< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/01/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الحکم فی ذبیحة أهل الکتاب؟ بحث رجالی

مقدّمه: در جلسه قبل گذشت که روایات وارده در مسأله ذبیحه أهل کتاب مختلف است، در برخی از روایات رسماً ذبیحه آنان حرام شمرده شده است و در برخی دیگر روایات حلال، سؤال این است که مقتضای جمع بین این دو دسته از روایات چیست؟ تا به این جا گفتیم روایات مانعه به شش طائفه تقسیم می شوند که دلالت بر منع ذبیحه أهل کتاب دارند قبل از بیان روایات مجوّزه، کلیاتی را از علم رجال در مورد إعتبار و عدم إعتبار روایت و به تعبیر دیگر ضعف و صحّت حدیث در ضمن چهار مطلب مقدّمتاً ذکر می کنیم:

مطلب اوّل: در بحث حجیّت خبر واحد دو مبنی داریم:

1. مبنای اوّل مبنای قدماء است: آنان روایتی را که اطمینال به صدور آن باشد تعبیر به صحیح نموده و روایتی را که اطمینان به صدور آن نباشد تعبیر به غیر صحیح نموده اند و اطمینان به صدور را از هر راه و جهتی که پیدا شود موجب إعتبار روایت دانسته و از آن تعبیر به صحیح نموده اند اگر چه راوی روایت مجهول الحال بوده و یا حتّی تضعیف شده باشد.

2. مبنای دوّم مبنای متأخرین است، یعنی رجالیون از زمان مرحوم سید بن طاووس ره، أستاد علّامه حلی ره به بعد، این بزرگان در روایات به دنبال ثقه به معنای متعارف نزد متقدّمین نبوده، بلکه توثیق روات را به عنوان إعتبار روایت مطرح نموده اند به این صورت که اگر روات در سلسله سندِ روایت تماماً افراد موثّق بوده و به عدالت یا به توثیق در نقل معروف باشند، چنین روایتی معتبر است حاصل مطلب این که روایات بر طبق مبنای قدماء به موثوق الصدور و غیر موثّق الصدور تقسیم می شود و طبق مبنای متأخرین به موثوق الراوی و غیر موثّق الراوی تقسیم می شود.

مطلب دوّم: در این جهت است که وثوق به راوی طبق مبنای متأخرین به چه صورت حاصل می شود؟

توثیق راوی یعنی اعلان به این که فلان راوی در قول موثّق است که این همان شهادت بر توثیق فرد است و چون در مبحث شهادت لازم است، شهادت به حس باشد نه حدس در نتیجه اگر شهادت به غیر حس باشد چنین توثیقی إعتبار ندارد.

مثل شهادت به زنا که با حدس و گمان إعتباری ندارد و موجب برای جریان حدّ شرعی نخواهد شد چرا که شهادت امر حسی بوده و باید مستند به حس باشد. بر این اساس رجالیونی که شهادت به وثاقت روات داده اند به دو دسته تقسیم می شوند:

الف: برخی شهادتشان به وثاقت راوی مستند به حس بوده است که چنین شهادتی إعتبار دارد مثل «عبيد الله بن ابى رافع» کاتب امیر المؤمنین علی  که در مورد رواتی که از امیر المؤمنین علی  نقل حدیث نموده اند با شهادت به حس توثیق نموده است و بعد او علی بن محبوب است که شهادت ایشان به وثاقت راوی نیز مستند به حس بوده است و یا لا أقل اگر خود شاهد وثاقت فرد نبوده اند به سماع از دیگران که برای آنان اطمینان آور بوده شهادت به وثاقت راوی داده اند مثل شهادت به وثاقت و عدالت مرحوم آیة اللّه بروجردی ره فی زماننا هذا، این نوع از شهادت که از روی اطمینان از نقل عن حسٍّ بوده نیز ملحقّ به شهادت حسی است.

ب: برخی شهادتشان به وثاقت راوی مستند به حدس است که چنین شهادتی إعتبار ندارد اگر چه می توان از آن به عنوان مویّد إستفاده نمود ولی مستند برای صحّت حدیث نمی شود مثل برخی از توثیقاتی که مرحوم مامقانی ره در کتاب تنقیح المقال خود آورده است این بزرگوار در تهیه و تنظیم این کتاب که در عرض یک سال نوشته، انصافاً زحمت بسیاری کشیده است ولی این توثیقات چون غالباً مستند به حدس بوده است إعتباری در جهت صحّت حدیث ندارد چرا که بین ایشان و روات گاه بیش از هزار سال فأصله بوده و توثیقات ایشان نمی تواند مستند به حس باشد بلکه مستند به استدلالاتی بوده که از کلمات رجالیون رسیده و یا از روایات برداشت نموده است بر این اساس بزرگانی همچون أستاد محقّق خویی ره و مرحوم بروجردی ره کُتُب رجالی مستند به حدس را معتبر نمی دانند، بر خلاف توثیقات مذکور در کُتُب رجالی قدماء که مستند به حس بوده و به عنوان أصول رجالی شش گانه در إختیار ما قرار گرفته است:

کُتُب شش گانه شامل:

1. طبقات الرجال «رجالى برقى» تأليف: أحمد بن محمد بن خالد متوفى قرن سوّم‌، شيوه نگارش‌ این کتاب بر اساس طبقات روات تنظيم كرده، ابتدا أصحاب پيامبر اکرم  را برشمرده، سپس أصحاب امير المؤمنين  را و به همين ترتيب تا امام عسكرى  پس از آن اسامى زنانى كه از پيامبر اکرم  و أئمّه  روايت نقل كرده‌اند به ترتيب ذکر شده است، ایشان در هر فصل ابتدا نام رواتى كه از أصحاب امام قبل بوده و اين امام را نيز درك كرده‌اند آورده، سپس به ذكر أصحاب آن امام پرداخته است.

2. اختيار معرفة الرجال «رجال كشى» تأليف: محمد بن عمر بن عبد العزيز متوفى قرن چهارم‌، اين كتاب تنها روايات و اخبار أئمّه  را پيرامون رجال و راويان حديث جمع نموده است.

3. فهرست أسماء مصنفي الشيعة «رجال نجاشى» تأليف: أحمد بن علي بن أحمد متوفى قرن پنجم‌، اين كتاب از جمله أصول اوّليه رجال است كه نجاشى آن را به عنوان فهرستى براى اسامى مؤلفين شيعه تأليف كرده، لذا در آن تنها نام بزرگانى را آورده كه كتاب و اثرى از خود به يادگار گذاشته‌اند.

4. الفهرست «فهرست شيخ طوسى» تأليف: أبو جعفر محمد بن الحسن متوفى قرن پنجم‌، در این کتاب اسامى مصنفين شيعه و كتاب هايى كه در عالم تشيع نوشته شده و سند شيخ طوسى ره به آنان، ذکر شده است. هدف أصلى از تأليف كتاب معرفى مؤلفين شيعه و كتب آن ها است، لذا راويانى كه كتابى ننوشته‌اند نامشان در اين كتاب نيامده است.

5. كتاب الضعفاء «رجال ابن غضائري» تأليف: احمد بن الحسين بن الغضائرى متوفى قرن پنجم، در این کتاب ذكر رجال مذموم و جمع آورى تضعيف هايى است كه نسبت به هر يك از رجال شيعه وجود دارد.

6- کتاب رجال شیخ طوسی ره که نام دو گونه از أصحاب را آورده است گونه اوّل افرادی که از خود امام  نقل حدیث کرده و امام را دیده اند گونه دوّم افرادی که امام را ندیده و با واسطه نقل حدیث نموده اند.

رجال ابن داود تأليف: الحسن بن على بن داود متوفى قرن هشتم‌، ابن داود در اين كتاب با إستفاده از منابع غنى، قديمى و معتبر علم رجال و با شيوه‌اى نو و ابتكارى در ترتيب روات به ترتيب حروف الفبا و بيان آدرس مستند راويان احاديث أئمّه  را معرفى نموده است و ده ها کُتُب رجالی دیگر مثل رجال ابن شهر آشوب، خلاصه الرجال مرحوم علّامه، رجال قهبانی،رجال مرحوم اردبیلی.

در آن کُتُب شش گانه شهادت بر توثیق روات یا مستند به حس بوده و یا حداقل شهادتشان مستند به سماعی بوده که مورد اطمینان آنان بوده است ولی کُتُبی که بعد از این کُتُب رجالی تقریر شده مثل خلاصه الرجال مرحوم علّامه حلی ره [1] و رجال ابن طاووس ره و رجال محقّق اردبیلی ره...آن إعتبار کُتُب رجالی أصولی قدماء را به جهت این که مستند به حدس بوده ندارند.

مطلب سوّم: برخی از بزرگان همچون مرحوم شیخ انصاری ره در کُتُب فقهی خود توجّه چندانی به علم رجال نداشته اند در مقابل برخی دیگر از بزرگان همچون أستاد خویی ره خصوصاً در استنباط أحکام شرعی اهتمام خاصی به بررسی رجالی روات داشته اند از جمله آنان مرحوم سید بن طاووس است این بزرگوار در بحث رجالی روایات را به چهار دسته تقسیم نموده است:

1.دسته اوّل روایت صحیحه: و آن روایتی است که تمام روات آن به استناد شهادت حسّی رجالیون عدل امامی باشند.

2. دسته دوّم روایت حسنه: و آن روایتی است که تمام راویان آن امامی بوده و حداقل یک نفر یا بیشتر از یک نفر امامی ممدوح باشند یعنی کسی باشد که مدح بوده ولی تصریح به وثاقت وی توسّط رجالیون نشده است مثل ابراهیم بن هاشم پدر علی بن ابراهیم قمی که ممدوح بوده ولی توثیق نشده است.

3.دسته سوّم روایت موثّقه: و آن روایتی است که در سلسله سند آن حداقل یک نفر از روات یا بیشتر از یک نفر، غیر امامی و در عین حال موثّق باشد یعنی به امامی بودن او تصریح نشده است حال یا مجهول الحال در عقیده بوده یا سنّی مذهب و یا حتّی امامی واقفی باشد یعنی معتقد به امامت أئمّه اثنی عشری  نبوده مثلاً چهار امامی یا شش امامی باشد.

4.دسته چهارم روایت ضعیفه: و آن روایتی است که جزء هیچ یک از این سه دسته مذکور نباشد یعنی حداقل یکی از روات آن یا مجهول بوده و یا تضعیف شده باشد.

مطلب چهارم: توثیق راوی به چه صورت حاصل می شود؟

گاهی توثیق شخصی است مثل این که یکی از رجالیون فردی را شخصاً توثیق کرده و تصریح به وثاقت او نموده است و یا عبارتی را در مورد او ذکر کرده که از آن وثاقت راوی إستفاده می شود و گاهی توثیقات به صورت عامّه ذکر می شود.

توثیقات عامّه:

1. یکی از توثیقات عامّه توثیقات رجال اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی است، ایشان تصریح نموده رواتی که در سلسله سند روایات تفسیر خود ذکر نموده تماماً موثّق بوده است قابل به ذکر است که در تفسیر علی بن ابراهیم که أستاد مرحوم کلینی ره بوده است حدود 300راوی در اسناد روایات ذکر شده است با این کلام تمام این رواتی که در اسناد روایات تفسیر علی بن ابراهیم واقع شده اند موثّق هستند.

ناگفته نماند برخی از توثیقات عامّه مورد قبول رجالیون واقع شده و برخی دیگر مورد قبول آنان واقع نشده است مثلاً أستاد خویی ره و صاحب وسائل ره توثیق عامّه علی بن ابراهیم قمی ره را در شهادت و گواهی به وثاقت تمام روات مذکور در این تفسیر قبول نموده اند ولی آیة اللّه شبیری زنجانی وثاقت تمام روات مذکور در تفسیر علی بن ابراهیم ره را نپذیرفته است چرا که به نظر ایشان تفسیر موجود تماماً همان تفسیری که ایشان نوشته اند، نیست بلکه در آن دست برده شده است.

2. رواتی که در سلسله سند روایات کامل الزیارات ذکر شده است مرحوم ابن قولویه ره أستاد مرحوم شیخ مفید ره تصریح نموده که آنچه من در این کتاب نقل می کنم از مشایخ ثقات است از این جهت مرحوم أستاد خویی ره به تبع صاحب وسائل ره از این بیان إستفاده توثیق تمام روات مذکور در این کتاب را نموده و قائل شده است که این عبارت ابن قولویه ظهور دارد در این که تمام رواتی که در اسناد این کتاب ذکر شده ثقه هستند که البتّه أستاد خویی ره بعداً از این کلام برگشتند و حتّی اگر بر طبق این مبنی حدیثی را موثّق دانسته و طبق آن فتوی داده بودند از فتوای خود نیز برگشتند چرا که کلام علی بن ابراهیم قمی نهایت چیزی که دلالت دارد این است که مشایخ بلا واسطه خود ابن قولویه که از آنان نقل حدیث نموده ثقه هستند و شامل دیگر روات اسنادِ روایات در این کتاب نمی شود.

3. توثیقات مشایخ أشخاص معيّن : مرحوم شیخ طوسی ره در کتاب عده می نویسد: مشایخ ثلاث یعنی محمد بن ابی عمر صفوان بن یحیی، محمد بن ابی نصر بزنطی، اگر روایتی را نقل کنند چه به صورت مرسل و چه به صورت مسند، تمام کسانی که قبل از آنان در سلسله سند بوده اند ثقه هستند «لانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن الثقه» بر این اساس یکی از توثیقات عامّه مشایخ این روات ثلاثه است که حدود 400 راوی هستند.

4. یکی از توثیقات عامّه مشایخ أصحاب إجماع است، مرحوم کشی ره در کتاب رجال خود گفته: «اجمعت الإصابه علی تصحیح ما یصح عن هولاء» تمام رواتی که این هجده نفر از آنان نقل حدیث کرده اند افراد موثّقی هستند سپس این هجده نفر را به سه دسته تقسیم کرده که دسته اوّل آنان شش نفر بوده و از أصحاب امام باقر و امام صادق  هستند، دسته دوّم آنان نیز شش نفرند که از أصحاب امام صادق  و موسی بن جعفر هستند و اما شش نفر دیگر از أصحاب موسی بن جعفر  و امام رضا  هستند.

بر این اساس یکی از توثیقات عامّه مشایخ این روات است که طبق إجماع مرحوم کشی ره افراد موثّقی هستند البتّه در تفسیر این کلام مرحوم کشی ره إختلاف است مرحوم أستاد خویی ره از کلام مرحوم کشی ره إستفاده کرده که کلام این بزرگوار دلالت دارد که تنها خود این 18 نفر موثّق هستند نه دیگران از مشایخ آنان.

5. یکی دیگر از توثیقات عامّه مشایخی است که بر آن ها ترضّی شده است یعنی رجالیون عبارت رضی الله عنه و مانند آن را در مورد آنان إستعمال نموده اند که از مثل این عبارت توثیق آنان إستفاده می شود مرحوم شیخ صدوق ره، رئیس المحدثین در سفر های متعدّد خود از أصحاب حدیث، روایات متعددی را جمع آوری نموده که در حدود 12 جلد کتاب است در این کُتُب اسم اساتیدی را ذکر نموده و عبارت رضی الله عنه را در مورد بعض آنان بکار برده است که معلوم می شود آنان افراد موثّقی بوده اند که البتّه این برداشت مورد مناقشه برخی از رجالیون همچون أستاد خویی ره واقع شده به این بیان که ترضی أعمّ از وثاقت بوده و دلالت بر توثیق ندارد.

6. یکی از راه های صحّت روایت غیر از وثاقت راوی که در سند حدیث قرار گرفته این است که اگر کتابی در دست راوی، قرار گرفته باشد و بدانیم که این کتاب متعلّق به او است حال اگر مثلاً مرحوم کلینی ره روایتی را با سند به صاحب کتاب برساند اگر در سلسله سند کلینی افراد کذاب باشند این روایت در صورتی که از دیگران مثل شیخ ره از مستقیم از صاحب کتاب نقل کرده باشد چنین حدیثی صحیح است اگر چه واسطه هایی که کلینی ذکر نموده موثّق نباشند مثلاً شیخ طوسی ره مستقیم از کتاب وهب بن وهب نقل حدیث کند و مرحوم کلینی ره بگوید حدثنی علی بن ابراهیم عن ابیه عن صفار عن وهب بن وهب عن الصادق  این رجال کلینی را کنار می گذاریم و افرادی که در سند هستند إعتباری ندارد و افراد سند لازم نیست معتبر باشد.

مرحوم کلینی ره تمام روایات را با سند ذکر می کند تا أخرین راوی که صاحب کتاب است ولی شیخ صدوق و شیخ طوسی مستقیم از صاحب کتاب نقل می کنند که بنابر آنچه نجاشی و شیخ آورده بیش از 4000 کتاب است که برخی از بین رفته و برخی موجود است و روایات را از صاحبان کتاب ذکر نموده و در انتها واسطه بین خود و صاحب کتاب را ذکر نموده مثلاً اگر شیخ از صاحب کتابی مثل زراره نقل حدیث کرده است اگر در سند کلینی از روات نقل کرده ولی شیخ از صاحب کتاب نقل کرده این روایت اگر در سند شیخ صحیح باشد ولو در سند مرحوم کلینی درست نباشد معتبر است.

قاعده رجالی: أصحاب إجماع گروهى ويژه از روايتگران حديث.

عنوان أصحاب إجماع، إصطلاحى در علم رجال است كه بر گروهى ويژه از راويان احاديث در سده‌هاى دوّم و اوائل قرن سوّم هجرى قمرى إطلاق مى‌شود كه از بزرگان پرورش يافته مكتب امام باقر، امام صادق، امام كاظم و امام رضا  به شمار مى‌روند و بر تصديق رواياتشان و نيز مقام علمى و فقاهتشان إجماع شده است،.به قول مشهور شمار أصحاب إجماع هيجده نفر است: «زرارة بن اعين، معروف بن خرّبوذ، بريد بن معاويه، ابو بصير اسدى و به قولى مرادى فضيل بن يسار و محمد بن مسلم» از أصحاب امام باقر و امام صادق  «جميل بن درّاج، عبد اللّه بن مسكان، عبد اللّه بن بكير، حمّاد بن عيسى، حمّاد بن عثمان و ابان بن عثمان» از ياران امام صادق .

«يونس بن عبد الرّحمان، صفوان بن يحيى، محمّد بن ابى عمير، عبد اللّه بن مغيره، حسن بن محبوب و احمد بن محمّد بن ابى نصر» از شاگردان امام كاظم و امام رضا  برخى به جاى حسن بن محبوب، حسن بن على بن فضّال و فضالة بن ايوب و برخى ديگر به جاى فضاله، عثمان بن عيسى را ذكر كرده‌اند. با توجّه به چهار نفر ديگر كه در برخى أقوال به آنان اشاره شده است، تعداد أصحاب إجماع بيست و دو نفر است.

مراد از کلام مرحوم کشی ره « أجمعت العصابة علی تصحيح ما يصحّ عنهم» که إدّعای إجماع بر صحّت آن شده چیست؟

نكته مهم ديگر در رابطه با أصحاب إجماع، مفاد جمله «أجمعت العصابة علی تصحيح ما يصحّ عنهم» است كه در كلمات فقيهان بر آن إدّعاى إجماع شده است. در اين كه مراد از لفظ «ما» در عبارت «ما يصحّ» چیست إختلاف است و در این کلام چند نظریه مطرح است:

الف: مراد این است که خود این راویان ثقه بوده و در وثاقت آنان بحثی نیست چنان که مرحوم أستاد خویی ره در معنای این کلامِ مرحوم کشی ره می فرمایند: یعنی تمام این 18 نفر موثّق هستند چرا که افراد جلیل القدری هستند و نیازی به بررسی رجالی در خصوص این افراد نیست نه این که اگر آنان از افراد مجهول و یا غیر ثقه ای هم نقل حدیث نمودند دلالت بر توثیق فرد و یا صحّت حدیث داشته باشد چرا که موارد و شواهد بسیاری است که این بزرگواران از افرادی غیر موثّقی نقل حدیث نموده اند و آن روات نه تنها توثیق نشده بلکه گاه تضعیف شده اند و یا به آن روایت، أصحاب عمل ننموده اند، بنابر این معنی از کلام مرحوم کشی ره موجب صحّت روایت مرسل و یا صحّت روایت ضعیف و توثیق راوی ضعیف نمی شود.

ب: اگر روایتی نقل شود و به یکی از این أصحاب هجده گانه إجماع برسد سلسله سند از آن به بعد صحیح است یعنی

واسطه های بعد از این بزرگواران محفوف به قرائنی بوده که در نزد آنان صحیح بوده است و اگر هم مرسلاً نقل نمایند و یا از فردی نقل کنند که موثّق نیست صِرف نقل آن ها دلالت بر صحّت حدیث است.

توضیح ذلک: بنا بر مبنای اوّل مراد این است که مثلاً ابن ابى عمير که یکی از افراد إجماع است فرد موثّقی است و در نقل از راوى پيشين، صادق است که نتیجه آن «وثاقة نفس هذا الراوی» است و بنابر مبنای دوّم مراد این است که حديث محكوم به صحّت است كه نتيجه آن قطعيّت صدور حديث از معصوم  است.

بنابر معناى دوّم نيز در اين كه مراد از صحّت حديث آنان به چه جهت بوده إختلاف است:

الف: آیا به جهت وجود قرائن و شواهد است هر چند حديث را به صورت مرسل يا از فرد ناشناخته يا ضعيف نقل كرده باشند.

ب: يا مقصود، صحّت حديث به جهت وثاقت كسانى است كه أصحاب إجماع از آنان نقل حديث كرده‌اند،. که بنابر این معنی مفاد جمله ياد شده علاوه بر صحّت حديث أصحاب إجماع به دلالت مطابقى، به دلالت التزامى وثاقت راويانى است كه أصحاب إجماع از آنان نقل حديث كرده‌اند. بر اين اساس، بسيارى از راويان ناشناخته يا ضعيف، در شمار افراد ثقه قرار مى‌گيرند‌.

ج: بنابر این معنای سوّم جمله مرحوم کشی ره معنی این است که مشایخی که از آن ها نقل حدیث می کنند ثقه هستند و مرحوم أستاد خویی ره نظریه اوّل را قبول داشتند پس اگر چه خود ابن ابی عمیر از أصحاب إجماع است ولی دلیل بر صحّت مرسله نخواهد بود ، و مراسيلهم في حكم المسانيد.[2]

 


[1] . خلاصة الأقوال في معرفة أحوال الرجال «رجال علامه» تأليف: الحسن بن يوسف متوفى قرن هشتم‌، از ويژگي های این کتاب این که مرجعى بسيار معتبر براى شناختن روات شيعه است و وثاقت و ضعف راويان را خيلى واضح و بدون ابهام بيان كرده است، علامه كتاب خويش را به ابواب گوناگون تقسيم نموده و در هر باب يك نام را ذكر كرده و به دنبال آن اشتراكات آن را روشن نموده است در بسيارى موارد نظر ديگر علماى رجال را نيز نقل كرده ؛ امّا در پايان نظر خودش را در تأييد يا رد نظر آنان آورده است.در این کتاب نحوه تلفظ و نوشتن صحيح اسامى رواتى كه ممكن است اشتباه خوانده شوند را تذكر داده است، علامه طبقه روات را روشن نموده و امامانى كه هر راوى از آن ها روايت نقل كرده نيز مشخص نموده ‌است.
[2] . مِمَّنْ نُقِلَ إجماع الْعِصابَةِ عَلَى تَصْحِيحِ مَا يَصِحُّ عَنْهُ؛يعنى از كسانى است كه إجماع كردند عِصابه «بزرگان و علماء از شيعه» بر اينكه اگر ما روايت را با سلسله سند صحيح به اين چند نفر رسانديم، از آن پس ديگر صحيح است.» اين ها مجموعاً هجده نفرند كه مرحوم بَحرالعلوم در أشعار خود بيان مي فرمايد:قَدْ أجْمَعَ الْكُلُّ عَلَى تَصْحِيحِ مَا يَصِحُّ عَنْ جَمَاعَةٍ فَلْيُعْلَمَ‌ وَهُمْ اوّلوانَجَابَةٍ وَ رِفْعَةٍ أرْبَعَةٌ وَخَمْسَةٌ وَ تِسْعَةٌ فَالسِّتَّةُ الاوّلى مِنَ الامْجَادِأرْبَعَةٌ مِنْهُمْ مِنَ الاوتَادِ زُرَارَةُ ثُمَّ بُرَيْدٌ قَدْ أتَى ثُمَّ مُحَمَّدٌ وَ لَيْثٌ يَا فَتَى ثُمَّ فُضَيْلٌ بَعْدَهُ مَعْرُوفٌ وَهُوَ الَّذِى مَا بَيْنَنَا مَعْرُوفٌ .و مراد از فضيل فُضَيْل بن يَساراست كه از بزرگان است؛ و معروف هم مَعْروف بْنِ خَرَّبُوذاست. اين شش نفر در درجه اوّل هستند. بعد شش نفرِ درجه دوّم را بيان مى‌كند، و سپس شش نفر درجه سوّم. و صَفْوَان در همين دسته سوّم است‌. وَ السِّتَّةُ الاخْرَى هُمُ صَفْوَانُ وَ يُونُسُ عَلَيْهِمَا الرِّضْوَانُ، يونس، يعنى يُونُس بن عَبْدُ الرَّحمَان، كه ازإمام صادق  سؤال شد: يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ثِقَةٌ ءَاخُذُ عَنْهُ مَعَالِمَ دِينِى؟! قَالَ: نَعَم. ثُمَّ ابْنُ مُحْبُوبٍ كَذَا مُحَمَّدٌ كَذَاكَ عَبْدُ اللَهِ ثُمَّ أَحْمَدُ و مقصود از ابن محبوب، حَسَن بن مَحْبُوب‌است. و منظور از محمّد در اينجا، مُحمّد بن أَبى عُمَير و مراد از عبد الله، عَبْدُ اللَه بن بُكَيْر، و از أحمد هم، أحمَد بن أبى نَصْر بَزَنطِىّ‌است. سزاوار است اين أشعار بحرالعلوم حفظ شود؛ زيرا بسيار أشعار پر بركتى است. كما اينكه خود بحرالعلوم هم خيلى پر بركت است.3. الجماعة الّذين ادّعى الكشي إجماع العصابة على تصحيح ما يصحّ عنهم: زرارة، و معروف بن خربوذ، و بريد بن معاوية العجلي، و أبو بصير الأسدي- و قال بعضهم مكانه: أبو بصير المرادي، و هو ليث بن البختري و الفضيل بن يسار، و محمّد بن مسلم، و جميل بن درّاج، و عبد اللّه بن مسكان، و عبد اللّه بن بكير، و حمّاد بن عثمان، و حمّاد بن عيسى، و أبان بن عثمان، و يونس بن عبد الرحمن، و صفوان بن يحيى، و ابن أبي عمير، و عبد اللّه بن المغيرة، و الحسن بن محبوب، و أحمد بن محمّد بن أبي نصر، و فضالة بن أيوب.و قال بعضهم: مكان ابن محبوب: الحسن بن علي بن فضال، و بعضهم مكانه: عثمان بن عيسى

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo