< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتابُ الطّهارة، أحکام الماء الجاری، ما هو الماء الجاری؟ هل ینفعل ماء الجاری القلیل بملاقاة النجس أم لا؟

فصل الماء الجاري‌: و هو النابع السائل على وجه الأرض فوقها أو تحتها كالقنوات لا ينجس بملاقاة النجس ما لم يتغير سواء كان كرا أو أقل و سواء كان بالفوران أو بنحو الرشح و مثله كل نابع و إن كان واقفا.[1]

مقدّمه: مرحوم أستاد خویی ره می فرماید نهر های جاری در کشورهای عربی عمدتاً منحصر در آب های کثیر است ولی در کشورهای غیر عربی آب جاری قلیل، بسیار مشاهده می شود ولی به نظر ما این کلام أستاد با این توسعه صحیح نیست زیرا نهرهای جاری قلیل حتی در کشورهای عربی نیز بسیار مشاهده می شود و این نیست مگر به جهت کم بودن آب های زیرزمینی در برخی نقاط چنان که ما خودمان مالک قناتی در شاهرود هستیم که از جد بزرگوارمان ره به ما ارث رسیده و آبی که از آن جریان دارد بسیار کم است از این رو إبتدا آب آن به استخری منتقل شده سپس برای آبیاری به زمین های زراعی منتقل می شود.

آب جاری چنان چه کثیر باشد مثل نهر کوفه یا نهر حسینی که از فرات به کربلا جاری است چنین نهرهایی که گاه به اندازه ده ها یا صدها کر است بلا شک با ملاقات نجس منفعل نمی شوند، بحث فعلی ما در نهرهای جاری کمتر از کر است، آیا چنین نهر هایی در حکم، ملحق به آب قلیل است که با ملاقات نجس متنجّس می شود چرا که مقتضای مفهوم دلیل:«اذا بلغ الماء قدر کر لم ینجه شیء» آن است که «کل ماء لم یبلغ قدر کر ینجسه کل شیء» یعنی هر آب قلیلی به مجرّد ملاقات با نجس متنجّس می شود یا این که نهرهای جاری کمتر از کر به جهت إتّصال به منبع، داخل در عنوان جاری بوده و منفعل نمی شود بسیاری از بزرگان بر این عقیده اند که چنین آبی از حکم آب قلیل خارج بوده و منفعل نمی شود حال سؤال این است که دلیل بر عدم تنجّس آب جاری قلیل چیست؟

أدلّه محقّق همدانی ره و دیگر بزرگان در عدم إنفعال آب قلیل جاری:در تقریب استدلال در عدم إنفعال آب جاری قلیل،به نظر ما بیانات مرحوم أستاد خویی ره کافی است چرا که کامل تر و مبسوط تر از دیگران بیان شده است از این رو به بیانات أستاد در این بخش إکتفا می کنیم، چنان که در جلسه قبل گفتیم در استدلال به روایت محمد بن مسلم دو وجه ذکر شده که امروز در وجه دوّم آن به صورت مبسوط بحث می شود: تمسّک به صحیحه محمد بن مسلم:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الثَّوْبِ يُصِيبُهُ الْبَوْلُ قَالَ اغْسِلْهُ فِي الْمَرْكَنِ مَرَّتَيْنِ فَإِنْ غَسَلْتَهُ فِي مَاءٍ جَارٍ فَمَرَّةً وَاحِدَةً.[2]

وجه دوّم تقریب استدلال به روایت محمد بن مسلم:

مقدّمه: برخی فرموده اند در تطهیر شیء نجس با آب قلیل معتبر است که آب قلیل روی شیء نجس ریخته شود زیرا اگر شیء نجس را وارد آب قلیل کنیم نه تنها طاهر نمی شود بلکه خود آب قلیل نیز متنجّس می شود فرضاً اگر کسی دست نجس خود را وارد آب قلیل کند دست او که طاهر نمی شود بماند آب هم متنجّس می شود که مستدل این أمر را به عنوان أصل مسلم، مفروغ عنه در نظر گرفته است.

کیفیّت استدلال: طبق روایت مذکور تطهیر شیء نجس به دو بار شستن با آب قلیل، «اغْسِلْهُ فِي الْمَرْكَنِ مَرَّتَيْنِ» و به یکبار شستن با آب جاری «فَإِنْ غَسَلْتَهُ فِي مَاءٍ جَارٍ فَمَرَّةً وَاحِدَةً» حاصل می شود و اما مراد از تطهیر شیء نجس با آب جاری به قرینه حرف «فی» داخل کردن آن در آب جاری است چرا که فرمود: «فَإِنْ غَسَلْتَهُ فِي مَاءٍ جَارٍ» یا لااقل در کیفیّت شستن إطلاق دارد أعم از این که تطهیر نجس بوسیله داخل کردن در آب جاری باشد یا این که آب جاری روی آن ریخته شود در نتیجه می توان در تطهیر نجس، آن را داخل در آب جاری کنیم به جهت خصوصیّتی که آب جاری دارد که آب قلیل فاقد آن است حال اگر شیء متنجّس با داخل شدن در آب جاری طاهر شود لا محاله آب جاری نیز طاهر خواهد بود و منفعل نمی شود و بین این دو ملازمه است و از طرفی حکم إمام به تطهیر با آب جاری إطلاق دارد أعم از این که آب جاری به مقدار کر باشد یا کمتر از آن در نتیجه از این روایت إستفاده می شود که آب جاری قلیل با ملاقات نجس منفعل نمی شود.

جواب أستاد خویی ره: اما این که در تطهیر نجس با آب قلیل به عنوان أصل مسلم، شرط دانستید که باید آب بر روی نجس ریخته شود تا پاک شود و نتیجه گرفتید که چون در آب جاری این أمر نوعاً محقّق نمی شود و متنجّس معمولاً وارد بر آب جاری می شود معلوم می شود که آب جاری منفعل نمی شود هذَا أوّل الکَلَام چرا که مسأله اختلافی است و برخی در تحقّق بار أوّل در تطهیر نجس با آب قلیل، داخل نمودن شیء نجس را در آن کافی می دانند «و در تحقّق طهارت لازم می دانند که دفعه دوّم در آب دیگری با القاء آب بر جسم متنجّس شسته شود» در همین روایت هم تصریح نشده که تطهیر حتما باید بوسیله ریختن آب تشت بر روی نجس باشد «اغْسِلْهُ فِي الْمَرْكَنِ مَرَّتَيْنِ» بلکه ظهور دارد در این که می توان شیء نجس را داخل تشت آب کنیم در نتیجه نمی توان گفت چون در خصوص آب جاری این أمر طبق روایت لازم نیست پس آب جاری با داخل کردن متنجّس در آن منفعل نمی شود و به إطلاق آن، آب جاری قلیل نیز منفعل نمی شود

دلیل دیگر روایاتی است که در مورد آب حمّام وارد شده است:

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي مَاءِ الْحمّام قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ الْجَارِي.[3]

توضیح أستاد أشرفی در آب حوضچه های حمام: سابقاً در حمّام ها خزینه بزرگی در قسمت بالای آن می شد و آب حوضچه های داخل حمّام متّصل به آن خزینه می شد حال آب این حوضچه ها اگر چه به اندازه کر نبود ولی چون وصل به خزینه بود إمام از این جهت فرموده اند آب حوضچه ها به منزله آب جاری است که دارای مادّه بوده و با ملاقات نجس منفعل نمی شود. از این روایت إستفاده می شود که آب حوضچه های حمّام که به مقدار قلیل بودند به جهت إتّصال به خزینه همچون آب جاری منفعل نمی شوند.

کیفیّت استدلال: در این روایت عدم إنفعال آب حمّام مطلقاً تشبیه شده به آب جاری أعم از این که آب جاری به مقدار قلیل باشد یا کثیر یعنی عدم إنفعال آب جاری مفروغ عنه و مسلم فرض شده از این جهت آب حمّام بدان تشبیه شده و به إطلاق شامل آب جاری قلیل نیز می شود.

مناقشه أستاد خویی ره: درست است که إمام در روایت مذکور در مقام بیان این است که بگوید آب حوضچه های حمّام مثل آب جاری منفعل نمی شود یعنی آب حوضچه های حمّام را در عدم إنفعال با ملاقات نجس، تشبیه به آب جاری نموده است لکن کلام إمام ناظر به نهرهای موجود در اراضی عرب و حجاز بوده که این نهرها منحصر در آب جاری کثیر بوده است و اصلاً نهر آب قلیل در اراضی عرب چندان وجود نداشته اگر چه در اراضی عجم بسیار بوده است در نتیجه تشبیه در روایت ناظر به این بخش از آب ها بوده که منحصر در آب کثیر بوده است از این جهت وجه شبه در تشبیه آب حمّام به آب جاری، جهت کثرت آب جاری بوده است نه جهت إتّصال آب جاری به منبع تا این که نتیجه بگیریم که آب جاری قلیل نیز به جهت إتّصال به منبع منفعل نمی شود شاهد بر این مطلب این است که اگر آب خزینه کمتر از مقدار کر باشد کسی حکم به عدم إنفعال آب حوضچه های حمّام ننموده است.

در نتیجه مفاد این روایت همچون روایات ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ است که آب حمّام را به آب جاری تشبیه کرده و فرموده «إِنَّ مَاءَ الْحمّام كَمَاءِ النَّهَرِ يُطَهِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً» این روایت ظهور دارد در این که آب جاری کثیر بوده است از این جهت آب حمّام در عدم إنفعال به آن تشبیه شده است و نظارتی به جهت إتّصال به منبع ندارد.

بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ: لَا تَغْتَسِلْ مِنَ الْبِئْرِ الَّتِي تَجْتَمِعُ فِيهَا غُسَالَةُ الْحمّام فَإِنَّ فِيهَا غُسَالَةَ وَلَدِ الزِّنَا وَ هُوَ لَا يَطْهُرُ إِلَى سَبْعَةِ آبَاءٍ وَ فِيهَا غُسَالَةَ النَّاصِبِ وَ هُوَ شَرُّهُمَا إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً شَرّاً مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنَ الْكَلْبِ قُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنْ مَاءِ الْحمّام يَغْتَسِلُ مِنْهُ الْجُنُبُ وَ الصَّبِيُّ وَ الْيَهُودِيُّ وَ النَّصْرَانِيُّ وَ الْمَجُوسِيُّ فَقَالَ إِنَّ مَاءَ الْحمّام كَمَاءِ النَّهَرِ يُطَهِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً.[4]

إشکال أستاد أشرفی : در روایت مذکور آب حمّام در عدم إنفعال، تشبیه شده به آب جاری ولی وجه شبه در آن معلوم

نیست که آیا وجه شبه کثرت آب جاری بوده یا وجود منبع بوده است و اما این که در این تشبیه،آب جاری قلیل هم داخل باشد فهذا أوّل الکلام زیرا أصل عدم إنفعال آب جاری قلیل أوّل کلام است و شاید مراد از تشبیه آب های جاری متعارفی بوده که نوعاً کثیر هستند. مرحوم أستاد خویی ره بعد از مناقشه در مجموع أدلّه محقّق همدانی، می فرماید اگر ما باشیم و این ادله، قائل به إنفعال آب قلیل جاری به مجرّد ملاقات با آب نجس می شویم الّا این که می توانیم به روایت ابن بزیع در ما نحن فیه برای عدم إنفعال آب جاری قلیل تمسّک نماییم چرا که در این روایت، عدم إنفعال آب چاه تعلیل شده به این که «بأن له مادة» این تعلیل شامل آب جاری قلیل نیز می شود: تمسّک به روایت محمد بن اسماعیل بن بزیع در ما نحن فیه:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الرِّضَا قَالَ: مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ

رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.[5]

کیفیّت استدلال: در روایت مذکور تعلیل إمام «لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً» برای مطهریت و عدم إنفعال آب چاه در فرضی است که آب چاه به مقدار قلیل باشد زیرا اگر آب چاه به مقدار کثیر باشد معتصم بنفسه بوده و در طهارت و مطهریت آن نیازی به این تعلیل ندارد در نتیجه مورد روایت آب چاه قلیلی است که عدم إنفعال آن تعلیل شده به وجود مادّه در آن، با این بیان هر آب قلیلی که متّصل به مادّه باشد منفعل نمی شود از همین قبیل است آب جاری قلیل که با ملاقات نجس منفعل نمی شود.

إشکال أستاد أشرفی : نا گفته نماند به نظر می رسد عبارات کتاب تنقیح در بیان فرمایشات أستاد خویی ره ناقص باشد و تقریرات برادرمان آیة اللّه خلخالی حفظه الله در کتب الطّهارة در این بخش روشن تر است و لذا فردا ان شاءالله بحث استدلال به روایت ابن بزیع را ادامه خواهیم داد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo