< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام الماء القلیل، هل یکون فی إنفعال الماء القلیل فرقٌ بین ملاقاته بالنجس القلیل و الکثیر؟

دو نفر از فضلای محترم با تفحّص در روایات، دو روایت دیگر در ردّ تفصیل مرحوم آخوند ره ارائه نمودند که دلالت بر تنجّس متنجّس دارد و از نظر سند هم معتبر است تعجّب است که أستاد خویی ره و دیگر فقها متعرّض این دو روایات نشده اند:

1.بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّجَاجَةِ وَ الْحَمَامَةِ وَ أَشْبَاهِهِمَا تَطَأُ الْعَذِرَةَ ثُمَّ تَدْخُلُ فِي الْمَاءِ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ؟ قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ الْمَاءُ كَثِيراً قَدْرَ كُرٍّ مِنْ مَاءٍ.[1]

مفاد روایت: در این روایت سؤال شده از وضو با آبی که در آن آب، حیوانی با پای آلوده به عذره داخل شده است، حضرت در جواب به طور مطلق فرمودند وضو با آن آب جائز نیست، این کلام إطلاق دارد أعم از این که عین نجس به همراه پای حیوان داخل آب شده باشد یا این که عین نجس زائل شده و تنها پای متنجّس حیوان وارد آب شده باشد مگر آن که گفته شود: مفروض وجود عذره در پای حمّام یا دجاجه است زیرا با فرض نبود عین نجس در بدن حیوان طبق روایات بدن حیوان محکوم به طهارت است.

2.مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً وَ اغْتَسَلَ مِنْهُ أَوْ غَسَلَ ثِيَابَهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً فَقَالَ إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا رَآهَا بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ ذَلِكَ وَ فِعْلِهِ فَلَا يَمَسَّ مِنَ الْمَاءِ شَيْئاً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ لَا يَعْلَمُ مَتَى سَقَطَتْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا سَقَطَتْ فِيهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الَّتِي رَآهَا‌.[2]

مفاد روایت: راوی از إمام صادق سؤال نمود از مردي كه در ظرف آب خود موش مردۀ از هم گسيخته، یافته است در حالى كه بارها از آن ظرف وضو گرفته یا غسل كرده يا لباس خود را در آن شسته است، حكم آن چه خواهد بود، حضرت فرمودند: اگر قبل از غسل يا وضو يا شستن لباس خود، آن موش را در ظرف آب ديده، سپس اين كارها را انجام‌ ‌داده، بر او واجب است شستن لباس و هر چيزى كه اين آب بدان إصابت کرده است و بر او لازم است که وضو و نماز خود را اعاده کند، و اما اگر بعد از انجام اعمال مذکور موش مرده را در ظرف مشاهده کرده، حق إستفاده از آن آب را ندارد، ولی نسبت به کارهایی که با آن آب انجام داده تكليفى بر او نيست، زيرا او نمى‌داند چه وقت موش در آب افتاده، سپس فرمودند: شايد همان وقت كه به چشمش خورده در آب افتاده باشد.

کیفیّت استدلال: راوی از حکم آبی که موش در آن افتاده و متلاشی شده سؤال می کند إمام می فرماید: «فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ» یعنی این فرد باید مجدداً لباس خود را بشوید و وضو و نماز خود را اعاده نماید ضمناً هر آن چه این آب با آن إصابت کرده محکوم به نجاست بوده و باید آن را تطهیر نماید از این کلام إستفاده می شود که ملاقی با متنجّس نیز متنجّس است چرا که فرمود باید هر آن چه با این آب إصابت کرده که ملاقی با متنجّس محسوب می شود، تطهیر شود.

بیان أستاد أشرفی در تمسّک به روایت مذکور: یک إحتمال در روایت اخیر وجود دارد که مانع از تمسّک به آن در محلّ بحث می شود و شاید از این جهت فقهای عظام به این روایت استشهاد ننموده اند إحتمال آن است که در روایت فرض انسلاخ حیوان در آب شده باشد «قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً» و قاعدتاً با انسلاخ موش در آب، یکی از أوصاف ثلاثه آب تغییر پیدا می کند و شاید به جهت تغییر به أوصاف نجس، إمام حکم به تنجّس آب و تطهیر مجدّد لباس نموده اند و از طرفی با تغییر به یکی از أوصاف ثلاثه آب، آن آب دیگر متنجّس به شمار نمی آیدبلکه نجس محسوب می شود چرا که متّصف به أوصاف نجس شده است.

تفصیل محقّق همدانی ره: مرحوم همدانی ره بین ملاقات متنجّس با واسطه و ملاقات متنجّس بدون واسطه تفصیل داده است به این صورت که اگر آب قلیل بلا واسطه با متنجّس ملاقات کند متنجّس خواهد شد ولی اگر مع الواسطه ملاقات کند متنجّس نخواهد شد این بزرگوار معتقد است که إطلاقات روایات تنها شامل تنجّس ملاقی با متنجّس أوّل می شود ولی شامل ملاقی با متنجّس دوّم نمی شود در نتیجه تنها متنجّس أوّل نجس است ولی ملاقی با آن متنجّس، متنجّس نخواهد شد و علی هذا اگر دست نجس با آب ملاقات کند آب متنجّس می شود ولی دیگر واسطه دوّم که ظرف آب باشد متنجّس نمی شود و همچنین اگر این آب متنجّس به شیء دیگری إصابت کند آن چیز متنجّس نمی شود.

محقّق همدانی ره فهم عرفی را به عنوان شاهد بر مختار خود ذکر می کند زیرا عرف استقذاری در ملاقی با متنجّس نمی بیند و از طرفی قدر متیقّن از أدلّه إنفعال آب قلیل موردی است که خود متنجّس بدون واسطه با چیزی ملاقات کند.

بیان مرحوم أستاد خویی ره: تفصیل مذکور اگر مخالف با إجماع نباشد بعید نیست یعنی إجماع بر لزوم احتراز از ملاقی متنجّس مع الواسطه نباشد زیرا أدلّه إنفعال آب قلیل شامل این مورد نمی شود و قدر متیقّن آن در جایی است که آب قلیل با خود متنجّس ملاقات کند لکن در مقام سه روایت ذکر شده که به حسب ظاهر خلاف تفصیل مذکور بوده و مفادش این است که در تنجّس آب قلیل فرقی بین ملاقی بلا واسطه و مع الواسطه نیست:

1. عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنِ الْفَضْلِ أَبِي الْعَبَّاسِ قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ فَضْلِ الْهِرَّةِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْإِبِلِ وَ الْحِمَارِ وَ الْخَيْلِ وَ الْبِغَالِ وَالْوَحْشِ وَ السِّبَاعِ فَلَمْ أَتْرُكْ شَيْئاً إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْكَلْبِ فَقَالَ رِجْسٌ نِجْسٌ لَا تَتَوَضَّأْ بِفَضْلِهِ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ وَ اغْسِلْهُ بِالتُّرَابِ أوّل مَرَّةٍ ثُمَّ بِالْمَاءِ.[3]

مفاد روایت: راوی از حکم سُؤر حیوانات متعدّدی سؤال می کند إمام در جواب می فرماید: لا بأس، تا این که سؤال از سُؤر سگ می کند حضرت می فرماید: «رِجْسٌ نِجْسٌ لَا تَتَوَضَّأْ وَ اصْبُبْ ذَلِكَ الْمَاءَ» یعنی نیم خورده سگ را دور بریزید و ظرف آبی هم که سگ از آن خورده إبتدا خاکمال نموده سپس بشویید.

کیفیّت استدلال: حضرت أمر فرمودند آب ظرفی که سگ از آن خورده دور بریزید و آن ظرف را هم بشویید این روایت دلالت دارد بر این که ظرف ملاقی با آبی که به دهان سگ ملاقات کرده و نجس شده باید تطهیر شود چنان که در روایت بعد نیز أمر به تطهیر ظرف شده است این در حالی است که ظرف به واسطه آب آلوده به نجاست شده و متنجّس مع واسطه است در عین حال أمر به تطهیر ظرف نموده است در صورتی که بنابر کلام محقّق همدانی ره نباید متنجّس باشد چنان که در روایت بعدی إمام أمر به تطهیر ظرف نموده و فرموده اند «لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ» بنابر این جمله به منزله تعلیل بوده و دلالت دارد بر این که هر نجسی ولو مع واسطه،موجب تنجّس می شود با این بیان درمتنجّس مع الواسطه نیزمی توان حکم به تنجّس نمود.

2. بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: سَأَلَ عُذَافِرٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنَاعِنْدَهُ عَنْ سُؤْرِ السِّنَّوْرِ وَ الشَّاةِ وَ الْبَقَرَةِ وَ الْبَعِيرِ وَ الْحِمَارِ وَ الْفَرَسِ وَ الْبَغْلِ وَ السِّبَاعِ يُشْرَبُ مِنْهُ أَوْ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ فَقَالَ نَعَمِ اشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ قَالَ قُلْتُ: لَهُ الْكَلْبُ قَالَ لَا قُلْتُ أَ لَيْسَ هُوَ سَبُعٌ؟ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ.[4]

جواب أستاد خویی ره: لزوم إجتناب از ظرف آب در روایت مذکور به جهت خصوصتی است که سگ دارد دون سائر النجاسات در نتیجه عبارت «لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ نَجَسٌ» ناظر به همین خصوصیّتی است که سگ دارد و نمی توان این کلام را که به منزله تعلیل دانست تا به سایر نجاسات تعدّی دهیم، شاهد بر این مطلب آن است که در خصوص سگ أمر به تعفیر نیز شده است، شاهد دیگر این که کلمه رجس تنها در چیزی که ذاتاً دارای رجس و پلیدی است إستعمال می شود «که در فارسی از آن تعبیر به پلید می شود» در نتیجه چون إطلاق رجس و پلیدی بر متنجّس صحیح نیست تعلیل مذکور شامل آن نمی شود بلکه با این بیان شامل سایر نجاسات نیز نمی شود چه آن که حکم تعفیر مترتّب بر «أنّه نجس» مختص به کلب است و در سائر نجاسات جریان ندارد.[5]

3. عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ أَلَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ فَقِيلَ لَهُ بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِيهِ شَيْ‌ءٌ مِنْ مَاءٍ فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ كَفَّهُ الْيُمْنَى ثُمَّ قَالَ هَذَا إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً ثُمَّ غَرَفَ مِلْأَهَا مَاءً ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ وَ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ سَيَّلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ وَ ظَاهِرِ جَبِينَيْهِ مَرَّةً وَاحِدَةً ثُمَّ غَمَسَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُمْنَى فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِيَمِينِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْأَيْسَرِ فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى‌ جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ ثُمَّ غَرَفَ بِيَمِينِهِ مِلْأَهَا فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْأَيْسَرِ فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى‌ ‌الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ وَ مَسَحَ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِهِ وَ ظَهْرِ قَدَمَيْهِ بِبِلَّةِ بَقِيَّةِ مَائِهِ. [6]

ترجمه: إمام باقر فرمودند آيا می خواهيد وضوى رسول خدا را عملا براى شما حكايت كنم؟ اصحاب عرض كردند آری حضرت كاسه يا قدح آبی طلب نمودند سپس آستين دو دست را بالا زده و بعد دست راست خود را در آب فرو برده فرمودند: اين در موقعى ‌است كه دست پاك باشد، سپس يك كف پر از آب برداشته و با نام خدا بر پيشانى خود ریختند و اطراف صورت را آب کشیدند، سپس دست خود را بر صورت و ظاهر دو طرف پيشانى خود كشيدند بعد دست چپ خود را پر از آب کرده بر آرنج دست راست ریخته و كف دست خويش را بر تمام دست چپ کشیدند تا اين كه آب از آرنج تا سر انگشتان دست راست همه را كاملا فرا گرفت، آنگاه دست راست را در آب برده و بر آرنج دست چپ ریختند و چنان كف خود را بر آن كشيدند كه آب تا سر انگشتان جارى شد سپس با ترى باقيماندۀ آب وضو در دست بر قسمت جلوی سر و روی دو پا مسح نمودند.

به شهادت تاریخ عثمان أوّل کسی بود که پیشنهاد کرد عوض مسح الرجلین غَسل الرجلین انجام شود عامّه نیز طبق نظر او فتوی داده و عمل نمودند و این در حالی است که رسول الله هنگام وضو مسح نموده و در آیات شریفه قرآن نیز أمر به مسح شده است از همین جهت یعنی إختلاف در وضوی عامّه با وضوی رسول الله در زمان أئمّه اطهار روات از کیفیّت وضو سؤال می کردند و یا خود أئمّه إبتداءاً کیفیّت وضوی رسول الله را بیان می نمودند: «أَلَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ» روایت مذکور نیز ناظر به همین مطلب است که برخی در ما نحن فیه بدان تمسّک نموده اند.

کیفیّت استدلال: جمله «قَالَ هَذَا إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً» دلالت دارد بر این که وضو با این آب در صورتی صحیح است که دست فرد طاهر باشد و به مقتضای مفهوم دلالت دارد بر این که اگر دست فرد نجس باشد وضو با این آب جائز نخواهد بود و اما علّت عدم جواز وضو آن است که آب بواسطه متنجّس که دست باشد متنجّس شده است در نتیجه این روایت بر خلاف نظریّه مرحوم همدانی ره است که ملاقی با متنجّس بالواسطه را متنجّس نمی داند لکن در روایت آب بوسیله متنجّس که دست باشد، محکوم به نجاست شده است لذا وضو گرفتن با آن منع شده است پس حدیث دلالت بر تنجّس ملاقی با متنجّس دارد ولو مع الواسطه باشد.

إشکال أستادخویی ره: ممکن است علّت عدم صحّت وضو با چنین آبی این باشد که آبِ مطهر از خبث نمی تواند مطهر از حدث هم باشد زیرا با این آب دست نجس تطهیر شده و غساله نجس محسوب می شود و با غساله نجس نمی توان وضو گرفت گر چه محکوم به طهارت باشد در نتیجه علّت عدم صحّت وضو با این آب عدم جواز وضو با غساله متنجّس است نه این که علّت آن تنجّس ملاقی با متنجّس باشد تا این که بگوییم چون ملاقی با متنجّس، متنجّس است وضو با آن جائز نیست بنابراین اگر چه غساله متنجّس و غساله وضو و غسل در نظر امامیه محکوم به طهارت است در مقابل سنی ها که قائل به نجاست غساله وضو و غسل شده اند ولی وضو گرفتن با غساله متنجّس ممنوع است.

بیان أستاد أشرفی: به نظرما علّت عدم صحّت وضو با چنین آبی نه تنجّس ملاقی با متنجّس است و نه عدم جواز وضو با غساله متنجّس که أستاد خویی ره از روایت إستفاده نمودندبلکه علّت عدم صحّت وضو با چنین آبی آن است که از شرائط صحّت وضو آن است که اعضاء وضو طاهر باشد و چون این أمر با نجس بودن دست محقّق نشده فرموده اند که وضو صحیح نیست.

مرحوم سیّد ره در ادامه می فرماید: ‌الراكد بلا مادة إن كان دون الكر ينجس بالملاقاة من غير فرق بين النجاسات حتى برأس إبرة من الدم الّذي لا يدركه الطرف.[7]

ترجمه: آب راكدی که متّصل به ‌مادّه نیست چنانچه كمتر از كر باشد «آب قلیل» با ملاقات نجس متنجّس مى‌شود اگر چه نجس به مقدار سر سوزنى از خون باشد كه با چشم عادی قابل رویت نیست.

‌در ضمن مباحث قبل گذشت که تمام آب ها با تغییر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس، متنجّس می شود صاحب عروه ره در فرق بین آب کر با آب قلیل می نویسد آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس، متنجّس می شود اگر چه نجس به مقدار سر سوزنى از خون باشد ولی آب کر با ملاقات نجس متنجّس نمی شود این بیان صاحب عروه ره ناظر به تفصیلی است که مرحوم شیخ طوسی ره بیان نموده است ایشان در تنجّس آب قلیل تفصیل داده به این که اگر مقدار نجس به حدی کم باشد که قابل رویت نباشد در این صورت موجب تنجّس نمی شود چرا که این مقدار از نجس طبق روایات معفوٌّ عنه است و تعلیل آورده به این که «لأنه لا يمكن التحرز منه» در غیر این صورت موجب تنجّس خواهد شد قال الشیخ الطوسی ره فی المبسوط: و حد القليل ما نقص عن الكر الذي قدمناه مقداره و ذلك ينجس بكل نجاسة تحصل فيها قليلة كانت النجاسة أو كثيرة تغيرت أوصافها أو لم يتغير إلا ما لا يمكن التحرز منه مثل رؤوس الإبر من الدم و غيره فإنه معفو عنه لأنه لا يمكن التحرز منه.[8]

اما روایتی که مستند مرحوم شیخ ره است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ فَامْتَخَطَ فَصَارَ بَعْضُ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْراً صِغَاراً فَأَصَابَ إِنَاءَهُ‌ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ الْوُضُوءُ مِنْهُ فَقَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً يَسْتَبِينُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ شَيْئاً بَيِّناً فَلَا تَتَوَضَّأْ مِنْهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ فَتَقْطُرُ قَطْرَةٌ فِي إِنَائِهِ هَلْ يَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهُ قَالَ لَا.[9]

مفاد روایت: راوی سؤال می کند از کسی که خون دماغ شده و مقدار کمی از خون بواسطه فین کردن به ظرف آب ترشح کرده است آیا می تواند با این آب وضو بگیرد یا خیر، حضرت در جواب می فرمایند: «إِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً يَسْتَبِينُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ».

مناقشه أستاد خویی ره: تمسّک به این روایت صغرویاً و کبرویاً صحیح نیست زیرا أوّلاً تحرز از چنین نجسی ممکن است و ثانیاً این روایت دلالت ندارد بر این که اگر نجس به مقداری است که قابل رویت نیست احتراز از آن لازم نیست زیرا در روایت تصریح نشده که نجس با آب إصابت کرده است تا بگوییم چون به مقدار کم بوده فرموده اند إجتناب از آن آب لازم نیست.

مرحوم شیخ أنصاری ره در این حدیث سه إحتمال را مطرح می کند:

إحتمال أوّل: سائل دیده مقداری خون نجس به سمت ظرف آب ترشح کرده، ولی مردّد است که آیا خون به ظرف آب إصابت کرده یا داخل آب افتاده است حال چون مورد علم اجمالی است که یک طرف آن یعنی آب محلّ إبتلاست و طرف دیگر آن که ظرف آب باشد محلّ إبتلاء نیست «علم اجمالی مردّد بین محلّ إبتلاء و خارج از محلّ إبتلا است» این علم اجمالی منجّز نبوده و از این جهت آب محکوم به طهارت است این إحتمال مختار مرحوم شیخ أنصاری ره است.

إحتمال دوّم: همان نظریّه مرحوم شیخ طوسی ره است یعنی روایت ناظر به این است که مقدار نجاست چون کم است و با چشم عادی قابل رویت نیست إستفاده از آن آب جائز است.

إحتمال سوّم: خون به ظرف إصابت کرده «فَأَصَابَ إِنَاءَهُ‌» ولی نمی داند آیا خون داخل آب هم ریخته شده یا نه، چون شبهه بدویه است و شک در أصل طهارت آب دارد طبق قاعده طهارت آب محکوم به طهارت است این إحتمال مختار مرحوم أستاد خویی ره است.

 


[5] . قال المحقّق الخویی ره: الاستدلال بهاتين الروايتين انّه علل الحكم بعدم جواز التوضؤ و الشرب من سؤر الكلب بأنه رجس نجس.فيعلم من ذلك أن المناط في التنجّس و عدم جواز الشرب و الوضوء هو ملاقاة الماء للنجس فنتعدّى من الكلب الذي هو مورد الرواية إلى غيره من أفراد النجاسات و من الظاهر أن النجس كما يصح إطلاقه على الأعيان النجسة كذلك يصح إطلاقه على المتنجّسات حيث لم يؤخذ في مادّة النجس و لا في هيئته ما يخصّه بالنجاسة الذاتية بل يعمها و النجاسة العرضية فالمتنجّس نجس حقيقة، فإذا لاقاه شي‌ء من القليل فقد لاقى نجساً و يحكم عليه بالنجاسة و عدم جواز الشرب و الوضوء منه، فالروايتان تدلّان على منجسية المتنجّسات للقليل سواء أ كانت مع الواسطة أم بلا واسطة.ولكن للمناقشة في الاستدلال بهما مجال واسع: أمّا في الرواية الأوّلى فلأنها و إن كانت صحيحة سنداً إلّا أن دلالتها ضعيفة، و الوجه فيه: أن الرجس إنما يطلق على الأشياء خبيثة الذوات، و هي التي يعبّر عنها في الفارسية ب‌ «پليد» كما في قوله تعالى «يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصٰابُ وَ الْأَزْلٰامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطٰانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» و لا يصح إطلاقه على المتنجّسات فهل ترى‌ صحّة إطلاقه على عالم هاشمي ورع لتنجّس بدنه و كيف كان فإن إطلاق الرجس على المتنجّس من الأغلاط، و عليه فالرواية مختصة بالأعيان النجسة و لا تعم المتنجّسات.على أن الرواية غير مشتملة على التعليل حتى يتعدى منها إلى غيرها بل هي مختصة بالكلب ولا تعم سائر الأعيان النجسة فما ظنك بالمتنجّسات و من هنا عقّبه بقوله «اغسله بالتراب أوّل مرة ثم بالماء» .فإنّه يختص بالكلب و هو ظاهر و لازم التعدي عن مورد الصحيحة إلى غيره هو الحكم بوجوب التعفير في ملاقي سائر الأعيان النجسة أيضاًو هو ضروري الفساد، و مع عدم إمكان التعدي عن موردها إلى سائر الأعيان النجسة كيف يتعدى إلى المتنجّسات وعلى الجملة لو كنّا نحن و هذه الصحيحة لما قلنا بانفعال القليل بملاقاة غير الكلب من أعيان النجاسات فضلًا عن انفعاله بملاقاة المتنجّسات.و أمّا في الرواية الثانية: فلأنها ضعيفة سنداً بمعاوية بن شريح بل يمكن المناقشة في دلالتها أيضاً
[7] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 78.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo