< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/12/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام ماء الکر، القلیل المتنجّس المتمم کرّاً هل یکون طاهراً أم لا؟

المسألة الرابعة عشرة: القليل النجس المتمّم كرّاً بطاهر أو نجس، نجس على الأقوى.[1]

تلخیص مسأله چهاردهم: صاحب عروه ره به طور مطلق فرمودند آب قلیل متنجّس چنانچه به ضمیمه آب قلیل دیگر، تتمیم به کریّت شود متنجّس می شود در مسأله مذکور سه قول مطرح شد قول أوّل که مشهور فقهای امامیه قائل بدان شده اند آن است که آب مطلقاً «این إطلاق در مقابل تفصیل در قول دوّم است» متنجّس می شود قول دوّم منسوب به ابن حمزه ره است که در مسأله تفصیل داده به این صورت که متمّم کریّت اگر خود طاهر باشد موجب طهارت آب متنجّس می شود ولی اگر متنجّس باشد مجموع آب متنجّس می شود قول سوّم که منسوب به مرحوم ابن ادریس ره است آن که صِرف رسیدن آب به حد کر مطلقاً موجب طهارت آب و عاصمیت آن می شود یعنی تحقّق کریّت مساوی با رافعیت و دافعیت نجاست است خواه متمم کریّت طاهر باشد یا متنجّس، خواه آب قبل از رسیدن به حد کر خود طاهر باشد یا متنجّس.

بررسی قول سوّم: «بلوغ الماء قدر کر یوجب طهارته مطلقاً»

محور بحث ما در رد قول سوّم یعنی فرمایش ابن ادریس ره است عمده مستند این قول روایت نبوی است مرحوم سیّد مرتضی ره در مسائل راسیات، این روایت را نقل نموده و طبق آن فتوی داده است و مرحوم شیخ طوسی ره نیز در کتاب خلاف آن را نقل نموده است و اما چکیده أدلّه ای که بر این قول إقامه شده است:

دلیل أوّل: تمسّک به مرسله نبوی «إِذَا بَلَغَ الْمَاءُ كُرّاً لَمْ يَحْمِلْ خَبَثاً‌» مرحوم ابن ادریس ره إدّعای إجماع موافق و مخالف را در نقل این روایت نموده و مدّعی است که این روایت به إطلاق دلالت دارد به این که هر آبی که به حد کریّت برسد توان تحمّل نجاست را ندارد أعم از این که آب سابقاً متنجّس بوده باشد یا طاهر، چرا که کلمه ماء به إطلاق شامل آب متنجّس نیز می شود و کلمه بلوغ به حد کریّت نیز إطلاق دارد أعم از این که بلوغ بواسطه آبی باشد که سابقاً طاهر بوده یا متنجّس با این بیان کلمه «یحمل» در روایت ناظر به جهت دفع و رفع نجاست است.

بررسی سند: این روایت از بین کتب روایی امامیه تنها در دعائم الإسلام و آن هم به صورت مرسل ذکر شده است اگر چه مرحوم شیخ طوسی ره نیز در کتاب خلاف متعرض این روایت شده لکن چون کتاب خلاف در مقابل مخالفین و طعن آنان در نبود مستند در فتاوی امامیه، به رشته تحریر در آمده تا نظرات شیعه را طبق أدلّه ثابت کند از این جهت در این کتاب گاه در مقام برهان جدل به برخی از روایات أهل تسنن نیز تمسّک شده اگر چه آن روایت در مسانید شیعه ذکر نشده باشد از این جهت چون روایت نبوی در کتاب خلاف ذکر شده نه در کتب روایی دیگر مرحوم شیخ ره همچون تهذیب و استبصار نمی توان آن را منسوب به کتب امامیه دانست و اما در بین عامّه مرحوم علّامه ره مدّعی است که جز ابن حی که زیدی منقطع المذهب بوده کسی به این روایت عمل ننموده است قال ره فی المعتبر: فلم أعرف به عاملاً سوى من يحكي عن «ابن حي» و هو زيدي منقطع المذهب»[2] از این جهت روایت إعتباری چندانی حتی نزد أهل سنت ندارد و اکثر بزرگان امامیه از این روایت به عنوان مرسل و ضعیف السند یاد نموده اند.

بررسی دلالت: چنان که قبلاً گفتیم در زمان رسول الله لفظ کر إستعمال نمی شده بلکه این لفظ رایج در عراق بوده که در صدر إسلام جزء بلاد إسلامی نبوده است و لفظ رایج در زمان رسول الله قلتین بوده که معادل 20 مشک آب است در نتیجه با فرض این که روایت مذکور از رسول الله صادر شده باشد در اصل، لفظِ قلتین إستعمال شده سپس به لفظ کر نقل به معنی شده است اگر چه این کلام دخلی در أصل استدلال ندارد.

إن قلت: مرحوم أستاد شیخ حسین حلّی ره می فرماید إستفاده رفع از حدیث مذکور بسیار بعید است زیرا مخالف با کلام لغویین است که کلمه «یحمل» را حمل بر معنای دفع کرده اند.

قلت: مرحوم أستاد خویی ره این إشکال را نپذیرفته و جمله لم یحمل را به لم یتصف معنی نموده اند که شامل رفع و دفع نجاست می شود همچنان که مرحوم شیخنا الوالد ره از تقریرات درس سیّد ابوالحسن ره اصفحانی ره همین معنی را نقل نموده و برای آن شواهد و نظائری ذکر نموده و می فرماید جمله «لَمْ يَحْمِلْ خَبَثاً‌» به معنای عدم تحمل نجاست إبتداءً و استدامتاً است با این معنی شامل دفع و رفع نجاست می شود.

إن قلت: نمی توان از مرسله نبوی دو حکم رفع و دفع را إستفاده نمود و جمع بین رفع و دفع در انشاء واحد محال است زیرا رفع نجاست مستلزم آن است که آب در مرتبه قبل از رفع، متنجّس باشد چرا که رفع نجاست متفرع بر حدوث نجاست قبل از رفع آن است و از طرفی لازمه دفع نجاست آن است که آب در همین مرتبه خود طاهر باشد تا بتواند دفع نجاست کند و با فرض تنجّس آب، دافعیت نجاست ممکن نیست در نتیجه جمع بین این دو در موضوع واحد ممکن نیست چرا که مستلزم إجتماع متناقضین است یعنی آب واحد در یک مرتیه هم طاهر باشد و هم متنجّس.

قلت: أستاد خویی ره و مرحوم والد ما ره به نقل از أستادشان سیّد ابوالحسن ره و نیز مرحوم شهید صدر ره در این إشکال مناقشه نموده اند حاصل إشکال آن است که دفع و رفع نجاست از آب بواسطه بلوغ به حد کریت، مستلزم إجتماع متناقضین نیست زیرا موضوع قضیه رفع و دفع طبیعی آب است نه آب طاهر یا متنجّس و به قول أستاد خویی ره جمله «لَمْ يَحْمِلْ خَبَثاً» به معنای لم یتصف بالنجاسة است یعنی آب کر متّصف به نجاست إبتداءاً و استدامتاً نمی شود و توان حمل نجاست را ندارد در نتیجه منعی نیست از این که روایت به إطلاق شامل هر دو صورت رفع و دفع نجاست بشود و لازم نیست قبل از این دو حکم فرض طهارت یا نجاست آب بشود علاوه بر این که نظیر آن در استعمالات عرفی بسیار است مثلاً اگر گفته شود «اذا بلغ الرجل ستین سنة لم یحمل وزنة المعيّن ة» این کلام به إطلاق شامل می شود موردی را که مرد شصت ساله إبتداءاً می خواهد وزنه معيّن ی را حمل کند یا استدامتاً آن را حمل کند یا مثلاً اگر گفته شود «فرسٌ جموحٌ» یعنی این اسب حیوان سرکشی است این کلام نیز إطلاق دارد و شامل عدم امکان رکوب إبتداءا و استدامتاً می شود و هکذا «لَمْ يَحْمِلْ خَبَثاً» در مرسله نبوی ناظر به جهت دفع و رفع نجاست است.

دلیل دوّم: سیّد مرتضی ره إدّعا نموده که از أدلّه إستفاده می شود آب کر «بِما هُوَ ماءٌ واسعٌ» این خاصیت را دارد که دافع و رافع نجاست از خود است همانطور که مثلاً الکل خاصیت دافعیت و رافعیت میکروب از خود را دارد ایشان می فرماید: أن بلوغ الماء حد الكر يوجب استهلاك النجاسة، فيستوي ملاقاتها قبل الكرية و بعدها.

جواب مرحوم أستاد خویی ره: استدلال مذکور مصادره به مطلوب و إدّعای بدون دلیل است و از روایات چنین برداشتی نمی شود علاوه بر این که گفتیم هر موضوعی نسبت به حکم حداقل تقدّم رتبی دارد بر این أساس لا اقل کریّت رتبتاً باید متقدّم بر حکم عدم إنفعال باشد و تا موضوع کریّت محقّق نشود رافع نجاست نخواهد بود اگر چه تقدّم زمانی لازم نیست ولی نمی تواند موضوع مقدم بر حکم باشد و شما می خواهید حکم عدم إنفعال را برای متنجّس سابق ثابت کنید.

دلیل سوّم: این مسأله اتفاقی است که اگر نجاستی در آب کر دیده شود آب محکوم به طهارت است و این در حالی است که إحتمال دارد نجاست قبل از تحقّق کریّت در آب کر افتاده باشد با این حال فقها به طور مطلق حکم به طهارت آب نموده اند از این کلام إستفاده می شود که آب کر می تواند رافع نجاست از خود نیز باشد.

جواب: ممکن است مستند حکم به طهارت آب در فرض إحتمال وقوع نجاست قبل از کریت، إستصحاب عدم وقوع النجاسة إلی زمان الکریة باشد که با این أصل ثابت می شود که نجاست قبل از کریّت نبوده است فلذا با این إحتمال نمی توان این مطلب را ثابت نمود.

دلیل چهارم: تمسّک به روایت «إذا بَلَغَ الماءُ قَدرَ کُرٍّ لم یُنَجِّسهُ شَیءٌ»: برخی گفته اند این روایت دلالت دارد بر رفع نجاست بوسیله آب کر یعنی «ان الکریه عاصمه عن الإنفعال و لا فرق بین أن یکون النجاسة فی السابق أو اللاحق» این برداشت بر خلاف برداشتی است که مشهور از روایت نموده اند.

جواب أستاد أشرفی :: هر موضوعی نسبت به حکم حداقل تقدّم رتبی دارد بر این أساس کریّت رتبتاً باید متقدّم بر حکم عدم إنفعال باشد و تا موضوع کریّت محقّق نشود رافع نجاست نخواهد بود اگر چه تقدّم زمانی لازم نیست ولی نمی تواند موضوع مقدم بر حکم باشد این أمر اقتضا دارد که لا اقل موضوع و حکم همزمان تحقّق پیدا کند و حال آن که رافعیت اقتضا دارد که حکم رفع از موضوع خود متأخّر باشد.

از همه این ها که بگذریم مرسله نبوی معارض است با روایاتی که از غسل با غساله یهود و نصاری و ناصبی نهی نموده است این دسته از روایات به إطلاق شامل می شود موردی را که غساله متنجّس به ضمیمه آب دیگر به حد کریّت رسیده باشد إطلاق در این روایات معارض است با إطلاق در مرسله نبوی و نسبت بین این دو، عام و خاص من وجه است و در محلّ إجتماع «الماء المتمم كراً» تعارض و تساقط نموده و مرجع «إذا بَلَغَ الماءُ قَدرَ کُرٍّ لم یُنَجِّسهُ شَیءٌ» است که ظهور در دافعیت نجاست دارد.

و اما إشکال دیگری که مرحوم همدانی بیان نموده آن است که اگر جمله «لَمْ يَحْمِلْ خَبَثاً» را به عرف عرضه بداریم از آن تنها إستفاده دفع نجاست می کند نه رفع نجاست همچنان که روایت«إذا بَلَغَ الماءُ قَدرَ کُرٍّ لم یُنَجِّسهُ شَیءٌ»ظهور در دفع نجاست دارد.

نظر أستاد أشرفی : به نظر ما بعید است این روایت به معنای رفع نجاست باشد زیرا روایات متواتری که از اوصیاء رسول

الله در آب کر وارد شده همگی ظهور در معنای دفع نجاست دارند در نتیجه نمی توان گفت از رسول الله کلامی صادر شده که مخالف و مغایر با مفاد روایاتی است که از اوصیاء رسول الله نقل شده است و این در حالی است که در روایات وارد شده که کلام ما همان کلام رسول للَّه است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ َمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيْرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَحَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ.[3]

در نتیجه اگر هم روایت نبوی سنداً پذیرفته شود ابهام در آن از نظر معنی به قرینه روایات وارده از اوصیاء رسول الله قابل حل است و می توان حمل نمود به همان معنایی که از روایات دیگر إستفاده می شود و چنان که قبلاً گفتیم روایات متواتر مثل «إذا بَلَغَ الماءُ قَدرَ کُرٍّ لم یُنَجِّسهُ شَیءٌ» ظهور دارند در این که کریّت تنها دافع نجاست است.

به مناسبت روز اتمام دروس سال تحصیای 97 روایتی را تیمناً ذکر می کنیم:

جناب آقای رئیسی از بنده درخواست إقامه نماز جماعت در مسجد گوهرشاد نمودند و بنده به چند جهت دعوت ایشان را اجابت نمودم أوّل این که بهانه ای شود که نماز خود را به جماعت خوانده تا شامل روایاتی که مذمت از ترک نماز جماعت نموده، نشویم ضمن این که توفیقی است که هر روز عرض ادب و سلامی به ساحت مقدّس إمام رضا می کنیم.

در مسجد جامع گوهرشاد غالباً بعد از نماز جماعت مردم متفرق می شوند ولی بنده از روز أوّل تصمیم گرفتم هر روز بین الصلاتین حداقل یک حکم شرعی و یک روایت از کلمات قصار امیر المومنین علی را بیان کنم اگر چه برخی از مأمومین در إبتدا اعتراض کردند که برخی به جهت مشغله کاری فرصت شنیدن را ندارند ولی بعداً درخواست کردیم تا نوشته ای در محلّ إقامه نماز نصب شود تا مردم مطلع باشند که به مدّت شش دقیقه مسائل شرعی بیان می شود و تنها کسانی که وقت دارند در این مکان به إقامه نماز بایستند و اگر کسی مشکل یا کاری دارد از نماز جماعت در مکان های دیگر بهره مند شود چند

روزی است که حدیث ذیل را در مسجد قرائت می کنیم:

قَالَ امیرالمومنین علی : لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ وَ يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ يَنْهَى وَ لَا يَنْتَهِي وَ يَأْمُرُ بِمَا لَا يَأْتِي يُحِبُّ الصَّالِحِينَ وَ لَا يَعْمَلُ عَمَلَهُمْ وَ يُبْغِضُ الْمُذْنِبِينَ وَ هُوَ أَحَدُهُمْ يَكْرَهُ الْمَوْتَ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِ وَ يُقِيمُ عَلَى مَا يَكْرَهُ الْمَوْتَ لَهُ. [4] [5]

لَا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الْآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ: از کسانی نباش که آرزوی مقامات عالی بهشت را دارند ولی در عمل برای آن تلاش نمی کنند نمی توان به خداوند عرض کرد خدایا ما چون طلبه هستیم و ریش و عمامه گذاشتیم حالا اگر غیبت و فحش و یا هر عمل نامشروع دیگری را انجام دادیم بخاطر این که طلبه هستیم از خطای ما درگذر آری نمی توان آرزوی بهشت کرد بدون تلاش و عمل صالح به

قول شهید بهشتی ره «بهشت را به بهاء می دهند نه به بهانه»

«يُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الْأَمَلِ» از کسانی نباش که توبه را به تأخیر انداخته و می گویند فعلاً جوان هستیم بعداً که پا به سن گذاشتیم به راستی توبه می کنیم و یا الآن ریش و عمامه نداریم بعداً که محاسن در آوردیم و یا به مکه مکرمه مشرف شدیم توبه می کنیم إمام سجاد در دعا به پیشگاه خداوند عرض می کنند: «وَ أَعِنِّي بِالْبُكَاءِ عَلَى نَفْسِي فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسِّوِيفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِي» نباید این طور باشد که توبه را به تأخیر بیاندازیم.

يَقُولُ فِي الدُّنْيَا بِقَوْلِ الزَّاهِدِينَ وَ يَعْمَلُ فِيهَا بِعَمَلِ الرَّاغِبِينَ: این موعظه مرتبط به ما آخوندهاست که مذمت دنیا و دلبستگی به دنیا را می کنیم که مثلاً دنیا ارزشی ندارد «به کسی وفا نکرده و به سلیمان وفا نکرد» ولی در عمل بیش از دیگران راغب به دنیاییم. إِنْ أُعْطِيَ مِنْهَا لَمْ يَشْبَعْ وَ إِنْ مُنِعَ مِنْهَا لَمْ يَقْنَعْ: از کسانی نباش که اگر بهره ای از دنیا به او برسدسیر نشده و حریص برمال دنیاست.

خاطره: در نجف اشرف که بودیم بسیار برخورد کردیم با کسانی که می گفتند دوست داریم به ایران برویم و اگر فقط خرج خوراکمان تامین شود ما را کفایت است به یاد دارم که از شخصی سؤال کردم چرا می خواهی به ایران بروی گفت اینجا خیلی در مضیقه هستم تا جایی که در شدت گرما حتی پول خرید آب سرد برای خانواده خود را ندارم با این شرائط تا کی صبر کنم!؟ همسایه مرحوم حکیم ره هستم وصل به کُرّم ولی آب کری است که نَم نمی دهد مدّت ها گذشت و به ایران رفت و بعد در عمل دیدیم خلاف آن چه می گفت عمل نمود شخص دیگری به من گفت شما که زودتر به ایران میروید هر کاری شما بگویید در آنجا انجام می دهم تا فقط خرج خوراک خانواده ام تأمین شود سال ها بعد که ایشان را دیدم به او گفتم مرحوم إمام ره به جهت محبتی که به من داشت و به جهت وساطت و معرفی من به شما اجازه دادند چرا اینطور از سهم إمام إستفاده نمودید او در جواب گفت: پول ها را به نجف بفرستم که أهل نجف از آن إستفاده کنند!؟

بنده زمانی که نماینده أستاد خویی ره در شاهرود بودم وجوهات از هر طرف می رسید و از طرفی هوای نفس برای انسان شأن درست می کند که مثلاً شأن شما این است که قالی کذایی... داشته باشی و می توانی تا این مقدار از سهم إمام إستفاده کنی... از این جهت إحتیاط کرده و به مرحوم أستاد خویی ره در نامه ای نوشتم که نمی توانم به نفس خود مسلط باشم لطف کنید من را اجیر کرده و اجرت برای کارم تعیین فرمایید تا به همان مقدار اجرت إستفاده کنم نه بیشتر از آن،أستاد خویی ره به جهت لطفی که به من داشتند در جواب نوشتند: من أوّلی از شما در تصرّف کسی را نمی شناسم شما هر طور می خواهید إستفاده نمایید البته این نشانه لطف و بزرگواری أستاد نسبت به بنده بود بعداً نامه ای به جناب فیاض نوشتم و ایشان را واسطه قرار داده و گفتم شما همیشه همراه أستاد هستید از أستاد بخواهید که تعارف را کنار بگذارند و اجرتی برای کار من تعیین فرمایند.

بالاخره در جواب فرمودند در این أمر به چند نفر أهل خبره رجوع نمایید تا اجرت عمل شما را معيّن نمایند در آن زمان یعنی سال 1353 مبلغ 4500 تومان به عنوان اجرت معيّن کردند تا زمانی که به حرم امیر المومنین علی مشرف شده به حضرت عرض کردم در این مدّت إقامه در نجف بد مجاوری برای شما بودم ما کجا و شما کجا ولی از شما که أهل دنیا نبودید یک تقاضا دارم شما فرمودید که ادبار دنیا و اقبال دنیا من را خوشحال و ناراحت نمی کند این خصوصتی که شما داشتید از خداوند بخواهید به من هم مرحمت فرماید.

سپس در کربلا خدمت إمام حسین رسیده و عرض کردم شما هم آقا و هم آقا زاده هستید من عیال وار هستم از پدرمان هم که چیزی به ما نرسیده، بدون تعارف از شما دنیا را می خواهم عناینی فرمایید تا از بیت المال بی نیاز شوم همچنان که به إمام رضا نیز عرض کرده بودم که از گرفتن وجوهات بی نیازم فرمایند بعد برگشت از کربلا با این که دنبال دنیا نرفتیم به عنایت إمام حسین از بیت المال بی نیاز شدم.

يَعْجِزُ عَنْ شُكْرِ مَا أُوتِيَ وَ يَبْتَغِي الزِّيَادَةَ فِيمَا بَقِيَ » از شکر آن چه به او داده شده عاجز است و درخواست زیاده می کند. دوست می دارم که نتیجه عمر ما این باشد که تعدادی از شاگردان ما به مرحله إجتهاد رسیده و فقیه عامل به دستورات دین شوند از این جهت در شب های ماه مبارک رمضان بحث های علمی در موسسه إن شاء اللّه برقرار است اگر وقت کردید حتماً شرکت نمایید مرحوم شیخ مفید ره می فرماید بهترین عمل در شب های قدر، مذاکره علمی است. و الحمدلله.

 


[1] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 86‌.
[5]  .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo