این در حالی است که قدما طبق روایات منزوحات بئر، فتوی به تنجس آب بئری نموده اند که نجس در آن افتاده است و حکم به لزوم إجتناب از شرب از آن چاه و عدم صحت وضو با آن قبل از نزح نموده اند.

برخی از بزرگان در وجه جمع بین این دو دسته روایات گفته اند چون در خود روایات دسته دوم «منزوحات بئر» اختلاف است از این اختلاف کشف می شود که حکم نزح وجوبی نبوده بلکه امری مستحبّ است چنان که در مورد دعاهای مختلفی که در مورد نماز میت وارد شده مسأله از همین قرار است.

توضیح ذلک: دعاهای وارده در خصوص نماز میت چون در روایات مختلف ذکر شده است بر این اساس فقها فتوی داده اند که أصل نماز میت واجب ولی دعاهای وارده بعد از تکبیرات اربعه مستحبّ است با این بیان می توان دعای دیگری خواند در نتیجه دعای بعد از تکبیرات منحصر به دعای مذکور در برخی از روایات نیست بلکه هر دعایی که مضمون آن بعد از تکبیر أوّل شهادتین و بعد از تکبیر دوم صلوات و بعد از تکبیر سوّم استغفار برای مومنین و مومنات و بعد از تکبیر چهارم استغفار برای میت باشد کافی در صحت آن است و دعاهای مأثوره در نماز میت حمل بر استحباب می شود اگر در خاطر شریفتان باشد آیت الله وحید هنگام قرائت نماز میّت بر جنازه مرحوم آیت الله فلسفی ره چنین دعا نمودند: اللهم ان هذا المیت قد صرف عمره فی الفقه و الاصول و این در حالی است که چنین دعایی در هیچ یک از روایات ذکر نشده است از همین قبیل است منزوحات بئر که چون در موارد خاص مثل افتادن مردار در چاه، تعداد نزح در روایات مختلف ذکر شده از این امر کشف می شود که أصل نزح از چاه امری مستحبّ است.

مرحوم صاحب وسائل ره در باب چهاردهم از ابواب آب مطلق روایاتی را ذکر نموده که ظهور دارد در عدم انفعال آب چاه هنگام ملاقات با نجس سپس در باب پانزدهم تا باب بیست و یکم روایات منزوحاب بئر را یک به یک ذکر نموده است لزوم نزح در این روایات به حسب نجاسات مختلف متفاوت ذکر شده است این روایات حتی در موارد معيّن در تعداد نزح مختلف ذکر شده است مثلا در برخی از روایات آمده که اگر خمر در چاه بیافتد باید همه آب چاه بیرون کشیده شود در برخی دیگر از روایات آمده که باید سی دلو کشیده شود تا آب چاه طاهر شود و یا در مورد میته موش در برخی روایات امر به نزح هفت دلو از چاه و در برخی دیگر روایات امر به نزح ده دلو شده است این اختلاف در تعداد نزح در نجاست معيّن ، به اعتقاد برخی از بزرگان، نشانه آن است که أصل نزح آب از چاه واجب نیست بلکه امری مستحبّ است. [2]

مرحوم حکیم ره در جمع بین این دو دسته روایات دو وجه ذکر نموده است:

وجه اول: حمل بر استحباب است که تقریب آن گذشت.

وجه ثانی: دومین وجه جمع بین روایات منزوحات بئر و روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه دارد، حمل روایات نزح بر نجاست ضعیفه است به این صورت که روایات منزوحات بئر اگر چه به دلالت مطابقی دلالت بر لزوم نزح دارد و به دلالت التزامی دلالت بر نجاست ماء البئر دارد لکن چون نجاست واقع در چاه به جهت إتّصال چاه به ماده ، مرتبه ضعیفه ای از نجاست را داراست این مرتبه ضعیفه لزوم إجتناب ندارد از این جهت می توان بین این دو دسته روایات را جمع نمود و یا روایات منزوحات بئر را بر مرتبه ضعیفه نجاست که لزوم إجتناب ندارد حمل نمود.

مناقشه مرحوم أستاد خویی در دو وجه مذکور:

مناقشه اول: اما این که از اختلاف روایات إستفاده استحباب نمودید مثل دعاهای وارده در نماز میت که این دعاها چون مختلف ذکر شده فقها آن را حمل بر استحباب نموده اند و چنآن چه هیچ یک از دعاهای ماثوره در نماز میت وجوب تعیینی ندارد، این کلام در ما نحن فیه پذیرفته نیست چرا که در اصول خواندیم اگر روایات در موردی مختلف ذکر شده باشد در دوران امر بین اقل و اکثر، اقل حمل بر وجوب و اکثر حمل بر استحباب می شود با این بیان تنی توان به طور کلی از اقل رفع ید نمود فلذا در مورد نماز میت روایات اگر چه مختلف ذکر شده است ولی أصل دعا به مضمون شهادتین و استغفار و صلوات و دعا واجب است و تنها کیفیّت دعا امر مستحبّی است و چنان که از اختلاف روایات در دعاهای وارده در نماز میت نمی توان کشف نمود که أصل دعا بعد از تکبیرات مستحبّ است همچنین روایات منزوحات بئر اگر چه در تعداد نزح مختلف ذکر شده ولی این دلیل بر آن نیست که منکر أصل وجوب نزح شده و آن را حمل بر استحباب نماییم.

مناقشه دوم: و اما این که اختلاف در عدد منزوحات بئر را، موجب حمل این روایات بر نجاست ضعیفه دانستید این کلام نیز پذیرفته نیست زیرا نجاست و طهارت ضدان هستند و طهارت و نجاست ضعیفه و قویه أصلاً معنی ندارد یعنی صحیح نیست گفته شود که طهارت و یا نجاست این شیء ضعیف یا شدید است بلکه شیء یا نجس است یا طاهر بله اگر طهارت و نجاست امر حقیقی و بر طبق استظهار عرفی باشد شدت و ضعف معنی دارد ولی در حکم شرعی شدت و ضعف معنی ندارد.

بیان أستاد أشرفی : از آیات و روایات متعدّد إستفاده می شود که طهارت و نجاست، دارای شدت و ضعف است چنان که در برخی روایات تعبیر به اطهر و انجس شده است مثلاً در روایات آمده است:«ان الناصبی انجس من الکلب» و به نظر ما چون طهارت و نجاست امر واقعی هستند و شارع مقدس از این دو واقعیت برای ما کشف نموده است چنان که مرحوم شیخ انصاری ره در رسائل اشاره بر این امر نموده است بر این اساس استقذار برخی از نجاسات بیشتر از دیگر نجاسات است و فرمایش دوم مرحوم حکیم ره مورد قبول است. [3]

مرحوم أستاد خویی ره بعد از رد کلام مرحوم حکیم ره خود راهکاری را بیان نموده و قبل از آن روایات باب را به چهار طائفه تقسیم نموده است: دسته اول، روایاتی است که ظهور دارد در نجاست آب چاه در صورت ملاقات با نجس این روایات دلالتش بر نجاست آب چاه هنگام ملاقات با نجس واضح و بیّن است در برخی از این روایات وارد شده که آب چاه اگر ملاقات با نجس کند در صورت تغییر به احد اوصاف ثلاثه نجس، باید همه آب چاه را با دلو خارج نمود و در صورت عدم تغییر باید نزح دلاء نمود تا طاهر شود از این روایات إستفاده می شود که آب چاه در صورتی که در ملاقات با نجس متغیر به اوصاف نجس نشود تطهیر آن به وسیله نزح است از این مقابله تغییر و عدم تغییر به اوصاف نجس، إستفاده می شود که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس می شود و لو این که متغیر به اوصاف ثلاثه نجس نشود و الا امر به نزح مقدار خاص نمی شد و یا در روایت ذیل بعد از امر به نزح به صورت عطف به «ثُمّ»که از آن ترتیب و تراخی إستفاده می شود فرموده که بعد از نزح می توان با این آب وضو گرفت، از این امر نیز إستفاده می شود که قبل از وضو نزح واجب است این قرینه أوّل بر لزوم نزح.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ ذَبَحَ شَاةً فَاضْطَرَبَتْ فَوَقَعَتْ فِي بِئْرِ مَاءٍ وَ أَوْدَاجُهَا تَشْخُبُ دَماً هَلْ يُتَوَضَّأُ مِنْ ذَلِكَ الْبِئْرِ قَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا مَا بَيْنَ الثَّلَاثِينَ إِلَى الْأَرْبَعِينَ دَلْواً ثُمَّ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا وَ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ ذَبَحَ دَجَاجَةً أَوْ حَمَامَةً فَوَقَعَتْ فِي بِئْرٍ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهَا قَالَ يُنْزَحُ مِنْهَا دِلَاءٌ يَسِيرَةٌ ثُمَّ يُتَوَضَّأُ مِنْهَا.[4] و اما قرینه دوم بر لزوم نزح این که در تعداد زیادی از روایات تصریح شده به این که تطهیر آب چاه به کشیدن دلاء است و اگر نزح نشود آب متنجّس است از جمله این روایات:

صحیحه علی بن یقطین: بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‌ ‌أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبِئْرِ تَقَعُ فِيهَا الْحَمَامَةُ وَ الدَّجَاجَةُ وَ الْفَأْرَةُ أَوِ الْكَلْبُ أَوِ الْهِرَّةُ فَقَالَ يُجْزِيكَ أَنْ تَنْزَحَ مِنْهَا دِلَاءً فَإِنَّ ذَلِكَ يُطَهِّرُهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى.[5]

قرینه سوّم بر لزوم نزح، روایت إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ است که امام بعد از سؤال راوی که سؤال کرد: «مَا الَّذِي يُطَهِّرُهَا حَتَّى يَحِلَّ الْوُضُوءُ مِنْهَا لِلصَّلَاةِ» در مقام جواب فرمودند: «يُنْزَحُ دِلَاءٌ مِنْهَا» در این روایت امام برداشت نجاست آب چاه در ذهن راوی را هنگام ملاقات با نجس نفی نکردند بلکه در تایید کلام راوی امر به نزح دلو نمودند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى رَجُلٍ أَسْأَلُهُ أَنْ يَسْأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَنِ الْبِئْرِ تَكُونُ فِي الْمَنْزِلِ لِلْوُضُوءِ فَيَقْطُرُ فِيهَا قَطَرَاتٌ مِنْ بَوْلٍ أَوْ دَمٍ أَوْ يَسْقُطُ فِيهَا شَيْ‌ءٌ مِنْ عَذِرَةٍ كَالْبَعْرَةِ وَ نَحْوِهَا مَا الَّذِي يُطَهِّرُهَا حَتَّى يَحِلَّ الْوُضُوءُ مِنْهَا لِلصَّلَاةِ فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ فِي كِتَابِي يُنْزَحُ دِلَاءٌ مِنْهَا. [6]

چه راهی از جواب از این اشکالات وجود دارد و در رفع تعارض بین روایات چه باید کرد؟

راهکار أستاد خویی ره در رفع اختلاف بین روایات:

مرحوم أستاد خویی ره می فرماید شکی نیست که روایات باب 15 از ابواب ماء المطلق دلالت دارد بر این که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس نمی شود و روایات باب های بعد از آن ظهور در تنجس آب چاه هنگام ملاقات با نجس دارند این دو دسته از روایات تعارض دارند و وجه جمعی بین این دو دسته روایات وجود ندارد چرا که دسته أوّل روایات دلالت بر عدم نجاست آب چاه و دسته دوم دلالت بر تنجس آن دارند و بعد از تعارض رجوع به مرجحات می شود اولین مرجح موافقت با کتاب است و چون حکم به طهارت آب چاه ملاقی با نجس موافق با آیات شریفه قرآن است مقدم می شود که فرمود: ﴿انزلنا من السماء ماء طهورا﴾[7] ﴿و ینزل من السماء ماءا لیطهرکم﴾[8] طبق این دو آیه شریفه همه آب ها طاهرند چرا که مبدا همه آب ها باران است و اما مرجح دوم مخالفت با عامه است چرا که حکم به عدم انفعال آب چاه مخالف با فتوای عامه است زیرا عامه همگی قائل به انفعال آب چاه هستند بنابراین روایاتی که دلالت بر عدم انفعال آب چاه دارد به جهت موافقت با کتاب و مخالف با عامه مقدم بر روایاتی است که دلالت بر انفعال آب چاه دارد و از این جهت مقدّم می شوند.

 


[2] بَابُ 14عَدَمِ نَجَاسَةِ مَاءِ الْبِئْرِ بِمُجَرَّدِ الْمُلَاقَاةِ مِنْ غَيْرِ تَغَيُّرٍ وَ حُكْمِ النَّزْحِ.بَابُ 15 مَا يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ لِمَوْتِ الثَّوْرِ وَالْحِمَارِ وَالْبَعِيرِ وَالنَّبِيذِ وَالْمُسْكِرِ وَانْصِبَابِ الْخَمْرِ.‌بَابُ 16 مَا يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ لِبَوْلِ الصَّبِيِّ وَ الرَّجُلِ وَ غَيْرِهِمَا‌.بَابُ 17 مَا يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ لِلسِّنَّوْرِ وَ الْكَلْبِ وَ الْخِنْزِيرِ وَ مَا أَشْبَهَهَا‌.بَابُ 18 مَا يُنْزَحُ لِلدَّجَاجَةِ وَ الْحَمَامَةِ وَ الطَّيْرِ وَ الشَّاةِ وَ نَحْوِهَا‌.بَابُ 19 مَا يُنْزَحُ لِلْفَأْرَةِ وَ الْوَزَغَةِ وَ السَّامِّ أَبْرَصَ وَ الْعَقْرَبِ وَ نَحْوِهَا‌.بَابُ 20 مَا يُنْزَحُ لِلْعَذِرَةِ الْيَابِسَةِ وَ الرَّطْبَةِ وَ خُرْءِ الْكِلَابِ وَمَالَا نَصَّ فِيهِ‌.بَابُ 21 مَا يُنْزَحُ مِنَ الْبِئْرِ لِمَوْتِ الْإِنْسَانِ وَ لِلدَّمِ الْقَلِيلِ وَ الْكَثِيرِ.‌بَابُ 22 مَا يُنْزَحُ لِوُقُوعِ الْمَيْتَةِ وَ اغْتِسَالِ الْجُنُبِ.‌.
[3] .نکته: .بحثی نیست در این که طهارت و نجاست شدت و ضعف دارد چنان که در مورد ناصبی تعبیر به انجس من الکلب شده است لکن شاید مراد محقّق خویی ره از این که فرموده طهارت و نجاست ضدان هستند و شدت و ضعف در آن معنی ندارد این باشد که شدت و ضعفی که منشا برای تغیر حکم شود وجود ندارد به طوری که در مرتبه ضعیفه از نجاست لزوم اجتناب نداشته باشد چرا که در شرع مقدس موردی نداریم که بر آن اطلاق نجس شده باشد و در عین حال چون مرتبه ضعیفه ای از نجاست را داراست حکم به طهارت آن شده باشد به عباره اخری شدت و ضعفی که منشا حکم به طهارت مرتبه ضعیفه از نجاست و حکم به نجاست مرتبه قویه از آن شده باشد در شرع مقدس وجود ندارد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo