< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطَّهارة، أحکام ماء المطر، كيفية التطهير بماء المطر.

چند مطلب به عنوان أصل موضوعی مسلّم مستفاد از أدلّه بیان می شود که از این امور، حکم فروع مختلفی که صاحب عروه ره و دیگران در مسأله مطرح نموده اند واضح می شود:

مطلب اول: آب باران فی نفسه یکی از آب های عاصم بوده که خود طاهر و مطهر غیر است در این جهت علاوه بر روایات متعدّد، آیه شریفه ﴿وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً﴾[1] کفایت است با همان توضیحی که در إبتدای بحث طهارت دادیم و از لغت إستفاده کردیم که طهور به معنای طاهر لنفسه و مطهر لغیره است.

مطلب دوّم: آب باران به جهت عاصمیتی که دارد اگر با عین نجس ملاقات کند در صورت إستهلاک نجس در آن، منفعل و متنجّس نمی شود و از روایات این مطلب به خوبی إستفاده می شود من جمله از تعلیل در صحیحه هشام بن سالم که فرمود: «لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ» و صحیحه هشام بن حکم که وارد شده در مورد دو ناودانی که از یکی بول و از دیگری باران جاری شده است «فِي مِيزَابَيْنِ سَالا أَحَدُهُمَا بَوْلٌ وَ الْآخَرُ مَاءُ الْمَطَرِ فَاخْتَلَطَا فَأَصَابَ ثَوْبَ رَجُلٍ لَمْ يَضُرَّهُ ذَلِكَ».[2]

مطلب سوّم: آب باران اگر با غائط ملاقات کند و از آن بگذرد طبق صحیحه هشام بن حکم منفعل و متنجّس نمی شود مشروط به این که ذرات غائط در آن نباشد و متغیّر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس نشود با القاء خصوصیّت از عنوان نجاست بول در صحیحه هشام بن سالم و سرایت آن به مطلق نجاسات «عَنِ السَّطْحِ يُبَالُ عَلَيْهِ ... فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ» یا به إستناد روایت ابی بصیر «عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ خَارِجاً فَتَمْطُرُ السَّمَاءُ فَتَقْطُرُ عَلَيَّ الْقَطْرَةُ قَالَ لَيْسَ بِهِ بَأْسٌ».[3]

مطلب چهارم: مجرّد بارش باران بر سطح بامِ متنجّس موجب طهارت آن می شود و بعد از بارش بر نجس اگر آب باران از ناودان جاری شود در صورتی که عین نجس درآن نباشد و نجس درآن مستهلک شده باشد آن آب نیز محکوم به طهارت است.

بعد بیان هذه الامور نقول: بحث منتهی شد به بارانی که بر آب متنجّس باریده شده است و گفتیم مجرّد بارش باران بر آب متنجّس موجب طهارت آن می شود مرحوم حکیم ره در حکم به طهارت تمسّک به مرسله کاهلی نمودند که فرمود:«كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ»[4] لکن در حکم به طهارت نیازی به خصوص مرسله کاهلی نداریم زیرا به مقتضای صحیحه هشام بن سالم چنین آبی محکوم به طهارت است چرا که فرمود اگر آب باران به نجس ببارد و نجس در آن مستهلک شود طاهر می شود «لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ» از این روایت و دیگر روایت، عاصمیت آب باران إستفاده می شود چرا که آب باران به منزله آب جاری است و همچنان که آب متنجّس به مجرّد إتّصال به آب جاری، طاهر می شود با إتّصال به آب باران نیز به جهت عاصمیت باران، طاهر می شود.

إن قلت: آب متنجّس در حوض که باران بر آن باریده مستهلک در آب باران نمی شود بلکه به عکس آب باران مستهلک در آب حوض می شود زیرا معمولاً آب باران کمتر از آب متنجّس در حوض است مثلاً آب باران حداکثر دو یا سه سانت از سطح آب حوض را فرا می گیرد ولی آب حوضِ متنجّس مثلاً حدود ده سانت آب دارد حال با توجه به این که آب متنجّس معمولاً غالب بر آب باران است بر چه أساس شما حکم به طهارت آن می کنید؟

قلت: از مرسله کاهلی بلکه از روایات صحیحه دیگر إستفاده می شود که آب باران عاصمیت داشته و طاهر لنفسه و مطهّر لغیره است و آن چه در آن إستهلاک شرط است عین نجس است یعنی در صورتی که باران به عین نجس ببارد در صورتی آب باران منفعل نمی شود که متغیّر به احد أوصاف ثلاثه نجس نشود بلکه نجس باید در آب باران مستهلک شود ولی در بارش باران بر آب متنجّس إستهلاک شرط نیست و صرف إتّصال باران به آب متنجّس موجب طهارت آن است.

إن قلت: آب باران تنها به سطح بالای آب متنجّس ملاقات کرده و نفوذ در تمام آب نمی کند تا بگوییم چون آب باران با تمام آب ملاقات کرده محکوم به طهارت است فلذا نمی توان حکم به طهارت سطوح زیرین آب متنجّس نمود.

قلت: مَثَلِ آب باران مثلِ آب کر و آب جاری است که عاصمیت داشته و مجرّد إتّصال آب متنجّس به آب کر و آب جاری موجب طهارت آن است و همچنان که در آب کر و جاری إمتزاج و إستهلاک آب متنجّس در آن دو شرط در طهارت آن نیست در آب باران متّصل به آب متنجّس إستهلاک شرط نبوده و مجرّد إتّصال آب باران به آب متنجّس موجب طهارت آن است از این جهت إمتزاج آب باران و ملاقات آن با سطوح زیرین آب متنجّس لازم نیست و اما تعلیل در صحیحه هشام بن سالم «لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ» که از آن إعتبار کثرت آب باران و إستهلاک نجس در آن إستفاده می شود موردش جایی است که

آب باران با عین نجس ملاقات کند و در محلّ بحث چون آب باران با آب متنجّس ملاقات کرده إستهلاک در آن لازم نیست.

إن قلت: اگر مجرّد بارش باران بر آب متنجّس بدون إمتزاج و إستهلاک موجب طهارت آن شود چرا در مورد مضاف متنجّس چنین حرفی را نمی زنید «ما الفرق بينهما» و اگر مجرّد بارش باران موجب طهارت آب متنجّس شود باید بارش باران بر مضاف متنجّس مثل گلاب یا روغن متنجّس نیز موجب طهارت آن شود در این بیان مستشکل مضاف متنجّس را به عنوان مورد نقض بیان کرده است.

قلت: در بررسی که کردیم معلوم شد دلیلی بر عدم تطهیر مضاف متنجّس بوسیله آب باران، به جز إجماع نداریم آری در مورد روغن متنجّس می توان به طور قطع حکم به عدم نجاست نمود زیرا به جهت خصوصیّتی که روغن دارد آب باران در آن نفوذ نمی کند تا موجب طهارت آن شود البته شاید در مضاف متنجّس غیر روغن لزوجت که مضاف دارد مانع از طهارت آن می شود در هر حال أولاً: عدم مطهریت آب باران نسبت به مضاف متنجّس مورد إتّفاق فقهاست و کسی قائل به مطهریت آب باران نسبت به مضاف متنجّس نشده است مگر در صورتی که مضاف متنجّس مستهلک در آب باران شود و تنها از مرحوم علّامه ره نقل شده که آب باران در صورتی که به مضاف متنجّس ببارد موجب طهارت آن می شود ولی به جز علّامه ره از کسی چنین فتوایی نقل نشده است علاوه بر این که برخی گفته اند مرحوم علّامه ره از این فتوی برگشته است ثانیاً: در صورت شک در تطهیر مضاف متنجّس بوسیله آب باران مرجع أصل عملی و إستصحاب بقاء نجاست است.

تا به این جا ثابت شد که آب متنجّس به مجرّد بارش باران بر آن طاهر می شود و در طهارت آن إمتزاج و إستهلاک در آب باران معتبر نیست و ثابت شد که آب باران عاصمیت داشته و مطهر غیر است از این مطلب و مطالبی که در إبتدای بحث به عنوان اصول موضوعی مسلّم گفتیم، حکم فروع دیگری که صاحب عروه ره و دیگران در مسأله مطرح نموده اند معلوم می شود از جمله:

1. اگر آب باران به جهت باد شدید به صورت منحنی با متنجّس ملاقات کند در این صورت نیز موجب طهارت متنجّس خواهد شد لانه یصدق علیه ان النجاسة لاقی الماء المطر.

2. اگر آب باران جاری شده و به زیر سقف متنجّس برسد در صورت إتّصال به آب باران آن سقف نیز طاهر خواهد شد زیرا آب باران دارای مادّه است و همچون آب بئر و آب جاری موجب طهارت متنجّس می شود آری اگر آب باران در جایی جمع شود و بارش نیز قطع شود و این آب جمع شده به زیر سقف متنجّس سرایت کند نه تنها موجب طهارت سقف متنجّس نمی شود

بلکه خود نیز متنجّس می شود زیرا بعد از انقطاع باران دیگر بر آن صدق آب باران نمی شود.

3. اگر آب باران به صورت قطره ای ببارد به طوری که بر آن آب باران صادق نباشد چنین آبی موجب طهارت متنجّس نمی شود بلکه در مطهریت آب باران شرط است که به مقداری باریده شود که بر آن عرفاً باران صادق باشد تا منشأ برای مطهریت للغیر شود این بحث مجدداً خواهد آمد.

4. اگر باران به آب متنجّس داخل در حوضی ببارد نه تنها آب متنجّس طاهر می شود بلکه داخل حوض یا ظرفی که آب متنجّس در آن واقع شده نیز به تبع آن طاهر خواهد شد همچنان که در شراب تبدیل شده به سرکه حکم به طهارت سرکه و ظرفی که شراب در آن تبدیل به سرکه شده، نموده اند حتی به قول مرحوم سیّد ره ملاقه ای هم که با آن سرکه را هم زده اند به تبع سرکه طاهر خواهد شد چنان که صاحب عروه ره می فرماید:

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الثانیة: الإناء المتروس بماء نجس كالحُبّ و الشّربة و نحوهما، إذا تقاطر عليه طهر ماؤه و إناؤه بالمقدار الّذي فيه ماء، و كذا ظهره و أطرافه إن وصل إليه المطر حال التقاطر،و لايعتبر فيه الإمتزاج بل و لاوصوله إلى تمام سطحه الظاهر وإن كان الأحوط ذلك.[5]

ترجمه: ظرفى كه آب متنجّس در آن باشد، مثل حب و شربه یعنی کوزه آب و كاسه و كوزه و أمثال آن، هر گاه باران بر آن بارد هم آب متنجّس و هم ظرف آن به مقدارى كه آب در آن است، طاهر می شود و اما جاهاى دیگر ظرف نجس مثل پشت و اطراف آن كه آب به آن نرسيده، به نجاست خود باقی است مگر این که باران به آن قسمت هم ببارد و در تطهير آب متنجّس إمتزاج آن با آب باران معتبر نيست چنان که إتّصال آب باران به تمام سطوح آن معتبر نيست اگر چه احوط إعتبار إمتزاج و وصول به تمام سطح آن است.

5. اگر آب باران بر روی حائلی ریخته شود سپس از آنجا مرور کرده و بر روی متنجّس بریزد موجب طهارت آن می شود مثلاً اگر باران روی برگ درخت بریزد سپس بر روی زمین متنجّس بریزد موجب طهارت زمین می شود زیرا در این صورت عرفاً گفته می شود که آب باران بر روی زمین ریخته شده است در نتیجه مثل درخت و أمثال آن را نمی توان حائل بین باران و متنجّس دانست لانه

یصدق علیه الماء المطر چنان که صاحب عروه ره در مسأله پنجم متذکر این أمر شده و می فرماید:

المسألة الخامسه: إذا تقاطر من السقف لا يكون مطهرا‌ بل و كذا إذا وقع على ورق الشجر ثمَّ وقع على الأرض نعم لو لاقى في الهواء شيئا كورق الشجر أو نحوه حال نزوله لا يضر إذا لم يقع عليه ثمَّ منه على الأرض فمجرّد المرور على الشي‌ء لا يضر.[6]

ترجمه: هر گاه آب باران از سقف بچکد، حكم آب باران را از نظر تطهیر ندارد، بلكه اگر بريزد بر برگ درخت و از آن بچکد موجب طهارت نجس نمی شود «پس اگر زمينِ زير درخت نجس باشد و آب بر برگ ببارد و بعد به زمین بچکد موجب طهارت نجس نمی شود» بله اگر در حال باريدن برخورد به برگ کرده و بر زمین بريزد، موجب طهارت زمین متنجّس مى‌شود پس مجرّد مرور آن به برگ مانع از تطهیر زمین نیست .

حکم این مسأله نیز از آن چه گفتیم که میزان در مطهریت آب باران إتّصال آن به محلّ نجس است و با فرض انقطاع بوسیله هر گونه حائلی حکم به عاصمیت و مطهریت بر آن آب بار نمی شود روشن می شود.

المسألة الثالثه: الأرض النجسة تطهر بوصول المطر إليها‌بشرط أن يكون من السماء و لو بإعانة الريح و أما لو وصل إليها بعد الوقوع على محلّ آخر كما إذا ترشح بعد الوقوع على مكان فوصل مكانا آخر لا يطهر نعم لو جرى على وجه الأرض فوصل إلى مكان مسقف بالجريان إليه طهر.[7]

ترجمه: زمين متنجّس به باريدن باران بر آن، طاهر مى‌شود به شرط آن كه باران مستقیم از آسمان بر آن زمین ببارد اگر چه به اعانت باد باشد و اما اگر باران به مكانى ببارد سپس به متنجّس ترشح کند آن را پاك نمى‌كند بلى! هر گاه بر روى زمين جارى شود و به مكان مسقف برسد پاك مى‌شود.

6. اگر آب باران منقطع شده و روی زمین یا پشت بام جمع شود چنین آبی حکم آب باران را ندارد زیرا بعد از انقطاع باران دیگر آب باران بر آن صادق نیست آری اگر آب ناودان و أمثال آن متّصل با آب بارن در حال بارش باشد چنین آبی أحکام آب باران را خواهد داشت.

المسألة الرابعة: الحوض النجس تحت السماء يطهر بالمطر‌ و كذا إذا كان تحت السقف و كان هناك ثقبة ينزل منها على الحوض بل و كذا لو أطارته الريح حال تقاطره فوقع في الحوض و كذا إذا جرى من ميزاب فوقع فيه‌.[8]

ترجمه: حوض نجس به باريدن باران بر آن طاهر مى‌شود و هم چنين اگر حوض در زير سقف باشد و در سقف سوراخى باشد و از آنجا باران بر آب حوض ببارد بلكه هر گاه در حال باريدن، باد باران را حركت دهد و به حوض برساند و یا از ناودان جارى شده و در حوض واقع شود در تمام این صور آب حوض طاهر می شود «حکم این مسأله با بیانات ما روشن است».

المسألة السادسة: إذا تقاطر على عين النجس فترشح منها على شي‌ء آخر لم ينجس‌ إذا لم يكن معه عين النجاسة و لم يكن متغيرا.[9]

ترجمه: اگر باران به عين نجس ببارد و از آن ترشح كند به جاى ديگر، موجب تننجس آن مکان نمى‌ شود به شرط آن كه همراه آن، عين نجاست نباشد و تغيير به یکی از أوصاف ثلاثه نجس هم نكرده باشد.

المسألة السابعة: إذا كان السطح نجسا فوقع عليه المطر‌ و نفذ و تقاطر من السقف لا يكون القطرات نجسة و إن كان عين النجاسة موجودة على السطح و وقع عليها لكن بشرط أن يكون ذلك حال تقاطره من السماء و أما إذا انقطع ثمَّ تقاطر من السقف مع فرض مروره على عين النجس فيكون نجسا و كذا الحال إذا جرى من الميزاب بعد وقوعه على السطح النجس.‌[10]

ترجمه: هر گاه پشت بام نجس باشد و بر آن باران باریده و در سقف آن نفوذ كند و از آن بر زمین بچکد، آن قطرات نجس نخواهد بود اگر چه عين نجاست در پشت بام موجود باشد و باران هم بر آن ببارد، لكن به شرط آن كه تقاطر و چکیدن آب از بام هنگام باريدن باران باشد و اما اگر باران متوقف شود سپس تقاطر كند و از سقف متنجّس آب بچکد، آن آب متنجّس خواهد بود و در همين حكم است بارانى كه از ناودان جارى می شود بعد از وقوع آن بر بام نجس.

حکم این مسأله از آن چه گفتیم که شرط عاصمیت و مطهریت آب باران إتّصال آن بر جسم نجس یا متنجّس است روشن میشود

المسألة الثامنه:إذا تقاطرمن السقف النجس يكون طاهرا‌ إذا كان التقاطرحال نزوله من السماء سواء كان السطح أيضا نجسا أم طاهرا.‌[11]

ترجمه: اگر آب باران از زیر سقف متنجّس بچکد این آب طاهر خواهد بود مشروط به این که چکیدن آب در حال نزول باران باشد و در این جهت فرقی نیست که در حال بارش پشت بام طاهر باشد یا نجس.

المسألة التاسعة: التراب النجس يطهر بنزول المطر عليه‌ إذا وصل إلى أعماقه حتى صار طينا.

ترجمه: خاك متنجّس به باريدن باران بر آن طاهر مى‌شود، در صورتی که باران به داخل خاک رسیده وآن را تبدیل به گِل کند.

المسألة العاشرة: الحصير النجس يطهر بالمطر‌ و كذا الفراش المفروش على الأرض و إذا كانت الأرض التي تحتها أيضا نجسة تطهر إذا وصل إليها نعم إذا كان الحصير منفصلا عن الأرض يشكل طهارتها بنزول المطر عليه إذا تقاطر منه عليها نظير ما مر من الإشكال فيما وقع على ورق الشجر و تقاطر منه على الأرض.‌[12]

ترجمه: حصير و فرش متنجّس به باريدن باران بر آن طاهر مى‌شود. و همچنین زمين متنجّس زير آن نیز طاهر مى‌شود به شرطی که باران به آن برسد. بله اگر فرش و حصير منفصل از زمين باشد و باران بر آن ببارد و از آن تقاطر كند بر زمين متنجس،

در طهارت زمين اشكال است نظير آن چه گذشت در مورد بارش باران به برگ درخت و تقاطر از آن بر زمين.

المسألة الحادية عشرة: الإناء النجس يطهر‌إذا أصاب المطر جميع مواضع النجس منه نعم إذا كان نجسا بولوغ الكلب يشكل طهارته بدون التعفير لكن بعده إذا نزل عليه يطهر من غير حاجة إلى التعدّد.‌[13]

ترجمه: ظرف متنجّس به بارش باران بر آن طاهر مى‌شود اگر باران به جميع مواضع آن برسد. بله هر گاه ظرفی به ولوغ كلب، نجس شود در طهارت آن بدون تعفير يعنى خاك مالى، إشکال است، بله اگر بعد از تعفير، باران به آن ببارد طاهر مى‌شود و نیازی به تعدّد غَسل ندارد. توضیح بیشتر مسائل اخیر در جلسه بعد إن شاء اللّه خواهد آمد.


[5] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 88.
[6] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 89.
[7] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 88.
[8] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 89.
[9] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 90.
[10] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 90.
[11] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 91.
[12] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 91.
[13] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 91.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo