< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»

موضوع: کتاب طهارت، أحکام آب چاه.

آیا در عاصمیت آب چاه معتبر است که حجم آن به مقدار کر باشد یا این که مطلقا عاصم است گر چه کمتر از کر باشد؟

مرحوم صاحب وسائل در باب 14 از ابواب ماء المطلق 22 روایت را نقل کرده و خود نیز طبق آن فتوی داده است این روایات دلالت دارد بر این که آب چاه به جهت وجود ماده و منبع در آن با ملاقات نجس متنجّس نمی شود گر چه حجم آن کمتر از مقدار کر باشد مگر این که متغیر به یکی از اوصاف ثلاثه نجس شود که در این صورت متنجّس خواهد شد روایات مذکور از نظر دلالت و سند و جهت صدور یعنی عدم تقیه واضح است آری برخی از بزرگان به جهت روایت حسن بن صالح ثوری و غیر آن تفصیل داده اند بین آب چاهی که به قدر کر باشد که با ملاقات نجس متنجّس نمی شود و بین آب چاهی که کمتر از کر باشد که در این صورت با ملاقات نجس متنجّس شده و طهارت آن بواسطه نزح آب از چاه خواهد بود مدّعای ما در بحث امروز آن است که روایاتی که صاحب وسائل ره در باب 14 از ابواب ماء المطلق ذکر نموده چون از نظر دلالت بر مطلوب اظهر و از نظر سند معتبر است می توان بواسطه آن ازروایاتی که دلالت بر لزوم نزح دارد رفع ید کرده واین روایات را حمل براستحباب یا تقیه نمود.

چرا که از برخی از این روایات إستفاده می شود که نزح امر ندبی است به عنوان مثال در برخی از روایات مقدار نزح به صورت مبهم ذکر شده است مثل این که فرموده اند «ینزح عنه دلاء» از این امر إستفاده می شود که نزح مستحبّ است و الا به صورت مبهم امر به نزح نمی شد و به نظر می رسد که امر به نزح به جهت رفع استقذار عرفی است که در ملاقات آب چاه با برخی از نجاسات حاصل می شود یکی از این روایات صحیحه علی بن جعفر است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ يَعْنِي ابْنَ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ بِئْرِ مَاءٍ وَقَعَ فِيهَا زَبِيلٌ مِنْ عَذِرَةٍ رَطْبَةٍ أَوْ يَابِسَةٍ أَوْ زَبِيلٌ مِنْ سِرْقِينٍ أَيَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهَا قَالَ لَابَأْسَ. [1]

مراد از زبیل که در چاه واقع شده «مَاءٍ وَقَعَ فِيهَا زَبِيلٌ» همان زنبیل است که معمولاً از برگ درختان ساخته می شود و بواسطه این که در آن خلل و فرج و روزنه وجود دارد عذره با آب چاه ملاقات کرده است از این جهت سائل از حکم آن سؤال می کند برخی گفته اند که زنبیل از خود عذره بوده است که البته این إحتمال خیلی بعید است و أصلا معنی ندارد زنبیل از خود عذره ساخته شده باشد در نتیجه مراد زنبیلی است که ملوّث به عذره شده است و ظاهر کلام آن است که این زنبیل داخل چاه شده و با آب چاه ملاقات کرده است و اگر آب چاه ملاقات آن منفعل می شد وضو با آن اشکال داشت و این در حالی است که

امام فرمودند: «لا باس».

بنابراین این إحتمال که شاید عذره با آب ملاقات نکرده به جهت این که جنس زنبیل از فلز بوده خیلی بعید است در نتیجه عذره داخل آب چاه شده و با این وجود امام فرمودند وضوی با آب این چاه بلا اشکال است و اما این که زنبیل شاید داخل آب نشده باشد این هم بعید است زیرا فرموده «وقع فیها»که این جمله درجایی إستعمال می شود که شیء داخل درآب شده باشد.

و اما این که عذره ممکن است عذره حیوان ماکول الحم و طاهر باشد این إحتمال هم بسیار بعید است زیرا مراد از عذره مطلق همان عذره انسان و عذره نجس است نه عذره حیوان حلال گوشت چرا که در حیوانات غیر ماکول اللحم تعبیر به عذره می شود که مراد فضولاتی است که از مخرج این حیوانات خارج می شود و شاهد بر این که زنبیل عذره غیر مالکول اللحم بوده این است که عدل آن مورد «زَبِيلٌ مِنْ سِرْقِينٍ» ذکر شده است.

در هر صورت امام در جواب سائل فرمودند «لاباس» یعنی إستفاده از آب این چاه برای کارهای مشروط به طهارت بلا مانع است و به دلالت التزامی دلالت دارد که آب چاه نجس نشده است برخی إحتمال داده اند لا باس یعنی لاباس بعد النزح که مطهّر آب چاه است این إحتمال هم خیلی بعید است و هیچ قرینه و دلیلی بر این حمل وجود ندارد زیرا ظاهر روایت آن است که نزح نشده و اعتبار آن نیاز به قید زائد دارد و بدون ذکر قید إحتمال آن خلاف ظاهر است.

صحیحه معاویه بن عمار: بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْفَأْرَةِ تَقَعُ فِي الْبِئْرِ فَيَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ مِنْهَا وَ يُصَلِّي وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ يَغْسِلُ ثَوْبَهُ فَقَالَ لَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ.[2]

کیفیّت استدلال: راوی از آب چاهی سؤال کرده که موش در آن افتاده و مرده است سپس فردی از این آب وضو گرفته و نماز خوانده و لباسش را نیز تطهیر کرده است آیا لازم است نمازش را اعاده کرده و لباسش را تطهیر کند حضرت در جواب می فرماید: خیر لازم نیست نه شستن لباس و نه اعاده نماز از این مطلب إستفاده می شود که آب چاه با ملاقات نجس متنجّس نمی شود.

چند شبهه در تمسّک به روایت مذکور مطرح شده است:

شبهه أوّل إحتمال دارد که موش زنده بوده و از این جهت حکم به اعاده نماز و تطهیر لباس نشده است.

جواب: راوی آنقدر عاقل و مطلع بوده که موش زنده موجب برای نجاست آب نمی شود در نتیجه مورد سؤال موش مرده بوده است به خصوص وقتی گفته می شود «وقع الفاره» این تعبیر وقتی إستعمال می شود که موش مرده باشد نه این که موش زنده

باشد ضمنا در روایت سؤال می کند وقع .... فیتوظأ... این فاء تفریعیه دلالت بر تأخیر و ترتیب دارد و معنای آن این است که آب طاهر بوده بعد موش افتاده فلذا این که برخی گفته ان أوّل وضو گرفته بعد موش در چاه افتاده این برداشت با فاء تفریعیه سازگار نبوده و منافات دارد.

شبهه دوم: شاید فرض سؤال این بوده که آب به قدری متعفّن شده که اوصاف ثلاثه نجس را به خود گرفته است و از این جهت سؤال از صحت نماز نموده است؟

جواب: اگر آب چاه مغیّر به اوصاف نجس شده بود تنجس آب چاه مسلم بوده و جایی برای سؤال نمی بود پس عدم تغییر مفروغ عنه بوده است.

عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا يُغْسَلُ الثَّوْبُ وَ لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ مِمَّا وَقَعَ فِي الْبِئْرِ إِلَّا أَنْ يُنْتِنَ فَإِنْ أَنْتَنَ غُسِلَ الثَّوْبُ وَ أَعَادَ الصَّلَاةَ وَ نُزِحَتِ الْبِئْرُ.[3]

این روایت صراحت دلالت دارد بر این که آب چاه اگر با نجس ملاقات کند و با ان آب لباس تطهیر شده و وضو بگیرند لازم نیست لباس تطهیر شود و نماز اعاده شود سپس استثنا می کند موردی را که وقوع نجس در چاه موجب تغییر آب چاه به اوصاف نجس شود که در این صورت امر به اعاده نماز و نزح شده است: «فَإِنْ أَنْتَنَ غُسِلَ الثَّوْبُ وَ أَعَادَ الصَّلَاةَ وَ نُزِحَتِ الْبِئْرُ».

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ بِئْرٌ يُسْتَقَى مِنْهَا وَ يُتَوَضَّأُ بِهِ وَ غُسِلَ مِنْهُ الثِّيَابُ وَ عُجِنَ بِهِ ثُمَّ عُلِمَ أَنَّهُ‌ ‌كَانَ فِيهَا مَيِّتٌ قَالَ لَا بَأْسَ وَ لَا يُغْسَلُ مِنْهُ الثَّوْبُ وَ لَا تُعَادُ مِنْهُ الصَّلَاةُ.[4]

در این روایت نیز ملاقات آب چاه با میته نجس فرض شده و امام در جواب فرمودند لازم نیست لباس مجدد تطهیر شود و اعاده نماز هم لازم نیست پس معلوم می شود که آب چاه که با میته نجس ملاقات کرده متنجّس نشده است زیرا اگر متنجّس می شد امام لا اقل حکم به تطهیر لباس م نمودند و اگر گفته شود که اعاده نماز به جهت عدم علم لازم نبوده ولی لباس قطعاً باید شسته می شد از این که امام امر به تطهیر لباس ننمودند إستفاده می شود که لباس ملاقی با آب چاهی که مردار در آن افتاده متنجّس نمی شود.

در برخی روایات آمده که اگر آب چاه کثیر باشد با ملاقات نجس متنجّس نمی شود که از این روایت برخی إستفاده کرده اند که در عاصمیت آب چاه لازم است که به مقدار کر باشد با این روایات چه باید کرد؟

جواب: این امر مسلم است که هر آبی با تغییر به یکی از اوصاف ثلاثه نجس متنجّس می شود ولی ادعای ما این است که آب چاه گر چه به مقدار قلیل باشد متنجّس نمی شود و برخی گفته اند اگر به مقدار کر باشد متنجّس نمی شود زیرا برخی روایات عدم انفعال آب چاه را بوسیله جمله شرطیه مقیّد کرده به این که اگر به مقدار کثیر باشد متنجّس نمی شود که مفهوم این روایات إستفاده دلالت دارد بر این که آب چاه اگر کثیر و به مقدار کر نباشد متنجّس می شود از جمله این روایات:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّه عَنِ الْبِئْرِ يَقَعُ فِيهَا زَبِيلُ عَذِرَةٍ يَابِسَةٍ أَوْ رَطْبَةٍ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ فِيهَا مَاءٌ كَثِيرٌ.[5]

جواب: کلمه کثیر به معنای کر نیست بلکه کثیر در مقابل قلیل است و حقیقت شرعیه و متشرعه در کریّت ثابت نیست که مراد از کثیر آب کر باشد اشکال دیگر این که در صحیحه ابن بزیع منحصر شده انفعال آب چاه به وسیله کلمه «الّا» که دلالت بر حصر دارد به جایی که آب چاه متغیر به اوصاف نجس شود و از آن إستفاده می شود اگر متغیر نشود منفعل نمی شود در این روایت نگفته اگر غیر کثیر باشد محکوم به نجاست است در نتیجه این روایت با روایت ابن بزیع مقیّد می شود پس این روایت می گوید به مفهوم دلالت دارد که اگر کثیر نباشد با ملاقات نجس متنجّس می شود ولی روایت ابن بزیع منحصر نموده تنجس آب چاه را به تغییر اوصاف ثلاثه نجس و إطلاق این روایت را تقیید می کند.

شاید این که فرمود اگر کثیر باشد متنجّس نمی شود از این جهت باشد که اگر مقدار آن کثیر نباشد متغیر می شود در نتیجه آب کثیر چون موجب تغییر نمی شود فرموده منفعل نمی شود و این نه از باب فصل بین کر و غیر کر است بلکه از جهت فصل بین آب کثیری که مانع تغیر است و آب قلیلی که إحتمال تغیر در آن وجود دارد در نتیجه این روایت اشاره دارد به تغییر و عدم تغییر أحد اوصاف ثلاثه.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ الثَّوْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِذَا كَانَ الْمَاءُ فِي الرَّكِيِّ كُرّاً لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ قُلْتُ وَ كَمِ الْكُرُّ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْبَارٍ وَ نِصْفٌ عُمْقُهَا فِي ثَلَاثَةِ أَشْبَارٍ وَ نِصْفٍ عَرْضِهَا.[6]

این روایت ضعیف السند است چرا که حسن ابن صالح ثوری توثیق نشده است به علاوه گفته اند مهجور عند الفقهاست تا به اینجا معلوم شد روایتی که صاحب وسائل ره در آب چاه آورده از نظر دلالت بر عدم تنجّس و عدم انفعال آب چاه واضح است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo