< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطّهارة، الطّهارة فی اللغه و الإصطلاح، هل یکون الماء طاهرا بنفسه مطهرا لغیره؟

هل یصح تقسیم الماء بالمطلق و المضاف أم لا؟

بسیاری از فقهاء در کتب فقهی خود آب را به آب مطلق و آب مضاف تقسیم کرده اند و این در حالی است که به آب مضاف حقیقتاً إطلاق آب نمی شود مگر به صورت مجاز که در این صورت امری متعارف بوده و بازگشت إطلاق آب در این فرض به معنای مایع است نه آب مطلق از همین جهت صاحب شرایع محقّق أوّل ره می گوید: آب مطلق آبی است که به آن حقیقتاً إطلاق آب به صورت مطلق و بدون اضافه می شود و صاحب جواهر ره نیز می گوید: آب مطلق آبی است که سلب آب از آن حقیقتاً صحیح نیست و در مقابل آن آب مضاف آبی است که سلب آب از آن حقیقتاً صحیح است چنان که می توان گفت آب مطلق بما هو من المعنی، آبی است که بدون اضافه بر آن إطلاق آب می شود و اگر چنین نباشد آب مطلق نیست.

از این جهت إشکال شده که چرا برخی از بزرگان کلمه آب را مَقسم قرار داده و آن را به دو قسم مطلق و مضاف تقسیم کرده اند زیرا اگر بپذیریم إستعمال آب به صورت مطلق و بدون اضافه تنها بر آب مطلق صادق است نمی توان آب را مقسم برای هر دو قسم قرار دهیم چرا که مقسم باید در أقسام وجود داشته باشد و از طرفی سلب آب از آب های مضاف قطعاً صحیح است و می توان گفت ماء الورد لیس بماء.

و اما جواب هایی که از إشکال مذکور ذکر شده است:

1. مراد از آبی که مقسم واقع شده عموم مجازی است یعنی قدر جامع بین حقیقت و مجاز است با این تفسیر تقسیم آب به مطلق و مضاف تقسیم حقیقی نیست بلکه مثل تقسیم نماز است به نماز صحیح و باطل، بناءا بر این که الفاظ عبادات برای معانی صحیح وضع شده اند در این صورت تقسیم مذکور به أعم از أقسام حقیقی و مجازی است.

جواب: این کلام پذیرفته نیست بلکه شایسته است از أوّل مقسم لفظی قرار داده شود که حقیقتا بر أقسام آن صادق باشد مثل این که مقسم لفظ مایع قرار داده شود و گفته شود المایع إمّا ماءٌ و إمّا مضاف.

2. برخی گفته اند آبی که مَقسم واقع شده لفظ مشترک است بین آب مطلق و آب مضاف از این جهت تقسیم صحیح خواهد بود.

جواب: این توجیه نیز صحیح نیست که لفظ مشترک را مقسم بین دو معنی قرار داریم بعد بگوییم این لفظ دارای دو معنی

است زیرا ذکر الفاظ مشترک کار لغویین است نه کار فقیه که در صدد بیان أحکام آب است.

3. مرحوم والد ما از تقریرات درس آیة اللّه سیّد ابوالحسن موسوی جواب دیگری را ذکر نموده است:

این آبی که قدر جامع واقع شده اشاره است به أصل آب چه در اجسام وجود داشته باشد و چه بنفسه وجود مستقل داشته باشد زیرا آب موجود در اجسام مثل آب گل نیز آب بوده و بر آن آب صادق است اگر چه به حد مضاف رسیده باشد الا این که در عرف اگر مقدار آب نسبت به چیزی که با او ترکیب شده غالب بر شیء باشد و یا ترکیب با چیزی نشده باشد در این دو صورت إطلاق آب می شود ولی اگر آب در اجسام قلیل باشد به طوری که ما سوای آن اکثر باشد إطلاق به صورت اضافه صحیح است نه به صورت مطلق در نتیجه آب قدر جامع بین آب مطلق و آب های مخلوط با چیز دیگر است الا این که برخی بدون اضافه قدر جامع بر آن صادق است و آن آب مطلق است و برخی بدون اضافه قدر جامع بر آن صادق نیست که این آب مضاف است در نتیجه این تقسیم صحیح است و قدر جامع آب است ولی آبی که از میوه ها گرفته می شود قطعا در مقسم داخل نیست چرا که تمام آن برگرفته از میوه است.

تا بدین جا بیان آیة اللّه سیّد ابوالحسن موسوی در درس بود الا این که مرحوم والد ما ره إشکال کرده که طبق مطلب مذکور به این آب میوه نیز إطلاق آب می شود و داخل در آب مضاف هستند با این که قدر جامع بدون اضافه بر آن ها صادق نیست.

4. برخی از معاصرین «محمد رضا فیض سمنانی» بیان دیگری در توضیح و صحّت این تقسیم ذکر نموده اند که به نظر ما مطلب جالبی به نظر می رسد ایشان می نویسد آب یکی از ارکان چهارگانه موجودات عالم است چرا که عناصر اصلی تمام موجودات عالم چهار چیز است: آب، آتش و خاک و هوا، و این آب که یکی از اجزاء اصلی و مهم عالم است تنها به آب مطلق حقیقتاً إطلاق می شود و ماسوای آن از مایعاتی که در اجسام عالم وجود دارند بر آن إطلاق آب حقیقتاً نمی شود بلکه إطلاق در غیر آب مطلق از باب تنزیل و مجاز است همانطور که در عرف به صورت مجاز گفته می شود امیر المومنین علی هارون محمد است یعنی در مقام تنزیل همانطور که حضرت هارون وصیِّ حضرت موسی بوده است امیر المومنین علی هم در مقایسه با محمد به منزله هارون است نسبت به موسی که وجه تنزیل برای حضرت همان منزلتی است که برای هارون بوده که همان وصایت و ولایت باشد نه این که حقیقتا نام حضرت هارون باشد.

حال إطلاق آب به آب های مضاف همچون آب میوه ها مجاز بوده و تنزیل شده به آب مطلق از این جهت که دارای ارزش حیایی بوده و برخی از آثار آب را دارا است و این نوع از مایعات مضاف به منزله آب مطلق ذکر شده است نه این که در حقیقت آب مطلق باشند چرا که میوه ها ضدّ آب هستند و شاهد بر این مطلب این است که بر آب میوه إطلاق آب بدون اضافه نمی شود و آب موجود در میوه خارج از میوه نیستند بلکه اجزاء همان میوه ها هستند و تنها برخی از آثار آب را دارند مثل أثر رفع تشنگی در نتیجه تقسیم آب به مضاف و مطلق غلط است مثل این که آب تقسیم شود به خودش و ضدّش و إطلاق آب به این مایعات تشریفاتی و تنزیلی و مجاز است.

ایشان در ادامه می گوید این که از مرحوم صدوق ره نقل شده که با آب الورد «آب گلاب» می توان وضو گرفت این إستناد صحیح نیست و شأن ایشان اجل از این است که چنین فتوای نادر و مخالف با إجماع فقهاء داده باشد و ظاهراً مراد ایشان آبی بوده که در آن برای خشبو شدن مقداری گُل می ریختند که رایج و متعارف در گذشته بوده است نه این که مراد آب گلابی باشد که به حد مضاف رسیده باشد.

باری آب مطلق دارای اقسامی است: «کر و جاری و چاه و باران» که هر کدام أحکام و آثاری دارد و اما أوّلین أثر آب مطلق این است که مطهر از حدث و خبث است صاحب جواهر ره می گوید آب مطلق طاهر و مطهر للغیر است بالإجماع و به إستناد روایات حتی بین شیعه و سنی در این مطلب اختلافی نیست و أدلّ دلیل بر این مطلب آیه شریفه است: «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً»[1] چرا که طهور به معنای «ما هو طاهر بنفسه و مطهر لغیره» است.

در این أمر نیز تردیدی نیست ولی ابوحنیفه تشکیک نموده که نمی توان از آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» مطهِّر بودن آب را إستفاده نماییم زیرا طهور بر وزن فعول صیغه مبالغه بوده و ریشه آن طُهر است و همچنان که طُهر و اسم فاعل آن که طاهرٌ باشد فعل لازم و به معنای شیء پاک است نه متعدی تا بتوان از آن مطهریت غیر را إستفاده نمود، کلمه طهور که مشتق از طهر است نیز لازم بوده و نمی توان از آن معنای فعل متعدی را إستفاده نمود در نتیجه کلمه طهور در آیه شریفه دلالت بر مطهریت غیر ندارد عجیب این است که مرحوم صاحب حدائق ره از صاحب معالم ره و صاحب مدارک ره نقل می کند که کلام ابوحنیفه طبق قاعده است چنان که برخی از لغویین کلام ابوحنیفه را طبق قواعد دانسته اند در مقابل بسیاری از أهل لغت گفته اند ولو این که کلمه طهور مشتق از طاهر باشد که لازم است ولی در وزن فعول به إستناد آیات شریفه قرآن در معنای متعدی إستعمال شده است.

توضیح ذلک: خداوند در مقام امتنان و منّت علی العباد فرموده است که ما آب را از آسمان فرو فرستادیم « وَ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُوراً» حال بیشترین أثر و فائده آب آشامیدن و رفع کثافات و قذارات با آن است و این فوائد منوط به طاهر بودن آن بنفسه است سپس در ادامه قیدی بر آن اضافه می کند که کلمه طهورا باشد و اگر مراد از این قید همان معنای طهارت باشد مستلزم تکراراست زیرا إبتداءا انزال آب به عنوان یک موهبت إلهی ذکر شده است و این موهبت در زمانی است که آب بنفسه طاهر باشد و اگر از کلمه طهور هم همان طاهر لنفسه إستفاده شود لازمه اش تکرار و لغویت است و از طرفی أصل در قیود احرازیّت است نه توضیحی، پس معلوم می شود قید اضافی طهور موهبت دیگری است که همان مطهریت غیر باشد.

جواب: بعضی در جواب گفته اند درست است که طُهر فعل لازم است لکن کلمه طهور به این هیئت یعنی به صیغه مبالغه متعدی است زیرا مبالغه در طهارت معنی ندارد که مثلاً گفته شود فلان شیء بسیار پاک است زیرا شیء یا پاک هست یا پاک نیست از این جهت مبالغه در شیءِ طاهر بازگشتش به تعدیه فعل بوده که نتیجه اش مُطَهِّر بودن برای غیر است در نتیجه خاصیت مبالغه که أثر مازاد بر طهارت دارد همان مطهریت للغیر است.

برخی دیگر فرموده اند أوّلاً کلمه طهور بر وزن فعول در بسیاری از اوقات به معنای متعدّی إستعمال شده است و گاهی به معنای اسم آلات نیز إستعمال شده که از آن إستفاده فعل متعدی می شود پس طهور یعنی ما یطهر به همچنان که گفته می شود غسول یعنی ما یغسّل به و وقود یعنی یوقد به ثانیاً بسیاری از لغویین «زمخشری در کشّاف» گفته اند که طهور به معنای مطهر للغیر است علاوه بر این که در آیات و روایات بسیاری کلمه طهور به معنای متعدی إستعمال شده است چنان که در روایت نبوی آمده است: «جُعِلَ لِيَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[2] و در آیات شریفه قرآن آمده است: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ»[3]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo