< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کِتابُ الطّهارة، هَل یَکونُ ماءُ المضاف رافعاً عَنِ الحَدثِ وَ الخَبث أم لا؟ هَل یَکونُ إزالة النجاسة رافعاًعن الخَبثِ أم لا؟

مقدّمه: از مرحوم سیّد مرتضی ره نقل شده که آب مضاف رافع از خبث بوده و شیء نجس بوسیله آن پاک می شود بلکه این بزرگوار قائل شده که به صِرف رفع نجاست در اجسام صیقلی و صاف که قابلیّت از بین بردن عین نجس از ظاهر آن به راحتی وجود دارد، جسم پاک می شود یعنی إزاله نجاست کافی در طهارت اجسام صیقلی بوده و نیازی به طهارت مائیه ندارد البته به استثنای نجاست بدن و لباس که علاوه بر إزاله نجاست نیاز به طهارت مائیه نیز دارد در مقابل مشهور قائلند که فرقی بین اجسام صیقلی و غیر آن نیست و شیء متنجّس با إزاله نجاست به هیچ عنوان پاک نمی شود بلکه طهارت شرعیّه نیاز به شستن با آب و طهارت مائیه دارد.

کلام مرحوم سیّد مرتضی ره را تحت دو مرحله بررسی می کنیم:

المرحله الأوّلی: هل یکون إزاله النجاسه رافع عن الخبث ام لا؟ المرحله الثانیه: هل یکون ماءالمضاف رافعاًعن الخبث ام لا؟

اما المرحله الأوّلی: هل یکون إزاله النجاسه رافعاً عن الخبث ام لا؟ أدلّه ای که إقامه شده بر نظریّه سیّد مرتضی ره:

1. إجماع مدّعی از سیّد مرتضی ره.

جواب: إدّعای إجماع در مسأله کم لطفی است چرا که مشهور إزاله نجاست را موجب برای طهارت شرعیه ندانسته بلکه در طهارت شیء متنجّس طهارت مائیه را شرط دانسته اند.

2. آن چه در شرع مقدّس به مقتضای دلیل «إجتنب عن النجس»[1] لازم است وجوب إجتناب از نجاسات است و از طرفی غرض از إجتناب نجس، إزاله عین نجاست است حال اگر به هر وسیله ای نجاست را از بین بردیم مثلاً با دستمال عین نجاست را رفع کردیم إزاله نجاست محقّق شده و دیگر نجاستی نیست تا لازم باشد از آن إجتناب کرده و با آب بشوییم از این رو اگر جسم صیقلی مثل شیشه متنجّس به بول شود و نجاست آن به طریقی زائل شود همین مقدار کافی در طهارت آن است مگر در مواردی که دلیل داریم، زوال نجاست کافی نیست و شستن با آب نیز در طهارت شرعی آن لازم است و آن موردی است که لباس و بدن فرد نجس شود چنان که در مورد تطهیر لباس در روایت آمده است «اغْسِلْ ثَوْبَكَ مِنْ أَبْوَالِ مَا لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ» ولی در ماسوای این دو مورد دلیلی بر شستن با آب مطلق نداریم و به هر طریقی إزاله نجاست شود کافی در طهارت است.

جواب: در بسیاری از روایات أمر شده به شستن هر آن چه با نجس ملاقات کرده است از جمله موثقه عمار ساباطی: سَأَلَ عَمَّارُ بْنُ مُوسَى السَّابَاطِيُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الرَّجُلِ يَجِدُ فِي إِنَائِهِ فَأْرَةً وَ قَدْ تَوَضَّأَ مِنْ ذَلِكَ الْإِنَاءِ مِرَاراً وَ غَسَلَ مِنْهُ ثِيَابَهُ

وَ اغْتَسَلَ مِنْهُ وَ قَدْ كَانَتِ الْفَأْرَةُ مُنْسَلِخَةً فَقَالَ إِنْ كَانَ رَآهَا فِي الْإِنَاءِ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ أَوْ يَتَوَضَّأَ أَوْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا رَآهَا فِي الْإِنَاءِ فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ وَ يُعِيدَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ وَ إِنْ كَانَ إِنَّمَا رَآهَا بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ‌ ذَلِكَ وَ فَعَلَهُ فَلَا يَمَسَّ مِنَ الْمَاءِ شَيْئاً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ لِأَنَّهُ لَا يَعْلَمُ مَتَى سَقَطَتْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ إِنَّمَا سَقَطَتْ فِيهِ تِلْكَ السَّاعَةَ الَّتِي رَآهَا.[2]

محلّ شاهد: «فَعَلَيْهِ أَنْ يَغْسِلَ ثِيَابَهُ وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ» إمام  می فرماید اگر بعد از رویت نجس از آن آب إستفاده کرده باشد باید هر آن چه که با آن ملاقات کرده بشوید، از عبارت «يَغْسِلَ» إستفاده می شود که شستن معتبر در تطهیر است نه إزاله نجس، و اما این که آیا کلمه غَسل به إطلاق شامل آب مضاف هم می شود یا نه، بحث آن خواهد آمد. أَنَّ النَّبِيِّ قَالَ لِبَعْضِ أَزْوَاجِهِ فِي غَسْلِ دَمِ الْحَيْضِ حُتِّيهِ ثُمَّ اقْرُصِيهِ ثُمَّ اغْسِلِيهِ بِالْمَاءِ‌.[3]

در این روایت در تطهیر دم حیض علاوه بر إزاله نجس، أمر به شستن با آب نیز شده است.

علاوه بر این دو روایت، روایات متعدّدی دیگری دلالت دارد بر وجوب شستن ظروف نجس و ظروفی که با ولوع کلب نجس شده یا وجوب شستن فرش و دیگر أشیاء ، در نتیجه از مجموع این روایات إستفاده می شود که به صِرف إزاله عین نجاست شیء متنجّس پاک نشده بلکه طهارت شرعیه نیاز به شستن با آب دارد.

إن قلت: درست است در برخی روایات أمر به شستن با آب شده «غَسلِ بالماء» لکن در برخی دیگر از روایات أمر به مطلق غسل شده است و غسل همچنان که با آب مطلق محقّق می شود بوسیله آب مضاف نیز محقّق شده و طهارت حاصل می شود «این إشکال برای طهارت بوسیله غَسل بماء المضاف است که برخی مطهر از حدث می دانند نه طهارت بوسیله ازاله».

قلت: طبق قواعد علم اصول اگر دو دلیل به صورت عام و خاص داشتیم و هر دو مثبتین بودند دلیل خاص دلیل عام را تخصیص نمی زند یعنی نمی تواند خاص مخصّص عام باشد چرا که در فرض مثبتین با هم تنافی ندارند تا این که در رفع تنافی، عام را مقید به خاص کنیم مثلِ دو دلیل «اکرم العالم و اکرم العالم العادل» که دلیل عام به عمومیت خود باقی است و نهایتاً دلیل خاص حمل بر استحباب یا افضلیت می شود ولی اگر عام و خاصی از نظر ایحاب و سلب با هم إختلاف داشتند مثل «اکرم العالم و لا تکرم العالم الفاسق» در این مورد در نقطه إجتماع، دلیل خاص مقید دلیل عام می شود.

لکن گاه دو دلیل عام و خاص بوده و از نظر ایحاب و سلب نیز موافق یعنی مثبتین هستند و در همین فرض تقیید عام به خاص لازم است و آن موردی است که مطلق و مقید مشتمل بر حکم واحد باشند در این مورد مطلق حمل بر مقید می شود اگر چه از نظر ایجاب و سلب مختلف نباشند مثال: دلیل مطلق: ان ظاهرت اعتق رقبه، دلیل مقید: ان ظاهرت اعتق رقبه مومنه، در این مورد مطلق حمل بر مقید می شود اگر چه مثبتین هستند زیرا در اینجا قطع داریم که هر دو دلیل متکفل حکم واحد در خصوص حکم مظاهره هستند و از دلیل مقید إستفاده وجوب تعیینی می شود و چون إحتمال این که دو حکم مستقل باشند منتفی است از این جهت مطلق حمل بر مقید می شود و هکذا در ما نحن فیه نسبت به دو دلیل «اغسل بالماء» و «اغسله»

به مقتضای دلیل أوّل و روایاتی که در این خصوص آمده قطع داریم که غسل بالماء در طهارت أشیاء خصوصیّت دارد و از أدلّه إستفاده وجوب تعیینی می شود از این جهت دلیل مطلق «اغسله» حمل بر مقید «اغسل بالماء» می شود.[4]

مرحوم صاحب جواهر ره به همین أمر در جواب مرحوم سیّد مرتضی ره تمسّک نموده است اگر چه توضیح «وحدت حکم» از ماست چنان که صاحب کفایه ره نیز در بحث مطلق و مقید کفایه الاصول بدان اشاره نموده است.

3. و اما دلیل سومی که بر نظریّه سیّد مرتضی ره إقامه شده است: بلا شک در حیوانات اگر نجاست از بدن و دهانشان زائل شود حکم به طهارت آنان می شود مثلاً دهان گربه که معمولاً متنجّس به شکار موش یا به نجاسات دیگر است اگر به ظرف آبی إصابت کند و یا بخشی از طعام انسان را بخورد طبق روایات اگر عین نجاست در بدن یا دهانش هنگام ملاقات نباشد إجتناب از آن ظرف و نیم خورده گربه لازم نیست از این مطلب إستفاده می شود که إزاله نجاست کافی در طهارت مطلق أشیاء است هذا أوّلاً و ثانیا غرض از أمر به طهارت إزاله نجاست است در نتیجه با ازاله، طهارت حاصل می شود.

جواب: نجاست دهان حیوانات مثل گربه، سباع، از لزوم طهارت بالماء إستثناء شده است یعنی با زوال نجاست از ظاهر بدن حیوانات بدنشان پاک می شود و این أمر اتفاقی است و قیاس این موارد به دیگر أشیاء صحیح نیست و اما این که گفتید غرض از طهارت إزاله نجاست است ونیازی به تطهیر با آب نیست این مطلب استحسانی است که هیچ دلیلی بر آن إقامه نشده است.

إن قلت: برخی در مقام جواب گفته اند علّت جواز اکل از نیم خورده گربه و عدم لزوم إجتناب از ظرفی که دهان گربه با آن برخورد کرده غیبت گربه است و همان گونه که غیبت مسلمان یکی از مطهّرات محسوب می شود در مورد حیوان نیز این أمر جاری است.

قلت: این حکم در خصوص انسان است و وجه طهارت در مورد غیبت مسلمان این است که در مدّت غیبت با تقیّد فرد

مسلمان به طهارت و نجاست إحتمال قوی وجود دارد که مسلمان بدن یا لباس خود را تطهیر نموده باشد ولی این أمر در حیوانات صادق نیست.

4. دلیل چهارم بر نظریّه سیّد مرتضی ره: در روایات متعدّد أمر شده به شستن بدن و لباس و ظروف نجس با آب ولی در هیچ یک از روایات أمر به شستن غیر از این سه مورد نشده است در نتیجه با توجه به این که با إزاله نجاست، نجس از بین رفته و عرفاً طهارت حاصل می شود نیازی به شستن با آب ندارد بلکه دلیلی بر شستن نداریم.

جواب: در بسیاری از روایات که بعدا ذکر خواهیم کرد به طور مطلق نسبت به ملاقی نجس أمر به غسل بالماء شده، چنان که در روایت عمار ساباطی آمده است:«وَ يَغْسِلَ كُلَّ مَا أَصَابَهُ ذَلِكَ الْمَاءُ» خواه متنجّس لباس باشد خواه بدن و خواه غیر اینها.

5. دلیل پنجم: از برخی روایات إستفاده می شود که صِرف إزاله نجاست در طهارت شیء کافی است:

صحیحه حَكَم بْن حُكَيْم: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَكَمِ بْنِ حُكَيْمٍ ابْنِ أَخِي خَلَّادٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  فَقَالَ لَهُ أَبُولُ فَلَا أُصِيبُ الْمَاءَ وَ قَدْ أَصَابَ يَدِي شَيْ‌ءٌ مِنَ الْبَوْلِ فَأَمْسَحُهُ بِالْحَائِطِ وَ بِالتُّرَابِ ثُمَّ تَعْرَقُ يَدِي فَأَمْسَحُ وَجْهِي أَوْ بَعْضَ جَسَدِي أَوْ يُصِيبُ ثَوْبِي فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[5]

ترجمه: حكم بن حكيم برادر زادۀ خلّاد به إمام صادق  عرض كرد: گاهى من بول کرده و به آب دسترسى ندارم، سپس دستم را به ديوار و خاك مي مالم و بعد که دستم عرق مي كند آن را اتفاقاً به صورت يا جايى از بدن یا لباس خود ميمالم حضرت فرمودند: باكى بر آن نيست.

کیفیّت استدلال: علّت فتوای إمام  در این کلام «لَا بَأْسَ بِهِ» طهارت دست فرد بواسطه إزاله نجاست بوده است و چون سائل دستش را به دیوار یا سنگ مالیده و نجاست زائل شده، دست او پاک شده است در نتیجه از این روایت إستفاده می شود که شستن با آب لازم نیست بلکه إزاله نجاست کافی در طهارت است.

جواب صاحب حدائق ره: خود شما طهارت بدن و لباس را از حکم طهارت بوسیله إزاله إستثناء کرده و فرمودید طهارت بدن و لباس حتما باید بوسیله آب باشد و این در حالی است که مورد روایتی که به آن استدلال کرده اید این است که دست و لباس فرد نجس شده است در نتیجه این روایت نه تنها مدّعای شما را ثابت نمی کند بلکه شما نیز باید از روایت مذکور جواب

دهید و به نظر ما إحتمال دارد روایت تقیه ای باشد.[6]

مرحوم همدانی در جواب می نویسد: أنّ هذا الخبر لا يدلّ على مطلوبه إذ الظاهر منه كون نجاسة اليد مفروغا عنها عند السائل، و إنّما مسحه بالحائط و التراب لحصول الجفاف المانع من السراية، فسؤاله إنّما هو عن حكم الممسوح بعد ما تعرق يده، و معلوم أنّ الجواب حينئذ على وفق القاعدة، إذ لا يقطع الإنسان غالبا بمباشرة الجزء حال كونه مشتملا على رطوبة مسرية.و على تقدير تسليم ظهوره في طهارة اليد بإزالة البول بالمسح بالحائط و التراب، ففيه: أنّ نجاسة البول لا تزول عن الجسد بالتراب بإتّفاق منّا و من الخصم، بل لا قائل به بيننا، فلا بدّ من حمله على التقيّة، و اللّه العالم.[7]

عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ  قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُغْسَلَ الدَّمُ بِالْبُصَاقِ[8] .

کیفیّت استدلال: در این روایت می فرماید لازم نیست إجتناب از نجاست خون اگر بوسیله آب دهان زائل شده باشد.

بررسی سند: این روایت را محقّق ره به جهت غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ تضعیف نموده، و در وجه آن فرموده است: لأنّه بَتری، در نتیجه روایت مذکور از این جهت ضعیف السند است و قابل استدلال در ما نحن فیه نیست.[9]

بتری ها طائفه ای از زیدیه هستند که امیر المومنین علی  را افضل صحابه می دانند ولی مع ذلک خلیفه أوّل و دوّم را نیز به عنوان خلیفه رسول الله پذیرفته اند به این توجیه که امیر المومنین  ولو جَبراً با آن ها بدعت نموده است و با این توجیه خلافت آنان را نیز مشروع می دانند،

 


[1] . عبارت مذکور متن روایت نیست لکن برگرفته ازروایات متعدّدی است که به عنوان اصل، مورد اتّفاق فقها واقع شده است.
[4] . علاوه بر این جواب، أستاد در مباحث قبل بیان فرمودند که آب عند الاطلاق حمل بر آب مطلق می شود و استفاده آب مضاف نیاز به قید اضافی در کلام دارد البته در برخی روایات کلمه «إغسله» آمده و به اطلاق شامل آب مضاف نیز می شود که جواب آن را أستاد در درس بعدی بیان نموده است.
[6] . ظاهرا مورد روایت به قرینه «فَلَا أُصِيبُ الْمَاءَ» جایی بوده که فرد تمکن و دسترسی به آب نداشته است از این جهت نیز تمسک به روایت صحیح نخواهد بود.
[9] . با توجه به این که خون در شریعت اسلام از نجاسات مسلم است و متشرعه از آن احتراز می کنند بعید است که مراد این باشد که اگر فردی شیء متنجّس به خون را بوسیله دهان بشوید پاک می شود و احتمالاً مطهریّت آب دهان نسبت به خون در روایت مذکور در موردی بوده که دهان فرد خونی شده و با آب دهان مستهلک شده است که در این صورت همه فقها قائلند: نیازی به شستن دهان نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo