< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

98/01/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطَّهارة، أحکام ماء المطر. شرائط التطهیر بماء المطر

هل یشترط جریان الفعلی او التقدیری فی عاصمیة الماء المطر أم لا؟ لازمه اشتراط جریان فعلی آب باران در عاصمیت «در مقابل اشتراط جریان تقدیری» آن است که اگر زمینی از شن و ماسه باشد و یا ترک خورده باشد به طوری که هر مقدار آب باران ولو با شدت ببارد در آن نفوذ کرده و بر آن جاری نمی شود چنین زمینی ولو یک شبانه هم بر آن باران ببارد أحکام آب باران بر آن جاری نخواهد داشت این أمر در غایت بُعد است و چنین زمینی قطعا أحکام آب باران را خواهد داشت. در نتیجه با توجه به موارد نقض مذکور، جریان فعلی آب باران قطعاً معتبر در اعتصام آن نیست بله جریان شأنی و تقدیری آب باران ممکن است در اعتصام آن معتبر باشد به این معنی که اگر باران به مقداری ببارد که شانیت جریان در زمین عادی سفت و سخت را دارد چنین بارانی اگر در زمین نرم و ماسه ای ببارد و در آن نفوذ کند این باران عاصمیت داشته و مطهر غیر خواهد بود بنابر این قول اگر آب باران حتی در زمین سفت هم قابلیت جریان را نداشته باشد مثل این که آب باران بصورت رشح باریده شود در این صورت ممکن است بگوییم به جهت عدم جریان شأنی، چنین بارانی عاصمیت ندارد که البته اشتراط جریان شأنی و تقدیری نیاز به دلیل دارد و باید بررسی شود که آیا می توان از روایات، إعتبار جریان شأنی را إستفاده نمود یا خیر؟

برخی از بزرگان در عاصمیت و مطهریت آب باران جریان تقدیری را شرط دانسته اند، این قول به محقّق اردبیلی ره نسبت داده شده و مستند آن برخی از روایات است که به حسب ظاهر دلالت بر اشتراط جریان دارد در این روایات جریان باران به صورت قضیه شرطیه، شرط برای عاصمیت آن ذکر شده است «إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ» و به مقتضای مفهوم شرط، آب بارانی که جریان ندارد عاصمیت نداشته و مطهر غیر نخواهد نبود و اما بررسی روایاتی که در این زمینه وارد شده است:

عن عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ يُغْتَسَلُ فِيهِ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُصِيبُهُ الْمَاءُ أَ يُؤْخَذُ مِنْ مَائِهِ فَيُتَوَضَّأَ لِلصَّلَاةِ فَقَالَ إِذَا جَرَى فَلَا بَأْسَ بِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَمُرُّ فِي مَاءِ الْمَطَرِ وَ قَدْ صُبَّ فِيهِ خَمْرٌ فَأَصَابَ ثَوْبَهُ هَلْ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ أَنْ يَغْسِلَهُ فَقَالَ لَا يَغْسِلُ ثَوْبَهُ وَ لَا رِجْلَهُ وَ يُصَلِّي فِيهِ وَ لَا بَأْسَ بِهِ.[1]

رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ

فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ أَيُصَلَّى فِيهَا قَبْلَ أَنْ تُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ.[2]

کیفیّت استدلال: به مقتضای مفهوم در قضیه شرطیه «إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ» در صورتی که آب باران جاری نشود عاصمیت نداشته و مطهر غیر نخواهد بود.

مناقشه أستاد أشرفی در دلالت دو روایت مذکور بر إعتبار جریان:

این دو روایت نمی تواند دلیل بر اشتراط جریان در آب باران باشد زیرا فرض سؤال آن است که نجاست یا توالت در بخش بالای خانه قرار گرفته است «عَنِ الْبَيْتِ يُبَالُ عَلَى ظَهْرِهِ» «عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ» در چنین فرضی حضرت فرمودند در صورتی که آب جاری شود و به لباس إصابت کند متنجّس نمی شود علّت عدم تنجس آن است که آب باران در فرض کثرت جاری شده و طبعا متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس نمی شود بنابراین آب باران نباید به مقداری کم باشد که یکجا جمع شده و متغیّر به أوصاف نجس شود بلکه باید نسبت به نجاستی که بر آن می بارد کثیر باشد تا جریان داشته و متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس نشود با این بیان نفس جریان خصوصیّت ندارد بلکه جریان کنایه از کثرت آب است تا مانع از تغیر آب شود «فلذا حتی در صورت جریان چنانچه عین نجس در آب باشد یا آب باران متغیّر به یکی از اصاف ثلاثه نجس شود متنجّس خواهد شد».

علاوه بر این که در سؤال راوی فرض جریان مایع از رو یا کنار کنیف شده است «عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ فَيَكِفُ فَيُصِيبُ الثِّيَابَ» و إمام طبق سؤال راوی در مقام جواب فرموده اند که اگر جریان مایع از آب باران باشد در این صورت محکوم به طهارت است «قَالَ إِذَا جَرَى مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ فَلَا بَأْسَ» و به مفهوم دلالت دارد که اگر جریان مایع از بول باشد محکوم به نجاست است در نتیجه این روایت دلالت دارد بر إعتبار جریان آب باران در مقابل جریان بول نجس، نه این که دلالت بر إعتبار نفس جریان در عاصمیت آب باران داشته باشد.

عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَطَرِ يَجْرِي فِي الْمَكَانِ فِيهِ الْعَذِرَةُ فَيُصِيبُ الثَّوْبَ أَ يُصَلِّي فِيهِ قَبْلَ

أَنْ يُغْسَلَ قَالَ إِذَا جَرَى بِهِ الْمَطَرُ فَلَا بَأْسَ.[3]

جواب أستاد أشرفی: در این روایت فرض شده که آب باران بر عذره باریده شده است در این فرض به مجرّد بارش باران بر عذره آب باران متغیّر می شود خصوصا در صورتی که عذره تازه باشد که سریعا متلاشی شده و آب متغیّر می شود مگر این که آب باران زیاد ببارد به طوری که جریان پیدا کند در این صورت تغییر در آب باران که جریان دارد نوعاً حاصل نمی شود فلذا از این روایت إستفاده می شود که آب باران چنانچه متغیّر نشود «چنان که در صورت جریان چنین است» معتصم بوده و اگر لباسی با آن ملاقات کند متنجّس نمی شود در نتیجه این روایت دلالت ندارد بر إعتبار نفس جریان باران، بلکه در اعتصام صِرف صدق عرفی عنوان مطر کفایت است چنان که مشهور فقها جریان ماء المطر را در اعتصام آن شرط نمی دانند موید این کلام روایت کاهلی است که در این جهت إطلاق دارد:

عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْكَاهِلِيِّ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ يَسِيلُ عَلَيَّ مِنْ مَاءِ الْمَطَرِ أَرَى فِيهِ التَّغَيُّرَ وَ أَرَى فِيهِ آثَارَ الْقَذَرِ فَتَقْطُرُ الْقَطَرَاتُ عَلَيَّ وَ يَنْتَضِحُ عَلَيَّ مِنْهُ وَ الْبَيْتُ يُتَوَضَّأُ عَلَى سَطْحِهِ فَيَكِفُ عَلَى ثِيَابِنَا قَالَ مَا بِذَا بَأْسٌ لَا تَغْسِلْهُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ يَرَاهُ مَاءُ الْمَطَرِ فَقَدْ طَهُرَ.[4]

بیان أستاد أشرفی: به نظر ما قید جریان در این روایات کنایه از کثرت آب باران است چنان که در صحیحه هشام بن سالم قید کثرت ذکر شده است «فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ مَا أَصَابَهُ مِنَ الْمَاءِ أَكْثَرُ مِنْهُ»[5] خصوصا با توجه به این که مورد این روایات عمدتاً آب بارانی است که در پشت بام با نجاست ملاقات کرده و طبع قضیه آن است که باران اگر به قدری کم ببارد که در زمین نجس فرو رفته و جاری نشود منفعل از نجاست شده و متغیّر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس می شود و اما اگر باران به حدی کثیر باشد که جاری شده و غالب بر بول یا دیگر نجاسات باشد در این صورت طبعا متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس نشده و عاصمیت دارد.

در نتیجه چون مورد سؤال در روایاتی که قید جریان در آن ذکر شده غالبا آب بارانی بوده که با نجاست پشت بام ملاقات کرده از این أمر إستفاده می شود که قید جریان در این روایت اشاره دارد به کثرت آب باران و غلبه آن بر نجاست به طوری که نجس در آن مستهلک شده و آب باران متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس نشود بر خلاف موردی که آب باران به قدری کم باشد که در زمین نفوذ کرده و متأثّر از بول یا غائط شود که در این صورت قطعاً آب باران منفعل می شود چرا که حتی آب جاری در صورت تغییر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس منفعل می شود.

فلذا قید جریان در این روایت اشاره دارد به کثرت آب باران و غلبه آن بر نجاست، شاهد بر این برداشت روایات است از جمله روایت علی بن جعفر که مورد سؤال کنیف در پشت بام است «عَنِ الْكَنِيفِ يَكُونُ فَوْقَ الْبَيْتِ» در این روایت سؤال شده از توالت پشت بام که آب باران بر آن باریده و قطره ای از آنجا به لباس شخص چکیده است از این عبارت إستفاده می شود که آب باران کثیر بوده که از بام به زیر سقف سرایت کرده و متغیّر به نجاست نشده است یعنی مقدار باران کم نبوده که تنها در سقف نفوذ کرده و متغیّر به أوصاف ثلاثه نجس شده باشد.

با این بیان قید جریان در این روایات دلیل بر این نیست که در عاصمیت آب باران جریان شرط است بلکه ذکر این قید از این جهت بوده که اگر جریان نباشد خواه و ناخواه آب متغیّر می شود بنابراین با توجه به این که در روایات حد خاصی برای آب مطر در عاصمیت ذکر نشده است در نتیجه مدار در عاصمیت صدق عرفی ماء المطر است خواه جریان داشته باشد یا جریان نداشته باشد در نهایت از أدلّه استیناس می شود که آب بارانی عاصمیت دارد که عرفاً بر آن ماء المطر صادق باشد مشروط به این که متغیّر به یکی أوصاف ثلاثه نجس نشود آری کثرت در آن شرط است از این جهت که اگر نسبت به نجاست کمتر یا مساوی باشد متغیّر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس می شود یا در نجاست مستهلک شده و از این جهت محکوم به نجاست است.

ادامه کلام صاحب عروه ره: قال السیّد ره فی العروة: إذا اجتمع في مكان و غسل فيه النجس طهر و إن كان قليلا لكن ما دام يتقاطر عليه من السماء.[6]

ترجمه: هر گاه آب باران در جايى جمع شود و متنجّس در آن شسته شود، پاك خواهد شد اگر چه آب جمع شده به مقدار قليل باشد به شرط آن که باران در حال بارش باشد.

سؤال این است که اگر بارش باران قطع شود و آب باران در جایی جمع شده یا بر روی زمین جاری شود آیا چنین آبی خاصیت عاصمیت را دارد یا خیر؟ برخی گفته اند این آب به منزله آب جاری بوده و با ملاقات نجس منفعل نمی شود.

در جواب می گوییم: آب جاری اگر منقطع از مادّه شود و کمتر از کر باشد به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود در نتیجه الحاق این آب به آب جاری صحیح نیست زیرا دارای مادّه نیست و از طرفی بعد از قطع بارش دیگر بر آن آب باران عرفاً بر آن صادق نیست تا این که حکم آن را داشته باشد و به صرف این که قبلاً آب باران بوده نمی توان آن را آب باران شمرد زیرا همه آب های عالم طبق علم روز در واقع از باران تشکیل شده است فلذا اضافه ماء به مطر اضافه بیانیه است نه اضافه نشویّه یعنی آبی که خودش مطر است و صَدَقَ علیه ماء المطر، عاصمیت دارد نه آبی که ناشی از مطر بوده و از آب باران نشأت گرفته باشد.

آیا در مطهریت آب باران للغیر عصر یعنی فشردن لباس یا فرش هم لازم است یا خیر؟

المسألة الاولی: الثوب أو الفراش النجس إذا تقاطر عليه المطر و نفذ في جميعه طهر‌و لا يحتاج إلى العصر أو التعدّد و إذا وصل

إلى بعضه دون بعض طهر ما وصل إليه هذا إذا لم يكن فيه عين النجاسة و إلا فلا يطهر إلا إذا تقاطر عليه بعد زوال عينها.[7]

ترجمه: لباس يا فرش نجس، هر گاه باران بر آن به بارد به طوری که به همه جاى آن برسد، طاهر خواهد شد و نیازی به فشردن يا تعدّد غَسل ندارد و اگر باران به بعض از آن برسد، همان بعض كه باران به او رسيده پاك مى‌شود و اين حكم در وقتى است كه عين نجاست در آن جامه يا فرش نباشد، و الّا پاك نمى‌شود مگر آن كه بعد از زوال عين نجس باران بر او به بارد.

 


[6] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 87.
[7] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 87.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo