< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، تعیین الحد لكرّ بحسب الوزن.

قال السیّد ره فی العروه: المسألة الثانیه: الكر بحسب الوزن ألف و مائتا رطل بالعراقي و بالمساحة ثلاثة و أربعون شبرا إلا ثمن شبر فبالمن الشاهي و هو ألف و مائتان و ثمانون مثقالا يصير أربعة و ستين منا إلا عشرين مثقالا.[1]

گفتیم در روایات آب كر به دو گونه محاسبه شده است: الف: بر حسب مساحت و حجم. ب: بر حسب وزن روایات در این زمینه مختلف ذکر شده است از این جهت مسأله آب کر را از دو دیدگاه بررسی می کنیم: دیدگاه أوّل بررسی روایات به حسب وزن دیدگاه دوّم بررسی روایات به حسب مساحت.

دیدگاه أوّل: بررسی روایات در تحدید آب کر به حسب وزن:

چنان که در جلسات قبل گفتیم روایات در این جهت مختلف ذکر شده است و ما توضیحاتی را در جمع بین دو روایت مرسله ابن ابی عمیر و صحیحه محمد بن مسلم به صورت فارسی نوشته ایم تا اگر ابهامی در مسأله وجود دارد مرتفع شود در این جمع با توجه به قاعده اصولی 1200 رطل در مرسله ابن ابی عمیر را حمل به رطل عراقی و 600 رطل در صحیحه محمد بن مسلم را حمل به رطل مکی نمودیم که دقیقاً معادل دو برابر رطل عراقی است و با این بیان بین دو روایت را جمع نمودیم ناگفته نماند این بیانات بنا بر نظریّه مشهور در این است که أوّلاً رطل وزن است نه پیمانه ثانیاً وزن رطل عراقی برابر 1300 درهم است که هر دو مطلب مورد مناقشه قرار گرفته است.

دیدگاه دوّم: بررسی روایات در تحدید کر به حسب مساحت و حجم:

اقوال در مسأله: روایات در این زمینه نیز مختلف ذکر شده در برخی از روایات حد کر در هر یک ازطول و عرض و ارتفاع

«عمق» سه وجب ذکر شده که مجموعا 27 وجب می شود این قول را أستاد خویی ره و جمعی از فقهاء مثل محقّق ثانی ره، مرحوم علّامه ره و محقّق اردبیلی ره اختیار نموده اند و معروف است که قمّیین از قدماء نیز قائل به این قول شده اند در برخی دیگر روایات 36 وجب ذکر شده که مرحوم بهبهانی ره و صاحب مدارک ره قائل بدان شده اند، در برخی دیگر از روایات 42 وجب و هفت هشتم از یک وجب بیان شده است به بيان ديگر چهل و سه وجب معمولى به استثناى یک هشتم وجب که اين مقدار نتيجه و حاصل ضرب سه وجب و نيم در طول و عرض و ارتفاع است که مشهور فقهاء قائل بدان شده اند.

سه قول غیر معروف نیز در مسأله وجود دارد: قول أوّل منسوب به ابن جنیید ره است که مساحت کر را 100 وجب ذکر نموده، قول دوّم منسوب به مرحوم راوندی ره است که مساحت کر را 10.5وجب و یک هشتم از وجب ذکر نموده و قول سوّم را مرحوم اسماعیل طبرسی ره اختیار نموده که 33 وجب و أندی باشد و مرحوم أستاد شیخ حسین حلّی ره هم این قول را تایید می کند در نتیجه مجموع اقوال 6 قول است لکن چون مستندی بر قول چهارم و پنجم وجود ندارد ولو روایت ضعیف السند و قول ششم هم غیر معروف است، عمده در مسأله سه قول أوّل یعنی 27 و 36 و 42 و هفت هشتم وجب است که به بررسی از این سه قول می پردازیم.

میزان اصلی در تحدید کر: مرحوم والد ما ره در تقریرات آیة اللّه سیّد ابوالحسن اصفحانی ره از أستاد خود نقل نمودند که میزان اصلی در تحدید کر وزن و رطل بوده است که در روایات معتبر به حسب وزن 1200 رطل عراقی بیان شده است و هر رطل عراقی معادل130 درهم یا نود و يك مثقال شرعى است و مثقال شرعی معادل 3.4 گرم است که ضرب در 1200 رطل 371 کیلو می شود و اما ذکر مساحت در برخی روایات طریق به این مقدار از وزن بوده است.

و اما إختلاف روایات در مساحت ناشی از این بوده که أئمّه در بیان مقدار کر چون سر و کار با مردم عادی داشتند نه مهندسانِ عالم به محاسبات علمی بنابراین میزان کر را به صورت تخمینی و قابل فهم عموم مردم بیان نمودند از این جهت می توان گفت که إختلاف در حد کر به حسب مساحت ناشی از دو جهت بوده است: جهت أوّل، إختلاف در اوزان آب ها چرا که آب ها از نظر سبکی و سنگینی با هم متفاوت هستند و اما جهت دوّم اختلاف، رعایت جانب إحتیاط بوده است.

کلام مرحوم امین استرابادی ره در تحدید کر به حسب مساحت: ایشان در ایامی که در مدینه سکونت داشتند إدّعا می کند که مکرراً 1200 رطل را از نظر حجم محاسبه نمودیم و به تجربه ثابت شد که برابر با 36 وجب است مرحوم والد ما ره إشکال نمودند به این که اگر هم به تجربه این أمر برای ایشان ثابت شده باشد، اماره بر این نیست که 1200 رطل قطعاً برابر با 36 وجب است زیرا اوزان آب ها از نظر سنگینی و سبکی «ثقل و خفت» نسبت در مکان های مختلف متفاوت است و شاید 1200 رطل در آب های دیگر نقاط عالم، از نظر حجم متفاوت با این مقدار از آب مدینه باشد.

مرحوم امین استرابادی مخالف شدید اصولیین بوده است در کنگره ای که برای مرحوم فیض ره تشکیل شده بود و بنا بود نظرات فیض ره را در مورد اصولیین جمع آوری کنیم در تحقیقی که داشتیم با این که فیض کاشانی ره شاگرد ملا صدرا بوده و طبعاً مردی حکیم و فیلسوف بوده است با این وجود سؤال این بود که چطور ایشان این قدر اظهار مخالفت با اصولیین کرده است خصوصا در مسأله إجتماع أمر و نهی، شبهه ای را مطرح کرده که آیا می توان این محاسبات دقیق در مسأله إجتماع أمر و نهی را منشأ برای استنباط أحکام شرعی قرار داد در تحقیقی که داشتیم معلوم شد ایشان در سفری که به مکه داشتند با امین استرابادی که از مخالفین سرسخت اصولیین بوده ملاقات نموده و شاید این ملاقات و مذاکره ی با ایشان منشأ برای مخالف شدید ایشان با اصولیین شده است.

نظر أستاد خویی ره در تحدید کر از نظر مساحت: مرحوم أستاد خویی ره می فرماید ما مکرر در نجف اشرف 1200 رطل عراقی را از نظر حجم محاسبه نمودیم و به تجربه ثابت شد که به مقدار 27 وجب است به اين صورت كه هر گاه در ظرفى كه ابعاد آن به مقدار 27 وجب باشد آب بريزند این حجم از آب معادل 1200 رطل عراقی است أستاد خویی ره معتقد است که روایات نیز منطبق بر همین مقدار از حجم آب است.

أدلّه تحدید کر به حسب 27 وجب: تقریب فرمایش أستاد خویی ره درتطبیق 1200 رطل عراقی بر 27 وجب به إستناد روایات:

1. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍقَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ‌الْمَاءُ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ قَالَ ذِرَاعَانِ عُمْقُهُ فِي ذِرَاعٍ وَ شِبْرٍ سَعَتُهُ.[2]

در این روایت آب کر تحدید شده به 27 وجب که این مقدار از حاصل ضرب دو ذراع یعنی چهار وجب عمق در یک سطح آب به صورت دایره ای به دست می آید یعنی وسعت سطح ظاهر آب که معادل سه وجب قطر آنست حاصل می شود زیرا هر زراع برابر با دو وجب است در نتیجه حاصل ضرب مساحت دایره با شعاع 1.5 وجب در چهار وجب که عمق آب باشد 27 وجب می شود.

نکته: مساحت دایره عبارت است از شعاع *شعاع* عدد پی یعنی 3.14 «طریقه قدماء در محاسبه مساحت عبارت است از: « حاصل ضرب نصف محیط دایره در دو، به عبارت دیگر حاصل ضرب نصف محیط دایره در نصف قطر» و اما محیط دایره طبق نظر ریاضی دانان روز عبارت است از حاصل ضرب شعاع در خود آن و سپس حاصل این ضرب در عدد پی یعنی 14/3. [3]

توضیح ذلک: تمسّک به روایت مذکور متوقف بر دو أمر است:

الف: هر ذراع از فرد متعارف معادل دو وجب متعارف است و اما این که محقّق همدانی ره فرموده که یک ذراع بیش از دو وجب است زیرا گفته اند ذراع برابر دو قدم است و قدم از وجب بزرگتر است، صحیح نیست و شاید این مازاد به جهت محاسبه با وجب خود ایشان بوده که کوچکتر از وجب متعارف بوده است.

ب: مراد از وسعت دو وجب و نیم که فرمود «فِي ذِرَاعٍ وَ شِبْرٍ سَعَتُهُ» طول یا عرض آب به تنهایی نیست بلکه مقصود طول سطح آب به حسب دایره بوده است زیرا سطح آب به یک اندازه در نظر گرفته شده و به صورت مدور محاسبه شده است «چنان که چاه ها نیز مدور حفر می شود تا فشار زمین بر همه اطراف تقسیم شود نه به صورت مربع یا مستطیل که فشار بر برخی اطراف بیش از برخی دیگر بوده و خطر ریزش چاه بیشتر است» در نتیجه مقصود از سطح آب که 1.5 ذراع بیان شده قطر آب است که با محاسبه نصف آن که شعاع دایره باشد ضذب در همین نصف سپس ضرب در 3.14 مساحت دایره به دست می آید حال چون عمق آب نیز به مقدار چهار وجب «ذراعان» ذکر شده با حاصل ضرب مساحت دایره در این مقدار، مساحت استوانه به دست می آید در نتیجه إمام در این روایت مساحت آب کر را به حسب استوانه بیان نموده است.

به عباره اخری: سعه در قطر آب که سه وجب بیان شده تنها بر دایره صادق است زیرا قطر در تمام حجم آب در صورتی به یک اندازه است که به صورت دایره باشد و تنها دایره از هر طرف قطر آن برابر است ولی اگر مستطیل یا مربع باشد قطر آب در همه اضلاع یکسان نخواهد بود فرضاً در مربع اگر همه اضلاع سه وجب باشد ولی زاویه بین دو قأئمّه بیشتر از سه وجب خواهد بود و تنها در دایره از هر طرف قطر آن یکی است در نتیجه محاسبه کر در صحیحه مذکور تنها با محاسبه استوانه ای صحیح است که حجم آن حاصل ضرب مساحت دایره در عمق آب باشد.

مساحت دایره عبارت است از ضرب مجزور شعاع «حاصل ضرب عددی در خودش مثلاً اگر دو را در دو ضرب کنند این چهار را مجزور دو می گویند» در عدد پی که همان 3.14 باشد حال در روایت مذکور «ذِرَاعَانِ عُمْقُهُ فِي ذِرَاعٍ وَ شِبْرٍ سَعَتُهُ» سعه که مراد از آن قطر دایره باشد 1.5 ذراع ذکر شده که معادل سه وجب است و شعاع آن 5/1 وجب می شود چرا که شعاع نصف قطر است و مساحت دایره عبارت است از مجذور شعاع «شعاع ضرب در شعاع »که 2.25 می شود ضرب در 3.14 لکن چون در عرف به این مقدار کسر «14» اعتنا نمی شود در نتیجه حاصل ضرب 2.25 در 3 را که 6.75 باشد در عمق آب که ذراعان یعنی چهار وجب باشد ضرب نموده و نتیجه آن 27 وجب می شود.

2. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ‌ الْمَاءِ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ؟ فَقَالَ كُرٌّ قُلْتُ وَ مَا الْكُرُّ؟ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْبَارٍ فِي ثَلَاثَةِ أَشْبَارٍ.[4]

در مقابل این دو روایت که مفادش از نظر حجم 27 وجب است روایات دیگری وارد شده که مرحوم حکیم ره روی آن تکیه نموده، سندا معتبر بوده و موافق با قول مشهور است که باید بحث کنیم که آیا این روایات با دو روایت مذکورمعارض است یا خیر؟[5]

 


[1] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 80‌.
[3] . و قد جرت طريقتهم خلفاً عن سلف كما في البنائين و غيرهم على تحصيل مساحة الدائرة بضرب نصف القطر في نصف المحيط، و قطر الدائرة في المقام ثلاثة أشبار فنصفه واحد و نصف، و أمّا المحيط فقد ذكروا أن نسبة قطر الدائرة إلى محيطها مما لم يظهر على وجه دقيق و نسب إلى بعض الدراويش أنّه قال: يا من لا يعلم نسبة القطر إلى المحيط إلّا هو. إلّا أنهم على وجه التقريب و التسامح ذكروا أن نسبة القطر إلى المحيط نسبة السبعة إلى اثنين و عشرين. ثم إنهم لما رأوا صعوبة فهم هذا البيان على أوساط الناس فعبروا عنه ببيان آخر، و قالوا إن المحيط ثلاثة أضعاف القطروهذا و إن كان ينقص عن نسبة السبعة إلى اثنين و عشرين بقليل إلّا أن المسامحة بهذا المقدار لا بدّ منها كما نشير إليه عن قريب.. التنقيح في شرح العروة الوثقى، ج1، ص: 200‌
[5] . توضیح اوزان رطل: رطل سه اطلاق دارد:‌أوّل رطل عراقي‌است: و آن رطلى است كه در عراق عرب يعني كوفه متعارف بوده است و عراقان كوفه و بصره است و بعضى گفته‌اند كه عراق فارسي است و معرب ايراق است و بعضى گفته‌اند كه عراق بلادي است معروفه كه در كنار دجله و فرات است و در لغت عراق به معني شاطئ نهر و بحر است و اين رطل بنا بر آن چه جمعي كثير و جمعي غفير ذكر كرده‌اند از علماء و ادعاي شهرت بر آن نموده‌اند صد و سى درهم است بوزن و به مثاقيل شرعيه نود و يك مثقال‌ مى‌شود زيرا كه دانستي سابقا كه قاعده تحويل دراهم به مثاقيل شرعيه كم كردن سه عشر است از عدد دراهم و سه عشر يك صد و سى سى و نه مى‌شود و چون از صد و سى كم كني نود و يك باقي مى‌ماند و امّا به مثاقيل صيرفيّه پس رطل عراقي شصت و هشت مثقال صيرفى و ربع مثقال است زيرا كه قاعده تحويل مثاقيل شرعيه به صيرفيه كم كردن يك ربع است و اگر بحساب دانق بخواهي هر رطلى هفتصد و هشتاد دانق مى‌شود زيرا كه دانستي كه هر درهمى شش دانق است و چون صد و سى كه عدد دراهم رطل است در شش كه عدد دانق درهم است ضرب كردي هفتصد و هشتاد مى‌شود. و اگر خواهى كه تحصيل حاصل ضرب براي تو سهل گردد احد المضروبين را تضعيف كن بهر عدد كه خواهي و مضروب ديگر را تنصيف كن بمثل هر چه تضعيف كرده مثلا در ضرب مشار اليه چون صد و سى را تضعيف كردي دويست و شصت مى‌شود و چون اين عدد را نيز تضعيف كردي پانصد و بيست مى‌شود پس عدد شش را دو بار تنصيف كن يك و نيم مى‌شود‌توضيح البيان في تسهيل الأوزان، متن، ص: 115‌و ضرب يك در پانصد و بيست همان پانصد و بيست است و از ضرب نصف در ان دويست و شصت حاصل مى‌شود زيرا كه نصف پانصد و بيست همان دويست و شصت است و مجموع پانصد و بيست با دويست و شصت هفتصد و هشتاد مى‌شود پس اين قاعده را در ضرب فراموش مكن تا امر ضرب براى تو در ابواب آتيه آسان شود و چون حساب رطل را بدانق دانستي الحال بدان كه رطل بحساب حبه شعير شش هزار و دويست و چهل حبّه مى‌شود كه حاصل ضرب صد و سى باشد در چهل و هشت كه عدد حبّات درهم است زيرا كه دانستي كه حاصل تضعيف صد و سى بدو مرتبه پانصد و بيست شد و چون عدد زياد است نيز او را تضعيف كن هزار و چهل حاصل مى‌شود و ايضا تضعيف نما دو هزار و هشتاد مى‌شود پس چهل و هشت را تنصيف نما بيست و چهار مى‌شود و نيز تنصيف كن دوازده مى‌شود و نيز تنصيف كن شش مى‌شود و نيز تنصيف كن سه مى‌شود زيرا كه تضعيف چهار كرّت شد پس تنصيف نيز بايد چهار كرّت پس ضرب نما سه را در دو هزار و هشتاد سه دو هزار شش هزار و سه هشتاد دويست و چهل پس مجموع شش هزار و دويست و چهل حبه شد. و در بعضى نسخ است كه هزار و دويست و چهل حبه است و ظاهرا سهو كاتب است و اين كه تحديد كرديم رطل را به صد و سى درهم مشهور است بين علما بلكه مخالفى نيست مگر آن چه از علّامه حلي ره در تحرير و منتهى نقل شده است كه فرموده است كه رطل عراقي صد و بيست درهم و چهار سبع درهم است و اين تحديد از احمد بن علي صاحب كتاب حاوي كه از علماي سنّت است نيز حكايت شده است مرحوم مجلسى ره مى‌فرمايد كه ظاهرا علّامه ره سهو كرده است و در آن حال ناظر به كتب عامه بوده است و از آن غافل شده است كه خود در مواضع ديگر موافق مشهور است و از كتاب مصباح اللغة كه از مصنّفات عامه است نقل شده است كه الرّطل تسعون مثقالا و هي مائة درهم و ثمانية و عشرون درهما و اربعة أسباع درهم و صاحب مجمع البحرين نيز اين كلام را‌ نقل كرده است و لكن خود تصريح فرموده به اين كه رطل عراقي عبارت است از صد و سى درهم كه نود و يك مثقال باشد و ظاهر آنست كه اين تحديد در نزد عامه محلّ خلاف نباشد چنانكه قول مشهور در نزد خاصّه است و بنا بر قول عامه رطل بحساب مثقال شرعى نود مثقال مى‌شود زيرا كه عشر صد و بيست دوازده باقي ماند هشت و چهار سبع هشت را بسبع تجنيس كرديم پنجاه و شش سبع شد و با اضافه چهار سبع شصت سبع حاصل آمد. پس عشر شصت سبع را گرفتيم شش سبع شد پس عشر صد و بيست و هشت درهم و چهار سبع درهم دوازده و شش سبع شد پس سه دوازده سى و شش مى‌شود و سه شش سبع هيجده سبع مى‌شود كه دو عدد كامل است با چهار سبع پس مجموع سى و هشت و چهار سبع مى‌شود و چون اين عدد را از صد و بيست و هشت و چهار سبع كم كرديم از قرار قاعده تحويل درهم بمثقال شرعى نود باقي ماند و بنابر اين قول پس رطل عراقي بحساب مثقال صيرفى شصت وهفت و نيم مثقال مى‌شود زيرا كه ربع نود كه بيست و دو و نيم باشد كم كه مى‌شود همين باقي مى‌ماند و بدان كه فقها ذكر كرده‌اند كه كرّاب كه بمجرّد ملاقات نجاست نجس نمى‌شود بحسب وزن هزار و دويست رطل است و مشهور آنست كه مراد همان رطل عراقي است پس كرّ به حساب درهم صد و پنجاه و شش هزار درهم است و بحساب دانق نهصد و سى و شش هزار است و به شعير هفت هزار هزار و چهار صد و هشتاد و هشت هزار حبه شعير است و بمثقال شرعى صد و نه هزار و دويست مثقال است كه حاصل از ضرب هزار و دويست است در نود و يك و بمثقال صيرفى هشتاد و يك هزار و نهصد مثقال است و توضيح اين تحديدها در مقصد أوّل خواهد آمد‌دويّم‌دويّم ‌رطل مدنى‌ است: و آن رطلى بود كه در مدينه طيبه متعارف بوده است و آن يك رطل و نصف رطل عراقي است پس اين رطل بحسب درهم صد و نود و پنج درهم است چنانكه در مكاتبه ابراهيم بن محمد تصريح بان شده است زيرا كه‌توضيح البيان في تسهيل الأوزان، متن، ص: 119‌نصف صد و سى درهم شصت و پنج مى‌شود و چون شصت و پنج را بر صد و سى افزودي صد و نود و پنج مى‌شود و چون رطل عراقي نود و يك مثقال شرعى بود پس رطل مدنى صد و سى و يك مثقال و نيم مثقال شرعى مى‌شود و به عبارت اخرى اگر سه عشر صد و نود و پنج درهم را كم كني صد و سى و يك و نيم مى‌شود پس قاعده تحويل رطل مدنى به رطل عراقي زياد كردن نصف مدنى است بر او چنانكه قاعده تحويل عراقي به مدني كم كردن ثلث عراقي است مثلا اگر بخواهي بداني كه نه رطل عراقي چند رطل مدنى است ثلث كم كن شش مى‌شود. و چون بخواهي بداني كه شش مدنى چند عراقي است نصف كه سه باشد زياد كن نه مى‌شود و قاعده تحويل مدنى به مكى زياد كردن ثلث است بر آن و در مكاتبه ابراهيم بن محمد همداني است كه فرمود كه زكاة فطر شش رطل است به رطل مدنى و الرطل مائة و خمسة و تسعون درهما يكون الفطرة ألفا و مائة و سبعين درهما و لام در الرّطل عهد ذكرى است يعني رطل مدينه صد و نود و پنج درهم است و در مكاتبه علي بن بلال است كه فرمود فطره شش رطل است به مدني كه نه رطل بغدادي و بيان اين مطلب خواهد آمد إن شاء اللّٰه و در مرسله ابن ابي عمير است از حضرت صادق ع روايت شده كه فرمود الكر الف و مائتا رطل و مشهور چنانكه دانستي آنست كه مراد رطل عراقي است زيرا كه با حديث اشبار مناسب است و ابن عمير نيز عراقي بوده است و لكن سيّد مرتضى و ابن بابويه رحمهما اللّٰه فرموده‌اند كه مراد رطل مدنى است زيرا كه بايد حمل كرد كلام امام ع را بر آن چه متعارف است در بلد او و عملا بالاحتياط و فى الوجهين نظر و تحقيق اين مطلب را در كتاب منتقد المنافع شرح النّافع نموده‌ايم‌. سوّم ‌رطل مكّى‌است: و آن رطلى است كه در مكه معظّمه متعارف بوده است و آن دو برابر رطل عراقي است پس آن دويست و شصت درهم است و بمثقال شرعى صد و هشتاد و دو مى‌شود و بمثقال صيرفى صد و سى و شش و نيم مى‌شود و بر همين رطل حمل شده است حديث محمّد بن مسلم عن الصادق ع كه فرمود و الكرّ ستمائة رطل زيرا كه دو ششصد هزار و دويست مى‌شود و اين نيز از مؤيّدات حمل رطل است در مرسله ابن ابي عمير بر رطل عراقي و بدان كه بنا بر مذهب عامه كه رطل عراقي را صد و بيست و هشت درهم و چهار سبع درهم گرفته‌اند رطل مكّى دويست و پنجاه و هفت درهم و يك سبع درهم است و رطل مدنى صد و نود و دو درهم و شش سبع درهم است كه حاصل است از افزودن نصف صد و بيست و هشت درهم و چهار سبع بر آن پس رطل مكّى بنا بر اين قول صد و هشتاد و چهار مثقال است به شرعى و نود و شش مثقال و سه سبع مثقال صيرفى است.‌ توضيح البيان في تسهيل الأوزان، متن، ص: 114‌ .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo