< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ذکر کلیاتی در علم رجال:

در جلسه قبل مطالبی در وجه نیاز به علم رجال بیان شد؛ در این جلسه هم مطالبی را بیان می کنیم اما برای اطّلاع بیشتر از این کلیات مراجعه شود به جلد أوّل معجم رجال الحدیث محقّق خوئی ره که کاملاً واضح و روشن این مطالب را بررسی کرده است. تذکر قبل از ورود به بحث: هر روایتی قابلیت ذکر برای مردم را ندارد چرا که گاه سند روایت صحیح نیست گاه دلالت آن روشن نیست و یا ممکن است مخالف با کتاب و سنت باشد و یا این که این نواقص در روایت وجود ندارد لکن مخاطبان خاصی قدرت فهم آن را ندارند و لذا ذکر برخی روایات گاه موجب تمسخر دین یا ضعف اعتقادات عوام می شود.

فلذا باید گوینده ظرفیت مجلس را در نظر بگیرید گاهی بعضی از روایات نیاز به ظرفیت خاص مخاطبین دارد مثلاً در روایتی وارد شده که هر کس سوره اخلاص بعد از هر نماز بخواند فلان آثار را دارد و مثلاً همه گناهان او آمرزیده می شود؛ گاه بعضی از افراد کم ظرفیت می گویند پس هر گناهی خواستیم انجام دهیم... ما احادیث اخلاقی زیادی داریم که می توان از آن ها بهره برد و نیازی نیست که روایات متشابه را بخوانیم و گرفتار توجیه و تاویل آن باشیم.

کلیات در علم رجال، افراط در تصحیح احادیث به علم رجال:

مقدّمه: عده ای از بزرگان در رابطه با روایات بین افراط و تفریط هستند؛ گاهی انقدر نیاز به استحکام سند میبینند که میگویند از روایات کافی شریف 500 تا صحیح است.

إشکال حضرت أستاد: معنای این جمله اینست که به دشمنان می گوییم که ارزشمند ترین کتاب شیعه کافی شریف است و یک صدم ان ارزش دارد، نمیدانیم چه داعی بر این کلام وجود دارد؟ کلینی انسان لاابالی نبوده است بلکه 20 سال کتب روایی زیادی که در آن برهه از رمان موجود بوده بررسی کرده است و بعد طی 20 سال این أثر ارزشمند را باقی گذاشته است، این کلام شبیه آن کلامی است که گفته شد قضیه شهادت حضرت زهرا دروغ است.چه هدفی برای این کلام است؟ مظلومیت شیعه 1400 سال است ثابت شده است و حقانیت شیعه إتّصاف شده است و وجهی ندارد که انسان این کلمات را بگوید، لذا باید توجه داشت که کلام انسان چه اثاری دارد؟ امیر المومنین علی  می فرمایند: لِسَانُ‌ الْعَاقِلِ‌ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه‌[1]

نمونه دیگر افراط در صحّت سند روایات:

در روایات ما روایات قوی و ضعیف هر دو آمده است اما گاهی در روایات ضعیف متن بلندی آمده است مثل دعای صباح امیر المومنین علی  مستند ندارد اما مضامین این دعا کاملا مشخص می کند که از مولا این دعا صادر شده است.محقّق خوئی ره فرموده است نهج البلاغه سند ندارد اما به نظر ما نهج البلاغه مضمونش بلند است و نیاز به سند ندارد.لذا علم رجال در شناخت حدیث صحیح از سقیم لازم است اما أدلّه دیگر هم برای إتّصاف صحّت سند وجود دارد.لذا بر روی علم رجال نباید خط قرمز کشید بلکه روایت ضعیف و دروغ داریم که بعضی از جعّالین اعتراف کرده اند چند صد هزار حدیث جعل کرده ایم، مثلاً شهید ثانی از قول بعض محدثین می گوید حدیثی را از محدثی در بصره شنیدم گفتم مستند این حدیث کیست؟ گفت شیخی در آبادان نقل میکند. شهید ثانی میگوید: آن شخص گفت به آبادان رفتم و اورا دیدم و بعد از او پرسیدم این حدیث سندش چیست؟ گفت خودم جعل کردم .

إن قلت: باب علم منسد است و اگر منسد است باید عمل به ظن کرد چه این که ظن از قول رجالی باشد و چه ظن دیگر به وثاقت راوی ؛ مهم آنست که ظن به وثاقت راوی پیدا شود از هر راهی باشد.

قلت: أوّلاً قبول نداریم باب علم در رجال منسد باشد. ثانیاً: سلمنا باب علم منسد باشد اما بنا نیست به هر ظنی عمل کنیم بلکه باید به ظن اقوی عمل کنیم لذا ظنی که از قول رجالی خبیر موثق حاصل می شود نسبت به ظنون دیگری که حاصل می شود اقوی است و ظن اقوی بر اضعف مقدم است لذا علم رجال لازم است.

راههای إتّصاف وثاقت راوی، وثاقت راوی از کجا ثابت می شود؟

راه أوّل: تصریح خود أئمّه دین که در کتاب کشی که شیخ طوسی آن را تخلیص کرده است روایات دال بر وثاقت و یا ضعف

بعض روات موجود است. البته این که خود راوی بگوید إمام به من فرمود:وثاقت داری ؛دلیل نمی شود لذا باید ناقل روایت وثاقت بررسی شود و باید ثابت شود که کلام از إمام صادرشده است.

راه دوّم: کتب رجال است که کتاب حسن بن محبوب و ده ها کتاب تراجم و رجال تا مدتی در علم رجال بوده است لذا شاید أمثال شیخ و نجاشی از این کتب یا از نقل اکابر إستفاده کرده اند. علاوه این که خود این رجالیون از بزرگانی بوده اند که جلالت انها ثابت است.البته باید دانست که رجالیون متأخّر شهادتشان مستند به حدس است که از احوال اینها نقل شده است مثل علّامه یا سیّد بن طاووس ، از زمان علّامه به بعد مستند به حدس است چون بین زمان علّامه و اصحاب قرون زیادی فاصله بوده است. قدماء اگر نقل می کنند مثل برقی و صفار و شیخ و نجاشی و ابن غضائری میتوان گفت مستند به حس بوده است.اما اگر دیگر رجالیون هم نسبت به معاصرین کلامی ذکر کرده اند خوب است اما نسبت به اصحاب أئمّه چون مستند به حدس است کافی نیست.

البته یکی از مشکلات در علم حدیث استنساخ از کتب است که استنساخ موجب کم و زیاد شدن کلمات است و کتب

دیگر را داخل میکردند لذامثلاً علی بن ابراهیم قمی نقل کرده است از مشایخ ثقات روایات را نقل میکنم.اما آیة الله شبیری فرمودند: بنده تحقیق کرده ام از تفسیرعلی بن ابراهیم پنج و یا شش قسم استنساخ شده است. لذا باید طریق نقل به کتاب از کتاب مشخص شودمثلاً شیخ صدوق میگوید من از کتاب محمد بن مسلم نقل میکنم چه سلسله سندی بوده است ؟

راه سوّم: توثیقات عامّه است مثل این که علی بن ابراهیم می گوید آن چه در این کتاب نقل کردم از مشایخ ثقات نقل کردم.که توثیقات عامّه میگویند یکی توثیقات علی بن ابراهیم است که بیان شد.مورد دیگر توثیقاتی است که ابن قولویه در أوّل کامل الزیارات اورده است که محقّق خوئی ره میفرمود آن چه در اسناد کتاب ابن قولویه امده است به شهادت ابن قولویه ثقه است و بعد برگشتند که مشایخ خود ابن قولویه ثقه هستند.مورد دیگر-آن چه شیخ در خصوص سه نفر می گویند: لا یروون و لایرسلون الا عن ثقه که محمد بن ابی عمیر و صفوان بن یحیی و احمد بن محمد بن ابی نصر می باشند؛ که مشایخ این بزرگواران اگر مهمل باشند توثیق میشوند. مورد دیگر- اصحاب إجماع که مرحوم کشی فرموده اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عنهم که 18 نفر را در این افراد شمرده است.مرحوم نوری ره می گوید مشایخ اینها ثقه اند.

 


[1] شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة للصبحي صالح، ص476.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo