< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام الماء القلیل، إنفعال الماء القليل‌، آیا آب قلیل با ملاقات نجس، متنجّس می شود یا خیر؟

قال السیّد ره فی العروة : ‌الراكد بلا مادة إن كان دون الكر ينجس بالملاقاة‌ من غير فرق بين النجاسات حتى برأس إبرة من الدم.[1]

مشهور از فقها قائل شده اند به این که بین آب قلیل و آب کر در إنفعال و عدم إنفعال فرق است به این صورت که آب چنانچه به مقدار کر باشد با ملاقات نجس منفعل نمی شود ولی اگر کمتر از کر باشد به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود اگر چه متغیر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس، نشده باشد در مقابل مرحوم فیض ره به تبع مرحوم ابن عقیل ره اصرار دارند بر این که آب قلیل همچون آب کر با ملاقات نجس منفعل نمی شود و در این جهت أدلّه ای إقامه نموده اند که به بررسی از این ادله می پردازیم:

دلیل أوّل: أوّلین دلیل روایات مطلقه ای است که دلالت دارد بر این که آب، طاهر و مطهر غیر است و با ملاقات نجس منفعل نمی شود مگر با تغییر به أوصاف ثلاثه نجس، از جمله این روایات مرسله نبوی است «خَلَقَ اللَّهُ الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا مَا غَيَّرَ لَوْنَهُ أَوْ طَعْمَهُ أَوْ رِيحَهُ»[2] این روایت به حسب إطلاق شامل همه آب ها أعم از کر و قلیل می شود و از طرفی گفته شده که طهور صیغه مبالغه است و مبالغه در طهارت معنی ندارد مگر با حمل کردن به معنای تعدّی که نتیجه آن مُطَهِّریت آب للغیر است علاوه بر این، روایات دیگری وارد شده که ظهور دارد در انحصار تنجّس آب به تغیر یکی از أوصاف ثلاثه نجس مثل روایت قماط و حریز و عبد الرحمن ابن سنان که در جلسه قبل ذکر شد.

مناقشات مطرح در دلیل أوّل:

مناقشه أوّل: در مقابل این دسته از روایات، روایات متعدّد و صحیحه ای دلالت دارد بر این که آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود در این روایات حکم به تنجّس آن به صورت مطلق شده و اشاره ای نشده به این که إنفعال آب تنها در صورت تغییر أوصاف ثلاثه آن است، بلکه می توان گفت حکم به تنجّس در این روایات، موردش جایی است که آب متغیر نشده باشد چرا که در برخی از روایات مورد سؤال قطره خونی است که در آب افتاده یا دست نجس داخل آب شده یا سگ از ظرف آب خورده که این موارد نوعاً موجب تغییر آب به أوصاف نجس نمی شود در این روایات که در جلسه قبل ذکر شد مورد سؤال، ظرفی است که سگ یا خوک از آن آب خورده و یا دست خون آلود داخل آن شده یا قطره خونی در آن افتاده، که إمام در تمام این موارد، أمر به تطهیر آن ظرف نموده اند از این روایات به خوبی إستفاده می شود که آب قلیل با ملاقات نجس منفعل می شود

و رافع حدث و خبث نخواهد بود.

در نتیجه در مقابل روایاتی که مفادش عدم إنفعال آب است که به إطلاق شامل آب قلیل نیز می شود دسته دیگر روایات دلالت دارد بر این که خصوص آب قلیل به مجرّد ملاقات با نجس منفعل می شود و مقتضای جمع عرفی بین این دو دسته روایات این است که روایات مطلق را حمل بر روایات خاص کنیم و نتیجه این تقیید آن است که مطلق آب ها با ملاقات نجس منفعل نمی شود به استثنای آب قلیل، در نتیجه نهایتاً اگر روایات مطلقه از حیث سند و دلالت تمام باشد این روایات به قرینه روایات خاص حمل بر آب غیر قلیل می شوند و اما برخی از روایات خاص:

1. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍعَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنْ خِنْزِيرٍ شَرِبَ مِنْ إِنَاءٍ كَيْفَ يُصْنَعُ بِهِ قَالَ يُغْسَلُ سَبْعَ مَرَّاتٍ.[3]

2. عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي‌ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:سَأَلْتُهُ عَنِ الْكَلْبِ يَشْرَبُ مِنَ الْإِنَاءِ قَالَ اغْسِلِ الْإِنَاءَ وَ«سَأَلْتُهُ» عَنِ السِّنَّوْرِ قَالَ لَا بَأْسَ أَنْ تَتَوَضَّأَ مِنْ فَضْلِهَا إِنَّمَا هِيَ مِنَ السِّبَاعِ.[4]

3. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ أَبِي الْحَسَنِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ فَامْتَخَطَ فَصَارَ بَعْضُ ذَلِكَ الدَّمِ قِطَعاً صِغَاراً فَأَصَابَ إِنَاءَهُ هَلْ يَصْلُحُ لَهُ الْوُضُوءُ مِنْهُ؟ فَقَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْ‌ءٌ يَسْتَبِينُ فِي الْمَاءِ فَلَا بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ شَيْئاً بَيِّناً فَلَا يَتَوَضَّأْ مِنْهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ فَيَقْطُرُ قَطْرَةٌ فِي إِنَائِهِ هَلْ يَصْلُحُ الْوُضُوءُ مِنْهُ؟ قَالَ لَا.[5]

4. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ مَعَهُ إِنَاءَانِ فِيهِمَا مَاءٌ وَقَعَ فِي أَحَدِهِمَا قَذَرٌ لَا يَدْرِي أَيُّهُمَا هُوَ وَ لَيْسَ يَقْدِرُ عَلَى مَاءٍ غَيْرِهِ قَالَ يُهَرِيقُهُمَا جَمِيعاً وَ يَتَيَمَّمُ.[6]

5. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الرَّجُلِ يُدْخِلُ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ وَ هِيَ قَذِرَةٌ قَالَ يُكْفِئُ الْإِنَاءَ. [7]

مناقشه دوّم: در تعدادی از روایات در خصوص آب کر حکم به عدم إنفعال آن هنگام ملاقات با نجس شده است از این روایات إستفاده می شود که حکم آب کر با قلیل متفاوت است زیرا اگر آب قلیل هم هنگام ملاقات با نجس منفعل نمی شد إمام بدان نیز اشاره می نمودند بنابراین از این که إمام در خصوص آب کر «دون الماء القلیل» حکم به عدم إنفعال نموده اند إستفاده می شود که در خصوص قید کریّت عنایت خاصی بوده که در مورد آب قلیل نبوده است یا در برخی از روایات إمام هنگام سؤال راوی در تنجّس آب، از مقدار آب سؤال نمودند و اگر بین قلیل و کثیر در حکم به إنفعال و عدم إنفعال فرقی نمی بود وجهی برای سؤال إمام نمی بود و اما روایات مذکور در این زمینه:

1. مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحِيَاضِ الَّتِي مَا بَيْنَ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ تَرِدُهَا السِّبَاعُ وَ تَلَغُ فِيهَا الْكِلَابُ وَ تَشْرَبُ مِنْهَا الْحَمِيرُ وَ يَغْتَسِلُ فِيهَا الْجُنُبُ وَ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ قَالَ وَ كَمْ قَدْرُ الْمَاءِ؟ قَالَ إِلَى نِصْفِ السَّاقِ وَ إِلَى الرُّكْبَةِ، فَقَالَ تَوَضَّأْ مِنْهُ.[8]

2. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْمَاءِ الَّذِي تَبُولُ فِيهِ الدَّوَابُّ وَ تَلَغُ فِيهِ الْكِلَابُ وَ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ قَالَ إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ.[9]

3. مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ. [10]

4. أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَيْسَ بِفَضْلِ السِّنَّوْرِ بَأْسٌ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ يُشْرَبَ مِنْهُ وَ لَا يُشْرَبُ مِنْ سُؤْرِ الْكَلْبِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ حَوْضاً كَبِيراً يُسْتَقَى مِنْهُ.[11]

إن قلت: نسبت بین دو دسته روایات عام و خاص من وجه است مفاد دسته أوّل روایات این است که آب با ملاقات نجس منفعل نمی شود مادامی که متغیر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس نشود و إطلاق دارد أعم از این که قلیل باشد یا کثیر، مفاد دسته دوّم روایات این است که آب قلیل منفعل می شود و إطلاق دارد أعم از این که متغیر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس شده باشد یا خیر، این دو دسته روایات در محلّ إجتماع یعنی آب قلیلی که متغیر به أوصاف ثلاثه نجس نشده ولی ملاقات با نجس کرده است، تعارض دارند در نتیجه نسبت بین دو دلیل، عام و خاص مطلق نیست تا بتوان احدهما را به دیگری تخصیص بزنیم.

قلت: مفاد دسته دوّم روایات این است که اگر آب به مقدار کر باشد منفعل نمی شود أعم از این که متغیر به أوصاف نجس شده باشد یا نه، «إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ» از این روایات إستفاده می شود که آب کر خصوصیّتی دارد که آب قلیل ندارد آن خصوصیّت قطعا تغیّر به أوصاف نجس نمی باشد زیرا در روایات دیگر حکم به إنفعال آب کر در صورت تغیر به أوصاف نجس شده است و حتی آب کثیر دارای مادّه نیز با تغییر به یکی از أوصاف ثلاثه نجس منفعل می شود بنابراین ناچاریم روایات اعتصام آب کر را مقید به عدم تغییر به أوصاف نجس کنیم در نتیجه مفهوم این روایات با تقیید به عدم تغیر به أوصاف نجس، این می شود که خصوص آب قلیلی که متغیر به أوصاف نجس نشده، منفعل می شود در نتیجه نسبت بین مفهوم این روایات با روایاتی که دلالت دارد بر این که آب قلیل منفعل نمی شود «این روایات إطلاق دارد أعم از این که متغیر به أوصاف نجس شده باشد یا نه» از عام و خاص من وجه به عام و خاص مطلق تغییر پیدا کرده و با تحقّق انقلاب نسبت می توان مطلق را حمل بر مقید کنیم.

إن قلت: طبق قواعد علم اصول اگر دو دلیل به صورت عام و خاص و هر دو مثبتین باشند دلیل خاص دلیل عام را تخصیص نمیزند و دلیل خاص نمی تواند، مخصّص عام باشد چرا که در فرض مثبتین با هم تنافی ندارند تا این که در رفع تنافی،عام را مقید به خاص کنیم مثلِ دو دلیل «اکرم العالم» و «اکرم العالم العادل» که دلیل عام به عمومیت خود باقی است و نهایتاً دلیل خاص حمل بر استحباب یا افضلیت می شود ولی اگر عام و خاصی از نظر ایحاب و سلب با هم إختلاف دارند مثل «اکرم العالم و لا تکرم العالم الفاسق» در این مورد، دلیل خاص مقید دلیل عام خواهد بود و اما در ما نحن فیه دلیل عدم إنفعال آب «خَلَقَ اللَّهُ الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ» که إطلاق دارد و شامل همه آب ها می شود با دلیل عدم إنفعال آب کر «إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ» در ایحاب و سلب با هم إختلاف ندارند بلکه مثبتین بوده و تقیید یکی به دیگری صحیح نمی باشد.

قلت: گاهی دو دلیل عام و خاص بوده و از نظر ایحاب و سلب نیز موافق یعنی مثبتین هستند و در همین فرض تقیید عام به خاص لازم است و آن موردی است که مطلق و مقید مشتمل بر حکم واحد باشند در این مورد مطلق حمل بر مقید می شود اگر چه از نظر ایجاب و سلب إختلاف نداشته باشد مثال: دلیل مطلق: «ان ظاهرت اعتق رقبه» دلیل مقید: «ان ظاهرت اعتق رقبه مومنه» در این مورد مطلق حمل بر مقید می شود اگر چه مثبتین هستند زیرا در اینجا قطع داریم که هر دو دلیل متکفل حکم واحد در خصوص حکم مظاهره هستند و از دلیل مقید إستفاده وجوب تعیینی می شود و چون إحتمال این که دو حکم مستقل باشند منتفی است از این جهت مطلق حمل بر مقید می شود.

و ما نحن فیه از همین قبیل است چرا که منطوق دلیل «إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْ‌ءٌ» که مفادش عدم إنفعال آب کر است با منطوق دلیل «الْمَاءَ طَهُوراً لَا يُنَجِّسُهُ شَيْ‌ءٌ» که مفادش عدم إنفعال مطلق آب است اگر چه به حسب ظاهر تنافی نداشته و مثبتین هستند زیرا دلیل أوّل مفادش عدم إنفعال آب کر و دلیل دوّم عدم إنفعال مطلق آب است لکن از دلیل أوّل إستفاده می شود که آب کرّ خصوصیّتی دارد که آب قلیل ندارد آن خصوصیّت به قرینه روایات دیگر قطعا تغیّر به أوصاف نجس نمی باشد زیرا حتی آب کثیر ذی المادّه نیز با تغیر به أوصاف نجس منفعل می شود بنابراین ناچاریم دلیل عدم إنفعال آب کر را مقید کنیم به عدم تغییر به أوصاف نجس فلذا مفهوم این روایات با تقیید مذکور، این است که آب قلیلی که متغیر به أوصاف نجس نشده، با ملاقات نجس منفعل می شود نسبت بین این مفهوم با روایاتی که دلالت بر عدم إنفعال آب قلیل دارد «این روایات إطلاق دارد أعم از این که متغیر به أوصاف نجس شده باشد یا نه» عام و خاص مطلق بوده و می توان مطلق را حمل بر مقید کنیم علاوه بر این که روایت ذیل مویّد این نظریّه است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ يَعْنِي الْبَرْمَكِيَّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ شِهَابِ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ: أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَسْأَلُهُ فَإبتدانِي فَقَالَ إِنْ شِئْتَ فَسَلْ يَا شِهَابُ وَ إِنْ شِئْتَ أَخْبَرْنَاكَ بِمَا جِئْتَ لَهُ قُلْتُ أَخْبِرْنِي قَالَ جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنِ الْغَدِيرِ يَكُونُ فِي جَانِبِهِ الْجِيفَةُ أَتَوَضَّأُ مِنْهُ أَوْ لَا قَالَ نَعَمْ قَالَ تَوَضَّأْ مِنَ الْجَانِبِ الْآخَرِ إِلَّا أَنْ يَغْلِبَ «الْمَاءَ الرِّيحُ فَيُنْتِنَ» وَ جِئْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْمَاءِ الرَّاكِدِ مِنَ الْكُرِّ مِمَّا لَمْ يَكُنْ فِيهِ تَغَيُّرٌ أَوْ رِيحٌ غَالِبَةٌ قُلْتُ فَمَا التَّغَيُّرُ؟ قَالَ الصُّفْرَةُ فَتَوَضَّأْ مِنْهُ وَ كُلُّ مَا غَلَبَ [عَلَيْهِ] كَثْرَةُ الْمَاءِ فَهُوَ طَاهِرٌ.[12]

محلّ شاهد: در این روایات تصریح شده که آب کر در صورتی که متغیر به أوصاف نجس نشود با ملاقات نجس منفعل نمی شود «الْمَاءِ الرَّاكِدِ مِنَ الْكُرِّ مِمَّا لَمْ يَكُنْ فِيهِ تَغَيُّرٌ» در نتیجه روایاتی هم که به صورت مطلق حکم شده که آب کر منفعل نمی شود مراد جایی است که متغیر به أوصاف ثلاثه نجس نشده باشد در نتیجه مفهوم آن نیز این قید را دارا خواهد بود.

دلیل دوّم: و اما دلیل دوّمی که مرحوم فیض ره بدان تمسّک نموده روایاتی است که دلات دارد خصوص آب قلیل با ملاقات نجس منفعل نمی شود:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْمُيَسِّرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ الْجُنُبِ يَنْتَهِي إِلَى الْمَاءِ الْقَلِيلِ فِي الطَّرِيقِ وَ يُرِيدُ أَنْ يَغْتَسِلَ مِنْهُ وَ لَيْسَ مَعَهُ إِنَاءٌ يَغْرِفُ بِهِ وَ يَدَاهُ قَذِرَتَانِ قَالَ يَضَعُ يَدَهُ وَ يَتَوَضَّأُ

ثُمَّ يَغْتَسِلُ، هَذَا مِمَّا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ.[13]

مفاد روایت: راوى در مورد مرد جُنبی سؤال می کند كه در مسير خود به آب قليلى برخورد كرده و مى‌خواهد با آن غسل كند، در حالى كه دست هاى وى آلوده به كثيفى يا نجاست بوده و فاقد ظرف است، حضرت در پاسخ فرمودند: چون مورد از مواردى است كه خداوند فرموده است: «مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ‌ مِنْ حَرَجٍ» اين فرد، إبتدا بايد دستش را برای تطهیر در آب فرو برده، وضو بگيرد و سپس غسل كند.

کیفیّت استدلال: این روایت دلالت دارد بر عدم إنفعال خصوص آب قلیلی که ملاقات با دست نجس کرده است چرا که وضو و غسل با آن آب صحیح شمرده شده است.

مناقشه أوّل توسّط محقّق همدانی ره: روایت حمل بر تقیه می شود از این جهت که مفاد آن موافق با فتوای عامّه است چرا که

عامّه معتقدند غسل جنابت کفایت ازوضو نمی کند و در این روایت علاوه بر غسل أمر به وضو هم شده است «يَتَوَضَّأُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ»

إشکال در مناقشه مذکور: این مناقشه پذیرفته نیست چنان که خود مرحوم همدانی ره نیز آن را نپذیرفته و می گوید در بسیاری از موراد وضو در معنای إصطلاحی آن إستعمال نشده بلکه در معنای لغوی آن یعنی شستن دست إستعمال شده است با این بیان إحتمال تقیة منتفی است.

مناقشه دوّم: قلیل در این روایت به معنای مصطلح آن که آب کمتر از کر باشد إستعمال نشده است بلکه مراد از قلیل در این روایت قلیل در مقابل آب های بسیار زیاد در اطراف مسیر مسافرین بوده است زیرا در گذشته مرسوّم بود که خیّرین زمین های اطراف آبادی را برای إستفاده مسافرینِ تو راهی خریداری کرده یا بدون خرید آن ها گود برداری می کردند تا از آب جمع شده در آن مسافرین خصوصا مسافرین مسیر مکه و مدینه إستفاده کنند چنان که مرحوم صاحب حدائق ره به این أمر تصریح نموده است.

علاوه بر این، چون برخی از عامّه غساله غسل و حتی وضو را نجس می دانند و برخی معتقدند اگر جنب در هفت چاه هم غسل کند ولو این که مقدار آب چاه بیشتر از چندین کر باشد همه آن ها متنجّس خواهد شد و برخی دیگر معتقدند که در صحّت غسل شرط است که حتما مقدار آب به اندازه ده وجب در ده وجب یعنی صد وجب سطح آب باشد از این جهت سؤال راوی و جواب إمام در آب قلیل ناظر به این فتاوای عجیب و غریب و حرجی برخی از أهل تسنن بوده است در نتیجه معنای إصطلاحی آب قلیل مراد نبوده است شاهد بر این حمل این است که إمام بعد از حکم مذکور تعلیل می آورند به این که حرج از مردم برداشته شده است با این معنی قلیل مذکور در روایت بر آب کر نیز صادق است در نتیجه روایت در خصوص آب قلیل إصطلاحی نیست و نهایتاً اگر قلیل به معنایی باشد که شامل آب کر و کمتر از کر نیز بشود روایات داله بر إنفعال آب قلیل این روایات مطلقه را تخصیص می زند.

 


[1] العروة الوثقى «المحشى»، ج‌1، ص: 78.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo