< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطّهارة، الطّهارة فی اللغه و الإصطلاح، هل یکون فرقٌ بيّنهما فی المعنی؟

بحث در مفهوم لغوی و إصطلاحی طهارت بود که در مقابل نجاست إستعمال می شود سؤال این است که آیا طهارت از نظر لغت و إصطلاح متشرعه دو مفهوم متفاوتند یا یک مفهوم واحد بوده و إختلاف تنها در مصادیق است در کتاب شریف لمعه طهارت در لغت به نظافت معنی شده و در إصطلاح شرعی به وضو و غسل و تیمم علی وجه الاستباحه معنی شده است[1] یعنی طهارت در شرع مقدّس تنها به این سه أمر إطلاق می شود در صورتی که مجوز برای دخول در نماز باشد.[2]

چنان که در جلسه قبل گفتیم برخی از محقّقین طهارت و نجاست را به معنای عامی معنی نموده اند که به نظر ما کلام صحیحی است گفته اند طهارت عبارت است از «خلو الشیء عن الوسخ و القذارة و الادناس» یعنی پاک بودن شیء از هر آن چه که از نظر عقل و عرف موجب قذارت و دنائت است که این قذارت تاره در شیء خارجی و ملموس به حواس ظاهری وجود دارد و اخری در امور معنوی بوده که محسوس به حواس ظاهری نیست و از این جهت شارع مقدّس در آیات شریفه قرآن علاوه بر إستعمال طهارت و نجاست در امور ظاهری، برخی از رذائل نفسانی را جزء قذارات و دنائات برشمرده است چنان که طهارت را گاه در پاک بودن نفس از رذائل اخلاقی إستعمال نموده است «يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» «أَزْوٰاجٌ مُطَهَّرَةٌ» «إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰاكِ وَ طَهَّرَكِ» این إستعمال در شرع مقدّس در معنای حقیقی آن است چرا که معنای نجاست عبارت است از هر امری که پست بوده و موجب برای استنکار عقل یا شرع است و بالعکس طهارت عبارت است از هر شیء که عاری از این امور باشد که این تعریف شامل امور یاد شده نیز می شود.

در نتیجه نجاست و طهارت در همه جا یعنی در شرع و لغت و عرف به یک معنی است که طهارت عبارت است از نزاهت و نظافت از آن چه که از ادناس و کثافات محسوب می شود حال بشر عادی نجاست و دنائت را در وسخ بودن ظاهری لباس و بدن دانسته که نزد عرف موجب انزجار و تنفر است چنان که طهارت را در پاک بودن بدن و لباس از این امور دانسته است و شارع مقدّس با دید حق بینی که دارد چون دیده است گاه نفس انسانی که اشرف از لباس و بدن است به دنائت ها و پستی های باطنی که موجب بعد عن الله شده آلوده می شود و گاه متّصف به صفا و نورانیتی شده که موجب قرب الی الله می شود از این رو برخی از امور و صفات معنوی را طاهر یا نجس بیان نموده و این أمر از باب تعیین مصداق بوده است نه این که تصرّف در مفهوم طهارت و نجاست نموده باشد تا این که با معنای لغوی آن متفاوت باشد. به عبارت دیگر نجاست یعنی هر آن چه پست و رذل است و موجب نفرت عند الناس و عند الله است و بالعکس طهارت یعنی منزه بودن از آن چه موجب دنائت عند الناس و عند الله است حال اگر طهارت از اخباث ظاهری باشد طهارت ظاهری حاصل می شود و اگر از اخباث نفسانی و اخلاق رذیله باشد طهارت باطنی حاصل می شود و هکذا فی النجاسه.

مصادیق نجاسات و طهارات مختلف است، برخی از مصادیق قذارات عند العرف مستنکر شمرده شده و برخی عند الله که عالم به سرائر است مستنکر شمرده شده است لذا در قرآن مجید طهارت گاه در مصادیق عند العرف إستعمال شده و گاه در مصادیق معنوی إستعمال شده و گاهی نیز در جامع إستعمال شده است یعنی پاکی از خبائث ظاهری و باطنی و اما این که مرحوم شهید أوّل ره و شهید ثانی ره طهارت را در شرع به وضو و غسل و تیمم إطلاق نموده اند در حقیقت تفسیر به منشأ انتزاع نموده است زیرا غسل و وضو سبب برای طهارت و صفای نفس می شود نه این که خودشان چنین باشند از این رو طهارت را بر سبب حمل کرده است به هر حال به نظر ما این نظریّه که طهارت به معنای جامعی معنی شده«خلو الشیء عن الوسخ و القذاره و الدنس» صحیح است و آثاری بر این نظریّه مطرح شده که فعلاً از آن بحث صرف نظر می کنیم.

فقهای إمامیّه در کتب فقهی خود آب را أوّلین مطهّر ذکر کرده اند حال سؤال این است: ما المراد بالماء المطهِّر؟ یعنی ملاک آب مطلق که آثار طهارت حدثیه و خبثیه بر آن مترتّب می شود و ملاک آب مضاف که فاقد چنین آثاریست چیست؟

صاحب جواهر ره می گوید مفهوم آب مطلق از اوضح واضحات است تا جایی که عمدتاً بزرگان در معنای آن تفسیری ذکر ننموده اند سؤال این است که مدار در آبی که أحکام شرعی از قبیل إزاله نجاسات و حصول طهارت شرعی بر آن مترتّب می شود کدام آب است؟ آیا مجرّد اضافه شدن آب به شیئی مثل ماء البحر یا ماء البئر، موجب می شود که بگوییم آن شیء آب مطلق نیست؟ خیر این کلام صحیح نیست زیرا ماء به بئر و بحر نیز اضافه شده و گفته می شود: آب چاه و آب دریا، در حالی که بلا شک به آن دو نیز آب مطلق إطلاق شده و تمام آثار آب مطلق بر آن دو جاری می شود بنابراین نباید هر

اضافه ای را موجب خروج از آب مطلق قرار داد.

بیان أستاد أشرفی : کلمه آب تاره إستعمال می شود در غیر ما وضع له مثل إطلاق آب بر شیر خوراکی و مواد مایع دیگر از جهت این که آن ها نیز همچون آب مطلق، سائل هستند در این صورت إطلاق آب بر این امور مجاز است این مورد قطعا از آب مطلق خارج است.

و اخری إستعمال آب تنها به صورت اضافه صحیح است ولی بدون اضافه إستعمال یا غلط است یا مجاز، مثل إستعمال ماء و اراده ماء العنب در چنین مواردی نیز إستعمال آب به صورت مطلق إستعمال حقیقی نبوده و این امور آب مطلق نمی باشد. و ثالثه کلمه آب عند العرف همچنان که بدون اضافه إستعمال می شود با اضافه نیز حقیقتاً إستعمال می شود مثل آب باران ،آب چاه، آب رودخانه و آب دریا این قسم سوم همان آب مطلق بوده که تمام آثار شرعی بر آن مترتّب می شود یعنی مطهر و رافع خبث و حدث است در مقابل دو مورد أوّل که بطبعه پاک بوده ولی مطهر و رافع خبث و حدث نیستند.

معروف است که عبد الله بن عمر و سعید بن مسیّب قائل شده اند که آب دریا مطهِّر نمی باشد و یالا اقل کراهت دارد لکن هیچ دلیلی بر این کلام نداریم بلکه آب دریا یکی از اظهر مصادیق آب مطلق است و اما دلیل بر این که بر آب مطلق آثار شرعیه که رفع حدث و خبث باشد مترتّب می شود و به تعبیر دیگر آب یکی از مطهِّرات است، آیات و روایات متعدّد در حد تواتر است.

سؤال: اگر شک در صدق آب مطلق کردیم وظیفه چیست؟

گاهی منشأ شک در آب مطلق ناشی از شک در أصل صدق آب مطلق بر مایع خارجی است که مثلاً نمی دانیم آیا بر فلان مایع إطلاق آب مطلق می شود یا خیر، و گاهی منشأ شک به جهت داخل شدن شیء خارجی در آب مطلق است مثلاً آب مطلق با مقداری گل مخلوط شده و از این جهت شک داریم که آیا هنوز بر آن صدق آب مطلق می شود یا خیر؟

در این صورت اخیر اگر آب حالت سابقه داشته باشد مثلاً سابق آب مطلق بوده و با مقداری خاک مخلوط شده حال نمی دانیم که آیا هنوز بر آن إطلاق آب مطلق می شود یا نه، در این صورت اگر یقین داریم که آب مطلق بر آن صادق نیست که حکم معلوم است ولی اگر شک در صدق آب مطلق داشته باشیم با وجود حالت سابقه در مطلق بودن آب، إستصحاب جاری شده و أحکام آب مطلق بر آن جاری می شود ولی اگر حالت سابقه نداشته باشد مقتضای شک در حصول طهارت حدثیه و خبثیه عدم تحقّق آن است یعنی اگر با آب مشکوک کسی وضو بگیرد و شک در حصول طهارت کند طهارت إحراز نشده و أصل عدم حصول طهارت است کما این که در صورت أوّل نیز حکم همین است.

سؤال: آیا آب مطلق که بنفسه طاهر است مطهِّر للغیر هم می باشد؟

فقهاء امامیه گفته اند ادل دلیل بر مطهّریت آب لغیره آیه شریفه است: «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» [3] که کلمه طهور در اینجا به معنای طاهراً بنفسه و مطهّراً لغیره إستعمال شده است در این أمر نیز تردیدی نیست ولی ابی حنیفه تشکیک نموده که نمی توان از آیه شریفه «وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً» مطهِّر بودن آب را إستفاده نماییم زیرا طهور بر وزن فعول صیغه مبالغه بوده و ریشه آن طُهر است و همچنان که طهر فعل لازم و به معنای شیء پاک است نه متعدی تا بتوان از آن مطهّریت غیر را إستفاده نمود، کلمه طهور نیز لازم بوده و نمی توان از آن معنای فعل متعدی را إستفاده نمود.

جواب: طهور صیغه مبالغه است و مبالغه در طهارت معنی ندارد که مثلاً گفته شود فلان شیء بسیار پاک است زیرا یا شیء پاک هست یا نیست از این جهت مبالغه در شیءِ طاهر بازگشتش به تعدیه فعل بوده که نتیجه اش مُطَهِّر بودن برای غیر است، از این مطلب هم که صرف نظر کنیم بسیاری از أهل لغت «زمخشری در کشاف و غیر او از أهل لغت» گفته اند کلمه طهور به معنای مُطَهِّر غیر است و اما مطهر بودن خود آب از این جهت است که هر چه مطهر غیر است لا محاله فی نفسه نیز طاهر است و به قول معروف «ذات نایافته هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش» در نتیجه آب مطلق هم طاهر فی نفسه و هم مُطَهِّر لغیره است.

 


[1] . كتاب الطهارة ‌وَ هِيَ لُغَةً النَّظَافَةُ، وَ شَرْعاً اسْتِعْمَالُ طَهُورٍ مَشْرُوطٌ بِالنِّيَّةِ، وَ الطَّهُورُ هُوَ الْمَاءُ وَ التُّرَابُ. قَالَ اللّٰهُ تَعَالَى وَ أَنْزَلْنٰا مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً طَهُوراً. اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية، ص: 23‌.
[2] . با این قید وضوی زن حائض که مبیح للصلوه نیست طهارت شرعی محسوب نمی شود».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo