< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ هل یکون التقیّه فی العبادات واجب فقط او یتّصف بالأحکام الخمسه؟

تا به اینجا گفتیم مسلماً در هنگام إضطرار و تقیّه طبق روایات أحکام اوّلیه برداشته شده و ارتکاب حرام و ترک واجب جائز خواهد بود سپس بحث در این شد که آیا در جواز تقیّه عدم مندوحه شرط است یا خیر؟

قبلاً گذشت که در عبادات عدم وجود مندوحه در زمان انجام واجب موسّع مثل نماز شرط نیست و فقهاء متّفقند که با وجود مندوحه در باقیمانده وقت عمل عبادی جائز و مجزی خواهد بود و تأخیر عمل و انجام عمل بدون تقیّه لازم نیست چرا که تقیّه حین العمل مدار است در مقابل مرحوم شیخ انصاری ره عمل تقیّه ای را با وجود مندوحه بنابراحتیاط واجب، مجزی ندانسته است ولی ما تبعاً لسیدنا الأستاد گفتیم که با وجود مندوحه عمل عبادی تقیّه ای خصوصاً در تقیّه مداراتی طبق إطلاق روایات، جائز و مجزی خواهد بود.

چند مسأله در محل بحث مطرح است که باید بررسی شود:

1-عملی که بر اساس تقیّه و یا إضطرار انجام می شود از نظر حکم تکلیفی چه حکمی دارد آیا واجب است یا این که یتّصف بالأحکام الخمسه؟ «همچنان که در مورد تقیّه با غیر عامّه اینچنین است».

2- عملی که بر اساس تقیّه انجام می شود آیا آثار عمل لو لا التقیّه بر آن مترتّب می شود یا خیر؟

3- آیا عمل تقیّه ای با وجود این که فاقد بعض اجزاء و شرائط است مثل ترک سوره در نماز و یا تکتّف در حین نماز، مجزی از واقع است یا خیر؟

4-اگر فرد در جایی که باید تقیّه کند و وظیفه او تقیّه است بر خلاف تقیّه عمل نماید مثلاً بدون تکتّف نماز بخواند آیا این عمل او مجزی است یا خیر؟

اما مسأله اوّل: عملی که بر اساس تقیّه و یا إضطرار انجام می شود از نظر حکم تکلیفی چه حکمی دارد؟

قبلا گذشت که در تقیّه از غیر عامّه مثلاً در مقابل کفّار ارتکاب عمل در هنگام إضطرار بر حسب أحکام خمسه مختلف می شود گاه واجب یا مستحبّ و گاه حرام یا مکروه و یا مباح خواهد بود مثلاً اگر برای حفظ جان باشد واجب و اگر برای حفظ آبرو باشد مستحبّ است... که بحث آن گذشت.

نظریه مرحوم أستادخویی ره: تقیّه بالمعنی الأعمّ یعنی تقیّه در غیر مورد دستورات عامّه متّصف به أحکام خمسه می شود ولی تقیّه بالمعنی الاخص یعنی در مقابل عامّه مطلقا در همه موارد واجب است استناداً الی إطلاق الروایات مثل: «لا دین لمن لا تقیّه له» که بر اساس این روایت و نظائر آن، همچنان که التزام به دین لازم است، رعایت تقیّه در مقابل عامّه که خود جزء دین است واجب بوده و نباید ترک شود.

نظر أستاد آیة الله أشرفی :

ظاهراً در بیان مرحوم أستاد خویی ره سبق الّلسان شده است و ما قبلاً در تقیّه نسبت به برائت از امیر المؤمنین علی  گفتیم که حکم به حسب موارد مختلف می شود گاه جائز و گاه به جهت شرائط خاص ترک تقیّه مستحبّ و بلکه گاه ترک تقیّه واجب است و این امر یعنی برائت از امیر المؤمنین علی  مورد مطالبه کفّار نیست بلکه بعض از سنّی ها که نواصب باشند چنین مطالبه ای را از شیعیان دارند همچنان که در عصر معاویه بحث برائت از ولایت حضرت مطرح بود و از طرفی تقیّه مداراتی یکی از اقسام تقیّه است که خود أستاد خویی ره در مورد تقیّه مداراتی فرمودند تقیّه مداراتی بوسیله حضور در تشییع جنازه عامّه و یا عیادت مریضان آن ها مستحبّ است علاوه بر این که قبلاً گفتیم در بسیاری از موارد تقیّه داخل در مورد تزاحم است و ملاحظه اهم ملاکاً می شود که گاه تقیّه واجب و گاه حرام است، و چه بسا ترک تقیّه در برخی موارد واجب باشد.

مثلاً نسبت به مرجع تقلیدی که مورد اعتماد و تکیه تشیّع است و تقیّه و موأفق ت او با عامّه موجب ضربه زدن به أصل مذهب تشیّع و تضعیف مذهب می شود در این مورد قطعاً نمی توانیم حکم به وجوب تقیّه نماییم فلذا بطور کلی و در همه جا تقیّه در مقابل عامّه واجب نیست، و یکی از مواردی که در آن تقیّه واجب نیست زیارت امام حسین  است که اگر چه در زیارت إحتمال خطر باشد عملی ممدوح است و در بعضی روایات این امر تحسین شده است که معلوم می شود ترک تقیّه در این مورد حرام نبوده بلکه به جهت امری پسندیده است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ غَسَّانَ الْبَصْرِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فَقِيلَ لِي ادْخُلْ فَدَخَلْتُ فَوَجَدْتُهُ فِي مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ حَتَّى قَضَى صَلَاتَ َسَمِعْتُهُ وَ هُوَ يُنَاجِي رَبَّهُ وَ هُوَ يَقُولُيَا مَنْ خَصَّنَا بِالْكَرَامَةِ وَ خَصَّنَا بِالْوَصِيَّةِ وَ وَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِيَ وَ جَعَلَ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْنَا اغْفِرْ لِي وَ لِإِخْوَانِي وَ لِزُوَّارِ قَبْرِ أَبِيَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ الَّذِينَ أَنْفَقُوا أَمْوَالَهُمْ وَ أَشْخَصُوا أَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِي بِرِّنَا وَ رَجَاءً لِمَا عِنْدَكَ فِي صِلَتِنَا وَ سُرُوراً أَدْخَلُوهُ عَلَى نَبِيِّكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ إِجَابَةً مِنْهُمْ لِأَمْرِنَا وَ غَيْظاً أَدْخَلُوهُ عَلَى عَدُوِّنَا أَرَادُوا بِذَلِكَ رِضَاكَ فَكَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَ اكْلَأْهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ وَ اخْلُفْ عَلَى أَهَالِيهِمْ وَ اوّلادِهِمُ الَّذِينَ خُلِّفُوا بِأَحْسَنِ الْخَلَفِ وَ اصْحَبْهُمْ.

وَ اكْفِهِمْ شَرَّ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ كُلِّ ضَعِيفٍ مِنْ خَلْقِكَ أَوْ شَدِيدٍ وَ شَرَّ شَيَاطِينِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ أَعْطِهِمْ أَفْضَلَ مَا أَمَّلُوا مِنْكَ فِي غُرْبَتِهِمْ عَنْ أَوْطَانِهِمْ وَ مَا آثَرُونَا بِهِ عَلَى أَبْنَائِهِمْ وَ أَهَالِيهِمْ وَ قَرَابَاتِهِمْ اللَّهُمَّ إِنَّ أَعْدَاءَنَا عَابُوا عَلَيْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ يَنْهَهُمْ ذَلِكَ عَنِ الشُّخُوصِ إِلَيْنَا وَ خِلَافاً مِنْهُمْ عَلَى مَنْ خَالَفَنَا فَارْحَمْ تِلْكَ الْوُجُوهَ الَّتِي قَدْ غَيَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَقَلَّبَتْ عَلَى حُفْرَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْأَعْيُنَ الَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْقُلُوبَ الَّتِي جَزِعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنَا وَ ارْحَمِ الصَّرْخَةَ الَّتِي كَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ تِلْكَ الْأَنْفُسَ وَ تِلْكَ الْأَبْدَانَ حَتَّى تُوَافِيَهُمْ عَلَى الْحَوْضِ يَوْمَ الْعَطَشِ فَمَا زَالَ وَ هُوَ سَاجِدٌ يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ...[1]

2- عملی که بر اساس تقیّه انجام شده است آیا آثار ترک عملِ لو لا التقیّه بر آن مترتّب می شود یا خیر؟

مثلاً اگر فرد به جهت تقیّه یا إضطرار مجبور به إفطار روزه ماه مبارک رمضان شود و یا مجبور به تکتّف در حال نماز شود که از مبطلات نماز است آیا این إفطار کلا إفطار است به این معنی که گویا این فرد إفطار ننموده و بالتبع آثار إفطار عمدی که وجوب کفّاره و قضاء باشد بر آن مترتّب نمی شود یا این که تنها بواسطه إضطرار مواخذه برداشته شده ولی آثار إفطار عمدی که وجوب کفّاره و وجوب قضاء باشد بر این إفطار تقیّه ای مترتّب است.«فعلا بحث ما با صرف نظر از دلیل خاص است که مثلاً در خصوص وجوب قضاءِ روزه تقیّه ای دلیل داریم».

مرحوم شیخ ره در مورد ترک جزء یا ایجاد مانع در ضمن عمل می فرماید:

باید به أدلّه نگاه کنیم، اگر أدلّه جزئیت و شرطیت إطلاق داشته باشد و بگوییم حدیث رفع تنها ظهور در رفع عقوبت و مواخذه و رفع حرمت در حال إضطرار دارد ولی آثار دیگر به جای خود باقی است آثار ترک جزء و ترک شرط و بالتبع آثار ترک عمل بواسطه تقیّه برداشته نمی شود مثلاً اگر در روایت به دلیل لفظی به صورت مطلق وارد شده که تکتّف در حال نماز موجب بطلان نماز است و یا آشامیدن موجب بطلان روزه است این إطلاق لفظی اقتضا وجوب قضاء و کفّاره را دارد حتّی در حالت اضطرار.

در مقابل مرحوم أستاد خویی ره می فرمایند: حدیث رفع ناظر به رفع حکم است زیرا چیزی را شارع رفع می کند که وضعش به دست او است ولی آن چیزی که وضعش به دست شارع نیست رفع نمی کند و از طرفی مواخذه امر تکوینی و اثر ترک امر الهی است لذا در دلیل رفع، شارع صِرف مواخذه را بر نمی دارد زیرا وضعش به دست شارع نبوده است در نتیجه وجوب و حرمت که حکم شرعی است عند التقیّه برداشته می شود وبه تبع آن تمام آثاری که مترتّب برترک واجب است از جمله کفّاره برداشته می شود.

به عباره أخری: این که مرحوم شیخ ره می گوید رفع منحصر است به رفع مواخذه این کلام صحیح نیست بلکه وقتی می گویند عمل مضطرّ الیه مرفوع است یعنی عمل کلا عمل است و إفطار کلا إفطار است و بیع مکره کلا بیع است و چون رفع اسناد داده شده به «ما» که مراد عمل است پس عمل مضطرّ کلا عمل است و معنای آن رفع تمام آثار مترتّب بر عمل است یعنی تمام آثار آن برداشته می شود که یکی از آثار کفّاره باشد و نماز با تکتّف بلا تکتّف و بدون مانع است در نتیجه قضاء ندارد و درست است که دلیل جزئیت إطلاق دارد و گفته هر کس إفطار عمدی کند باید کفّاره بدهد ولی دلیل إضطرار حاکم بر أدلّه اوّلیه است و مفادش این است که إفطار فرد کلا إفطار است و آثار إفطار عمدی بر آن مترتّب نمی شود.

نظر أستاد أشرفی :

این که أستاد خویی ره فرمودند: آنچه وضعش به دست شارع است همان رفع می شود این کلام گر چه صحیح است لیکن اکثر فقهاء از حدیث رفع، رفع مواخذه را فهمیده اند و منافاتی ندارد که شارع به عنوان إخبار بگوید عقوبت در ترک واجب و یا ارتکاب حرام به جهت تقیّه یا إضطرار یا نسیان...برداشته شده است و فرد در این حالت مستحقّ عقوبت نیست و لازمه رفع عقاب و مواخذه رفع حکم باشد به دلالت التزامیه.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo