< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

97/01/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ حرمة إذاعة أسرار الأئمّه الدین  و لزوم إختفائه.

لا حول و لا قوة الا باللّه العلیّ العظیم و الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلوه و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا خاتم النبیین و علی آله الطّیبین الطّاهرین و الّلعنة علی أعدائهم إلی قیام یوم الدین، ألّلهم وفّقنا و جمیعَ المشتغلین للعلم و للعمل الصالح.در تقسیمات تقیّه گذشت که تقیّه از جهت منشأ آن به سه قسم تقسیم می شود:

الف: تارة تقیّه ناشی از خوف متّقی منه است یعنی فرد در مقابل ظالم أعمّ از کافر یا مسلمان مضطرّ می شود بر گفتار یا عملی که خلاف واقع و خلاف شرع مقدّس است.

ب: اخری تقیّه ناشی از مدارا است یعنی اضطراری در بین نیست و فرد به جهت مدارا و اتّحاد کلمه، طبق سنّی ها عمل می کند این نوع از تقیّه نیز ضرورت دارد و در مباحث قبل گذشت که ضرورت أعمّ از إضطرار است.

ج: ثالثة تقیّه در جهت کتمان بعض علوم یا افعال یا سیره أئمّه أطهار است چنان که در روایات تاکید شده باید بعضی از علوم و اسرار أئمّه اطهار کتمان شود و به شدّت از اذاعه آن نهی شده است به طوری که از این نهی إستفاده می شود که اگر فرد اسرار را فاش کند مرتکب حرام و خلاف شرع شده است حتّی در برخی از روایات فاش کنندگان اسرار آل محمد مورد لعن واقع شده اند این اسرار گاه تجلّیش در عمل بر طبق تقیّه است یعنی حضور در جماعت عامه و اخفاء مذهب تشیّع به جهت حفظ جان از خطر و گاه حفظ اسرار از معارفی که تنها عده خاصی «أصحاب البلایا و المنایا» ظرفیّت تحمّل آن را دارند مرحوم امام ره این قسم از تقیّه را مطلوب بذاته می دانستند.[1] و بحث امروز در مسأله حرمت اذاعه اسرار أئمّه دین  و لزوم کتمان و اخفاء آن اسرار است.

از مجموع روایات تقیّه إستفاده می شود که أئمّه دین  از ابتدا امر به این مسأله توجّه داشته اند که پیروان مذهب تشیّع «همان دین حقّ که پیامبر اکرم  آورده است» در آینده مبتلی به دشمنی و مشکلات زیادی خواهند شد و از طرفی مذهب تشیّع حتّی الامکان و حتّی المقدور باید محفوظ بماند تا به آیندگان منتقل گردد، نتیجه جمع بین لزوم حفظ دین از یک طرف و دشمنی مخالفین از طرف دیگر إقتضاء می کرد که شیعیان برای حفظ جان خود و حفظ دین و مذهب به حقّ تشیّع، تقیّه را دثار ، حفاظ و سیره خود قرار دهند و در دولت مخالفین عقیده خود و اسرار أئمّه  را کتمان نمایند تا آن دینی که خداوند برای سعادت انسان پسندیده، منتشر شده و این امانت به دست آیندگان برسد.

در غیر این صورت اثری از شیعه و مذهب تشیّع باقی نمی ماند از این جهت رعایت تقیّه امری ضروری است تا زمانی که شمس ولایت حضرت ولی عصر طلوع کند و در آن زمان به جهت مکنتی که خداوند به حضرت بخشیده است حکم تقیّه مرتفع شود چنان که خداوند متعال نوید دولت کریمه اش را در قرآن کریم داده است: ﴿وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾ [2] ولی تا قبل از ظهور دولت حضرت ولی عصر اراده أئمّه دین به تبع اراده پیامبر اکرم  و اراده الله بر این بوده که شیعیان أعمّ ال تقیّه نموده و اسرار دین را مخفی نگاه دارند.[3]

در کنار این مطلب مع الأسف می بینیم عامه مردم حتّی برخی از شیعیان معرفت و شناخت مقام والای أئمّه دین  و صاحبان ولایت الهیه را «کما هو حقّه» ندارند در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی  رسیده، آمده است: الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ، من اراد الله بدأ بکم، اراده آن بزرگواران همان ارادة اللّه است که فرمود: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[4] و أئمّه اثنی عشر  مثال های خداوند متعال در روی زمین هستند و این مشارق الهی قبل از خلقت عالم خلق شده و مشغول تسبیح وتقدیس خداوند بوده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْعُصْفُورِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ  يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ‌ خَلَقَ مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَأَقَامَهُمْ أَشْبَاحاً فِي ضِيَاءِ نُورِهِ يَعْبُدُونَهُ قَبْلَ خَلْقِ الْخَلْقِ يُسَبِّحُونَ اللَّهَ وَ يُقَدِّسُونَهُ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ  .[5]

مع ذلک بنا نبوده آن حقائقی که در ذات أئمّه دین  بوده برای همه کس بیان شود مثل مخالفین و دشمنان أئمّه  و حتّی برخی از شیعیانی که در درجه پایین تری از إیمان قرار داشته و تحمل درک و فهم یا هضم این معارف را ندارند چرا که بناء بر این بوده که انسان در بین موجودات عالم بر اساس انتخاب، إختیار و ظرفیت درک معارف، مراحل کمالات را سیر نماید نه بر اساس جبر و بلا إختیار و بدون ظرفیت در فهم معارف، از این رو بنا نبوده که تمام مقامات أئمّه  و رسول الله  برای همگان ذکر شود تا این که مخالفین به جهت حسادت و عناد در صدد اطفاء بیشتر نور الله و اطفاء مذهب تشیّع بر آیند و یا عدم فهم و درک بعضی از مقامات موجب تزلزل برخی از شیعیان در دین و یا انکار برخی از معارف دینی ومقامات اوّلیاء الله شود و فلذا بناء أئمّه بر این بوده که برخی معارف کتمان شود تا این که جان شیعیان در امان بوده و مخالفین بر اساس مخالفت و دشمنی با أئمّه دین  شیعیان را از بین نبرند و شیعیان نیز معارف دین را بر اساس عقل و إختیار و ظرفیت خود در یافته و به تکامل برسند.

در نتیجه از لزوم حفظ دین و ترویج آن از یک طرف و دفع شر مخالفین از سوی دیگر استنباط می شود علّت تامه این مطلب که چرا أئمّه دین  به شدّت إصرار به حفظ اسرار دین و نهی از اذاعه و لزوم کتمان در برخی مواضع داشته اند.

و از طرفی در برخی دیگر از روایات أئمّه دین  تاکید داشته اند که بعضی معارف دین و مقامات و اسرار أئمّه  به مردم آموخته شود تا این که مردم متوجّه و متوسل به أئمّه دین شوند و این امر منوط به این بوده که بعضی از مقامات أئمّه  به مردم معرفی شود که مثلاً آنان باب اللّه هستند، کسانی هستند که دعایشان مستجاب است و اراده آنان ارادة الله است در زیارت امام حسین آمده است: إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ در زیارت جامعه کبیره آمده است: بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمٰاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلّٰا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ وَ عِنْدَكُمْ مَا نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَ هَبَطَتْ بِهِ مَلَائِكَتُهُ...[6]

جمع بین روایات لزوم تبیین معارف دین و حرمت تضییع اسرار دین:

ابتداءاً همه ما به مقتضای «کلّم الناس علی قدر عقولهم» می دانیم که گوینده دینی مطالبی را که می خواهد شفاهاً یا کُتُباً به افراد جامعه و مخاطبین خود منتقل کند باید به مقتضای فهم و درک و تحمّل و پذیرش مخاطبین و افراد جامعه باشد یعنی مطلبی را نگوید یا ننویسد که عامه مردم و مخاطبین نه تنها تحمل درک آن را ندارند بلکه گاه موجب انکار أصل دین یا انکار فضائل أئمّه دین  می شود مع الاسف گاه دیده می شود برخی گویندگان و وعّاظ به قصد تبیین مقامات أئمّه دین  در نزد مردم روایاتی را در منابر عمومی ذکر می کنند که قابل درک برای عامه مردم نبوده و موجب انکار یا تزلزل در اعتقادات مخاطبین می شود حتّی گاه مس تمسّک برای دشمنان در تمسخر و عیبجویی بر مذهب تشیّع می شود گر چه آن مطلب به واقع صحیح بوده و طبق روایات معتبر باشد و بالوضوح مشاهده می کنیم که در برخی کُتُب روایی مثل أصول کافی برخی معارف والایی ذکر شده که بیان آن حتّی برای برخی شیعیان نیز صحیح نیست مثلاً در روایتی ذکر شده که زمین روی پشت ملکی است که یک پای آن در مشرق عالم و پای دیگر در مغرب عالم است.

ذکر این گونه روایات توسّط وعّاظ و یا ترجمه تمام روایات بعض کُتُب مثل أصول کافی به فارسی به طوری که در إختیار عامه مردم قرار گیرد، ضرورتی نداشته بلکه گاه موجب تضعیف مذهب تشیّع و یا تزلزل برخی از مردم و یا سبب تمسخر مخالفین می شود چرا که ظرفیت إیمان افراد با إیمان متفاوت است و ذکر این معارف گاه نتیجه به عکس می دهد یعنی واعظ می خواهد معرفت مردم را مثلاً نسبت به امام شناسی بالا ببرد ولکن به جهت ذکر معارفی که هر کس تحمل آن را ندارد موجب انکار برخی از مقامات می شود در نتیجه واعظ باید بداند که هر مطلبی را همه مردم تحمل درک و هضمش را ندارند اگر چه آن مطلب صحیح و موأفق با واقع و بر طبق روایات معتبر باشد.به یاد دارم که در یکی از سایت ها، یهودیان آیه انفال را به عنوان تمسخر و ایراد به پیامبر اکرم  و مسلمانان ذکر نموده و به گمان خود به استناد برخی از آیات شریفه قرآن نتیجه گرفته بودند که پیامبر اکرم  نعوذ باللّه تمام دنیا و زنان زیبا را از آنِ خود می داند و وجود مبارک پیامبر اکرم  را نعوذ بالله مردی هوس باز، زن باز و ریاست طلب ترسیم کرده بودند که تمام دنیا و زنان زیبا را بدون هیچ محدودیتی از آنِ خود می دانسته است:

﴿فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لاَ يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً﴾.[7] ﴿یَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أصلحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾.[8]

﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللاَّتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَامَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ بَنَاتِ عَمِّكَ وَ بَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَ بَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالاَتِكَ اللاَّتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَالِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَالنَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَاخَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[9]

در نتیجه در مجالس عمومی ذکر روایاتی که مسائل و معارف بالایی را بیان نموده که عامه مردم تحمل درک آن را نداشته و موجب انکار و یا فأصله گرفتن از دین می شود، ذکر چنین روایتی و افشاء چنین اسرار و معارفی جائز نیست زیرا بجای این که جایگاه و مقام أئمّه دین  را در نزد مردم بالا ببرد به عکس نتیجه داده و ذکر این معارف در نزد عرب زدگانی از شیعیان موجب انکار و تزلزل در دین و ذکر این معارف در نزد دشمنان موجب طعنه و جبهه گیری در مقابل مذهب تشیع می شود و با توجّه به این که مخالفین می دانند أئمّه ما  مخالف با خلفاء جائر و غاصب آن ها بوده اند ذکر این اسرار و مقامات وسیله و سبب دشمنی با شیعیان حتّی کشتار آنان می شود. و گاهی ممکن است گوینده صلاحیت بر توضیح این معارف را نداشته باشد به جهت این که حقّ مطلب را اداء ننموده و

موجب ایجاد شبهه در ذهن مخاطبین خود شود در هر حال از افشاء بعضی از اسرار در روایات نهی شده و این نهی به نحو قضیه حقیقیه نیست تا این که در همه جا ذکر اسرار مذموم و منهی عنه باشد بلکه از مجموع روایات إستفاده می شود که گاه در جمع خاص یا محل خاص مقارناتی خاصّه در بین بوده که چه بسا ذکر این اسرار موجب هدر رفتن خون شیعیان و یا تمسخر أصل دین شود در نتیجه اگر می بینیم در روایات گاه توصیه شده که اسرار کتمان شود و گاه گفته شده که معارف و احادیث رابا مردم در میان بگذارید معلوم می شود که موارد کتمان و یا اظهار مختلف است به این صورت که در برخی مقامات به جهت شرائط و ملاحظاتی نباید این علوم منتشر شود و مقتضی برای ذکر آن نیست چرا که موجب انکار و یا تزلزل اعتقادات شیعیان و یا موجب تحریک دشمنان و اشکال تراشی و مقابله با شیعیان می شود و در برخی مقامات إقتضاء ذکر این معارف وجود دارد. [10]

حال سؤال این است که آیا کتمان اسرار از همگان لازم است حتّی نسبت به برخی از عوام شیعه که تحمل درک بعضی از معارف را ندارند یا این که وجوب کتمان اسرار و نهی از اذاعه آن تنها مخصوص به کفّار یا مخالفین و حکام جور است قبل از ورود به بحث روایات در این زمینه ذکر می شود، یک دسته از روایات به صورت عام دلالت دارد بر وجوب کتمان و حرمت اذاعه اسرار که به عموم شامل مخالفین از أهل تسنّن و کفّار حتّی عوام شیعیان نیز می شود از جمله این روایات:

عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ جَابِرٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: اتَّقُوا عَلَى دِينِكُمْ وَ احْجُبُوهُ بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّهُ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِي النَّاسِ كَالنَّحْلِ فِي الطَّيْرِ وَ لَوْ أَنَّ الطَّيْرَ يَعْلَمُ مَا فِي أَجْوَافِ النَّحْلِ مَا بَقِيَ مِنْهَا شَيْ‌ءٌ إِلَّا أَكَلَتْهُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ عَلِمُوا مَا فِي أَجْوَافِكُمْ أَنَّكُمْ تُحِبُّونَّا أَهْلَ الْبَيْتَ لَأَكَلُوكُمْ بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ لَنَحَلُوكُمْ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً مِنْكُمْ كَانَ عَلَى وَلَايَتِنَا.[11]

بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَصْحَابِهِ قَالَ:وَ عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أَهْلِ الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ ِإيَّاكُمْ وَمُمَاظَّتَهُمْ دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ بِالتَّقِيَّةِ الَّتِي أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ.[12]

مرحوم کافی ره روایت مذکور را در کتاب خود به تفصیل آورده است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَفْصٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ كَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَةِ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَمَرَهُمْ بِمُدَارَسَتِهَا وَ النَّظَرِ فِيهَا وَ تَعَاهُدِهَا وَ الْعَمَلِ بِهَا فَكَانُوا يَضَعُونَهَا فِي مَسَاجِدِ بُيُوتِهِمْ فَإِذَا فَرَغُوا مِنَ الصَّلَاةِ نَظَرُوا فِيهَا قَالَ وَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الرَّبِيعِ الصَّحَّافِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَخْلَدٍ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ خَرَجَتْ هَذِهِ الرِّسَالَةُ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِلَى أَصْحَابِهِ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمُ الْعَافِيَةَ وَ عَلَيْكُمْ بِالدَّعَةِ وَ الْوَقَارِ وَ السَّكِينَةِ وَ عَلَيْكُمْ بِالْحَيَاءِ وَ التَّنَزُّهِ عَمَّا تَنَزَّهَ عَنْهُ الصَّالِحُونَ قَبْلَكُمْ وَ عَلَيْكُمْ بِمُجَامَلَةِ أهل الْبَاطِلِ تَحَمَّلُوا الضَّيْمَ مِنْهُمْ وَ إِيَّاكُمْ وَ مُمَاظَّتَهُمْ دِينُوا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ إِذَا أَنْتُمْ جَالَسْتُمُوهُمْ وَ خَالَطْتُمُوهُمْ وَ نَازَعْتُمُوهُمُ الْكَلَامَ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنْ مُجَالَسَتِهِمْ وَ مُخَالَطَتِهِمْ وَ مُنَازَعَتِهِمُ الْكَلَامَ

بِالتَّقِيَّةِ الَّتِي أَمَرَكُمُ اللَّهُ أَنْ تَأْخُذُوا بِهَا فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ فَإِذَا ابْتُلِيتُمْ. [13]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ السُّكَّرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ  يَقُولُ الْمُؤْمِنُ عَلَوِيٌّ إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحقّ بِالسَّيْفِ.[14]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ خَالِدِ بْنِ نَجِيحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ مِنْ أَمْرِنَا مَسْتُوراً مُقَنَّعاً بِالْمِيثَاقِ فَمَنْ هَتَكَ عَلَيْنَا أَذَلَّهُ اللَّهُ.[15]

وجوب کتمان در این روایت إطلاق دارد و شامل عامه ، کفّار و حتّی شیعیان می شود.

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  يَقُولُ نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ‌ لِمَظْلِمَتِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَةٌ وَ كِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ اكْتُبْ هَذَا بِالذَّهَبِ فَمَا كَتَبْتُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْهُ. [16]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْخَزَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: مَنْ أَذَاعَ عَلَيْنَا حَدِيثَنَا فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ جَحَدَنَا حقّنَا قَالَ وَ قَالَ لِلْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ الْمُذِيعُ لِحَدِيثِنَا كَالْجَاحِدِ لَهُ. [17]

نتیجه: در برخی از این دسته روایات مسأله کتمان تعبیر شده به حفظ سّر، در برخی دیگر روایات تعبیر شده به حفظ امرنا و در برخی دیگر تعبیر به حفظ حدیثنا، شده است و مراد از مجموع این عبارات این است که اموری که برای دشمنان ما قابل تحمل نیست و موجب تحریک آنان بر علیه شیعیان می شود و یا حتّی شیعیان ما تحمل آن را ندارند چنین معارفی را کتمان نمایید حال یا موجب انکار یا تشکیک در دین یا ضربه زدن به اعتقادات فرد شیعی عامی شده یا موجب تحریک دشمنان می شود و این مطلب باید در همه أمور مراعات شود أعمّ از نوشتارها، مقالات، فضاهای مجازی و سخنرانی ها...و أصلاً لزومی بر ذکر برخی از معارف مشکل

نیست تا این که موجب انکار یا تشکیک در اعتقادات عامه مردم که در درجه پایین تری از مراحل إیمان بوده، بشود چرا که معارف فراوانی داریم که با عقل و فطرت انسانی همراه بوده و قابل درک و فهم و تحمل همگان است.

در نتیجه حفظ اسرار أئمّه اختصاص به عامه ندارد تا این که تنها از سنّی متعصّب مستور بماند که مثلاً امام رضا شفا می دهد و دعا زیر قبه امام حسین مستجاب است به جهت این که ذکر این أمور برای مخالفین موجب تحریک احساسات آنان و جبهه گیری بر علیه مذهب تشیع می شود و نباید کاری کنیم که موجب تحریک مخالفین شود چنان که این امر در مورد کفّار به مقتضای آیه شریفه واضح است: ﴿وَ لاَ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ﴾.[18] بلکه گاهی در مقابل شیعیان نیز کتمان برخی از معارف لازم است از این جهت بسیاری از بزرگان با ترجمه فارسی أصول کافی مخالفت کرده اند چرا که همه روایات آن قابل درک عامه مردم نبوده و این کتاب شریف برای خواص از أهل علم نوشته شده است.

یکی از مخالفین به مذهب تشیع خورده گرفته بود که در روایات شیعه آمده است: از امام باقر سؤال شد که زنی را صیغه کرده ام و بعد از نزدیکی و جدا شدن از او، تحقیق کردم و معلوم شد که آن زن شوهر دار بوده و در هنگام عقد از من مخفی نموده است امام فرمودند چرا سؤال کردی، این روایت گر چه در مجامع حدیثی ما وجود داشته معتبر است و کلام امام نیز طبق قاعده بوده است چون فرد طبق اعلان زن به این که از شوهر خود جدا شده، صیغه عقد را جاری کرده و چون شبهه موضوعیه بوده نیازی به تحقیق نبوده است چرا که کلام زن هنگام عقد در دو چیز پذیرفته است اوّل عدم حیض دوّم عدم زوج و نیازی به تحقیق ندارد ولی مستشکل سنّی این حدیث را مس تمسّک خود قرار داده و گفته است که أئمّه شیعه  برای پیروان خود زنا به ذات بعل را تجویز نموده اند، در هر حال مسأله حفظ اسرار منحصر به مخالفین نیست بلکه نسبت به برخی از عوام که تحمل درک برخی از معارف را ندارند لازم و ضروری است.

 


[1] . قال الامام الخمینی ره: أنّ التقيّة علىٰ ما يظهر من الأخبار علىٰ أقسام: منها: ما يستعمل لأجل الخوف على النفس و العِرْض و المال، فهذه ليست واجبة لنفسها، بل الواجب حفظ النفس عن الوقوع في الهلكة، و تكون التقيّة مقدّمة له.... و منها: ما تكون واجبة لنفسها، و هي ما تكون مقابلة للإذاعة، فتكون بمعنى التحفّظ عن إفشاء المذهب و عن إفشاء سرّ أهل البيت، فيظهر من كثير من الروايات أنّ التقيّة التي بالغ الأئمّة في شأنها، هي هذه التقيّة فنفس إخفاء الحقّ في دولة الباطل واجب، و تكون المصلحة فيه جهات سياسية دينية، و لو لا التقيّة لصار المذهب في معرض الزوال و الانقراض. الرسائل العشرة «للإمام الخميني»، ص: 33‌.
[2] . سوره قصص آیه﴿5﴾گر چه فخر رازی اعتقاد به مهدی منظر را از اعتقادات خاص شیعه دانسته و در تفسیر خود ج2ص28 می گوید: : قال بعض الشيعة: المراد بالغيب المهدي المنتظر الذي وعد اللّه تعالى به في القرآن و الخبر لیکن روایات دولت جهانی حضرت مهدی . در کتب متعدد اهل سنت مذکور است:
[3] . حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، وَأَبُو نُعَيْمٍ قَالا: حَدَّثَنَا فِطْرٌ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ أَبِي بَزَّةَ، عَنْ أَبِي الطُّفَيْلِ، قَالَ حَجَّاجٌ: سَمِعْتُ عَلِيًّا، يَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا إِلا يَوْمٌ، لَبَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ رَجُلًا مِنَّا، يَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا" قَالَ أَبُو نُعَيْمٍ:" رَجُلًا مِنِّي. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج‌2، 163 حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْمُنْذِرِ، قَالَ:حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ؛ كُلُّهُمْ، عَنْ قَيْسٍ، عَنْ أَبِي حُصَيْنٍ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ .:«لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنْ الدُّنْيَا إِلَّا يَوْمٌ، لَطَوَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي، يَمْلِكُ جَبَلَ الدَّيْلَمِ وَ الْقُسْطَنْطِينِيَّةَ». سنن ابن ماجه، ج‌4، 323، سنن أبي داود، ج‌4 ص: 183
[6] من لا يحضره الفقيه / ج‌2 / 615 / زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ..... ص : 609.
[10] . مرحوم روحانی ره در این زمینه می نویسد: التقية الكتمانية‌: القسم الثالث: التقية الكتمانية، و هي عبارة عن كتمان المرام و المذهب و عدم ترويجه ظاهراً، بل السعي فيه سراً. و ذلك فيما اذا ترتب على التظاهر به مفسدة مهمة كهلاك النفس، و تشتّت الجمع، و المنع من رواجه، و ما شاكل، كما كان الامر كذلك في ازمنة الائمة المعصومين و لهذه التقية موارد: اذ تارة تترتب على التظاهر به مصلحة اهم مما تترتب عليه من المفسدة، كما اذا لزم من الكتمان هدم اساس الدين و المذهب واخرى تكون المفسدة اهم. وثالثة يتساويان وتشخيص هذه الموارد انما تكون وظيفة العالم المطلع على اوضاع الزمان.فقه الصادق للروحاني، ج‌11ص: 415‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo