< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ التقیّه مع العامّه فی العبادات /هل یجوز التقیّه فی العبادات مع وجود المندوحه ام لا؟

مقدّمه: بحث منتهی شد به مرحله دوّم از مقام دوّم یعنی تقیّه در مورد ابتلاء با عامّه در أمور عبادی، در این مورد اگر فرد در بخشی از زمان یا مکان مضطرّ به ارتکاب حرام یا ترک واجب و یا متابعت با عامّه شود با فرض وجود مندوحه در زمان و مکان دیگر، آیا ارتکاب حرام «مثلاً گفتن آمین در نماز» و متابعت با آنان در عمل، جائز و مجزی است یا خیر؟

مثل این که فرد با وجود مندوحه و امکان خواندن نماز در آخر وقت و یا در مسجد دیگر که تقیّه در کار نیست، در مسجد و نماز جماعت آنان شرکت نموده و مجبور به تکتّف یا سجده بر ما لا یصح السجود علیه شود در این مسأله إختلاف است مرحوم شیخ انصاری ره و مرحوم همدانی ره قائلند که در عبادات نیز همچون معاملات، با وجود مندوحه نمی توان إکتفا به این عمل نمود و عمل فرد با وجود مندوحه جائز و مجزی نیست.

بیان أستاد أشرفی : از ظاهر روایات إستفاده می شود که عدم مندوحه در عبادات شرط نیست بلکه اگر عبادتی بر اساس تقیّه انجام گرفت و دارای نقص بود از جهت فقدان جزء یا شرط و یا از جهت مانع، چنین عملی مجزی است گر چه مندوحه در زمان و مکان دیگر وجود داشته باشد.

مندوحه دو قسم است: تارة مندوحه از حیث زمان است که از آن تعبیر به مندوحه طولی می شود و تارة مندوحه به حسب مکان است که از آن تعبیر به مندوحه عرضی می شود حال در مندوحه طولی «به حسب زمان» فقهاء متّفقند با وجود مندوحه طولی عمل عبادی جائز و مجزی است و تأخیر عمل و انجام عمل بدون تقیّه لازم نیست چرا که تقیّه حین العمل ملاک است ولی آیا با وجود مندوحه عرضی از حیث مکان، عبادت ِفاقد جزء یا شرط به جهت تقیّه جائز و مجزی است یا خیر؟

نظریه مرحوم صاحب حدائق ره در مسأله:

صاحب حدائق ره این بحث را در جلد 2صفحه316 و ج11 صفحه 71 مفصلاً بررسی نموده است و نسبت داده به شهید اوّل در بیان و به شهید ثانی در روض که مندوحه گر چه از حیث مکان باشد عمل مجزی است و از صاحب مدارک ره نقل می کند که با وجود مندوحه چه در زمان باشد و چه در مکان ، نمی توان به عمل تقیّه ای إکتفا نمود « فقال الاقرب اشتراط عدم المندوحه» و با وجود مندوحه عمل مجزی نیست و تنها در صورت ضرر و إضطرار عمل تقیّه ای مجزی است و با وجود مندوحه چون إضطرار و ضرری نیست، وجهی برای اجتزاء عمل ناقص تقیّه ای نیست.

صاحب حدائق ره اگر چه در مسأله مسح علی الخفین با وجود مندوحه حکم به بطلان نماز نموده و نظر صاحب مدارک را تأیید

می کند و در مقام تعلیل می فرماید: للعلم بالتکلیف و الشک فی ان الوضو بالمسح علی الخفین مع وجود المندوحه یسقط التکلیف ام لا؟ فقاعده الاشتغال تقتضی عدم الاجزاء. ولی در جلد2 صفحه316 و ج11 صفحه 71 کتاب حدائق مبسوطاً بحث نموده و می نویسد که طبق روایات با وجود مندوحه در زمان و مکان، عمل تقیّه ای مجزی است و می توان به آن إکتفا نمود. وی ضمن ذکر 33روایت در این مورد به برخی از روایات 33گانه برای جواز و حتّی اجزاء تمسّک می کند.

مفاد بعضی از روایات این است که با وجود مندوحه و عدم ضرر و إضطرار عبادت تقیّه ای مجزی است و می توان به جهت تألیف قلوب عامّه و میل به مذهب تشیع و دفع طعنه آنان به شیعیان و به مذهب تشیع و امامان معصوم  در نماز جماعت آنان حاضر شده و تبعیت از آنان در رکوع و سجود نماییم خواه مندوحه باشد خواه مندوحه نباشد و چنین نمازی جائز و مجزی خواهد بود، بلکه در فضیلت چنین نمازی در حدیث فرموده اند:کالشاهر سیفه فی سبیل الله و کالصلوه خلف رسول الله  تفصیل محقّق ثانی ره:

ایشان تفصیل داده اند بین موردی که امام  به فرد خاص و در مورد خاصی مثل علی بن یقطین به صورت قضیه شخصیه دستور به رعایت تقیّه داده است که در این صورت عمل آن فرد بر طبق مورد خاص در وضو یا تکتّف در نماز صحیح و مجزی است و لو این که مندوحه در بین باشد به جهت این که امر خاص نسبت به این فرد از امام  وجود داشته است بنابراین عمل تقیّه ای او امتثال امر شارع بوده و اعاده لازم نیست ولی در غیر این مورد عمل تقیّه ای با وجود مندوحه مجزی نخواهد بود و لذا اگر در وقت، اعاده عمل طبق واقع ممکن باشد باید اعاده نمود و اما بعد از وقت اگر دلیلی دلالت بر وجوب قضاء نمود قضاء واجب است و الا فلا، چه آن که قضاء نیاز به امر جدید دارد وبا نبود امر أصل برائت از وجوب قضاء جاری است واما برخی از روایات مطلقی که صاحب حدائق ره برای جواز وإکتفا به عمل عبادی تقیّه ای ذکر نموده که شامل فرض وجود مندوحه نیز میشود:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: يَا زَيْدُ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا الْأَئِمَّةَ وَ الْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً مَا كَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ وَ إِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَرٍ مَا كَانَ أَسْوَأَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ.[1]

ترجمه: امام صادق  فرمودند: اى زيد با أهل سنّت با طريقه و آداب آنان معاشرت كنيد، در مساجد آنان نماز بخوانيد، و از بيمارانشان ديدن و احوال پرسى كنيد و بر جنازه‌هايشان حاضر شويد و اگر توانستيد كه پيش نماز یا أذان گوى آنان شويد پس حتما اين كار را‌ بكنيد و كوتاهى نورزيد، زيرا وقتى شما چنين رفتار مى‌كنيد آنان مى‌گويند: اينان از شيعيان جعفرى مذهبند رحمت خداوند بر جعفر بن محمّد باد كه چه نيكو أصحاب خود را مؤدّب نمود و چون اين رفتارهاى شايسته را ترك کنید با خود مي گويند: اينان شيعيان جعفرى‌اند خداوند با جعفر بن محمّد چنين و چنان كند كه أصحاب خود را چه بد تربیت نموده است.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْاوّل كَانَ كَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولُ اللَّهِ  فِي الصَّفِّ الْاوّل.[2]

عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  يَا إِسْحَاقُ أَ تُصَلِّي مَعَهُمْ فِي الْمَسْجِدِ قُلْتُ نَعَمْ- قَالَ صَلِّ مَعَهُمْ فَإِنَّ الْمُصَلِّيَ مَعَهُمْ فِي الصَّفِّ الْاوّل كَالشَّاهِرِ سَيْفَهُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.[3]

مرسله صدوق: قَالَ الصَّادِقُ  إِذَا صَلَّيْتَ مَعَهُمْ غُفِرَ لَكَ بِعَدَدِ مَنْ خَالَفَكَ.[4]

عن الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَأَجِدُ الْإِمَامَ قَدْ رَكَعَ وَ قَدْ رَكَعَ الْقَوْمُ فَلَا يُمْكِنُنِي أَنْ أُؤَذِّنَ وَ أُقِيمَ وَ أُكَبِّرَ فَقَالَ لِي فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَادْخُلْ مَعَهُمْ فِي الرَّكْعَةِ وَ اعْتَدَّ بِهَا فَإِنَّهَا مِنْ أَفْضَلِ رَكَعَاتِكَ قَالَ إِسْحَاقُ فَلَمَّا سَمِعْتُ أَذَانَ الْمَغْرِبِ وَ أَنَا عَلَى بَابِي قَاعِدٌ قُلْتُ لِلْغُلَامِ انْظُرْ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ فَجَاءَنِي فَقَالَ نَعَمْ فَقُمْتُ مُبَادِراً فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ فَوَجَدْتُ النَّاسَ قَدْ رَكَعُوا فَرَكَعْتُ مَعَ اوّل صَفٍّ أَدْرَكْتُهُ وَ اعْتَدَدْتُ بِهَا ثُمَّ صَلَّيْتُ بَعْدَ الِانْصِرَافِ أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ انْصَرَفْتُ فَإِذَا خَمْسَةٌ أَوْ سِتَّةٌ مِنْ جِيرَانِي قَدْ قَامُوا إِلَيَّ مِنَ الْمَخْزُومِيِّينَ وَ الْأُمَوِيِّينَ فَأَقْعَدُونِي ثُمَّ قَالُوا يَا أَبَا هَاشِمٍ جَزَاكَ اللَّهُ عَنْ نَفْسِكَ خَيْراً فَقَدْ وَ اللَّهِ رَأَيْنَا خِلَافَ مَا ظَنَنَّا بِكَ وَ مَا قِيلَ فِيكَ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ ذَلِكَ قَالُوا اتَّبَعْنَاكَ حِينَ قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ وَ نَحْنُ نَرَى أَنَّكَ لَا تَقْتَدِي بِالصَّلَاةِ مَعَنَا فَقَدْ وَجَدْنَاكَ قَدِ اعْتَدَدْتَ بِالصَّلَاةِ مَعَنَا وَ صَلَّيْتَ بِصَلَاتِنَا فَرَضِيَ اللَّهُ عَنْكَ وَ جَزَاكَ خَيْراً قَالَ فَقُلْتُ لَهُمْ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ لِمِثْلِي يُقَالُ هَذَا قَالَ فَعَلِمْتُ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  لَمْ يَأْمُرْنِي إِلَّا وَ هُوَ يَخَافُ عَلَيَّ هَذَا وَ شِبْهَهُ.[5]

اشکال محقّق کرکی ره در جامع المقاصد: روایت مذکور قضیه شخصیه بوده است علاوه بر این که معلوم نیست که إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار به همین نماز اکتفی می نموده و شاید عمل خود را در خانه اعاده می نموده است.

جواب أستاد أشرفی : حضرت امر فرمودند به خواندن نماز با عامّه و در مقام تعلیل فرمودند نماز با آنان افضل است «فَادْخُلْ

مَعَهُمْ فِي الرَّكْعَةِ وَ اعْتَدَّ بِهَا فَإِنَّهَا مِنْ أَفْضَلِ رَكَعَاتِكَ» با توجّه به امر امام  و ذکر فضیلت، ظاهراً خصوصیّتی برای این راوی نداشته بلکه به جهت تحابب شیعه و سنّی و دفع طعنه بر شیعیان و در امان بودن از شر مخالفین به او دستور دادند و از طرفی این فرد می توانسته در خانه نماز بخواند «فَلَمَّا سَمِعْتُ أَذَانَ الْمَغْرِبِ وَ أَنَا عَلَى بَابِي» ولی مع ذلک حضرت به او امر فرمودند به شرکت در نماز آنان و إکتفا به چنین نمازی.

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَعْدٍ الْبَصْرِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي نَازِلٌ فِي بَنِي عَدِيٍّ وَ مُؤَذِّنُهُمْ وَ إِمَامُهُمْ وَ جَمِيعُ أَهْلِ الْمَسْجِدِ عُثْمَانِيَّةٌ يَبْرَءُونَ مِنْكُمْ وَ مِنْ شِيعَتِكُمْ وَ أَنَا نَازِلٌ فِيهِمْ فَمَا تَرَى فِي الصَّلَاةِ خَلْفَ الْإِمَامِ فَقال صَلِّ خَلْفَهُ قَالَ وَ احْتَسِبْ بِمَا تَسْمَعُ وَ لَوْ قَدِمْتَ الْبَصْرَةَ لَقَدْ سَأَلَكَ الْفُضَيْلُ بْنُ يَسَارٍ وَ أَخْبَرْتَهُ بِمَا أَفْتَيْتُكَ فَتَأْخُذُ بِقَوْلِ الْفُضَيْلِ وَ تَدَعُ قَوْلِي قَالَ عَلِيٌّ فَقَدِمْتُ الْبَصْرَةَ فَأَخْبَرْتُ فُضَيْلًا بِمَا قَالَ فَقَالَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا قَالَ وَ لَكِنِّي قَدْ سَمِعْتُهُ وَ سَمِعْتُ أَبَاهُ يَقُولَانِ لَا تَعْتَدَّ بِالصَّلَاةِ خَلْفَ النَّاصِبِيِّ وَ اقْرَأْ لِنَفْسِكَ كَأَنَّكَ وَحْدَكَ.[6]

این روایت در مورد ناصبی است که فرمودند نباید به نماز با آنان إکتفا کنید ولی در مورد سنّی غیر ناصبی این مطلب نیامده است در ضمن از این روایت إستفاده می شود که گاه امام  در مورد خاص در مقام فتوی تقیّه نموده است.

ان قلت: اگر نماز با ناصبی ها تقیتاً مجزی نیست به طریق اوّلی در غیر ناصبی که مطلق سنّی ها باشند مجزی نخواهد بود. قلت: ناصبی ها هیچ موقع با ما تحابب و تعامل پیدا نمی کنند و در روایات وارد شده «فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْهُ» ولی در مورد أهل تسنّن این امکان وجود دارد که بواسطه تقیّه تحابب و یا گرایش به مذهب تشیع حاصل شود و قیاس غیر ناصبی با ناصبی قیاس مع الفارق است.

در مقابل این روایات یک دسته از روایات دلالت دارد بر این که عبادات آنان ارزشی ندارد و نماز با آنان مجزی نیست و یا فرموده نماز را ابتداءاً فرادی در منزل بخوانید و سپس به صورت صوری در جماعت آنان حاضر شوید، از جمله این دسته از روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أباجعفر  عَنِ الصَّلَاةِ خَلْفَ الْمُخَالِفِينَ فَقَالَ مَا هُمْ عِنْدِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْجُدُرِ.[7]

نظر أستاد أشرفی : در جمع بین روایات مجوزه و این دسته از روایات ممکن است گوییم مراد این دسته از روایات این باشد که أصل اقتدا کردن به آنان جائز نیست زیرا در امام جماعت عدالت شرط است و آنان به جهت عدم قبول ولایت عادل نیستند ولی می توانیم در هنگام حضور در نماز جماعت آنان صورت اقتدا با آنان را بگیریم و در همین فرض نماز مجزی است و نیازی به اعاده ندارد ولو این که بعضی از اجزاء یا شرائط فوت شود و مندوحه نیز در بین باشد اگر چه صاحب حدائق ره قائل است که امر به نماز با آنان ظهور در جواز إقتداء به آنان را نیز دارد.

مرحوم أستاد خویی ره در همین فرض فرموده اند اگر نماز اخفاتی است قرائت را آهسته بخواند و اگر جهری است به صورت حمس «قرائتی که حتّی صدای خود نیز شنیده نمی شنود» بخواند و در بعض روایات وارد شده که اگر در قرائت حمد و سوره إحتمال خطر و ضرر است قرائت را گوش دهد که گوش کردن قرائت خود مجزی از قرائت است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ تُصَلِّيَ خَلْفَ النَّاصِبِ وَ لَا تَقْرَأَ خَلْفَهُ فِيمَا يُجْهَرُ فِيهِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ تُجْزِيكَ إِذَا سَمِعْتَهَا.[8]

جمع بین روایات به دو صورت ممکن است:

1-نماز را در منزل بخوانیم و بعد به صورت صوری در نماز جماعت آنان شرکت کنیم و این حضور نیز برای ما حسناتی و فوائدی دارد از جمله این که گناهان ما منتقل به نامه عمل آنان می شود و کالشاهر سیفه فی سبیل الله.

2-می توانیم وارد در نماز آنان شویم بدون قصد إقتداء و حتّی الامکان خود قرائت نماز را ولو همساً انجام دهیم و نماز مجزی است. و الحمد للّه و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

كيفية الصلاة مع المخالفين و إعتبار عدم المندوحة علی ما فی الحدائق [9]

ان المستفاد من جملة هذه الأخبار الدالة على الحث و التأكيد على الصلاة معهم و ما ذكر فيها من الثواب الجزيل هو استحباب الصلاة أو وجوبها معهم على أحد وجهين: «أحدهما» ان يصلى في منزله لنفسه ثم يخرج إلى الصلاة معهم كما دل عليه جملة من هذه الأخبار، و الظاهر انه الأفضل و الاوّلى لما فيه من الإتيان بالصلاة المستجمعة لشرائط الصحة و الكمال، حيث ان الغالب مع الصلاة معهم لزوم ترك بعض الواجبات أو المستحبّات كما صرح به جملة من الأخبار المذكورة.و «ثانيهما» ان يصلى معهم ابتداء صلاة منفردة يؤذن و يقيم و يقرأ لنفسه مع الإمكان. و الظاهر انه إلى القسمين المذكورين أشار في الحديث الثامن.و بالجملة فإن المستفاد من الأخبار على وجه لا يقبل الإنكار عند من تأمل فيها بعين التحقيق و الإعتبار انه يجوز الدخول معهم ابتداء و ان يصلى معهم صلاة منفردة و يتابع في الركوع و السجود سواء كان له مندوحة عن الدخول أو لم تكن و انه يغتفر له ما يلزم فواته من الواجبات إذا لم يمكن الإتيان بها كما تضمنه خبر إسحاق و هو التاسع و كذا الخبر الثالث و العشرون من فوات القراءة، و خبر ابى بصير و هو الخامس و العشرون من قطع القراءة، و في خبر آخر لأبي بصير ايضا اشتمل على التشهد قائما لمن اضطره الإمام إلى القيام قبل تشهده و نحو ذلك، كل ذلك لتحصيل المحافظة على تأليف القلوب ودفع الطعن على المذهب و امامه و شيعته.

الخبر التاسع: ما رواه الشيخ في التهذيب عن إسحاق بن عمار قال: «قلت لأبي عبد الله  انى أدخل المسجد و أجد الإمام قد ركع و قد ركع القوم فلا يمكنني أن أؤذن و أقيم و أكبر؟ فقال لي فإذا كان ذلك فادخل معهم في الركعة و اعتد بها فإنها من أفضل ركعاتك. قال إسحاق فلما سمعت أذان المغرب و انا على بابي قاعد.[10]

الثالث و العشرون: ما رواه عن احمد بن عائذ قال: «قلت لأبي الحسن  انى أدخل مع هؤلاء في صلاة المغرب فيعجلوني الى ما ان أؤذن و أقيم فلا أقرأ شيئا حتى إذا ركعوا و اركع معهم أ يجزئنى ذلك؟ قال نعم».الخامس و العشرون: ما رواه عن ابى بصير في الصحيح قال: «قلت لأبي جعفر  من لا اقتدى به في الصلاة؟ قال افرغ قبل أن يفرغ فإنك في حصار فان فرغ قبلك فاقطع القراءة و اركع معه». و الحمدلله و صلی الله علی رسوله و علی آله الطاهرین.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo